گنگ دژ يا گرينويچ ؟!


گنگ دژ يا گرينويچ ؟!

 كنون بشنو از گنگ دژ داستان        بدين داستان باش هم داستان

                                             فردوسي توسي 1

عمو زاده هاي سلمي ما [2]  ،  مدار صفر درجه را اكنون بر گرينويچ لندن نهاده اند[3] . اما قبه الارض و مدار 90 درجه تا چندين سال پيش هميشه در ايران بوده است و طول شهر ها را دانشمندان بر پايه آن پيدا مي كرده اند و پيشينه آن به ايران مي رسد و بس . اين مدار و بخش بندي نيم كره شمالي به هفت اقليم ،  در نوشته ها ي مسالك و ممالك ، نقشه هاي كهن  ، صور اقاليم ، صورت الارض ، تحفه الافاق و درونِ اسطرلابهاي كهنِ دانشمندان ما  به خوبي به يادگار مانده است .

 گنگ دژِ كهن ،  برابر طول 90 درجه زمين يا قبه الارض يا  اوزين ، مدار مقايسه طولهاي زمين است .

 اين درجه تا چندين سال پيش در نزد دانشمندان در ايران بوده و بايد به جايگاه خود برگردد . و ما هم با يد آنرا نگهباني كنيم . اگر چه عمو زاده هاي سلمي ما ، آنرا بر نگزينند .

خواجه نصير توسي در زبده الهيه  فارسي آورده است :[4]

« وسط اقاليم وسط اقليم چهارم باشد و آنجا كه طول نود درجه باشد و درازاي روز چهارده ساعت و نيم و عرض بقعه سي وشش درجه و ثلثي بتغريب و آن ميانه معظم عمارت عالم بود . »

بيروني خوارزمي در التفهيم فارسي آورده است : [5]

« قبه الارض چيست :

معني او ميانگاه طول است ميان مشرق و مغرب بربع مسكون اندر . و گاهگاه گويند كه او را عرض نيست ، تا بر خط استوا شود . و ندانم كه اين راي پارسيانست يا آنِ ديگران .كه كتابهاي يونانيان از ياد او خالي اند

        بيروني خوارزميآورده است :[6]

« نيمه آباداني در طول ، بالايِ خط استوا نزد منجمين به قبه الارض معروف است و دايره بزرگي كه از آن بر قطب ميگذرد نصف النهار قبه ناميده مي شود و هرگاه زمين بشكل طبيعي خود باشد هيچ جايي استحقاق چنين نامي را ندارد مگر آنكه آنجايگاه از شرق و غرب داراي دوري برابر  باشد . »

          بيروني خوارزميآورده است :

« براي دست يافتن به آنچه مي خواستم از بخشيدن مال و جاه دريغ نورزيدم . نيمكره اي به قطر ده ذراع( اَرَش ) ساختم تا بر روي آن طولها و عرضها را از روي مسافات بيرون آورم . »  [7]   

   بيروني خوارزميآورده است :

«« و اكنون نخست مي گويم : آباداني زمين ، از جهت سياست و گسترش فرمانروايي ، به  هفت پاره گرد برابر تقسيم شده ، بدان گونه كه شش دايره برابر دايره هفتم برابر آنها را در ميان ميگيرد . و سبب اين گونه بخش كردن آن است كه پادشاهان بزرگ در ايرانشهر جايگاه داشتند كه عراق و فارس  و جبال خراسان است . و از ايشان بعضي در آغاز روزگار و پيش از آنكه مردمان در همه جا پراكنده شده باشند ، بر همه  اين كشور ها چيره شده بودند ، و ناگزير بايستي در ميانه جاي گيرند تا رسيدن به كامها براي ايشان هموار شود و آنچه كه مي خواستند به چنگ بياورند آسان در درسترس داشته باشند : … و هريك از اين قسمتهاي ( هفتگانه ) را كشور ناميدند ، و اين كلمه از كلمه كش  ( خط) فارسي برآمده است ، و تو گويي كه اين نامگذاري اشاره به آن است كه اين كشور ها چنان از يكديگر جدا شده اند كه نگاشته را خطهايي ( كشه هايي)  از يكديگر جدا ميكند »»[7-1]

تهرانيدر برگ 180 آورده است :

  «« ابو مشعر از زيج شاه استفاده كرده است و خود در مولفاتش اشاره بدان نموده است و ابو ريحان در تحقيق ماللهند مينويسد كه ابو مشعر اوساط را در زيج خود بر دايره نصف النهار قصر گنگدژ نهاده است  . »»[7-2]

تهراني در برگ 180 آورده است  : « « نمي دانم كه لغت قبه كه ما چيز كروي برجسته را عموما ميخوانيم مانند گنبد و امثال آن با شباهت با كوپه يا كپه فارسي كه در مقدار خاك يا امثال آن يكجا جمع شوند استعمال ميكنيم و ميگوييم يك كوپه خاك چه ارتباطي دارد و نيز با لغت Coupole  كه عموما در عمارت خاصه قبه رصد خانه ها استعمال ميكنند چه مناسبتي دارد ؟» »

 ابو اسحق ابراهيم بن محمد فارسي اصطخري (كرخي) در نوشته فارسي كهن خود نقشه هاي بيشمار را گرد آوري نموده است.

 « ذكر درياي پارس : [8]

كنون ياد كنيم بعد از ذكر ولايات شرح درياي پارس ، به حكم آن كي اين دريا بر ديار عرب ميگردد و بيشتر ولايت اسلام آنست كي اين دريا بر حدود آن مي گردد ، و شكل آنرا صورت كنيم ، و هر چه به آن پيوندد باز گوييم ، و آغاز آن قلزم گيريم و جانب شرقي ياد كنيم كي به حدود ديارِ عرب در مي گردد ، چنان كي ياد كرديم تا عمان …آنگاه به ساحل هندوستان رسيم تا ساحل تبت . آنگاه به زمين چين رسيم. »

   نگاره – 1   نقشه درياي پارس از مسالك وممالك استخري برگ 70  براي نمونه آورده شده است .

https://i0.wp.com/www.jamejamshid.com/images/gangdej-farsi/g-darya-pars.jpg

 اكنون در پي گنگ دژ پژوهشي كوتاه به نماييم .

    ذبيح بهروز آورده است : [9]

 « دايره نيمروز يا نصف النهار رصدهاي قديم ايران از سيستان كه آن را بهمين مناسبت نيمروز هم مي گفتند ميگذشته است . نام خود رصد خانه را ( جاودان كث ) يا بهشت كنگ دژ يا قبه الارض نوشته اند . زاول به معني ظهر و مزوله كه ساعت آفتابي باشد از كلمه زاول است . زاول و زابل يك كلمه است .

اين رصد خانه در عرض 5/33 درجه در وسط دو ساحل شرقي و غربي خشكي جهان واقع است . سبب انتخاب اين نقطه براي رصد خانه اينست كه هر وقت در نيمروز ظهر است همه جاي دنياي قديم روز است يا پيش از ظهر يا بعد از ظهر .اين كه عرض رصد خانه را 5/33 درجه گرفته بودند براي اين بود كه تا عرض 67 درجه شمالي روي  كره زمين قابل آباداني است و براي اين كه رصد خانه درست در وسط آباداني جهان قرار گيرد اين عرض را براي رصدخانه در نظر گرفته بودند .

اين بود خلاصه آنچه در زيج ها و كتب تاريخ و لغت راجع به نيمروز و زاول يا زابل و كنگ دژ و بهشت كنگ و جاودان كث نوشته اند  »

اين نوشته بر پايه نوشته هاي بيروني خوارزمي و گذشتگان آمده است و ذبيح بهروز بر پايه آن پيشنهاد خود را داده است .

پيشنهاد نو:

 درين پيشنهاد مدار 90 درجه مبناي پيشنهادي ذبيح بهروز براي مقايسه طولهاي كره هاي جغرافيايي  پذيرفته شده است و تنها عرض گنگ دژ بر ميان هفت اقليم  و بر همان مدار استوار گشته است .

در بُن دَهِش به نوشته پهلوي آمده است كه :[10]

« كنگ دژبه ناحيت خراسان ، بر زبر درياي فراخكرد است . » برگ128

و در برگ  73 در بُن دَهِش در گزارش كوه ها  آمده است :

« راوگ بشن به زراود است . اين جاي را باشد كه زراود ، باشد كه راوگ بَشن و باشد كهكَلاد خوانند . از دو سوي كوه ، و راه ميان ( دره ) است . دژ فرود ( آنجا ) است . به سبب دژي كه آنجا ساخته شده است ، اين جاي را كَلاد دژ خوانند ، در بوم سرخس .»

و در برگ 138 در بُن دَهِش  آمده است كه :

« كَنگدژ را گويد كه … او راهفت ديوار است : زرين ، سيمين ، پولادين ، برنجين ، آهنين ، كاسگين . »

 [ آبگين هم دارد و   اين گوهر ها به هفت اباختر( 7 سياره ) وابسته است. و سخن نجومي است ] .

در دفتر آتشكده آذر آمده است [11]

« توس از اقليم چهارم است …

توس بن نوذر بعد از مراجعت از قلعه كلات و كشتن فرود و تشويش از كيخسرو آنجا را تجديد و بنام خودش موسوم ساخت » [ فرود پسر سياوش از دختر پيران ويسه است . ]

مسعودي آورده است :

« سياوش گنگ دژ را در شرق بركند ساخت كه آتشكده اي داشت»[12]

در بن دهش و دينكرد از بودن « خورشِت چهر ( خورشيد چهر )  » در كنگ دژ آمده است .[13]

مي بينيم كه واژه« خورشِت چهر ( خورشيد چهر )  » با نامِ سازه ي كاخِ خورشيد هماهنگ است .

كنون بشنويم از زبان نگهبانِ دانسته هاي كهن مان ، فردوسي توسي :

  كنون   بشنو   از   گنگ   دژ  داستان     بدين  داستان  باش    هم      داستان

 كه چون گنگدژ در جهان    جاي نيست        بدان سان زميني  دلاراي        نيست

 كه آن  را   سياوش     بر   آورده   بود      بسي   اندرو    رنجها   برده    بود

 بيك    ماه  زان  روي    درياي    چين       كنان  بام گشت آن  زمان را    زمين 

 بيابان    بيايد    چو     دريا     گذشت      ببيني  يكي  پهن  بي  آب  و دشت  

  كزين    بگذري    بيني     آباد    شهر      كزان شهر   ها بر توان  بر    گذشت

  از  آن  پس  يكي  كوه      بيني   بلند        كه  بالاي  او  بر تر  از   چون و چند

 مر  اين  كوه  را  گنگ  دژ   در ميان        بدان  كت  ز  دانش    نيابد    زيان  

 چو فرسنگ صد كرده بود    گرد  كوه       ز  بالاي  او    چشم   گردد ستوه 

 ز هر   سو  كه  پويي بدو    راه نيست    همه گرد  بر  گرد   او در  يكيست  

 بدين كوه سي و دو   فرسنگ   تنگ      ازين    رو ي  و آن روي ديوار و سنگ 

 بدين چند     فرسنگ   اگر    پنج مرد      بباشد    به    رَه     از   پي كار    كرد

 نيابد   بر  ايشان     گذر     صد هزار    زره  دار   و  برگستوان   ور سوار  

كزين  بگذري     شهر    بيني    فراخ    همه گلشن و باغ و   ايوان   و   كاخ… 

                                                                                                                 فردوسي توسي

 براي رسيدن به گنگ دژ بنا بر گفته پير كهن فردوسي توسي بايسته است كه :

پس از يك ماه زان روي درياي چين وگذرِكردنِ از بياباني و گذر از شهر هايي ، به رسيم به كوهي بلند كه گنگ دژ در ميان آن كوه است . سد فرسنگ هم گردي كوه مي باشد .  از ديدن بالا بلندي آن كوه ، چشم به ستوه مي افتد . به هر سو كه به خواهيم به درون كوه برويم به سبب بلندي ديواره هاي آن راه نيست . و همه ي دور آن تنها يك در و يك ورودي دارد . ازين روي و آنروي آن سي و دو فرسنگ سنگ ديده مي شود و كوه . و اگر در تنها درب و رَهِ اين چند فرسنگ كوه ، پنج مرد جنگجو رَه و دربند را به بندند ، ديگر سد هزار سوارِ زره دار هم نمي توانند به درون گنگ دژ و كلاد بيايند . چو زين ها بگذريم و فرمان ورود بگيريم ، به گنگ دژ وارد مي شويم شهري بينيم فراخ و همه گلشن و باغ وايوان و كاخ . [ آن كاخ  ،كاخ خورشيد كلات است .كه سينه به سينه براي ما ماندگار گشته است و سازه ي آن با همان باور ها ي كهن بر روي بناهاي كهن زير خود ساخته شده است و مي تواند كار يك رصد خانه را  به سامان رساند  ] .

اگر به كلادِ سياوخش و گنگ دژ رفته باشيم . پيش از رسيدن و ورودِ به آن ، به كاسه كوهي ، بزرگ مي رسيم . [ كلاد نام كلات به نوشته پهلوي مي باشد] .

 در راه اسفالته به كلاد ، چشمِ كنج كاو  بلنداي كو ه ها  را  از بيرون  چنان  مي بيند كه چشم را به سوي خود مي كشاند . بزرگي ، بلندي و استواري كوه ، در چرخش و پيمايشِ راه بيرون آن ، زمان و روزهاي بسياري مي خواهد . اين كاسه كوه ، دور تا دور گنگ دژ را فرا گرفته است . و راه ورودي آنرا دربند مي نامند  . اين دژ  خدا دادي ، ماندگارِ كهن ما مي باشد . تيغه اي از اين كاسه كوه تا بوم سرخس مي رود و اكنون اين تيغه مرز ايران و توران شده است . بالا رفتن از تيغه هاي بلندِ كاسه كوه كلاد ، از بيرون و درون بسياردشوار است و تنها سنگ نورداني با ابزار بسيار مي توانند از آن به بالا بروند .

 آبشاري بسيار زيبا در دل كوه به رودِ كلاد مي رسد كه از كوه هاي هزار مسجد سر چشمه مي گيرد [ اكنون نام اين آبشار قره سو است ] .  اين رود تنها وروديِ دژِ كلادِ گنگ دژ را ، باز نموده است و ازين سوي تنها ورودي كلاد مي باشد .  كاسه كوهِ كلاد و بلندي كوه ها را هر بيننده اي مي تواند از درون و بيرون گنگ دژ ببيند و قُله زو هم با بلندي و سر فرازي خود در ميان كاسه كوه همه جا را مي بيند . در ميان كلاد و گنگ دژ هنوز كاخ خورشيد يا كاخ خرشِت چهر را ماند گار داريم .

در پي نوشته بالا ، فردوسي توسي درون گنگ دژ را چنين آورده است :

درازي و پهناش سي بار سيبود گر بپيمايدش پارسي 

  يك و نيم فرسنگ بالاي كوه                    كه  از  رفتنش  مرد گردد   ستوه

     وزان   روي هاموني آيد پديد                   كز آ ن خوبتر  جايگاه كس  نديد

   برفتش سياوش و آن را بديد                    مر آن را ز ايـــران همي بر گزيد  

                                                                                                   فردوسي توسي

بهروز ميان گاه گنگ دژ را ميان آباداني گفته شده پيشينيان گرفته است ؟!

ابو نصر  استادِ بيروني خوارزمي آورده است :[14]

« از آنجا [ يا از خط استوا ] چهار يكي افرازين آباذانست و آنجا مسكن و بلدان است و اقليم ها است .» [ درينجا نيمه بالاي استوا گزارش شده است ] .

« و عرض عمران از ميان ابتدا( ي ) خط استوا تا بجهت شمال مقدار شصت و شش درجه است از فلك و خمس و سدس درجه كه سه هزار و هفتصد و شصت ميل[15] ( بود ) ( و ) هر درجه اي از فلك پنجاه و شش ميل بوذ و دو ثلث ميل …

 از زمين آن جايگاه كي مسكون است از خط استوا اندر ناحيت شمال ، شصت و سه درجه ، كي مقسوم ور هفت . و هر قسمي از آنجا اقليمي است . طول هر اقليمي ابتدا از مشرق تا باقصي ناحيت مغرب بوذ و حد دريا ، و عرضش ور شمال همي روذ بدرجات معلوم . » 

 ابو نصر قمي عرضِ عمرانِ زمين را 66:22 دقيقه گرفته است . اما عرضِ مسكونِ  هفت اقليم را برابر 63 درجه نوشته است .

بهروز ميان  67 را 5/33 گرفته است و آنرا با زاول و زابل يك نموده است . اما مي بايست عرض 63 درجه را براي پايه كار مي گرفت كه بر پايان  اقليم چهارم استوار مي گردد . و ميان اقليم چهارم قبه الارض است .

 در عرض قبه الارض كه ميان هفت اقليم و ميان اقليم چهارم مي شود ، بلندي روز كه يكي از پايه هاي كارِ بخشبندي اقليم ها بوده ، بنا بر نوشته ابو نصر قمي در برگ 27 برابر 14:30 وعرض آن را برابر 36:15 گرفته است . ( زمانِ 14:30 براي بلند ترين روز بر عرض نزديك 37 درجه استوار مي گردد).

در برگ 27 و نوشته ابو نصر آمده است :

«  و مطالع اندر وسط اقليم الرابع آنجا كي عرض از خط استوا سي وشش درجه و پانزده دقيقه و درازي روز آنجا چهارده ساعت و نيم بوذ ، ….»

در برگ 20 آمده :

« و دليل اين اقليم (چهارم) ور مذهب پارسيان شمس است …»

ابو نصر قمي در برگ 94 دفتر آورده است :

« ياذ كنم اينجا طالع شهر ها و دليل برجها بان :… آلاسد : ويرا تركستان تا نهايت عمران ( از ) ترك و سغد و نيشابور و  ايران شهر و طوس و بارود .»

پس شير و خورشيد به ايرانشهرو اقليم چهارم وابسته بوده و برگزيدن شير و خورشيد هم بر پرچم ايران بر همان پايه است.

 نوشته ابو نصر را پايه كار مي گيريم . و ميانگاه بخش بندي هاي گوي هاي جغرافياي را چنانچه بر گنگ دژ بگيريم همه چيز بر هم استوار مي گردد.

1.                   كشور چهارم ( اقليم چهارم ) بر ميا ن شماره هفت و هفت كشور است .

2.                   بلندي روز ميانگاهِ تابستان در آن جايگاه 14:30  مي باشد .

3.          عرض آن ميان هفت كشور ، برابر عرض جايگاهي است . كه زمان بلند ترين روز تابستاني آن 14:30 مي باشد . [ اين عرض را ابو نصر 36:15 آورده است ] .

        4 .                   زايچه آن شير است .

5.                    خانه ي آن خورشيد  است .

6.                   ايرانشهر و گنگ دژِ كلاد در آنست .

7.                   كاخ خورشيدِ كلات نام دار واژه « خورشِت چهر » است .

8.                   گنگ دژِ كلاد همان كبود گنبد و كلات نادري است .

كبود گنبد و كلات در نزديكي بوم سرخس و توس است . [كناره كاسه كوه مانند ديواري به سرخس پيوست است ] . [گرو ، چَرَم ، دربند ، قله زو ، خشت ، سير زار ، يكه توت ، تپه نقاره خانه ؟! و نام هاي ماندگارِ روستا ها ي ديگر در گنگ دژ كلاد ما را يار ميباشند ! ]      پس ميانگاهِ كاخِ خورشيدِ كلاد ِگنگ دژ را ميانگاه و ميخگاهِ گوي هايِ جغرافيايي و طول و عرض جهاني خود مي گيريم .

1.                   كاخِ خورشيدِ گنگ دژِ كلاد ، بلند ترين روزِ تابستانيش ، 14:30 است .

2.                   عرضش اكنون 36:59 و نزديك به عرضِ برج رادك ، برج گنبد سرخ و بلندترين سازه خشتيِ جهان برجِ گنبد كاووس است .

3.                   كاخِ خورشيدِ گنگ دژِ كلاد ، ميان كاسهِ كوهِ كلاد است .

4.                   بر ميانِ كشورِ چهارم از هفت كشور ، پايدار است .

5.                   زايچه اش شير و خورشيد هم ، خانه اش مي باشد .

6.          گنگ دژِ كلاد يك راهِ ورودي داشته است ؟! [ در دشت و هامونِ زيباي كلاد ، چنانچه به پايين دستِ رودخانه برويم به بندي بزرگ مي رسيم ؟! اين بند با ديواره ي بلند خود ورودي دشمنان هميشگي را مي بسته و در خود آبِ فراواني را نگه مي داشته است و دژ بند بوده است  ] .

7.                   پس گنگ دژ ، جاودان كث و گنگ دژِ كلاد همگي  يك در دارند !

8.                   دژ باستاني فرود در نزديكِ ده گرو و در كاسه كوه كلاد ماندگار كهنن و استواري پيشينه ما مي باشد .

9.                 گنگ دژِ كلادِ كبود گنبد ، هنوز راز هاي بسيارِ ديگر ي را در خود دارد…

زورمندي عمو زاده هاي سلمي ما نبايد درين زمان گرينويچ را براي ما پايدار كند ! اگر آنها نوشته هاي كهن تري و سندي براي گرينويچ دارند بياورند  ! و اگر ندارند زور نگويند و شمشير نكشند !

      شريف جان تو زين قبه كبود ، بود برون       چنانكه گفت حكيمي ، يكي پدر دارد

                                                                                      ناصر خسرو 

     بهروز نگاره اي را در دفترش آورده است . [16]

 نگاره شماره – 2

1 .       پيشنهاد بهروز براي ميانگاهِ گوي زمينِ ، گنگ دژ ، ( قبه الارض ) و  نيمروز به عرض 33/5 درجه .

2.       پيشنهاد نو تر بر پايه نوشته ها و برابري ميان گاهِ كاخِ خورشيدِ كلادِ گنگ دژ  به عرض 37 درجه .

  

 بهروز ميانگاه و ميخ گاه هفت اقليم را  بر زاول وزابل نهاده است .

در نگاره 2 و پايين تر از نگاره نخست ، با كمي ويرايشِ نگارنده ، پيشنهادِ ميخ گاهِ كاخ خورشيدِ گنگ دژِ كلاد را براي قبه زمين و ميخگاه آن آورده است .

 طول ميخ گاه گنگ دژ بنا بر نوشته ابو نصر از شرق ( خور ايد ) به غرب ( خور بران ) گرفته شده است . از 0 تا 90 تا 180 درجه .

پيشنهاد دوم هم طول از غرب آغاز شده و به شرق 180 درجه پايان مي پذيرد .از 180 تا 90 تا 0 درجه .

در روش نُخست ابو نصر كه طولها از خور آيد (طلوع) يا شرق آغاز مي گردد ، به دانش هندسي و زمان بهتري آراسته مي گردد و خورشيد زماني كه در گنگدژ كلاد به نيمروز مي رسد در مدارصفر درجه در نزديك سيدني خورشيد طلوع مي كند و در آن سوي ديگر زمين و مدار 180 درجه خورشيد غروب مي كند .

نگاره شماره 3 – گوي جغرافيايي ابو نصر با خط هاي هفت كشور ، از برگ 22 دفتر ش با كمي ويرايش آمده است .

 اما ، اگر به طول گرينويچ 30:14 درجه ( سي درجه و چهارده دقيقه )  بيافزايم طول همه ي شهر ها برابر با ميانگاه كاخِ خورشيدِ گنگ دژِ كلاد  شده و قبه زمين به جاي كهن خود و بر روش دوم ابو نصر استوار ميشود. در زيگ زير طولها به روش نُخست هم نوشته شده است .

بنا براين : [17]

جايگاه

جابجاي با طول گرينويچ

طول به كاخِ خورشيد كلاد روش2

طول به كاخِ خورشيد كلاد روش 1

زمان ساعتي متوسط به گنگدژ

طول به گرينويچ

عرض

بلندي از دريا به متر

بلندي از دريا به اًرًش

جايگاه هفت كشور

كاخِ خورشيد

30:14

90

90

12نيمروز

59:46

36:59

1300

2708

چهارم

گرين ويچ

30:14

30:14

149:46

7:59.066

0

51:30

 

 

هفتم

رادكان

30:14

89:15

90:45

11:57

59:01

36:48

1210

2521

چهارم

اخنگان

30:14

89:51

90:09

11:59.4

59:37

36:32

1030

2146

چهارم

رادكان گرگان

30:14

84:17

95:43

11:37.13

54:03

36:36

 

 

چهارم

مراغه

30:14

76:30

103:30

11:06

46:16

37:24

1450

3020

چهارم

گنبدكاووس

30:14

85:24

94:36

11:41.6

55:10

37:15

45

94

چهارم

كشمار

30:14

88:20

91:40

11:53.33

58:06

35:18

1018

2121

چهارم

بيرجند

30:14

89:27

90:33

11:57.8

59:13

32:53

1480

3083

سوم

مشهد

30:14

89:51

90:09

11:59.4

59:37

36:16

985

2052

چهارم

تهران

30:14

81:38

98:22

11:26.53

51:24

35:41

1110

2312

چهارم

مكه

30:14

70:03

108:57

10:40.2

39:49

21:26

 

 

دوم

قاهره

30:14

61:29

118:31

10:05.9

31:15

30:03

 

 

سوم

نيويورك

30:14

316:14

223:46

   2:55شب

74-

40:45

 

 

پنجم

توكيو

30:14

169:59

10:01

6:43.06

139:45

35:04

 

 

چهارم

سيدني

30:14

181:24

358:36

5:54.04

151:10

33:55-

 

 

برگزيدن زمانِ كنوني براي تهران با زمان جهاني گرينويچ   3:30  ( سه ساعت و سي دقيقه )  جابجايي دارد!

زمان ساعت پشت دست ما يك زمان متوسط مجازي مي باشد كه از چرخش خورشيد مجازي بر خط استوا محاسبه شده است .

اين زمان با زمان آفتابي و حقيقي بين 16 – تا 14+ دقيقه به تقريب در روزهاي سال جابجا مي گردد .

چنانچه طول تهران را از طول گرينويچ كم كنيم  4/51 = 51:24  = 30:14 – 81:38   كه  مي شود 4/51  درجه طولِ جابجايي . زمان براي هر درجه جابجايي طول ، چهار دقيقه در خط استوا جابجا مي گردد . بنابراين

 6/205= 4* 4/51  كه ميشود 6/25 : 3 ساعت ، پس زمان برگزيده شده براي ايران با زمان جهاني جابجايي برابر  4/4 = 6/25 : 3  – 3:30 دارد ، كه چهار دقيقه و بيست وچهار ثانيه جابجايي جهاني ميگردد . و زمان برگزيده شده ايران از شهر آباده ميگذرد نه شهر تهران !

جابجايي زمان گرينويچ با زمان گنگدژ كلاد برابر   0668/239 = 4 * (  2333/30  –  90  ) دقيقه ميگردد ، كه 3:59:4/008(سه ساعت وپنجاه و نه دقيقه و چهار و هشت هزارم ثانيه جابجايي دارد )  .

  اگر از كسر ثانيه آن چشم پوشي كنيم مي شود چهار ساعت جابجايي ،  زماني كه در گنگدژ كلاد نيمروز و ساعت دوازده است در گرينويچ زمان متوسط ساعت هشت روز است .پس اگر خط هاي جهاني ساعت را در اقيانوس آرام جابجا كنيم و بر پايه گنگ دژ بگيريم ،  روز جهاني ، چهار ساعت زود تر در تقويمها آغاز مي گردد و آغا ز محور طول آن از نزديك سيدني ميگذرد  .

اكنون در كره هاي جغرافياي عرض ها را 10 درجه اي بخش كرده اند . اما  دانشمندان كهن و اختر شناسان ما هميشه از عرضهاي هفت اقليم نام برده اند .  كه بر پايه بيشترين ساعت روشنايي آفتاب روزانه در آغاز تابستان پايه ريزي شده است . ابو نصر قمي و بيروني خوارزمي و ديگر اختر شناسان زيگ نويس ، درجه بندي آنرا در زيگ ها ي خود نوشته اند . يگمان اين بخش بندي به پيش از 1400 سال مي پيوندد . پيشنهاد مي گردد كه كره هاي جغرافيايي بر آن پايه ساخته شود كه كار هاي نياكان و دانشمندان خود را نگهباني كرده باشيم .

براي پژوهشگران ،گوي جغرافيايي هم با خط هاي هفت كشور و طولِ گنگ دژ كلاد آماده نمايش است که نگاره آن پيوست است .

كاخ خورشيد :

كاخ خورشيد برابرِ باور ها گذشته ، بر سازه هاي كهن تر زير خود ساخته شده است . اين سازه ي ترك دار ، داراي 64 ترك نيم ستوني ميباشد كه دو ترك آن هميشه نيمروز را پيدا مي كند . نيمروز زماني است كه اختر شناسان دانشمندِ گذشته ما براي مبناي اندازه گيري زمان بكار ميبرده اند ، كه بسادگي از روي آفتابِ روزانه پيدا ميگردد . اين كار به انديشمندي در كاخ خورشيد به سامان رسيده است و تصادفي نيست . اذان ظهر هم بر نيمروز هر جايگاه استوار است . در راهرو هاي زير زمين و سردابه هاي كاخ خورشيد ميتوان آفتاب را به رسد كشيد و از روي آن آغاز موسم هاي بهار ، تابستان ، پاييز و زمستان را بدست آورد[18] . رسد نور آمده از سه دريچه ميان تركها هم ميتواند به رسد سالانه كشيده گردد .چنانچه در پوشش آسمانه كاخ خورشيد چند روزنه در جايهاي بايسته در آوريم ميتوانيم نور نوروزگاه را بر ميان كاخ خورشيد به بند بكشيم كه با محاسباتِ از روي اسطرلاب (ستاره ياب) به سادگي به سامان ميرسد. براي نو آوري ، ميتوانيم برابرِ رسد خانه هاي كهن خود مانند برج رادكان  ،برج كشمار ،  گنبد سرخ مراغه … در قله زو رسد خانه اي نوتر ساخته كه تجربه دانشمندان مان را پيگر شده و به نوشتن زيگي هميشگي دست بزنيم چون در گذشته زيگ ها را ايرانيان نوشته اند و پاسداري از آن به عهده ما فرزندان آنها مي باشد و خود را بايد از آلماناك (زيگ) عمو زاده هاي سلمي خود بي نياز نماييم . رسد خانه هاي كهن ما هم ميتواند يار ما براي زيگ نويسي در جايها گوناگون اين سرزمين پر گهر باشد .

نگاره –  4    آغاز آفتاب نيمروذي و اذان ظهر بر ترك 16 كاخ خورشيد گنگ دژ كلاد( 29/8/1381)

  

نگاره –  5   كره ساخته شده بر پايه بخش بندي هفت اقليم و ميخگاه قبه زمين بر كاخ خورشيد گنگ دژ كلاد (29/8/1381)

  

 

 

 GANGDEJ world mean time zones map

 آينده از آن ملتي است كه گذشته خود را مي شناسد .

اسفند 1381

منوچهر آرين  

    Top

[1]  فردوسي توسي ،  1 –  شاهنامه به كوشش سعيد حميديان چاپ قطره 1376 ، پاره نخست ، برگ 107-105 .

                               2 – شاهنامه به كوشش محمد رمضاني ، چاپ كلاله خاور ، 1354 ، پاره نخست ، برگ 483-482  .

[2]  عمو زاده هاي سلمي :

                                به هفته چو  بيرون  كشيد از نهان                         بسه بخش كرد آفريدون  جهان

                                يكي روم وخاور يكي ترك وچين                        سوم    دشت گردان ايران  زمين

                                نخستين  بسلم  اندرون   بنگريد                         همه   روم  و  خاور  مر  او را گزيد 

                                دگر  تور   را   داد   توران  زمين                       ورا  كرد  سالار  تركان   و   چين   

                               پس  آنگه  نيابت  به  ايرج رسيد                        مر او را  پدر  شهر   ايران    گزيد         

                                                                                                               فردوسي توسي.

« ماه فر وردين روز خورداد ، فريدون بخشش گيهان كرد ، اروم بر سلم داد و توركستان بر توژ داد . ايران شهر بر ايرج داد»

                                                                ملك الشعرا بهار   ترجمه چند متن پهلوي  چاپ سپهر 1347 برگ 91

مسعودي گويد :

« بابل:

« ايرانيان اين ناحيه را بانتساب ايرج پسر فريدون ايرانشهر مينامند كه وقتي فريدون زمين را ميان سه پسر  خود تقسيم كرد روم و اقوامم مجاور آن بسلم داد و ترك و اقوام مجاور آن را به طوج [ توژ يا تور ] داد و عراق و بابل و اقوام مجاور آنرا بايرج داد و اين ناحيه بنام وي منسوب شد . وشاعر ايراني بدوران اسلامي گويد : … شام و روم را تا غروبگاه خورشيد بسلم دلاور داديم و ترك مال طوج شد ، ديار ترك متعلق به عمو زاده ما است … »

                                            مسعودي بغ دادي ، التنبيه و الاشراف ، ( برگردان ابواقاسم پاينده ) ، چاپ زيبا ، 1349 ، برگ 38

 [3] برگزيدن گرينويچ از سال 1925 است كه مي شود سال 1304 خورشيدي يا 78 سال پيش .

ذبيح بهروز در برگ74 تقويم وتاريخ در ايران آورده است :

« تاريخ ميلادي از قرن دهم ميلادي به بعد معمول گرديده است و براي اهميت موضوع بايد تحقيق شود كه چه حادثه اي روي داده كه پس از گذشتن چنين مدت طولاني كليسا بفكر وضع يا استعمال تاريخ ميلادي افتاده است .» و آورده است كه : « در كتب نجوم قرن پنجم و ششم هجري ذكري از تاريخ ميلادي مشهور كه امسال 1925  آنست ، نيست » ( 1925 سال نوشتن كتاب بهروز ) .

[4]   خواجه نصير توسي ، زبده الهيه ، فارسي ، شماره عمومي 5751 كتابخانه خطي آستانه واقف حاج عماد باب هيجدهم در هيات اقاليم    زمين برگ 57

[5] بيروني خوارزمي ، التفهيم ، فارسي ، گرد آورنده جلال الدين همايي ، چاپ نشر هما ، 1367 ،  برگ 193 .

[6] بيروني خوارزمي ، ماللهند ، برگ 260 ( در برگ شصت وشش المدخل الي علم احكام النجوم ابونصر به كوشش اخوان زنجاني آمده)

 [7] بيروني خوارزمي ، تحديد نهايات الاماكن ، برگردان احمد آرام ، چاپ دانشگاه ، 1352 برگ 16  . [ اين نيمكره را بر يكي از گنبد هاي دو پوششِ برجها و گنبد ها ميتوان پيدا كرد كه راهرويي هم در دور خود دارد].

  [7-1] بيروني خوارزمي ، تحديد نهايات الاماكن ، برگردان احمد آرام ، چاپ دانشگاه ، 1352 . برگ 109 -110  

[7-2] سيد جلال الدين تهراني ، گاهنامه 1311 ، چاپ مجلس ، 1311 . برگ 177

[8]  ابو اسحق ابراهيم بن محمد فارسي اصطخري (كرخي) ، ( مرگ 346 ه- ق ، 336 خورشيدي ، 957 مسيحي) ، مسالك و ممالك ، گرد آورنده ايرج افشار ، چاپ انتشارات علمي فرهنگي 1368 ، برگ 31 . براي ديگر نقشه ها و گزارش شهرها آنرا ببينيد .

[9]. ذ- بهروز ، ايران كوده شماره 1 تقويم و تاريخ در ايران ، چاپ بانك ملي 1331 برگ 41

[10]  بُندُهش پهلوي ، فرنبغ دادگي ، گزارنده مهرداد بهار ، چاپ توس ، 1369 برگ 128

[11]. آذر ( بيگدلي ) ، آتشكده آذر ،جلد دو ،چاپ 1337 برگ 443

[12] مسعودي ، مروج الذهب ، برگ604 جلد 1 چاپ 1344 نشر كتاب گرد آورنده ابوالقاسم پاينده.

[13].. ذبيح الله صفا  ، حماسه سرايي در ايران ، چاپ ديبا ، 1374برگ 496

[14]  ابو نصر قمي ، المدخل الي علم احكام النجوم ، فارسي ، نوشته سال 365 ه- ق( 354 خورشيدي ) ، ( گرد آورنده جليل اخوان زنجاني ) چاپ انشارات علمي فرهنگي ،  1375 ، برگ 16- 15 .

[15]  هر ميل برابر 4000  اَرَش  است ( برگ 15  ابو نصر) و هر اَرَش برابر نك انگشت تا آرنج است و از زمان هخامنشي ها و پيش از آن و تا هفتاد سالَ پيش اندازه رسمي شهر هاي ما بوده است . ما اينچ را مي شناسيم اما خورده اندازه هاي اَرَش را نمي دانيم چرا ؟ آيا بنا هاي كهن ما بر پايه اينچ و سانتيمتر ساخته شده است ؟! بهتر است يك آرَش استاندارد برگزيده و آنرا بجاي اينچ بر سوي ديگر خط كشهاي سانتيمتري خود بكشيم . يك اَرَش (گز) استاندارد بر پايه آجر هاي برج رادكان به ميراث فرهنگي تهران پيشنهاد شده است . هر اَرَش استاندارد 48 سانتيمتر پيشنهاد گرديده است . وآرَش رادكان كه برابر هشت رگ با هشت بند رويهم است برابر 66/48 سانتيمتر است . اين اندازه برابر دو خشت كنار هم با دو بندش مي باشد كه اندازه خشت سازي برج هم بوده است

[16]  ذ- بهروز ، ايران كوده شماره 1 تقويم و تاريخ در ايران ، چاپ بانك ملي ، 1331  برگ 41  .

[17] سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح جلد 32 سال 1368  [ ازين دفتر براي رادكان، اخنگان و كلات  بهره برده شده است ]

 سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح ، فرهنگ آبادي ها ي ايران 1339 [ رادكان گرگان و مراغه و گنبد كاووس از اين دفتر بهره برده شده است ] سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح جلد 42 سال 1363 [ازين دفتر براي كشمار بهره برده شده است ]

[18] سنگ پله ها در روي دريچه هاي نور گير زير زمين درست باز سازي نشده است و بايد يك پله از روي آنها برداشته شود.

منبع:      http://www.jamejamshid.com/gangedej1.htm 

***************************************************************

دانلود قبه الارض ایرانی

لینک دانلود:

https://hotfile.com/dl/194482808/a0a6e24/__.pdf.html

Posted on فوریه 15, 2013, in Uncategorized, دنياي اسرار آميز and tagged . Bookmark the permalink. 15 دیدگاه.

  1. salam ..kheili matlabe mofidi bod….enshalah dige hameye mataleb mesle in gheyre tekrari bashe…

  2. ای ول خوشم اومد این مطلب فوق العاده ای بود

  3. گنگ دژ در طول تاریخ به مناطق زیادی نسبت داده شده است اما گنگ دژی که فردوسی از آن یاد می کند همانطور که خودش می گوید : كه چون گنگ دژ در جهان جاي نيست در محدوده جغرافیایی آن زمان قرار نداشته است و احتمالا گنگ دژ شاهنامه یکی از پایگاه های آنوناکی ها بوده باشد مثلا لموریا آتلانتیس تمدن صحرای گبی و یا آگارتا بوده باشد

  4. «آينده از آن ملتي است كه گذشته خود را مي شناسد.»
    تصور کنید 2500 سال دیگه دنیا به سطح باور نکردنیی از پیشرفت تکنولوژی رسیده در اون زمان یه تمدن جدیدی تاسیس میشه از ادم هایی که از تاریخ تمدن های دیگه به نفع خودشون استفاده می کنن بدون کوچکترین تعصبی
    اسم این ابر قدرت رو میزاریم جامائیکا مردم امریکا می شینن تو خونه هاشون کتابای تاریخشون رو ورق میزنن و به این که ۲۵۰۰ سال قبل دنیا رو متحول کردن می بالن – این امریکایی ها مردم جامائیکا رو بخاطر نداشتن تاریخ و فرهنگ مسخره میکنن خودشون رو از این ادم ها بهتر میدونن و مجبورن همش مواظب باشن تا دیگران تاریخشون رو ندزدن – جامائیکا هم از این ضعف استفاده می کنه ذهن این مردم رو با تاریخشون سرگرم میکنه هندونه میزنه زیر بغلشون مغرورشون میکنه و روشون ازمایش میکنه – ازمایش روی ذهن ها اینکه چطور مردم یک کشور رو کنترل کنن انواع نظریه های مدیریت و رهبری و سیاست های کشورداری و … بعد وقتی نتیجش رو دیدن برای خودشون استفاده می کنن
    تا کی باید بزاریم با ذهن های ما بازی کنن
    ابر قدرت به مرز ها نیست به خدایانی که هست که در اون زمان در اون منطقه جغرافیایی تمرکز کردن
    یک زمانی این خدایان در ایران بودن
    زمانی در رم
    حال در غرب
    این چرخش قدرت هست برای حفظ —((تعادل))—

    • موافقم باهات دوست من…

    • سلام فوزول عزیز

      این به اصطلاح خدایان باستان(فرازمینیهای باستان) بوده اند و هنوز نیز در سیاره مان کنترل دارند و نیز خواهند داشت (و نیز خواهند داشت رو امیدوارم که دیگه بشر دست دوستی با منفی هاش نخواهد بدهد, با حماقت بشر و جهالت بشر و دست به آلودگی و کج روی فوری بشر). ببینید, دو جهت گیری کلی داریم و این خدایان باستان( که هنوزم از هر دو دسته در اینجا هستند) نیز از آن مستثنی نیستند: 1-موجودیتها و تمدنهای بسیار بیشتر service to other و 2-موجودیتهای و تمدنهای بسیار بیشتر service to self. خدایان باستان (فرازمینیهای) از هر دو نوع جهت گیری بر سر سیاره زمین همیشه با یکدیگر با روشهای military و فرهنگی بر سر اداره زندگی در این سیاره عقب مانده در نزاع بوده اند و هر کدام بخشهایی از این سیاره را تحت کنترل داشته اند. خدایان Service to self هیچ ارزش متعالی و زیستی برایتان قائل نیستند, جز مصارف شخصی و بهره برداریهای خودشان از آن سیاره و موجودات ساکن آن, اما خدایان Service to other میخواهند به داد آن سیاره و زیست درونش برسند تا بسوی مسیر متعالی کائنات یعنی یگانگی(onness/ هارمونی) با کائنات یعنی عشق(فعالیت یگانگی)و …… و این سیاره در گذشته اش بصورت علنی شاهد حضور و زیست این خدایان Service to other و Service to self بوده است, اما بعد از واقعه سیل عظیم و جنگهای اتمی سیاره ای و منظومه ای ما, هر دو دسته خدایان اینجا را ترک کرده اند اما مانند دو شطرنج باز یک صفحه شطرنج, از بیرون و غیر علنی, سالهاست که همچنان دارند بر سر سیاره زمین به مبارزه ادامه میدهند و این ما ساکنین سیاره زمین نیز هستیم که با اراده آزاد خودمان هم داریم به سمت یکی از این دو جهت گیری و خدایان و هدفشان کمک میکنیم, و متاسفانه متاسفانه, بیشتر حکومتها و بشریت تا به حال به نفع اهداف خدایان srvice to self عمل کرده اند(فقط پول آقا آره, زندگی یعنی همین, خونه خالی بیشتر و ماشینهای آخرین سیستم, after life کیلویی چنده آقا, همین 60-70 سالت رو بچسب بعدش رفتی که رر…رفتی,, و از این قماش هجویات زمینی). پس لطفا دقت کنید که عبارت تان را «تا کی باید بزاریم با ذهن های ما بازی کنن» برای کدام دسته خدایان و کجا بکار میبرید. اگر که خدایان service to other اینجا نبودند و ما فقط و فقط در بند خدایان service to self میبودیم و هنوز نیز میشدیم, سیاره زمین همچنان در دوران اوج جهالت و عقب ماندگی و سنت و خرافه زدگی (دوران اعراب جاهلیت و دوران کلیسا و ….) و شاید هم بدتر, زیست میکرد. لطفا اگر حال دارید به لینک زیر نگاهی بندازید و همچنین به ویدئوهای زیر برای فقط چند نمونه توجه کنید:

      http://www.mediafire.com/?ta1xtseagk22pcb

      UFOs Trying To Stop Asteroid Filmed In Kazakstan

      UFO Sighting of Mothership Size UFOs in our Solar System by Astronomer JL Walson

      UFO sightings 2011! (The Truth is Coming!).

      با تشکر از توجه شما و سایر دوستان گرامی

      • هادی عزیز سلام
        من همیشه برای این وب لاگ حال و وقت دارم این جزوی از برنامه زندگی روزانه من شده
        بابت تمام مطالب ممنونم و با دقت نگاه کردم فایل pdf رو هم قبلا به دقت خونده بودم
        در مورد خدایان نگفتم همه ی خدایان service to self هستن اگر غیر از این بود تعادل به هم می خورد و شخصا اعتقاد ندارم که روزی service to other ها بر گروه مقابل پیروز خواهند شد و نابودشون می کنن یا برعکس زندگی به خاطر این کشمکش هست که جریان داره( برای دیده شدن رنگ سفید به رنگ سیاه نیاز است) در مورد این مکان خاص معتقدم که service to self ها زیاده روی کردن منظورم در مورد مردم کشور ما و وقت اون هست که تغییری ایجاد کنیم و برای شروع از خودمون شروع کنیم چون تلاش و حتی فکر در مورد ایجاد تغییر در جهان بر خلاف قوانین(هستی) هست باید بزاریم جریان زندگی به راه خودش ادامه بده ، شما به اندازه ای که براتون معین شده تغییر ایجاد خواهید کرد
        service to self ها ما رو برنامه ریزی کردن ماها انسان هستیم کاری به ژن های ماورایی بعضی ها ندارم به هر حال بیشتر ژن های ما از همون نژاد کارگر هست اگر ما خودمون خودمون رو برنامه ریزی نکنیم اونها مارو برنامه ریزی می کنن امروز دوست عزیز من یک ویدیو در این بلاگ از دیوید ایک قرار دادن که مساله رو به خوبی توضیح داده ( فقط مواظب برنامه های تلویزیونی تصاویر مطالب که می خونید باشید)
        راهنمای شما احساس تون هست
        یاد بگیرید در لحظه ها زندگی کنید و احساسات خودتون رو به بهترین شکل حس کنید و بشناسید
        این که میگن به دیگران عشق بورزید به این دلیل نیست که کاری پسنده یا خوبه بلکه به این خاطره که عشق ورزیدن به دیگران به نفع خودتون هست با service to others ها همراه بشید
        هادی جان می دونم که همه این ها رو خودت میدونستی فقط خواستم بگم من منظورم چیزه دیگه ای بود

  5. من هم با دیدگاه فوزول موافق هستم در ضمن اگر رمان پرسی جکسون و خدایان یونان خوانده باشید در آن گفته شده خدایان با تمدن ها جابجا می شوند.هر چند این رمان تخیلی است اما از واقعیتی پنهان خبر می دهد

  6. در اساطیر ایران، کَنگ‌دژ، شهری/دژی در شرق ایران[۱] است. این دژ که سیاوش ساخته‌است[۲] در فرجام‌شناسی مزدایی اهمیت می‌دارد. پشوتن که یکی از جاویدانان است در گنگ‌دژ به سر می‌برد[۳] و در پایان هزارهٔ زرتشت با صد و پنجاه نفر مرد پرهیزگار از سوی کنگ‌دژ خروج می‌کند[۴]. علاوه بر این در متن‌های پهلوی، کیخسرو پس از دادن پادشاهی به لهراسب به گنگ دژ می‌رود.[۵]

    مطابق اساطیر مندرج در متن‌های پهلوی، کنگ دژ دارای دست و پای، همیشه گردان و بر سر دیوان بود. کیخسرو آن را در سیاوش‌گرد نزدیک ایرانویج به زمین نشاند.[۶] بر سر زمان «نشاندن» کیخسرو گنگ‌دژ را بر سیاوش‌گرد میان محققان اختلاف است. عده‌ای معتقدند که این کار در آخرالزمان انجام می‌پذیرد یعنی کیخسرو شهر را بر سیاوش‌گرد «نشانَد»[۷] و عده‌ای معتقدند که کیخسرو در همان زمان گذشته گنگ دژ را بر سیاوش‌گرد «نشانْد».[۸]
    شما رو نمیدونم ولی به نظر من این به نوعی توصیف یک سفینه رو میکنه(شهر پرنده)که در بسیاری از تمدنهای باستانی تعریف شده.(از ویکی پدیا: کنگ دژ)

    • مهرداد یک مطلب هم درباره این موضوع در سایت قرار میدهیم.

      • mamnoon misham

      • راستی با توجه به پیشینه قدیمی ایران مطلب خاصی در این موارد وجودنداره(منظورم فرا باستانشناسیه که ممنوع حساب میشه).چیزبیشتری هست پیدا کنیم؟
        راستی در مورد یک خدای خیلی قدرتمند در ایران باستان خوندم به نام آی که اهورامزدا و اهریمن هر دو برای پیروزی بر دیگری برای اون قربانی میکردن و طلب کمک. چیز بیشتری در این مورد شنیدی؟مطلب تو سایت رادیو کوچه بود.

      • نه. ممنون میشم لینکشو بفرستی.

  7. http://radiokoocheh.com/article/156246
    در ایران، «وای» شخصیتی بزرگ و در عین حال معمایی است. برای او هم آفریدگار (‌اهورا مزدا) قربانی می‌کند و هم اهریمن (‌انگره مینیو)‌

بیان دیدگاه