بایگانی دسته‌ها: داستان انكي و نين هورساگ

آفرينش انسان و آفرينش زن

آفرينش انسان  و آفرينش زن

https://i0.wp.com/lh4.ggpht.com/mohammad.525/SJhEy7p0UzI/AAAAAAAAAWg/X4cY-xxBVkA/tavalod.jpg

 

در تمام اقوام گذشته داستاني كهنه از خلقت زوج نخستين بشر دارند جز ژاپن كه تنها از دو خدانام برده است كه از آسمان به زمين آيند كه پس از آفرينش جزاير ژاپن ، تعدادي از ايزدان ديگر نيز به دنيا مي آيند و سپس زوجه مي ميرد و داستان آفرينش ختم مي شود .

الف . انسان از خاك است

Smihalla پيامبر سرخ پوست ( 500 سال قبل) : از من مي خواهيد زمين را زيرو رو كنم …؟

اول انديشه آفرينش انسان از خاك شايد طبيعي ترين توجيه عقلي براي نگاه انسان طبيعت گرا و آدمي كه در طبيعت مي زيست باشد . در پس چشم انسان ، همه گياهان ، از زمين مي رويند و تخم كاشته شده در خاك از خاك سر در مي آورد . دوم ؛ علت ديگري كه مي توان بيان كرد اين است كه بسياري از اساطير آسمان را پدر و زمين را مادر موجودات مي دانند و انسان نيز خال اين پيوند . ايده فرزند زمين بودن به خاطر نظام مادر سالاري به نسلهاي ديگري مي رسد.

سوم ؛ ايده سوم خلقت از خاك ، چرخ سفالگري است كه با ساختن تنديس از خاك اين تصور شكل مي گيرد . در نظام شرق انسان از گل ساخته شده در مصر خنون ( خداي مصر ) chnum آدميان را از گل مي سازد . در بابل ارورو (Aruru) و كيومرث لقب گل شاه دارد .

چهارم ، مراسم تدفين مي تواند تداعي خلقت از خاك باشد . در فلات مركزي ايران مرده را به صورت چمپاته ( جنيني ) خاك مي كردند . ( زمين زهدان و مرده جنين) صرفا مهر دنيوي براي ديار خود ، مهر زمين رازآلود است . تجربه بوميت   ( بومي بودن autochthong) احساس ژرف بيرون آمدن از زمين و زاده شدن از زمين به همان سان كه زمين با باروري فرسوده ناشدني خود ، به صخره ها ، رودها، درختها و گلها زندگي مي بخشد . از اين لحاظ است كه بومي بودن را بايد فهميد ، انسانها احساس مي كنند كه مردم ( اهل) جائي هستند و اين احساس پيوند كيهاني ، عميق تر است از پيوند خانوادگي و همبستگي نژادي . به هنگام مرگ ، آرزوي بزرگ بازگشت به زمين ( مادر) مدفون شدن در خاك وطن بود و اكنون مي توان معناي خاك وطن را دريافت و از آنجاست ترس از به خاك سپرده شدن در جائي ديگر و از آنجاست بيش از هر چيزي احساس خرسندي از پيوستن دوباره به سرزمين مادري .

1-    خلقت انسان در اساطير يونان :

https://i0.wp.com/lh5.ggpht.com/mohammad.525/SKAyzIUMg4I/AAAAAAAAAe0/ZPoVs9mWWa0/zeuuss.JPG

   چون زئوس در المپ بر سرير خدائي نشست و جنگ بزرگ با كرونوس وتيتانها پايان يافت ، پرومتئوس (Peremethous= انديشه پيشرو) را فراخواند و فرموده » برده انسان را از گل رس بساز ، كالبد او را به شكل جاودانان بساز و من در او خواهم دميد ، هرچه لازم است بياموزش تا جاودانان را ستايش كند و پرستشگاهها بسازد و پس از زمان كوتاهي بميرد و به قلمرو برادرم هادس فرو رود و تحت فرمان وي درآيد . پرومتئوس براي اجراي فرمان زئوس به محلي در يونان پائوپئوس Panopeous واقع در نزديكي دلفي رفت و بي درنگ با خاك رس ، گل آدم را ساخت و آن را شكل داد . سپس زئوس به آدمهاي خاكي زندگي بخشيد و پرومتئوس  را بر آن داشت تا چيزهاي لازم را به ايشان بياموزد ]( ص    133  ) كتاب آفرينش  مرگ در اساطير [ ؛ ] كتاب اساطير يونان راجر گرين ترجمه آقاجاني (ص 37)[   كه اين داستان شبيه كتاب مقدس است ؛در سفر پيدايش بخش دوم آيه هفت آمده است ؛ آنگاه خداوند از خاك زمين ، آدم را سرشت . سپس در بيني آدم روح حيات دميده است و به او جان بخشيد و آدم موجود زنده شد گل رس = Adammah

2-    در بين النهرين : ص 135

https://i0.wp.com/lh3.ggpht.com/mohammad.525/SKAsL_er-cI/AAAAAAAAAeU/N7tcuFprW4o/%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%87%D8%B1%DB%8C%D9%86.jpg

انسان براي خدمت به خدايان خلق مي شود تا زمين را بكارد و خدايان ا از زحمت كار كردن براي معاش راحت سازد . ( اساطير خاورميانه / هندي سامويل ص 30)

 

3-    در اساطير زرتشت :

https://i0.wp.com/lh5.ggpht.com/mohammad.525/SKAojM4YNZI/AAAAAAAAAds/lqytUKWvoHk/talhe0%D9%85%D8%B4%DB%8C%20%D9%88%20%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87.jpg

كيومرث نخستين بشر در دين زرتشت است . كيومرث به معني ميرا

    در آغاز هر دو ( اهريمن و اورمزد ) بودند و ميان آنها تعارضي نبود . اورمزد آگاه از وجود اهريمن بود . اهريمن از هستي اورمزد بي خبر بود .  سرشت ويرانگر اهريمن با ديدن اورمزد و روشني ، وي را به يورش و ويرانگري واداشت . اورمزد بدان شرط كه اهريمن آفرينش نيك را ستايش كند پيشنهاد آشتي داد . اما از آنجا كه  كه اهريمن جهل داشت گمان برد كه پيشنهاد آشتي تنها از ناتواني بر مي خيزد و چنين بود كه با نپذيرفتن آشتي بر آن شد هر چه را كه ديده بود نابود سازد . اورمزد كه آگاه از جاودانه شدن نبردبود براي شكست اهريمن دوره اي را براي نبرد مشخص كرد .اهريمن دوره را پذيرفت . از اين طريق شكست او مسجل شد . در اين نبرد اهريمن به زمين حمله برد و خير را شكست داد . گاو را كشت وكيومرث را كشت از تن گاو حيوانات مفيدي ديگري شكل گرفت و از تخم  كيومرث ( كه از جنس فلز بود) مشي و مشيانه ( پدر و مادر انسانها ) رشد كرد . آسمان جلو خروج شر را از زمين گرفت و زمين زندان شر شد.

https://i0.wp.com/lh6.ggpht.com/mohammad.525/SKAqrkFvdHI/AAAAAAAAAeM/rCkUF4jnVWQ/mashiva%20mashyane.JPG

زاده شدن نسل آدمي از گياه يادآور تقدس گياه و گياه خدايان در دوره نوسنگي و متأثر از راه معيشت متكي بر كشاورزي بود . پس از مرگ كيومرث از وي تخمي مي ماند كه توسط آفتاب پالوده شد ، آن تخم چهل سال در زمين بود و بعد از چهل سال چون ریواس از تني يك ستون ، پانزده برگ ( مشي و مشيانه ) مهلي ومهليانه از زمين رستند .

هورمزد به مشي و مشيانه گفت كه: مردم ايد ، پدر و مادر جهانيد شما را با برترين عقل سليم آفريدم ، جريان كارها را با عقل سليم  به انجام رسانيد ، انديشه نيك انديشيد گفتار نيك گوئيد ، كردار نيك ورزيد ، ديوان را مستائيد. اسطوره آفرينش ص 177

4-    در اساطير چين :

پانگو ؛ خداي نخستين پس از زاده شدن از بيهودگي جهان ملول شد و تنديس مرد و زني را با گل پيمانه زد و پانگو عنصر يانگ ( آسمان ) و يين ( زمين ) ؛ ] نر و ماده بودن [ را در آن دميد . ویا » نیو وا » الهه ای با بدن انسان و دم اژدها انسان را آفرید . حکایت می کنند که پس از آفرینش جهان توسط » پان گو » ، » نیو وا » به هر جای جهان سفر می کرد . با وجود آنکه در زمین کوهستان ها ، درختها ، علفها ، پرندگان ، حیوانات ، ماهی ها دیده می شود ، اما کماکان جهان بی حرکت بود . زیرا انسان نبود

5-    اساطير آفريقا :

مردن نيجر بر اين باورند كه نخستين انسانها در آسمان آفريده شده و از آنجا به زمين گسيل شدند ( كه نزديك به روايات اسلامي است ) خداي بزرگ از خاك آدمي را قالب مي زد و آفريننده يكتا به اين كار حسد برد وشبانگاه خود را در ميان آدميان مخفي كرد تا راز خداوند بزرگ را بيابد كه خداوند بزرگ اين قالب را چگونه و از كجا آورده ( شبيه شيطان) خداي آفريننده ، خداي بزرگ را به خواب سنگيني فرو برد و وقتي خداي بزرگ برخواست انسانها را جاندار يافت .

6-    در قرآن و كتاب مقدس :

 

تورات : سرانجام خدا فرمود انسان را شبه خود بسازيم تا بر حيوانات و … فرمانروائي كند .

آدم  = خاك سرخ در عبري

الرحمن آيه 14: خدا انسان را از صلصال خشك ، گلي شبيه كوزه گران آفريد.

] آيه 30 الي 36 بقره [] 71 و 72 /ص [] روم /21[] نسا/1[] سجده 7و 8[] حجر 28 و 29[

در حدیثی که شیعه و سنی روایت کرده‌اند و در شیعه در کتاب اصول کافی آمده است که:

 

اِنًّ الله َتَعالی خَلَقَ المَلائکة وَ رَکَبَ فیهِِمُ العَقلَ وَ خَلَقَ البَهائِمَ وَ رَکَبَ فیهِمُ الشَّهوَةَوَ خَلَقَ الاِنسانَ وَ رَکَبَ فیهِ العَقلَ وَ الشَّهوة .

 

خداوند متعال فرشته را آفرید و او را از عقل محض ساخت و حیوان را آفرید و او را از شهوت محض ساخت و انسان را آفرید و در انسان این دو رایعنی سرشت فرشته و سرشت حیوان را با یکدیگر ترکیب کرد و از او انسان آفریده شد.

 https://i0.wp.com/lh4.ggpht.com/mohammad.525/SKAg-Yd6PdI/AAAAAAAAAc8/34rhkNEXcDI/D1733122T15247130%28web%29%5B1%5D.JPG

این ترکیب انسان به تعبیر حدیث از جنبه فرشته‌ای و جنبه حیوانی، قهراً در انسان دو گرایش متضاد به وجود آورده، گرایشی رو به بالا و گرایشی رو به پائین، گرایشی آسمانی و گرایشی زمینی، آنگاه خدا به انسان عقل و اراده داده است و او را در میان این دو راه مختار کرده است.

 

منبع : کتاب فطرت نویسنده : شهید مرتضی مطهری صفحه :106

نخستين جفت اساطير ايراني

مشي و مشيانه نخستين آفريده اهوامزدا و نخستين انسان

يمد يمي نخستين زوج در اساطير آريائي هند و ژاپن بودند .

آفريقائيان نسل امروزين بشر را از ذرت مي دانند .اساطير دميده شدن در روح و جان در كالبد آدمي ، خود معلول اعتقاد به وجود روح است . بابلي ها و آزتكي ها ، عنصر خدائي را ، خون يعني عامل حيات ، مي دانند كه خدا در انسان جاري ساخت . مانوي ها، عنصر خدائي را نور و روشني مي دانند .

صغري : از نظر ظاهر هيچ تفاوتي بين جسد مرده و كالبد زنده نيست .

كبري : از طرفي مرده و آدم خوابيده  مثل هم هستند

در نتیجه در موجود زنده چيزي است كه در مرده نيست و آن روح است . انسان خوابيده چون مرده اي از همه جا بي خبر است در حالي كه در خواب به مكانهائي سر مي زند و آن  را روح ناميد .

* در اساطير بابل : انسان از سرشتن خاك با خون كينگو فرمانده سپاه تيامت شكل گرفته خون عنصر حيات است و جان زندگي و بدين دليل است كه مردوك ، انسان را از خون خدائي قرباني داشته اند .

 

در افسانه های قدیمی یونان آمده است که پرومیهیوس انسان را آفرید . در افسانه های مصر قدیمی نوشته شده است که انسان را خدا آفریده است . اما در افسانه های یهودیان ، یهودا انسان را آفریده است .

https://i0.wp.com/lh4.ggpht.com/mohammad.525/SLEabFEOiFI/AAAAAAAABS4/soyXGL4Wfm8/pandoraax.jpg

آفرينش زن

* يونان ؛ اولين زن  به نام پاندورا (Pandora) يعني هديه همگاني نام گرفت زيرا همگي خدايان در ساختن او به هم كمك كردند . woman who opened Pandora’s box and brought evil to the world (Mythology)

* هفائيستون دانا ، تن او را از خاك كوزه گري شكل داد . آفروديت ( الهه عشق) زيبائي اش بخشيد ؛ هرمس به وي گستاخي و زيركي آموخت ، آتنا جامه زيبا تنش كرد . چون آمده شد زئوس به او زندگي بخشيد . بعد هرمس او را براي اپي متئوس ( برادر نادان پرومتئوس ) بر زمين فرستاد . آنها عروسي كردند ودختري به نام پورها فرزندشان شد . زن اپي متئوس از كنجكاوي در جعبه اسرار را باز كرد و ناگهان همه بلايا و گرفتاري ها به بيرون صندوق سرازير شدند ( در ادیان زنده دنیانیز توسط حوا همه گرفتاريها ايجاد شد ) و آدميان را از احاطه کردند . پاندورا به وحشت افتاد و صندوق را بست ؛ اما صداي نازك از درون صندوق به گوش رسيد كه مي گفت : «مرا هم آزاد كن ؛ من اميدم » وقتي پرومتئوس همه بلايا را جمع كرده بود و در داخل صندوق نهاده بود تا آدميان از سر آنها راحت باشند ، اميد را هم ميان آنها جاي داده بود تا اگر مثل چنين روزي بلاها آزاد شوند او هم آزاد گرديده وموجب تسكين دردها و رنجهاي آدميان شود .

*در آئين ماني ، ص 167 عامل بدبختي انسان كه همانا زاد و ولد است ، بر گردن مرديانه که زن است انداخته مي شود . پس از آنكه مسيح آدم را آگاه مي كند كه تن او زندان نور است و او بايد اين نورها را رها سازد و از ازدواج كه باعث ساختن زندانهاي بيشتري براي اين نور الهي مي شود ، پرهيز كند. (شبیه حدیث دنیا زندان مومن است )

گهمرد(gahmord) به خود مي آيد و فرياد مي كشد : » واي بر سازنده تنم ! واي بر آنان كه روحم را به بند كشيدند و بر شورش گراني كه برده ام ساختند اما باز نختستين زن ، )مرديانه( به توصيه ديوان او را مي فريبد و زاد و ولد آغاز مي شود  ] اسماعيل پور ص 209 اسطوره بيان نمادين نشر سروش [

https://i0.wp.com/lh3.ggpht.com/mohammad.525/SKAp3tfYvEI/AAAAAAAAAeE/i6PTBLP-ThM/2003371283955264737_rs.jpg

در اساطير آفرينشي ديگر، حقارت زن را خفيف بيان مي كنند و مي گويند . زن براي مرد و براي آرامش او بوجود آمده است كه باز طفيلي بودن زن آشكار است . در كتاب مقدس ، خدا آدم را در خواب عميق فرو كرد و يكي از دنده هايش را برداشت و جاي آن را گوشت پر كرد و نام او «نسا» ( زن ) شد ( كتاي مقدس ص 2) و در جائي ديگر آدم زن خود را » حوا» مي نامد Hawwah كه با حييم Hayyem » وحي» هم ريشه است و به معني زندگي مي باشد و چون مادر جميع زندگان است » زن» خود را » » نسا»  مي نامد كه در عبري Ishshah مي باشد .اين كلمه از مرد گرفته شده ( Ish) كه منسوب به مرد مي شود مهلي و مهايانه ، مرد و مردانه ، مشي و مشيانه .

اما در اساطير خاورميانه » انكي ، خداي آبها» از هشت گياه مي خورد و نين هورساگ او را نفرين مي كند كه هشت عضو انكي از جمله دنده او بيمار مي شود .خدا بانوئي به نام » نيم تي » به معني «زن دنده » انكي را درمان مي كند ص 168 . اين داستان شباهت زيادي به خلقت حوا در سفر پيدايش ، دارد و مي تواند ارتباطي با اسطوره عبريان داشته باشد .

در کنیا خدا اول موامبو Maambo را آفريد و سپس همزبانش سلا S ala، در كتاب مقدس هم زن براي مرد آفريده شده .

اما در زرتشت نه زن براي مرد و نه مرد براي زن آفريده مي شود . بلكه هر دو با هم و همپايه هم خلق مي شوند . (شبیه اسلام)

از کتاب آفرینش و مرگ در اساطیردکتر مهدی رضائی

منبع   :       http://jamekhali.blogfa.com/post-42.aspx 

داستان آدم و حوا يا انكي و نين هورساگ؟(باغ عدن يا ديلمون)

نام جزیرهً دیلمون را -که مکانش در سمت دریای بر آمدن خورشید (شرق بین النهرین) قید شده- در زبان سومری می توان به معنی بازار لباس معنی نمود. در زبانهای سامی از جمله آرامی معنی سرزمین روباه از آن مستفاد می شده است که به این هر دو معنی در اسطوره بابلی دیلمون اشاره شده است. از این میان با توجه به معنی نام قیس (محل بافندگی میل زنی) یا کیش (مقنعه زن) و نام قدیم آن در منابع کهن یونانی یعنی آراراکتا (محل حریر) یا آرا کتا (آئو/رخته= دارای رختهای خوب) مسلم می نماید که معنی اصلی آن همانا مکان البسه خوب بوده است.

https://i0.wp.com/www.old-earth.info/worldages/images/th-Tree_of_Knowledge.jpg

گرچه می توان آن را به معانی سرزمین غنی و سرزمین محصور در آب (جزیره) و همچنین معبد آبها معنی نمود که این خود معنی لفظی ائا خدای خرد و زمین و آبهای ژرف بابلی هاست که تحت نام انساگ (بهترین سرور= اهورامزدا) خدای جزیرهً دیلمون به شمار میرفته است. کلمه دیلمون به شکل تالمن در زبان آرامی به معنی روباه (به اوستایی اوروپی= دم دراز) و به شکل دالمن در زبانهای ایرانی به معنی سیمرغ (گریفون=تخموروپه= پارس در زبانهای کهن سکایی و ایرانی) است. از آن جایی که کلمه توره در پهلوی به معنی شغال و روباه است لذا معلوم میشود همانطوری که برخی ایرانشناسان در گذشته حدس زده اند توران سوای سرزمین سکاها همچنین نام بومی فلات ایران بوده و از تورانی بومی کهن فلات ایران منظور میشده است. با توجه به همین معانی است که روباه در افسانه بابلی تیلمون(به سومری به معنی بازار لباس) رل قهرمان را بازی میکند و نیای اساطیری ایرانیان تخموروپه (روباه نیرومند، پلنگ، ببر) نامیده میشود. در اسطورهً گیل گامش (مردی که به دنبال گیاه زندگی وجوانی بر آمد)، وی گیاه جوانی را در دیلمون از اوتناپیشتیم (خضر دارای حیات جاودانه) دریافت میدارد، ولی به هنگام خواب ماری آن را از وی می رباید. در کتیبه های سومری از کشتی های دیلمونی حاوی چوب و کالای دیگر به سومر سخن میرانند که بی شک مراد لنجهای مردم سواحل ایرانی خلیج فارس است که با آنها کالاهای خود از جمله چوب و مس را از نواحی جنگلی جنوبی سرزمین مادر یعنی فلات ایران وارد کرده و از آنجا به سومر صادر می نموده اند . جالب است که اساطیر سومری نام خدای سرزمین دیلمون را به صورت انساگ (بهترین سرور= اردیبهشت) ثبت نموده اند. در اینجا بی شک از دیلمون (جزیره “الهه بافندگی اوتّو”) همان نه همان جزیرهً بحرین سرزمین دو دریا، نی دوک کی کهن بابلی به معنی سرزمین غواصان)بلکه در اصل جزیره کیش استان هرمزگان در شمال خلیج فارس منظور است. چه انساگ (بهترین سرور) مطابق امشاسپند اردیبهشت ایرانیان (مطابق اهورامزدا-ائا/انکی ایزد بابلی بهشت) است. در اسطورهً دیلمون موکّداً از چاههای آب و رستنیهای دیلمون صحبت میشود که لابد با آب چاهها آبیاری می شده اند و این ویژگی ممتاز جزیره کیش در خلیج فارس در جهان از عهد باستان است. مسجد جامع حریره در کیش و مقبره منسوب به محمد حنفیه (ستوده پاک کیش) در جزیره خارک -که یاقوت حموی به درستی انتساب آن مقبره را به محمد حنفیه فرزند پرخرد علی ابن ابوطالب رد می کند- به ترتیب یادآور معبد خاص الهه بافندگی اوتّو و ایزد خاص جزیره دیلمون یعنی انساگ (بهترین سرور= اردیبهشت) می باشند. ترجمه عربی نام دیلمون و الهه اوتّو بر روی شهر متروکه قدیمی کیش یعنی حریره (همان قیس = به وسیله میل بافتن) باقی مانده است. بنابراین آراراکتا (حریر-کت) در اصل به معنی محل حریر بوده است:
در جزیره کیش روستای است بنام حریره این روستا خالی از سکنه‌است بومیان جزیره می‌گویند که حریره نام بانویی بوده که ملکه شهر بود – تقریباً تمام شهر ویرانه‌است و فقط بخشی از شهر که عمارت کاخ بانوی حریره بوده مرمت شده، تاریخ این روستا به دوره قیاصره بر می‌گردد. [۲۶] [۲۷][۲۸] مهمترین ابنیه کشف شده در این مجموعه «عمارت اعیانی»، «حمام»، آب‌انبار»، «قنات» و «بقایای مسجد جامع حریره» می‌باشند. [۲۹] (لغتنامه انترنتی ویکیپدیا)


در مقابل نام کهن دیگر بحرین – که به نادرستی به دیلمون باستانی بودن معروف شده است- یعنی اوال که به نظر میرسد در اصل نام شهری بوده است که اکنون نیز موجود است در اصل با خدای اوال (ایزد سزاوار به شکل نخستین گاونر شاخدار، ذوالقرنین خداگونه) مردم کهن بحرین مطابقت دارد که نام پیش از اسلام بحرین و همچنین نام بت معروفی در شبه جزیرهً عربستان بوده است. گاو شاخدار در اساطیر و اعتقادات بابلی خصوصاً نمودار ونشانهً خدایی به نامهای سومری بابّار(درخشان)، آمار(گوساله)، آماربانداانلیل آ (گوسالهً خدای آسمان و هوا) و به نام اکدی سین(سوئن، ماه= نانار سومری) می بوده است. تحت نام سین(ماه) نیز این ایزد یک گاوشاخدار(قرنو) و یک میوهً خودرو معرفی شده است. طبق سرودی معروف این ایزد از پدرش انلیل (ایزد آسمان و هوا) خواهان چنین الطافی میشود:”در رود به من آب فراوان بده، در دشت غلهً بسیار برویان، در باتلاق علف و نی برویان، به نخلستان و تاکستان عسل و شراب ببخش، در قصر حیات طولانی به من عطا کن.” نام بحرین در منابع یونانی کهن عهد اسکندر مقدونی و جانشینانش تیلوس آمده است که در زبان عرب مترادف با نام منامه پایتخت بحرین به معنی جایگاه خواب و استراحت است. خود نام بحرین در عربی مفهوم جزیره میان دریاها را اراده می کند. به نظر میرسد این معانی در رؤیایی و افسانه ای شدن جزیرهً بحرین عهد باستان نقش مهمی داشته اند. در قرآن سورهً کهف صحبت از سفر دریایی موسی (مردوک/موش هوشو) و برادر و مصاحبش یوشع (نینازو، سرور شفابخش) در مجمع بحرین (اطراف بحرین) و ملاقاتشان با پیر دانای دریاها(ائا/انکی، اوانس نیمه ماهی-نیمه انسان) است. موسی دارای عصای جادویی مارشکل به عنوان برادر هارون (ایشکورا، آداد) همان انکی پدر مردوک (تئوژیه= مار نیرومند) است چه خود انکی/ائا (مار خردمند باغ عدن تورات) نیز اغلب به شکل مار تجسم میشده است.

Enki
Enki

اساس اسطوره یونانی آمیزش عاشقانه الهه سلن (ماه) با اندایمیون ( مرد شناور) است که طبق اسطوره از آمیزششان 50 الهه زاده میشوند و به وضوح یاد آور اسطوره انکی ایزد دریاها و سرزمین دیلمون (تیلمون، تیلوو، تیلوس خبر آریان و پولی بیوس) و همچنین الهه ماه سرزمین بحرین می باشد . ناگفته نماند که بطلمیوس از اعراب شرق عربستان تحت نام اعرابیا اندایمیون (اعراب قایقران ماهیگیر) یاد نموده است. معنی نام کشورهای بحرین و عمان در همین نکته نهفته است. نام کهن این کشور عمان را مزون آورده شده است که می توان آن را به معنی معانی ایرانی سرزمین منسوب به ماهیگیران یا سرزمین مس و به عربی سرزمین قایق روی امواج دریا گرفت. برای خود نام عمان هم می توان ریشه عربی به معنی مردم دارای قایقهای شناور در نظر گرفت؛ حتی در زبان فارسی نیز از نام عمان در شکل اومان چنین مفهومی مستفاد میگردد. چنانکه گفته شد بطلمیوس کل مردم منطقه سواحل خلیج فارس را با نام اندایمیون (بلم رانان دریا) یاد نموده است. بنابراین وجه مشترک دو نام کهن و کنونی آن همان ماهیگیران قایق سوار است. جالب است که نام ایرانی بحرین یعنی میشماهیک نیز در اسطوره دریانوردی موسی و یوشع و خضر با ماهی ربط داده شده و به معنی سرزمین دارای ماهیان بزرگ یا بلم های بزرگ گرفته شده است. اما در اساس از این نام ایرانی باید معنی کشور ماه (=مئثیه- ماهیک) اراده شده باشد چه در بابل ماگور یعنی قایق (نشانگر هلال ماه نو) نام معروفی بر نانّار یا سین یعنی ایزد ماه بوده است. به نظر می رسد منات (=الهه گردنده، خواهر اللات الهه خورشید) که همانند نانّار الهه تقدیر هم به شمار رفته، الهه معروف ماه عربستان بوده است چه در هندوستان نیز نام معبد سومنات را به معنی ماه سرور گرفته اند. بر این پایه نام کشور باستانی ماننا در کردستان و جنوب آذربایجان وهمچنین نام منامه پایتخت بحرین را می توان از ریشه اوستایی ماون- گهه یعنی ماه گرفت و آنها را به ترتیب کشور ماه و سرور ماه معنی نمود .


به هر حال از میان معانی مختلف دیلمون مفهوم سومری بازار لباس و همچنین چاههای فراوان آن به وضوح نشانگر جزیره کیش (آراراکتای کهن یعنی محل حریر) می باشد. محصولات صادراتی دیگر آن به بین النهرین از نواحی ساحلی استان ساحلی بدانجا می رسیده است. چنانکه گفته شد این جزیره را به ایزد ائا/انکی/انساگ- اهورامزدا- امشاسپند اردیبهشت مختص می دانسته اند. چنانکه در داخل خود فلات ایران سرزمین ماگان (بلوچستان) مخصوص نین سی کی لا (الهه پاک آبهای زیر زمینی= سپندارمذ) به شمار می رفته است.


بهشت سومری یا سرزمین جاودانی دیلمون از نگاه سومری :
سرزمین دیلمون مقدس است
سرزمین دیلمون پاک است
سرزمین دیلمون پاکیزه است
سرزمین دیلمون روشن است
در دیلمون کلاغ سیاه نمی نالد
مرغ وحشی ناله سر نمی دهد
شیر کسی را نمی درد
گرگ بره را نمی درد
سگ وحشی کودکان را نمی برد پرنده دست رنج بیوه زنان را نمیرباید
هیچکس از درد نمی نالد
هیچکس نوحه نمی خواند
هیچکس سوگواری نمی کند
کتیبهً سومری ـ پیدا شده در شهر باستانی نیپور
((کریمرـص۱۶۸ـ۱۸۱:هوکــ ص ۱۵۶

اما افسانه ً سومری که با خواندن آن به شباهت های فراوانی حتی با باورهای امروزی پی می بریم افسانهً انکی(Enki) خدای آب و نینهورساگ(Ninhursag) خدا-بانوی زمین است. این افسانه را با هم بخوانیم و شباهتها را ببینیم:
سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در آن زندگی می کردند. آنچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو (Utu) خدای خورشید باید از زمین به آن باغ مقدس بیاورد. اوتو آب تازه را از زمین به باغ می آورد و همه ی باغ پر از میوه و سبزه و طراوت می شود.
همین موضوع آوردن آب از زمین برای تازگی و طراوت باغ مقدس در افسانه ی آفرینش در تورات (10-2) به این صورت آمده است: “اما آب از زمین بیرون می آمد و خشکیها را سیراب می کرد.”
در این باغ بارور شده و پر طراوت نینهورساگ از سه نسل بانو-خدایان، 8 گیاه مقدس پدید می آورد و می رویاند. اما انکی می خواهد که این 8 گیاه مقدس را بخورد و فرمانبر او ایسیمود دوچهره آن 8 گیاه مقدس را به پیش انکی می آورد و انکی یکی یکی آنها را می خورد:
“انکی در سبزه زار به اطراف می نگرد، به اطراف می نگرد”
انکی به فرمانبرش ایسیمود می گوید:
“من فرمان می دهم، من می خواهم درون آنها را دریابم،
این چه گیاهی ست؟ این چه گیاهی ست؟”
و فرمانبرش پاسخ می دهد:
“پادشاه من، این گیاه درختی است،
او گیاه را می بُرد. انکی گیاه را می خورد.
پادشاه من، گیاه عسل،
گیاه را می چیند. انکی گیاه را می خورد.
پادشاه من، گیاه وحشی کنار راهها،
گیاه را می بُرد، انکی گیاه را می خورد. ….”


و متن ادامه دارد تا انکی هر هشت گیاه مقدس را می خورد. در اینجا نینهورساگ خشمگین و ناراحت می شود و انکی را به مرگ نفرین می کند و از صحنه ی ماجرا خارج می شود.
هشت عضو اصلی بدن انکی بیمار می شود و انکی به بستر بیماری سخت می افتد. سرانجام انلیل پادشاه خدایان موفق می شود تا نینهورساگ را پیش انکی بیاورد و تنها اوست که می تواند بیماری سخت انکی را درمان کند.
رویدادهای موازی و مشابه هم درماجرای شکستن تقدس گیاه در بهشت سومری آشکار است. و بخاطر داشته باشیم که فاصله ی زمانی این اسطوره ها و برداشت توراتی آن به حداقل دو هزار سال می رسد.


این اسطوره در جایی مفصلتر ذکر گردیده است که ما آن را نیز قید می کنیم:

انکی ونین خورسَگ:
بر اساس منظومه اسطوره ای آسمانی دیلمون محلی است مطهر، پاکیزه ودرخشان.آنجا سرزمینی است که در آنجا به هحتمال بیماری و مرگ وجود ندارد.آنجا شهری است که به فرمان انکی، خدای آبها آنجا مملو از آبهای شیرین و مزارع سرشار از غله شده، و بنابراین به “خانۀ اسکله های ساحلی سرزمین ” شهرت یافته است. الهه نین خورسَگ، “مادر سرزمین ” از انکی باردار می شود، و پس از نه روز بارداری بدون تحمل درد و تقلا الهه نین مو را به دنیا می آورد. سپس انکی دختر خویش، نین مو، را باردار می کند، و او به همان شیوۀ مادر نین خورسَگ، الهه ای به نام نین کورَّ (الهه بیگانه جهان زیرین) را به دنیا می آورد.آنگاه انکی نوۀ خویش نین کوَّر را باردار می کند، و او الهه اوتّو utto (یعنی بافنده) را به دنیا می آورد.الهۀ دیگری نام نین سیگ را باید به عنوان چهارمین تولد به جمع سه الهۀ بالا افزود.نین مو ونین سیگ با قضاوت از روی نامی که دارند (بانویی که به ثمر می آورند) یا (بانویی که سبز می کند) ، به نظر می رسد الهه هایی باشند که فعالیت های آنها در اصل با گیاهان ارتباط داشته است. الهه نین کور” بانوی کوهستان” یا شاید ” بانوی جهان زیرین” الهه ای است که فعالیتهای او ظاهراً به کار با سنگ منحصر بوده است و الهه اوتّو به احتمال الهه ای است که فعالیتهای او با لباس و به طور کلی پوشش و همچنین گیاه اساطیری زندگی (Ti یا Rib) ارتباط داشته است. انکی اکنون آشکارا خود را آمادۀ باردار کردن نتیجۀ خویش اوتّو کرده است که خورسَگ، مادر بزرگ، دخالت کرده ونصایحی را به اوتّو می دهد. اوتوّ به احتمال طبق دستور نین خورسَگ بر آن می شود که با انکی ازدواج نکند مگر آنکه وی برای او هدیه ای شامل خیار وسیب و انگور بیاورد.اگر این برداشت درست بوده باشد می بینیم که انکی از باغبانی خیار و سیب و انگور دریافت می دارد. باغبان به احتمال میوه ها را در برابر آبیاری به کمک سدها، کانالها، ومحلهای کشت نشده در اختیار انکی قرار می دهد. انکی آنها را به عنوان هدیه برای اوتّو می آورد، و اوتّو با شادمانی او را پذیرا شده وبا وی ازدواج می کند.

https://i0.wp.com/www.globalfailure.com/images/UbaidPeriod.jpg

Ninhursag
Ninhursag-Isis

به روایتی اوتو را با شراب مست کرده و به کامجویی می پردازد. اما از این ازدواج به احتمال هیچ الهه ای متولد نمی شود. به جای آن به نظر می رسد ازدواج اینها منجر به رویش هشت گیاه متفاوت می شود که عبارت از:گیاه”درخت”، گیاه “عسل”، گیاه”علف هرز جاده”، گیاه ” اَپسَر”، گیاه”خار”، گیاه”چسب”، گیاهی که نام آن نا مفهوم است، وگیاه”درخت فلوس”. و اکنون انکی مرتکب عمل گناه آلود می شود.او همانگونه که در سرزمین مردابی به پیرامون خویش می نگریست، متوجه هشت گیاه می شود وبه احتمال مصمم می شود تا سرنوشت آنها را تعیین کند.اما به نظر می رسد که نخست می بایست قلب آنها را بشناسد، یعنی اینکه به احتمال می بایست آنها را مزه کند.بنا براین، پیک او ایسیمود، هدای دو صورتی، هر هشت گیاه را می چیند و برای انکی می آورد، و او آنها را یکی پس از دیگری می خورد. الهه نین خورسَگ که در واقع مسؤول به وجود آمدن گیاهان بالا بود، از کار انکی خشمگین می شود، واو را نفرین کرده می گوید: تا زمانی که زنده است با ” چشم زندگی” به اونگاه خواهد کرد، وبا بیان این جمله بی درنگ نا پدید می شود. در نتیجهً نفرین او چاهها و رودخانه ها خشک میشوند و آب در اعماق زمین پنهان میگردد. بی تردید در نتیجه نفرین او انکی به تدریج لاغر ونحیف می شود، و اَنونَّکی، خدایان ” بزرگ” اما بی نام سومری، خاک می نشینند.در این مرحله روباه برای نجات می آید.وی از انلیل، فرمانروای مجمع خدایان سومری می پرسد اگر نین خورسَگ را به مجمع خدایان باز گرداند چه چیزی را به عنوان پاداش به وی خواهد داد.انلیل پاداش او را تعیین می کند، و روباه با اطمینان خاطر به نحوی موفق می شود نین خورسَگ را به مجمع خدایان در دیلمون باز گرداند. آنگاه نین خورسگ انکی در حال مرگ را بر فرج خویش نشانده از او می پرسد که در کدام عضو از بدن خویش احساس درد می کند. انکی عضوی از بدن را نام می برد که او را می آزارد، و نین خورسَگ وی را آگاه می سازد که وی موجبات تولد خدایی را برای او فراهم آورده است. مفهوم این گفته آن است که تولد آن خدا موجب بهبود عضو بیمار خواهد شد.به همین ترتیب، نین خورسَگ پرسش خویس را هشت بار تکرار می کند.هر بار انکی یکی از اعضای دردناک بدن را نام می برد، ونین خورسَگ تولد خدایی در رابطۀ با آن را اعلام می دارد. سرانجام، به احتمال به در خواست نین خورسَگ انکی سرنوشت خدایان تازه متولد را رقم زده و آخرین آنها به نام اِنساگ (انساگیل، بهترین سرور=اردیبهشت) را به مقام “خدای حامی دیلمون ” منصوب می کند.”

منبع:آفتاب

پ.ن: از آنجايي كه اين وبلاگ متعلق به همه دوستان هست باز هم در خدمت دوستان خواهم بود.با مطالبي كه در پي حقيقت گمشده باشيم.

بايد بگويم اين مطالب كه در كتبه هاي سومريان آمده ترجمه زكريا سيچين نيست و باستان شناسان ديگر بدون هيچ تفكري فقط كلمه به كلمه اين الواح را ترجمه كردند و فاصله زماني اين داستان با داستان آدم و حواي تورات حدود 2000 سال قدمت دارد.پس نميتوان گفت سومريان از روي تورات كپي برداشتند و خيلي از مسائل ديگر كه از گفتنش در اينجا خود داري ميكنم.

https://i0.wp.com/www.sacred-texts.com/ane/sum/img/pl13.jpg

البته شايد كيش همان ديلمون نباشد چون در منابع ديگر ديدم ديلمون در دريا و در نزديكي بحرين بود. بهر حال احتمال دارد ماجرا مربوط به تمدني بسيار قديمي باشد كه چند ماه پيش در خليج فارس يافت شد و جزيره كيش و بحرين به هم متصل بوده اند.چون خود اين ماجرا مربوط به بيش از ده هزار سال قبل است. در وبسايتهاي مختلف مطالبي در رابطه با تمدن جيرفت   ديدم.فكر كنم در منابع خارجي بيشتر از خود ما درباره جيرفت اطلاعات دارند.اگر دوستي لطف كند و زحمت ترجمه را قبول كند اعلام كند تا لينك مطلب را برايش ارسال كنم.