بایگانی دسته‌ها: بیگانگان باستانی

پرونده های مرموز.مهندسی فرازمینی – 4 مهر (شبکه من و تو1)

مهندسی فرازمینی – قسمت اول

23:00 پنجشنبه 4 مهر
برای تمرین دادن تصور ذهنی‌تان آماده باشید. تصور کنید یک سفینه‌ی فضایی بیگانه در صحرا سقوط کرده و ما آن را پیدا کرده‌ایم. ما از مهندسین این سفینه چه چیزهایی می‌توانیم بیاموزیم؟ ما با استفاده از داده‌های جمع‌آوری شده از سالها مشاهده‌ی یوفوها و از طریق جدیدترین تکنیک‌های انیمیشن‌سازی، یک سفینه‌ی نمونه خلق کرده و کشف می‌کنیم که بیگانه‌ها چرا برای سفینه‌های خود چنین شکلی را انتخاب می‌کنند، چگونه بر تاثیرات جو زمین و جاذبه غلبه کرده، چگونه اینرسی را لغو کرده و چگونه با سرعتی سریعتر از سرعت نور سفر می‌کنند! متخصصین ما از طریق روند مهندسی معکوس، نشان‌مان می‌دهند که در دل این سفینه‌ی بیگانه چه چیزهایی وجود دارد.
مهندسی فرازمینی - قسمت اول
در این برنامه فناوری‌ای را بررسی می‌کنیم که امکان دیدار از دنیاهای دیگر را ممکن می‌کند. خواهیم دید که دستگاه سازنده‌ی کرم‌چاله چگونه به سفینه‌ها اجازه می‌دهد تا در عرض چند دقیقه به فواصلی عظیم منتقل شوند و اینکه پوسته‌ی نیمه‌شفاف سفینه چه عملکردی دارد. در نگاه اول، این فناوری‌ها دور از دسترس به نظر می‌رسند ولی به گفته‌ی متخصصان برنامه، هیچ چیز از دایره‌ی امکان بیرون نیست.

چند توصیف از انفجارات هسته ای در متون باستانی

«چند توصیف از انفجارات هسته ای در متون باستانی»

 

ضمن تشکر ویژه از آقای حسن عزیز برای ارائه پست قبلی یعنی «دانش هسته ای, انفجارها و رآکتورها در دوران باستان», که اینجانب را نیز واداشت تا ارائه گر چند متن از متون باستانی بشوم که واضحا نمایانگر انفجارات هسته ای باستانی هستند. اینها تنها بخشی از نشانه های یک وجه بزرگتر یعنی یک star war در گذشته های خیلی دور منظومه شمسی ما هستند که نه تنها روی سیاره زمین, بلکه حتی روی ماه و بیشتر سیارات دیگر منظومه شمسی منجمله ونوس و مریخ وجود دارند. گودالهای بزرگ و خیلی بزرگ زیادی در بیشتر نقاط کره زمین و منجمله ماه و….. وجود دارند.

 https://i0.wp.com/s2.picofile.com/file/7727427953/OS_1.jpg

https://i0.wp.com/s3.picofile.com/file/7727429244/OS_2.jpg

 

 

نشانه هایی وجود دارند که کمربند سیاره ای مابین Mars و Jupiter در حقیقت یک سیاره ای در گذشته بوده که برای برخی دلایل منهدم شده است. حتی در متون کهن و باستانی هم نشانه های انفجارات نیمه هسته ای و هسته ای را میتوان یافت.

 

در واقع خیلی از گودالهای بزرگ روی سیاره زمین مربوط به انفجارات هسته ای باستانی اند. برای دهه ها, دانشمندان جاری در شگفتی بوده اند که چطور بعنوان مثال, یک شهاب سنگ باندازه کافی قدرتمند وجود داشته که توانسته گودال Barringer در Arizona (عکس زیر- سمت راستی) را ایجاد کند, طوریکه هیچ اثری از تکه های سنگ ذوب شده شهاب سنگ فرضی پیدا نیست, گودالی (عکس زیر سمت راستی) با پهنای 1.2 کیلومتر و عمق 170 متر با لبه های به ارتفاع 45 متر, که بوسیله یک شهاب سنگ فرضی ایجاد شده, اما هیچ اثری از تکه های سنگ ذوب شده شهاب سنگ فرضی پیدا نیست, نه در داخل خود گودال, نه مایل ها دور از آن, و نه حتی صدها مایل دورتر از مرکز آن گودال(؟!؟!؟!) طوریکه انگار آن سنگ آسمانی فرضی مسبب بروز این گودال مذکور در هوا ناپدید شده باشد. و این داستان cover upئی است که البته برای مردم ساخته اند. مثل خیلی داستانهای cover up دیگر که برای مشاهدات واقعی UFOهای ETها برای مردم ساخته اند. و مثل بازهم داستانهای cover up دیگری که میتوان بازهم نام برد…..

 

https://i0.wp.com/s2.picofile.com/file/7727433010/OS_3.jpg

 

 بعنوان مثال در کتاب «پیدایش» عهد عتیق از قسمت 1-19 تا 28-19.

 

بطور بسیار خلاصه اش:(( غروب همانروز وقتیکه آن دو فرشته به دروازه شهرسدوم(Sodom)رسيدند،لوط درآنجا نشسته بود. بمحض مشاهده آنها،ازجا برخاست وبه استقبالشان شتافت. آن دومرد ازلوط پرسيدند: «دراين شهر چندنفر قوم وخويش داری؟پسران و دختران ودامادان وهر کسی راکه داری ازاین شهر بيرون ببر. زيرا ما اين شهر را تماما ويران خواهيم کرد. فرياد عليه ظلم مردم این شهر بحضورخداوند رسيده و او مارا فرستاده است تا آنرا ويران کنيم.يكی ازآن دومرد به لوط گفت: «برای نجات جان خود فرارکنيد وبه پشت سرهم نگاه نكنيد. به کوهستان برويد،چون اگردردشت بمانيد مرگتان حتمی است(؟!؟! به کوهستان بروید؟! در دشت نمانید؟! زیرا کوهستان یارای جان پناه دادن در مقابل موج یک انفجار قوی یا بسیار قوی است, و نه یک دشت مسطح بدون جان پناه. غیر از این است؟!). آفتاب داشت طلوع میکردکه لوط وارد صوغر شد. آنگاه خداوند ازآسمان گوگرد مشتعل برسدوم وعموره بارانيد وآنها را با همه شهرها و دهات آن دشت وتمام سكنه ونباتات آن بكلی نابودکرد. اما زن لوط به پشت سرنگاه کرد و به ستونی از نمک مبدل گرديد (زن لوط بهر دلیلی که بوده در دشت یا شهر میماند و در اثر آن انفجار نیمه هسته ای یا هسته ای قوی که رخ داده به ستون نمک مبدل میشود). ابراهيم صبح زود برخاست و بسوی مكانی که در آنجا درحضورخداوند ايستاده بود،شتافت. او بسوی شهر های سدوم وعموره و آن دشت نظر انداخت و ديد که اينک دود از آن شهرها چون دود کوره بالامی رود.))

 https://i0.wp.com/s2.picofile.com/file/7727433438/OS_4.jpg

 

https://i0.wp.com/s3.picofile.com/file/7727434187/OS_5.jpg

https://i0.wp.com/s3.picofile.com/file/7727434836/OS_6.jpg

 

 

 

https://i0.wp.com/s3.picofile.com/file/7727435585/OS_7.jpg

 

 

و نمونه های دیگر را میتوان در متون کهن هندوستان یافت.

 

مثلا در اشعار حماسی Mahabharata و Ramayana که بهترین توصیف از یک جنگ اتمی باستانی را ارائه میدهد: ((……(آن یک) جسم پرتاب شده منفرد بود, پر شده با تمام قدرت عالم. یک ستون گداخته از دود و آتش, باندازه روشنائی هزار خورشید, برخاسته در تمام شکوه و جلالش….. آن یک اسلحه ناشناخته بود, آذرخش آهنین, پیغام آور غول پیکر مرگ, که تمامی نژاد Vrishnis و Andhakas را به خاکستر کشانید….. اجساد بطرز خیلی سختی سوخته بودند طوریکه غیرقابل شناختن بودند. موها و ناخن ها ریخته بودند; کوزه ها بدون هیچ علت ظاهری شکستند, و رنگ پرندگان بسوی سفیدی گرائید…. پس از چند ساعت, تمام خواربار نیز آلوده شدند…. برای فرار از این آتش, سربازان خودشان را در آب و نهر می انداختند تا خودشان و تجهیزاتشان را بشورند.))

 

همچنین باز هم نوشته شده که:((…… وقتیکه خداوند Rama بوسیله «ارتشی از میمون ها»(؟! شاید حتما نژادی از میمونهای دارای تمدن در گذشته های دور سیاره زمین زیست میکرده اند) تهدید شده بود, او(he) «تیری جادوئی» را وارد عمل کرد. این تیر جادوئی, شعله ای از احتراق «قویتر از گرمای صدها هزار خورشید» تولید کرد, که همه چیز را به غبار تبدیل کرد. موهای نجات یافتگان از مرگ, ریخته بود, ناخن هایشان فروریخته بود.))

 

همچنین باز در Mahabharata توصیفی از یک جنگ اتمی دیگر وجود دارد که در آن, بهArjuna یک «اسلحه آسمانی» داده میشود که او نمیتواند آنرا دربرابر انسانها بکار ببرد «چونکه ممکن است جهان را نابود کند», اما میتواند آنرا در برابر «هر دشمنی که انسان نیست» استفاده کند.

 

یک محقق بنام David Davenport حدود 12 سال را صرف مطالعه متون باستانی هندو و مدارک سایت باستانی Mohenjo-Daro نمود, و در 1996 اعلان داشت که آن شهر باستانی بطور یکباره و فورا در حدود 2000 BC منهدم شده است. ویرانه های شهر مذکور, آشکار کننده مرکز یک انفجار هستند. در این مکان, همه چیز کریستالی(بلوری), گداخته شده یا ذوب شده است. 55 متر از مرکز انفجار, آجرها فقط در یک سمتشان ذوب شده بودند که این خودش نمایانگر یک انفجار است….. و این چنین دست اتفاق مرموز مهیب باستانی در Mahabharata ثبت شده است:((……دود سفید داغ که هزاران بار روشن تر از خورشید بود در درخشندگی بیکرانش به هوا برخاست و آن شهر را به خاکستر کشانید. آبها جوشیدند…. اسبها و ارابه های جنگی سوختند…. اجساد مردگان بوسیله گرمای وحشتناک بطرز شدیدی آسیب دیدند طوریکه دیگر شبیه انسان بنظر نمیرسیدند……))

 

https://i0.wp.com/s3.picofile.com/file/7727436020/OS_8.jpg

 

و در پایان, لطفا به یکی از قدیمی ترین شرح وقایع تاریخی هندوستان, ذکر شده در کتاب Dzyan نیز توجه بفرمائید: ((….جدائی, نتوانست صلح و آرامش را به این مردم بیاورد و سرانجام خشم شان به نقطه ای رسید  که حاکم شهر اصلی با خودش شماری کوچک از جنگجویانش را برداشت و در یک وسیله حمل و نقل فلزی درخشان بزرگ جثه به سوی هوا برخاستند. حال آنکه گروههای زیادی از شهر دشمنانشان وجود داشتند, آنها یک نیزه درخشان بزرگ که در پرتویی از نور سوار بود پرتاب کردند. آن نیزه درخشان در آن شهر دشمنانشان منفجر شد, با یک گوی عظیم از شعله ای که تا به آسمانها, تقریبا تا به ستاره ها پرتاب شد. تمام آنهایی که در آن شهر بودند بطرز وحشتناکی سوختند و حتی آنهایی که در آن شهر نبودند اما نزدیک بودند همچنین سوختند. آنهایی که بسوی آن نیزه درخشان و آن گوی آتش عظیم نگریستند, از آن پس برای همیشه کور شدند. آنهائیکه پای پیاده وارد آن شهر شدند, مریض شدند و مردند. حتی گرد و غبار آن شهر, زهرآلود بود, همچنین نهرهایی که از درون آن شهر جاری بودند. هیچ فردی جرات نمیکرد تا نزدیک آنجا شود, و آنجا بتدریج در گرد و خاک فرو رفت و بتوسط افراد به فراموشی سپرده شد. وقتیکه حاکم دید که چه کاری با مردم خودش انجام داده است, بدرون کاخ خودش گوشه نشین شد و هیچ فردی را برای ملاقات نمی پذیرفت. سپس, حاکم بدور خودش آن سربازانی را که مانده بودند, و همسران و فرزندانشان را, جمع کرد و آنها همگی سوار وسیله های حمل و نقل پرنده شان شدند و یکی پس از دیگری به آسمان برخاستند و به دوردست در آسمان پرواز کردند. هیچ کدام از آنها دیگر بازنگشتند.))

پ . ن : با تشکر فراوان از هادی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

دانش هسته اي، انفجارها و رآکتورها در دوران باستان

دانش هسته اي، انفجارها و رآکتورها در دوران باستان

 

 

13 رآكتور هسته اي در دوراني كه به آن اصطلاحا ماقبل تاريخ مي گوييم در كنار معدني به عمق 200 متر در «اوكلو» وجود داشتند. اين كشف در سال 1972 انجام شد و آنها كاملا با ساختار رآكتورهاي مدرن امروزي در سيستم نيرو و احتراق قابل مقايسه هستند.

اين معادن قابليت فعال سازي فرآيند واكنشهاي زنجيره اي هسته اي تحت كنترل را دارا بودند. اين كشف سراسر مجامع علمي جهان را در زمان خود شوكه كرد ولي….. خب راجع به اين بعدا صحبت مي كنيم!

 

 https://i0.wp.com/www.bibliotecapleyades.net/imagenes_ciencia/ancientatomic07_03.jpg

اگر نگاهي به شواهدي كه به آن «جنگهاي هسته اي باستاني» مي گوييم (يا همان انفجارهاي هسته اي) مهم است كه از پيش مواردي را مورد بررسي قرار دهيم.

مي بايست ازميان شواهد موجودي كه بدانها پرداخته خواهند شد به بحث بپردازيم، شواهدي همچون:

اينكه انجيل اتفاقا به وجود دايناسورها معترف است و بر اساس آن انسانها و دايناسورها همزمان با هم و در يك دوره زندگي مي كردند.

اينكه دي ان اِي نشان از وجود طراح هوشمند دارد.

اينكه طوفان نوح به وقوع پيوسته است.

 

اوج پيشرفتهاي تكنولوژيكي در پيش از طوفان نوح براي ما يك سوال است. جنگهاي هسته اي يا پيشرفتهاي اتمي مي توانند نشاني ديگر از اوج فناوري و برخي مسايل ديگر باشد. اگر اين امر حقيقت داشته باشد مي تواند بخشي از شرارتهايي باشد كه خدا شاهد آن بوده است همانطور كه بخشي از «پيداش 6» به آن اختصاص يافته است. البته هيجان انگيز ترين بخش اين داستان همان معدن اوكلو مي باشد.

از سوي ديگر اثبات اين امر مي تواند شگفتي بسياري در بين ماترياليست ها و فرگشت گرايان (معتدين به تكامل) را موجب شود. بسيار سخت خواهد بود كه اين دانش را در آن زمان بخواهيم با معيارهاي امروزي توجيه كنيم!

 

موارد بسياري است كه بايد مد نظر قرار دهيم تا بتوانيم به يك نتيجه گيري برسيم. بد نيست بعضي از باورهايمان را يا حداقل بخشي از آن را به چالش بكشيم. ارزشش را دارد كه چند دقيقه اي وقت صرف دوباره نگاه كردن به آن كنيم.

 

شواهدي كه از آنها نام مي بريم اينها هستند:

1.                  متنهايي كه به نظر مي رسد قديمي ترين دستخط بشريت باشند و هنوز موجود هستند

2.                  كشف سايتهاي باستاني كه در آنها شواهدي از وجود مقادير بالاي راديو اكتيو و همچنين انفجارهاي هسته اي ديده شده است.

3.                  شواهد فيزيكي (تغيير شكل شنها) مشابه آنچه امروز در محل انفجارهاي هسته اي ديده مي شود

4.                  شواهدي از اورانيوم مصرف شده در رآكتور توليد محصول جانبي پلوتونيوم 

 

اين شواهد در «نيويورك هرالد تريبون» در 16 فوريه 1947 به چاپ رسيد و سپس در مجله «پرسوييت»  توسط  ايوان تي.سندرسون در ژانويه 1970 نيز به چاپ رسيد.

 

 

انفجارهاي هسته اي توليد شيشه مي كند

 

وقتي اولين بمب هسته اي در نيومكزيكو منفجر شد، شنهاي صحرا تبديل به شيشه مذاب سبز رنگ شدند.

اين واقعيت بر اساس مجله «فري ورلد» باعث تغيير عقيده برخي از باستان شناسان شد. آنها در دره باستاني «اوفراتس» مشغول حفاري بودند كه به لايه اي از تمدن  8000 ساله «آگرار» و لايه اي از تمدن «هردزمان» كه كهن تر از آن بود و همچنين آثار غارنشيني دست يافتند.


 

ترينيتيت سبزرنگ كه در نيومكزيكو بر اثر آزمايش هسته اي در 1945 بوجود آمد

 

ترينيتيت

بمب شن را به صورت اين سنگ شيشه اي سبزرنگ در مي آورد. دليل اين نامگذاري ناحيه اي بود كه اولين بمب پلوتونيوم در آن منفجر شد (ترينيتي)

 

 اخيرا محققان به لايه اي ديگر از شيشه مذاب سبزرنگ رسيده اند.

انفجارهاي هسته اي در سطح يا بالاي صحراهاي شني باعث ذوب شدن سيليكون موجود در شن مي شود و سطح زمين را به لايه اي از شيشه تبديل مي كند. اگر بتوانيم لايه اي از شيشه را در سايت هاي مختلف باستاني پيدا كنيم آيا اين بدان معني نيست كه جنگهاي اتمي در دوران باستان به وقوع پيوسته است يا حداقل آزمايشهاي هسته اي در دوره اي از تاريخ انجام شده است.

 

اين تئوري نوپاييست، ولي نه تئوري اي كه از كمبود مستندات رنج ببرد. البته رعد و برق نيز گاهي اوقات باعث ذوب شدن شن مي شود، ولي موارد ما كاملا با طرح متفاوت و با ساختار شيرواني مانند هستند.


اين پديده هاي نادر زمين شناسي فرمهاي لوله اي شاخه اي مانند هستند نه سطحهاي تخت شيشه ذوب شده،  بنابراين صاعقه دليل مناسبي براي توجيه يافته هاي ياد شده توسط زمينشناسان نيست كه صاعقه يا برخورد شهاب سنگ را دليل وجود اين بافت ها مي خوانند. مشكل اينجاست كه هيچ دهانه برخوردي نيز در نزديكي اين سطوح شيشه اي غير عادي يافت نشده است.

 

«برد استيگر» و «ران كالايس» در كتابشان «رازهاي زمان و فضا» مي نويسند: «آْلبوين دبليو هارت» از اولين فارغ التحصيلان دانشگاه ماساچوست براي شركت در يك پروژه مهندسي درقلب آفريقا دعوت به همكاري شد. زماني كه وي و تيمش در حال حركت به سمت مكاني كاملا صعب العبور بودند مجبور بودند كه در مسيرشان از يك صحراي وسيع عبور كنند.

» در وهله اول او كاملا گيج شده بود و نمي توانست يك فضاي وسيع از شيشه سبز تا جايي كه چشم كار مي كرد را توضيح دهد.» (شماره 396 سال 1972)

سپس مي افزايد: » مدتها بعد او صحراي  وايت سند را پس از يك آزمايش هسته اي مورد بازديد قرار داد و همان فرآيند ذوب سيليكون كه 50 سال قبل ديده بود را مجددا مشاهده كرد.

 

جالب است كه بدانيم كه رئيس پروژه منهتن، دانشمند بزرگ رابرت اوپنهايمر به خط و زبان سانسكريت باستان مسلط بود.

در مصاحبه اي بعد از اولين آزمايش هسته اي او جمله اي را از كتاب باگاواد گيتا نقل قول كرد.

«امروز من پيام آور مرگ هستم، نابود كننده دنياها» اميدوارم همه ما همين احساس را داشته باشيم

 

وقتي هفت سال بعد از آزمايش هسته اي آلاموگوردو، در دانشگاه روچستر از وي سوال شد كه آيا اين اولين بمب هسته اي بود كه روي زمين منفجر شد؟ وي پاسخ داد «بله، البته در عصر مدرن!» 

 


شيشه صحراي ليبي

 



يك تكه از شيشه صحراي ليبي كه بيش از 16 پوند وزن دارد در زميني بيضي شكلي به ابعاد حدودا 130 در 53 كيلومتر يافت شده است. اين جسم با رنگ كاملا شفاف به سمت سبز و زرد، تپه هاي شني  در امتداد شمال و جنوب شكل گرفته است.

 اين حجم بزرگ از شيشه احتمالا نشان از انفجار باستاني هسته اي يا فعاليت بيگانگان دارد ولي دانشمندان بيشتر با نظريات برخورد شهابسنگ خشنود مي شوند.

 

 

توضيحات بيشتر درباره شيشه صحراي ليبی

 

شيشه صحراي ليبي در منطقه بزرگي به مساحت 130 كيلومتر در 53 كيلومتر پراكنده است.

صحراي ليبي از دورافتاده ترين و خشن ترين صحراهاي نقاط جهان است. باوجود خالي از سكنه بودن و بادهاي شديد،اين اقيانوس شني در نزديكي «گيلف كبير» در سال 1932 محل يكي از شگفت انگيزترين اكتشافات بود.
گروه كاوش صحراهاي مصر به سرپرستي «پاتريك اي كليتون» انگليسي (1896-1962) تقريبا 50 كيلوگرم از شيشه هاي زيباي نامتعارف شفاف و نيمه شفاف با رنگ سبز مايل به زرد الماس مانند كه تماما از سيليكون تشكيل شده بودند را يافتند.



ناحيه اي كه در آن شيشه ها كشف شدند

 

 

پس از كشف سال 1932 در صحراي ليبي تنها دو كاوش ديگر در منطقه تا سال 1971 صورت گرفت.
اكتشافات بعدي شامل سه دانشمند مي شد كه تنها دو ساعت در منطقه توقف كردند و 24 نمونه از شيشه ها را جمع آوري كردند. هنگام اين بازديد كوتاه دانشمندان محل سقوط يك هواپيماي مصري و بقاياي اجساد 9 نفر را يافتند.

ناكامي مقامات مصري در يافتن هواپيماي سقوط كرده براي بيش از 3 سال ناآشنا بودن آنها به اين منطقه دور افتاده بوده است. خوشبختانه امروز نسبت به 65 سال پيش مقادير بسيار زيادي از شيشه صحراي ليبي در اختيار كلكسيونرها و محققان قرار داده مي شود.



 


شيشه صحراي ليبي توسط بيشتر شهابسنگ شناسان در گروه سنگهاي نادر طبيعي «تكتايت» ها دسته بندي مي شود. در سال 1900 پروفسور «فرانتز اي سوئِس» از دانشگاه وين لغت تكتايت را از لغت يوناني تكتوس به معني ذوب شده ابداع كرده است.
تكتايت ها از لحاظ تركيب كاملا منحصر به فرد هستند. آنها سرشار از سيليكون هستند و كاملا با ساير نمونه هاي شيشه هاي طبيعي مانند آنهاييكه در دهانه هاي آتشفشان يافت مي شوند متفاوت هستند. تكتايت ها از ابعاد ميكروسكوپي زير يك ميليمتر تا چند كيلوگرم يافت مي شوند.

آنها شامل رنگهاي جذابي از شفاف بدون رنگ مانند الماس و سبز سير گرفته تا زرد هاي كمرنگ و پررنگ و سبز مايل به زرد و سياه غير شفاف را شامل مي شوند.

 

انسان هميشه شيفته آثار خاص و مرموز بوده و زيبايي آنرا ستوده است.

در نوشتاري مربوط به اواسط قرن دهم در چين از اجسام سياه رنگ براقي كه بعد از بارانهاي طوفاني يافت مي شده ياد شده كه به آن «سنگ سياه خداي رعد و برق» گفته مي شده است. بوميان استراليا نيز به آنها»چشمان خيره» مي گفتند.

  

چگونگي پيدايش تكتايت ها همچنان به عنوان يك راز باقي مانده است. 

 

 

شيشه صحراي ليبي كه در مقبره توت انخ آمون بدست آمده است.

 

در مقايسه با ساير تكتايت ها، شيشه صحراي ليبي ويژگيهاي منحصربه فردي دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كمترين ضريب انعكاس: 1.4616

كمترين ضريب جرم: 2.21

بيشترين ميزان سيليس: 98 درصد

كمترين ميزان آب: 0.064 درصد

بالاترين ميزان ويسكوزيته: 6 برابر بيشتر از نمونه مشابه در استراليا

ساير ويژگيهاي خاص: رنگ، جنس حبابها (منظم و نامنظم)

هيچ مدركي دال بر شرايط اتمسفري كه باعث شكل گرفتن شيشه صحراي ليبي باشد وجود ندارد بنابراين فرضيه برخورد شهابسنگ در 28.5 ميلون سال پيش مطرح مي شود. براساس يك تحقيق فرانسوي يافتن عناصري از شهابسنگ در شيشه نشانه اي از سرمنشا شهابسنگي اين ماده دارد.

 

وجود ذرات كوارتز ذوب شده درشيشه صحراي ليبي نشان از دماي بسيار بالايي حدود 1700 درجه سانتيگراد دارد. برخوردهاي بسيار بزرگ با سرعتهاي بالا قابليت توليد همچين دمايي را دارند.

ولي مساله اي كه در اين بين توضيح داده نمي شود اينست كه چگونه حجم بزرگي از سنگهاي خرد شده به مايع همگن و تقريبا بدون حبابي در مي آيد كه به سرعت خنك مي شود تا تبديل به شيشه شود.
حتي در توليد صنعتي شيشه چندين ساعت زمان مي برد تا ماده مذاب از مواد بخارشدني خود خالي شود.

هيچ ماده نيمه ذوب شده يا تركيبي ازسنگ برخورد كننده در صحراي ليبي يافت نشده است.

 

 

كشف 6 سايت باستاني كه در آن شواهدي از مصرف اورانيوم و توليد پلوتونيوم موجود است

 

اگر مي توانستيد به عقب بازگرديد و اخبار و مقالات علمي چندي پيش را بخوانيد، مي توانستيد بهت و ناباوري و سردرگمي كه از اولين اعلان رسمي كشف حفاري در معادن راديواكتيو در دوران باستان حاصل شد را دريابيد. همچنين اينكه محصول جانبي پلوتونيوم نيز در معادن اوكلو توليد مي شده است.

در سال 1972، محقق فرانسوي «بوگزيگوس» كه روي پروژه سوخت هسته اي كار مي كرد متوجه تفاوت كوچك اما مهمي ميان ضريب اورانيوم 235 و اورانيوم 238 شد. ضريب مورد بحث ضريب كاملا شناخته شده اي در بين دانشمندان بود بنابراين اين تغيير نشان مي داد كه چيزي غير عادي درحال روي دادن است. اولين ظن اين بود كه احتمالا شخصي سوخت استفاده شده را  با سنگهاي معدن تازه حفاري شده مخلوط كرده است.

 

اين فرضيه به سرعت رد شد چراكه هيچ اثر تشعشعي كه اين فرض را اثبات كند بدست نيامد.


منشا اين اورانيوم اسرار آميز سرانجام به معدن اوكلو در گابن رسيد. چيزي كه اين بين بسيار عجيب است اين است كه اين امر نشانده اين است كه نه تنها واكنش هسته اي روزي رخ داده است بلكه تحت شرايط كنترل شده نيز بوده است.

 

اين بدان معني است كه زماني كه واكنش هسته اي رخ مي دهد اگر ميخواهيد انرژي آزادشده آنرا كنترل كنيد بايد از انفجار جلوگيري كنيد و مانع اين بشويد كه تمام انرژي در يك لحظه آزاد شود.

اين گروه از راكتور ها داراي سيستم كنترل كننده پيشرفته اي كه از آب  استفاده مي كردند بودند در صورتي كه اولين راكتورهاي عصر مدرن از ميله هاي گرافيت و كادميوم براي كنترل شرايط استفاده مي كردند.

 

در زمان اكتشاف مردم بيشتر راجع به بيگانگان و تمدن پيشرفته بيگانگان صحبت مي كردند. چند ماه بعد از اين كشف دنياي علم با فرضيه جديدي مواجه شد؛ شخصي فرضيه اي مطرح كرد كه در طول زمان بيشتر به اهميت آن پرداخت شد و آن اين بود كه اين يك راكتور طبيعي است كه در ميليونها سال پيش بوجود آمده است.

حداقل 6 ناحيه با اورانيوم مصرف شده و پلوتونيوم به عنوان محصول جانبي يافت شده است. فرآيند توليد پلوتونيوم فرآيند بسيار پيچيده ايست و براي توليد آن بايد بسيار زحمت كشيد.

 

البته دانشمنداني كه روي اين مناطق كار مي كردند با اين پيش فرض جلو مي رفتند كه انسان در اين فرآيند دخالت نداشته است.

 

1-                 آنها زمان اين رويداد را ميليونها سال قبل برآورده كرده اند

2-                 آنها عقيده دارند كه چنين واكنش كنترل شده اي به صورت طبيعي روي داده است در حاليكه هيچ مدركي ازاين امر به دست نيامده است و توليد تحت كنترل انرژي در رآكتور روزي جام مقدس تكنولوژي محسوب مي شد چراكه دستيابي به آن حتي با سعي وتلاش جهت دار نيز ممكن نبود

3-                 آنها اينطور اظهار مي كنند كه هرچند در گذشته اين اتفاق به طور طبيعي روي داده است اما امروز نبايد نگران رخ دادن مجدد طبيعي آن باشيم چراكه شرايط تغيير كرده است

4-                 طبيعت طوري اين رآكتور را طراحي كرده است كه سوخت هسته اي را مصرف كند و زباله هاي اتمي خطرناك آنرا تحت شرايط امن نگهداري كند

 

دانشمندان از متد همسان سازي براي جواب دادن به سوالات در مورد گذشته و آينده استفاده مي كنند

 

اگر آنها نتوانند قانون ثابتي را معين كنند بنابراين نمي توانند به نتيجه گيري معيني نيز دست يابند چرا كه نمي توانند شرايطي را در كائنات توضيح دهند كه اگر هميشه وجود داشته پس اكنون نيز بايد وجود داشته باشد. آنها مي گويند گذشته در شكل دهي به حوادث و اتفاقات طبيعي بسيار متفاوت تر از امروز عمل مي كرده است. البته دانشمندان ساير كشورها همان زمان نيز نسبت به اين «رآكتورهاي هسته اي طبيعي» مشكوك بودند.

 

برخي بيان كردند كه مقادير گم شده از اورانيوم 235 در طي زمان جايگزين شده اند نه اينكه در رآكتورهاي هسته اي شكافته شده باشند.

آنها از خود پرسيدند چطور ممكن است شكافت هسته اي به طور طبيعي در طبيعت اتفاق افتاده باشد در صورتيكه امروزه جمع زيادي از مهندسين و فيزيكدانهاي نخبه تنها با صرف توانايي، دقت و هوش زياد موفق به ساختن آن مي شوند؟

 

پرين و ساير دانشمندان فرانسوي پس از بررسي بسيار به اين نتيجه رسيدند كه تنها نمونه مشابه از اورانيوم با ميزان ايزوتوپ مشابه كه در اوكلو يافت شده است در سوختهاي هسته اي مصرف شده در رآكتورهاي مدرن امروزي يافت مي شود.

  

آنها اعلام كردند درصد بسياري از ايزوتوپ هاي يافت شده در اوكلو با سوختهاي هسته اي مصرف شده در نيروگاههاي هسته اي امروزي برابر است، بنابراين به اين نتيجه رسيدند كه حتما مي بايست اين دو اورانيوم در فرآيند يكساني مورد استفاده قرار كرفته باشند.

 

 

نگاهي ديگر به اين پديده

 

نيروگاههاي هسته اي اين معادن اورانيوم به طرز بسيار هوشمندانه اي طراحي شده اند.

 

بر طبق تحقيقات انجام شده اين رآكتور چندين مايل طول داشته است. البته براي رآكتوري به اين ابعاد ميزان تأثير دما تنها 40 متر در هر طرف بوده است. جالب تر اين است كه زباله هاي هسته اي راديو اكتيو از محل سايت خارج نشده و با استفاده از دانش زمين شناسي از آنها به خوبي مراقبت مي شده است.

با وجود مواجهه با اين شواهد دانشمندان مي گويند كه اين يك رآكتور طبيعي در محل معدن اوكلو است. رآكتور اوكلو به دليل شيوه برخورد با زباله هاي هسته اي اش حائز اهميت است ولي عده كمي حاضرند كه پا را كمي فراتر بگذارند. بسياري از مردم بر اين باورند كه اين رآكتور يادگاري از دوران ماقبل تاريخ است. احتمال مي رود كه دو ميليون سال پيش تمدن كاملا پيشرفته اي در جايي كه امروزه اوكلو ناميده مي شود وجود داشته است.

 

اين تمدن از بسياري از نظر تكنولوژي بسيار پيشرفته تر از تمدن امروز ما بوده است. رآكتورهاي امروزي ما در مقايسه با اين «رآكتورهاي طبيعي» بسيار ناچيز هستند. اكنون پرسش اين است: چرا چنين تمدن پيشرفته اي ناپديد شده است. اين سوالي است كه بايد در مورد آن بيشتر فكر كنيم.

 

در كتاب  «شيمي پايه راديواكتيو»  كه در دانشگاهها مورد استفاده قرار مي گيرد آمده است:

 

اورانيوم طبيعي در در معدن اوكلو در گابن در غرب آفريقا داراي مقادير غير طبيعي اورانيوم 235 است. مقدار آن 29/0 درصد است كه در مقايسه با مقدار طبيعي 72/0 درصد بسيار پايين است. اين بدان معني است كه واكنشهاي زنجيره اي هسته اي در اين معدن در 2ميليون سال پيش اتفاق افتاده است.

 

13 رآكتور هسته اي در طول اين معدن در دوران ماقبل تاريخ وجود داشته اند كه در منبع نيرو و شيوه احتراق مشابه رآكتورهاي امروزي هستند. اين معدن توانايي فعال سازي واكنشهاي هسته اي زنجيره اي متكي به خود را داشته است…»

 

اين كشف كه مجامع علمي را در 1972 بهت زده كرد، امروز كاملا فراموش شده است. 

 

 

اوكلو: پديده فراموش شده گيتي

  

در سال 1972 دانشمندان فرانسوي كشف كردند چندين مركز تجمع سنگ معدن اورانيوم در معدن اوكلو در كشور گابن در دو ميليون سال پيش دچار گداخت شده اند.

 

ميزان غلظت و شيوه قرارگيري اورانيوم به نحوي بود كه نشان از فرآيند شكافت هسته اي داشت.


 

معادن اوكلو

 

در حقيقت با تحقيق برروي زباله هاي اتمي برجاي مانده  مشخص شد كه پلوتونيوم نيز در اين فرآيند توليد شده است. 

 

 

شواهدي در موهنجودارو


 

 

 

زماني كه حفاري در شهرهاي هاراپا و موهنجودارو به سطح خيابانهاي آنها رسيد، اسكلتهايي را كشف كردند كه در تمامي شهر پخش شده بودند. بسياري از آنها دستهاي همديگر را گرفته بودند و برخي ديگر طوري جان باخته بودند كه گويي مرگي سريع و ترسناك برايشان اتفاق افتاده است.

 اجساد بدون خاكسپاري در خيابانها روي هم افتاده بودند.

هزاران سال از عمر اين اسكلتها مي گذرد. چه چيزي باعث اين حادثه شده است؟ چرا اين اجساد پوسيده نشده يا توسط حيوانات دريده نشده اند؟ به علاوه هيچ نشاني از خشونت فيزيكي كه باعث مرگ افراد شده باشد نيز يافت نشده است.

اين اسكلتها داراي بالاترين مقادير راديواكتيو يافت شده در بدن انسان هستند بطوريكه قابل مقايسه با اجساد به جا مانده از هيروشيما و ناكازاكي هستند.

 حتي در يكي از سايتهاي مورد پژوهش، بدني با ميزان راديو اكتيو 50 بار بيشتر از حد نرمال يافت شد.


 

 

شهرهاي ديگري نيز در شمال هند يافت شده اند كه نشان از انفجاري فراتر از حد تصور دارند.

يكي از اين شهرها بين گنگ و كوهستانهاي راج محل يافت شده است كه به نظر مي رسد روزي دماي فوق العاده بالايي را تجربه كرده است. اجرام بزرگ ديوارها و ساختمانهاي آن در هم ذوب شده اند، حتي به صورت شيشه در آمده اند! از آنجايي كه هيچ سابقه اي از آتشفشان در موهنجودارو يا شهرهاي اطراف آن وجود ندارد، گرمايي به آن شدت كه باعث ذوب شدن خاك شود تنها از طريق انفجار هسته اي يا سلاح ناشناخته ديگري توجيه مي شود. اين شهرها كاملا از صحنه تاريخ محو شده اند.

 

سن اسكلتها توسط روش كربن 2500 سال پيش از ميلاد تعيين شده است. بايد خاطر نشان كنيم در روش تاريخ يابي با كربن در صورتيكه انفجار اتمي اتفاق افتاده باشد نتيجه بسيار كمتر نشان داده خواهد شد.

 

[ جالب است كه در كتاب «ماهابهاراتا»درباره سلاح خدايان هندو مي خوانيم:

…اينچنين مي نمود كه تمام قدرتهاي طبيعت لگام گسيخته اند. خورشيد به دَوَران آمد. در اثر حرارت سلاح، زمين در آتش تب مي سوخت. فيل ها در اثر حرارت به درون آتش هجوم بردند. آب به جوش آمد. جانوران مردند. دشمن در شعله هاي آتش خشمناك كه درختان را چون كاهي از بين مي برد نابود شدند. فيلها نعره اي پر وحشت كشيدند و همگي به زمين كوبيده شدند و مردند. اسبها و ارابه هاي جنگي همگي سوختند. منظره آنچنان بود كه انگار جهنم عبور كرده باشد. هزاران ارابه نابود شده و سپس سكوت درياها را فرا گرفت. بادها شروع به وزيدن نمود و زمين درخشان گرديد. منظره وحشتناكي بود. اجساد گناهكاران آنچنان در گرما سوخته بود كه ديگر شباهتي به جسد انسان نداشت. هرگز تا كنون چنين اسلحه وحشتناكي ديده نشده و هرگز تاكنون درباره چنين اسلحه اي نشنيد ايم…    مترجم ]

 

دهانه بزرگ نزديك بمبئي

 

نشان جالب ديگري از جنگهاي اتمي باستاني در هند دهانه عظيمي نزديك به شهر بمبئي است. دهانه اي تقريبا دايره اي شكل  با قطر 2154 متر در 400 كيلومتري شمال شرقي بمبئي كه كمي كمتر از پنجاه هزارسال عمر دارد مي تواند شاهد خوبي از يك انفجار هسته اي باستاني باشد.

 

هيچ نشاني از شهابسنگ برخورد كرده به زمين يا چيزي مشابه آن نه در سايت نه در مناطق اطراف آن يافت نشده است و اين تنها دهانه برخوردي جهان در سنگ بازالت است. شواهدي از ضربه شديد با فشار بيش از ششصد هزار اتمسفر و تغيير دماي فوق العاده و ناگهاني كه از روي شكل گويهاي شيشه اي بازالت تفسير مي شود در منطقه به روشني ديده مي شود.


 

 

 

دهانه در تخته سنگي از بازالت به ضخامت 600 تا 700 متر شكل گرفته است. اين سنگ از تعداد زيادي لايه يا جريانات مذاب حاصل از فعاليت هاي آتشفشاني بوجود آمده است.آثار حداقل پنج فوران در لبه هاي دهانه قابل تشخيص است. قطر هريك از اين جريان ها به 5 تا 30 متر مي رسد.

دهانه حدود 150 متر عمق دارد و ميانگين قطر آن 1830 متر است. لبه هاي بر آمده آن حدود 25 متر هستند. اين لبه هاي برآمده تا 1350 متر دورتر از كناره هاي دهانه و با شيب 2 تا 6 درجه كشيده شده اند. بالاترين نقطه در اين برآمدگيها حاوي باقيمانده بازالت ذوب شده بر اثر حادثه هستند.

 

«لونار» محل بسياري از ابهامات است. بخصوص اينكه تنها دهانه ايست كه در زمين بازالتي شكل گرفته است. به دليل فرسايش كم به دليل عوامل طبيعي تقريبا دست نخورده باقي مانده است. اين امر آنرا به مكاني مناسب براي مطالعه تبديل مي كند غير از اينكه چند چيز عجيب در اين مورد وجود دارد:

 

1-                 درياچه دو ناحيه مجزا دارد كه هيچگاه با هم تركيب نمي شوند؛ ناحيه خنثي خارجي با پ.هاش 7 و ناحيه قليايي داخل با پ.هاش 11 و هركدام با گياهان و جانوران مخصوص به خود. مي توانيد خودتان با يك كاغذ ليتموس شخصا اين تست را انجام دهيد.

 

 

2-                 يك جريان آب دايمي هميشه درياچه را تغذيه مي كند ولي هيچ خروجي مشخصي براي آب درياچه وجود ندارد و اين همچنان به عنوان معماي بزرگ حل نشده باقي مانده كه جريان هميشگي آب از كجا سرچشمه مي گيرد، آنهم در منطقه خشك بولدانا. حتي در گرمترين ماههاي مي و ژوئن جريان آب درياچه برقرار است.

 

 

فاجعه هسته اي در دوران پارينه سنگي در قاره آمريكا؟

 

ما در اينجا نظريه قابل توجه فاجعه اي زميني را مورد بررسي قرار مي دهيم كه به ميزان كافي داراي شواهد انكار ناپذير هستند. يكي از نگارندگان اين مقاله دانشمند هسته اي در لابراتوار اتمي لارنس بركلي مي باشد.
نگارنده دوم نيز يك مشاور است. سوابق نگارندگان به حدي قابل ملاحظه است كه مي بايست به ادعاهاي باورنكردني شان مبني بر حادثه اي طبيعي كه باعث صفر شدن ساعتهاي راديوكربن در آمريكاي شمالي و مركزي و احتمالا  ساير نقاط زمين شد را مورد بررسي قرار دهيم.

 

جالب است بدانيم كه اين نظريات توسط مجامع علمي نيز مورد تاييد قرار گرفته اند.

 

 

نظريات

 

بر طبق نظر مولفين:

 

تحقيقات ما نشان مي دهد سراسر ناحيه «گريت ليك» و اطراف آن مورد اثابت ذرات اتمي و تشعشعات زيانبار راديواكتيو قرار داشته به نحوي كه با فعل و انفعال با پرتوهاي كيهاني توليد نيوترون هاي ثانويه كرده اند.

نيوترون ها مقادير غير عادي زيادي از پلوتونيوم 239 را توليد كرده اند و اورانيوم طبيعي را تبديل به محصول جانبي كرده اند و لايه هاي رسوبي و تمامي منطقه را تحت تشعشع قرار داده اند.

 

اين نيوترون ها نيتروژن رسوب كرده در ذغال سنگ را تبديل به راديوكربن كرده اند و اين تعيين سن آنها را نيز دچار مشكل مي كند.

 

 

شواهد ديگر


نويسندگان بيان مي دارند موج انفجار راديويي از ابرنواختري در نزديكي مان در 12500 سال پيش نه تنها ساعت راديو كربن در زمين را صفر كرد بلكه باعث گرم شدن اتمسفر زمين، ذوب شدن يخهاي قطبي و همچنين انقراض برخي گونه ها  نيز شد.

 

اگر اين فرضيه درست باشد بر اساس آن ساعت راديوكربن در مورد آثار آمريكاي شمالي و مركزي نيز صفر شده است. بنابراين مي بايست 10000 سال به عمر بقاياي باستاني اين مناطق اضافه كنيم.

سوسك سرگين غلطان شيشه اي؛ چه عملي باعث گرماي فوق العاده در صحرا شده است؟

 

در سال 1996 در موزه قاهره، مهندس معدن ايتاليايي وينچنزو دِ ميشل، متوجه سنگ گرانبهاي زرد و سبزي در ميان گردنبند توت انخ آمون شد.

 

سنگ گرانبها مورد آزمايش قرار گرفت و مشخص شد كه جنس آن از شيشه است ولي قدمت آن بسيار بيشتر از حتي اولين تمدنهاي مصر باستان مي باشد.

 

در همكاري با زمينشناس مصري، علي بركت، منشأ اين تكه بزرگ شيشه را در ناحيه دورافتاده اي از صحراي مصر اعلام كردند.

خود اين شيشه اما به تنهايي يك راز است. چرا اين شيشه آنجا بوده و چه كسي يا چه چيزي آنرا شكل داده است؟ در برنامه بي بي سي هورايزن اين گوهر توت انخ آمون را با شهابسنگ مرتبط دانستند.

 

 

آسماني از آتش

 

اخترشيميدان اتريشي اعلام داشت شيشه در چنان دماي بالايي شكل مي گيرد كه تنها مي توان يك دليل براي آن بيان كرد: شهابسنگي كه با زمين برخورد كرده است. البته تا به امروز هيچ نشانه اي از دهانه برخورد حتي با استفاده از عكس برداري ماهواره اي پيدا نشده است.

 

ژئوفيزيكدان آمريكايي جان واسون ديگر دانشمندي است كه به پيداكردن سرمنشأ اين شيشه علاقه نشان داده است. او پاسخي را ارائه داد كه مستقيما از جنگلهاي سيبري نشأت مي گرفت.

«وقتي به اين فكر كردم كه اين شيشه مي بايست در دماي فوق العاده زياد شكل گرفته باشد بي درنگ به ياد حادثه تونكاسكا افتادم.

 

در سال 1908 انفجاري عظيم بيش از 80 ميليون درخت را در تونگاسكاي سيبري به حالت افقي در آورد. با توجه به اينكه هيچ نشانه اي از برخورد شهابسنگ وجود ندارد، محققان مي گويند شايد جسمي فرازميني در بالاي جنگلهاي تونگاسكا منفجر شده باشد.

 

واسون شك داشت كه آيا انفجاري در آسمان مشابه انفجار تونگاسكا مي توانسته چنان حرارتي توليد كند كه شنهاي صحراي مصر به شيشه تبديل شوند؟

اولين انفجار هسته اي در منطقه ترينيتي در ايالت نيومكزيكو در سال 1945 لايه نازكي از شيشه را بر روي شنها بوجود آورد ولي ناحيه شيشه اي  در صحراي مصر بسيار بسيار بزرگتر است.

آنچه كه در مصر اتفاق افتاده است مي بايست بسيار قدرتمند تر از يك انفجار هسته اي بوده باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

علي بركت تكه اي بزرگ از شيشه از ميان بسياري از تكه هاي شيشه را در دست گرفته است.

 

 

شبيه سازي برخورد

انفجار جسمي بزرگ در آسمان تا سال 1994 ناشناخته بود تا اينكه دانشمندان برخورد دنباله دار شوميكر-لوي با سياره مشتري را رصد كردند. اين دنباله دار با ورود به جو مشتري منفجر شد و تلسكوپ هابل بزرگترين نورافشاني و انفجار در منظومه شمسي را ثبت كرد.

مارك بازلوف كه متخصص شبيه سازي برخوردهاي بزرگ با ابركامپيوتر هاست، برخورد دنباله دار مشابهي با زمين را شبيه سازي كرد.

شبيه سازي نشان داد جنين برخوردي مي تواند گلوله آتشين داغي با حرارت 1800 درجه سانتيگراد توليد كند و شنهاي صحرا را تبديل به شيشه كند.

 

«چيزي كه بايد بر آن تأكيد كنم اين است كه چنين چيزي انرژي بسيار بزرگتري از انفجار هسته اي توليد مي كند؛ حتي تا ده هزاربرابر بيشتر» 

 

درسهاي دفاعي

 

هرچقدر كه اين سنگهاي بزرگ، شكننده تر باشند احتمال وقوع چنين انفجارهايي بيشتر خواهند بود.

 

در آسياي جنوب شرقي، جان واسون پرده از حادثه اي ديگر در 800هزار سال پيش برداشت كه بسيار قدرتمندتر و مخرب تر از حادثه صحراي مصر است؛ حادثه اي كه چندين گوي آتشين بوجود آورد و منطقه اي به مساحت هزاران مايل مربع را تبديل به شيشه كرد بدون اينكه گودال برخوردي از خود به جاي بگذارد.

 

«در اين ناحيه مسلماً هيچ انساني جان سالم به در نبرده است و هيچ اميدي به زنده ماندن هيچ موجودي نمي رود.»

برطبق نظر بازلوف و واسون حوادثي مانند تونگاسكا مي توانند هر 100 سال يك بار اتفاق بيفتد و يك برخورد كوچك مي تواند انفجاري قابل مقايسه با انفجار هيروشيما بوجود بياورد ومنفجر كردن سنگ آسماني كه به زمين نزديك مي شود به شيوه هاليوودي، به دليل زيادتركردن ذرات برخوردي وضعيت را بسيار وخيم تر مي كند.

 

صدها بار بيشتر از سنگهاي آسماني بزرگ كه تحت رصد مستمر منجمان قرار دارند، سنگهاي آسماني كوچك غير قابل رديابي وجود دارند. دير يا زود زمين با برخورد ديگري مواجه خواهد شد. بحث فقط بر سر زمان است.

منبع: http://www.bibliotecapleyades.net

پ . ن : با تشکر فراوان از حسن  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

یکی از ماههای سیاره زحل یک سفینه فضائی مهلک است.

 

تاریخ مشاهده: آپریل 2013

موقعیت مشاهده شده: در حال چرخش بدور زحل

تصویر گرفته شده بوسیله: فضاپیمایCassini ناسا

قطر: 500 کیلومتر یا 310 مایل

 UFO, UFOs, sighting, sightings, alien, aliens, Deathstar, mothership, hunters, April, 2013, Phil Plait, astronomy, ET, space, ship, NASA, ESA, top secret,

در حین خواندن مقاله ای از سایت wired درباره یک قمر سیاره زحل بنام Enceladus که ششمین قمر بزرگ زحل است و یک دنباله موشک مانند بزرگ ((منظور دنباله دودی که از یک موشک شلیک شده برجای میماند)) در پشت سر این قمر Enceladus وجود دارد. ناسا دارد سعی میکند بگوید که این دنباله مذکور در واقع آبی است که مایل های زیادی را در فضا به بیرون از زحل شلیک میشود.((؟!؟!؟!؟)) ولی اگر با دیانت ببینیم,چقدر آب میتواند یک قمر کوچولو داشته باشد؟! واضحا,این آب نیست بلکه روشی برای کنترل کردن مدار این سفینه مهلکی است درحالیکه بدور زحل در حرکت است. اگر این دنباله مذکور آب میبود،قمر مذکور می بایست بطور کنترل ناپذیر در مدارش میچرخید،اما بجایش،همیشه فقط یک وجه Enceladusبسمت زحل اشاره دارد، بدون هرگز تکان جزئی خوردن از موقعیتش. همچنین وقتیکه نور به تصویر مذکور ناسا اضافه کردم، میبینیم که آنچه که شبیه دود موشک- مانند بنظر میرسید، اکنون شبیه یک ساختار سخت و محکم بنظر میرسد. هرآنچیزی که آن است، آشکارا معلوم است که توسط فرازمینیها ساخته شده است.

منبع:

http://www.wired.com/wiredscience/2013/01/space-photo-of-the-day-2/?pid=6665

پ . ن : با تشکر فراوان از هادی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

سفینۀ فضایی افسانه ای به نام دوراکاپالام

 شبه قارۀ هند یکی دیگر از منابع پایان ناپذیر دانش و حکمت باستانی، افسانه های کیهانی و پدیده های عجیب فراحسی می باشد. سنت ایوز دالویدره ( Saint-Yves d`Alveydre )، یکی از افرادی که اطلاعات زیادی دربارۀ آگارتی دارد و نیز قوۀ تخیلی بیش از حد قوی، معتقد است که هند کشف یوگا را مدیون این قلمروی زیرزمینی می باشد. در یوگاسوترا ( Yogasutra )، که متنی است مربوط به دوران پیش از میلاد، برخی از قدرتهایی را که یوگا به انسان عطا می کند بر شمرده اند. در متن مزبور آمده که انسان می تواند بدنش را کوچکتر یا بزرگتر، بی وزن یا نامرئی کند؛ می تواند به هر جایی سفر کند از جمله به ستارگان و در این کار با قدرت اراده بر موانع طبیعی فائق آید؛ می تواند هر گونه شیئی را بوجود بیاورد، تغییر بدهد یا نابود کند، و نیز می تواند به بدن، ذهن یا روح فرد دیگری داخل شود. این متن به ما می گوید که همۀ این موارد را می توان از طریق ساماداهی ( Samadhi ) ( جذب، توجه به عالم بالا ) بدست آورد؛ خدایان این قدرت ها را از بدو تولد دارا هستند، ولی «غولها و موجودان فانی معمولی می توانند با استفاده از گیاهان دارویی به این توانایی ها دست یابند».

vimanas_13  برخی از طالبان علوم خفیه می خواهند باور کنیم که ناکال ها، «برادران کبیر» سرزمین «مو» که فرمانروایان آگارتی نیز بودند، اسرار یوگا را منحصراً در دست روسای تبت نهادند. ولی شکاکان به طعنه اشاره به واژۀ « گیاهان دارویی » می کنند که یادآور داروهای بسیاری است که توهم پرواز، نامرئی بودن و دیگر توانایی های عجیب و غریب را در انسان بوجود می آورند. ما همزمان باید به یاد داشته باشیم که دانش هندی ها دربارۀ داروسازی بسیار پیشرفته بود: مثلاً به نظر می رسد که ایشان همراه با دیگر ملت ها از چیزی که بسیار شبیه به پنیسیلین بود بهره می جستند. می گویند که بیش از 5000 سال پیش، ایم هوتپ ( Imhotep ) که حکم خدای داروها را در مصر داشت، از مادۀ خارق العاده استفاده می کرد که «از زمین و از پوسیدگی و تجزیۀ مواد حاصل می گشت». این ماده احتمالاً نوعی آنتی بیوتیک بود. امروزه هنوز از روش های درمانی باستانی چین استفاده می کنند، و هندی ها طی مراحلی که به شکل یک مراسم مذهبی بود، خود را در برابر آبله واکسینه می کردند. نظام دارویی آیورودا ( Ayurveda ) بر مبنای استفاده از محصولات گیاهی ای است که تأثیر بسزایی دارند، و این نشان می دهد که دانش آنها دربارۀ خواص درمانی درختان و گیاهان به مراتب بیشتر از انسان امروزی بوده است. امروزه پزشکان شرقی کتاب های باستانی را ورق زده راههای جدید و موثری را برای درمان مشکلات موجود در جریان خون و شکل های گوناگون سل یافته اند.  پروفسور آنجلو ویزیانو (  Professor Angelo Viziano ) که مطالعات دقیقی بر روی طب هندی انجام داده است، مثلاً قدرت های دارویی گیاهی به نام بالوچار ( baluchar ) را توصیف می کند که زمانیکه عصارۀ آنرا بر روی پوست سر بمالند همچون یک آرام بخش یا داروی خواب آور عمل می نماید؛ وی همچنین محصولات سرّی گیاهی ای را ذکر می کند که پزشکان هندی با کمک آن بیماری دیابت را «به همان خوبی انسولین» درمان می کنند.  مسلماً روسها فکر می کنند که همۀ این موارد ارزش این را دارند که برای مطالعه شان وقت صرف شود، و این شامل سفینۀ فضایی افسانه ای به نام دوراکاپالام ( dhurakapalam ) هم می شود. روسها امروزه به همان راهی می روند که آخرین تزار، نیکولاس دوم رفته بود. وی علاقۀ زیادی به کتابی داشت که نامش آشنایی ها ( Initiations ) بود؛ نویسندۀ آن که مردی فرانسوی به نام سدیر ( Sedir ) بود، در کتابش شرح ملاقات یکی از استادانش را با سازندگان و خلبانان این وسیلۀ نقلیۀ اسرار آمیز می دهد. این تزار رابطۀ دوستی نزدیکی با سدیر داشت و کاملاً ممکن است که جزئیات بیشتر این ماجرا در میان نوشته های شخصی وی نهفته باشد. ظاهراً « کیپ کندی » پروازهای فضایی هند در جایی واقع بود که امروزه شهری متروکه در دِکان ( Deccan ) است و تنها از طریق تونلی پر شیب که از پای کوه تا قله اش ادامه دارد می توان به آنجا رسید. می گویند راهبانی که در این خلوتگاه عجیب مسکن دارند از راز رها کردن فلزات از جاذبۀ زمین و شفاف ساختن و دادن قدرتهای فوق طبیعی به آنها، با پیوسته کوبیدنشان با چکش های کوچک، آگاهند: بنابر این تغییر حالت مزبور از صوت تولید شده ناشی می شود. خود دوراکاپالام یک مکعب شفاف است که انعکاسی طلایی دارد، طول دو سمتش 5 پا می شود. به گفتۀ سدیر خلبان داخل این مکعب بر روی جعبه ای می نشیند که پر از خاکستر درخت غان است و این خاکستر قدرتی دارد که می تواند همچون یک عایق عمل کند؛ در مقابل خلبان صفحه ای سیقلی و درخشان قرار دارد که از طلا ساخته شده است. او می تواند به وسیلۀ دو دسته از جنس کریستال سفینه را کنترل کند، این دو دسته با سیم هایی از جنس نقره به باتری انرژی صوتی متصل هستند. این دستگاه اسرار آمیز قدرت سفینه را تأمین می نماید؛ این وسیلۀ نقلیه با صدایی کر کننده از زمین بلند می شود و از میان جو به فضای خارج پرواز می کند. (پروازش را اینگونه توصیف کرده اند: چون شبحی خاکستری که در حین حرکت، نوارهای نور از آن می گذرند و شعله های سفید انفجارها اینجا و آنجا روی بدنه اش دیده می شوند).

جاییکه با سرعتی خارق العاده  حرکت می کند و از سیاره ای به سیاره ای دیگر و از خورشیدی به خورشیدی دیگر و شاید از کهکشانی به کهکشانی دیگر سفر می کند.  ما فکر نمی کنیم که دانشمندان روسی اعتبار چندانی برای دوراکاپالام قائل باشند، ولی کاملاً محتمل است که ایشان در صدد پی بردن به این مسأله باشند که آیا این داستان هیچ هستۀ حقیقی دارد یا خیر، هستۀ حقیقی ای که چنانچه درست آنرا درک کنند ممکن است منجر به یک کشف علمی مهم بشود.             

{زمین بدون زمان/ ترجمه: کامبیز منزوی}

ارتباط تمدن سومر و تمدن آمریکای جنوبی

کشور بولیوی و ارتباط با سومریها

آثار مصنوعی پیدا شده در کشور بولیوی و آمریکای جنوبی اشاره بر ارتباط با سومریهای باستانی دارد.

 

در حال جستجو برای توضیحات و تصاویر بهبود یافته از خدایی بنام Oannes که از دریایی ذکر شده در افسانه سومریها پدیدار شد, من بطرز اتفاقی با مجسمه های مشابه در مجموعه پدر Crespi در کشور اکوادر برخورد کردم. بجای داشتن ظاهر «کله ماهی ای», این مجسمه ها ظاهر «کله عقابی» را مجسم میکردند.

Sargon از Akkad مدعی بود که «ارباب 4 اقامتگاه» بوده است (درست مانند در Andes , اینکاها «اربابان 4 اقامتگاه» بودند, این نامی بود برای امپراطوری اینکا در بعدها, بنام Tahuantinsuyo).

معمولا فرض شده که آن 4 اقامتگاه Sargon قلمروهای سرحدات پادشاهی آشوری اش بودند, اما Sargon همچنین مدعی بود که سفری دریایی به دوردستهای مغرب زمین کرده است, برای بدست آوردن ؟قوطی فلزی؟. دوباره, معمولا فرض شده که او به Cornwall برای ؟قوطی؟ اش رفت اما آنجا همچنین تجهیزات فراوانی در کشور بولیوی وجود داشت درنتیجه شاید وقتیکه او مدعی ارباب بودن 4 اقامتگاه جهان شد, آن جهان حتما بولیوی و آمریکای جنوبی را نیز شامل شد.

 

Fuenta Magna , یک بشقاب سنگی بزرگ پیدا شده در سواحل دریاچه Titicaca , پوشیده از نوشته زبان سومری بدوی است, پس شاید ادعای Sargon تماما درست بود. همچنین یافته ای وجود دارد که حروف یا ریشه های سامی (Semitic) زیادی نهفته در زبان Aymara محلی در بولیوی وجود دارند, همانطورکه در کتاب «زبان آدم (The Language of Adam)» بقلم محقق بولیویایی, Villamil de Rada , سندیت داده شده است.

 

پس نام قدیمیترین ساکنان Altiplano وجود دارد, یعنی کسانیکه در خانه های ساخته شده از نی و شن زندگی میکردند و قایق های نی ای درست مانند سومریها میساختند. آنها نامشان Uru بود, که در Mesopotamia , یکی از قدیمیترین یا اولین شهرها بر طبق گفته های G.Maspero (تاریخ مصر باستان, Chaldea) نیز آمده که نامش URU بوده که بعدها کوتاهتر شده به UR. مردم روستای Uru-Chipaya در ناحیه خیلی دورافتاده در Salar de Coipasa متعلق به Altiplano بخاطر خانه های مدور گنبد نمایشان معروف هستند, و خود سطح دشت بسیار پهناور شبیه به دشت باستانی Mesopotamia است که بخاطر کانالهای آبش معروف است و کمتر شناخته شده بخاطر خانه های مدور گنبدنمایش.

 

مجسمه های آشوری بخاطر بالدار بودن و سرهای عقابی داشتن که گاهی اوقات بنام Genii نامیده میشوند معروف هستند. اغلب نمایش داده شده با بالهای عقاب, نقاب و یک سبد در یک دست. طرح بالایی آشوری از یک خدا نشان دهنده نقاب مرسوم عقاب گونه است, اما در پشت سرش آنچه را دارد که مسلما یک روسری زنانه پردار است, نه تنها آن, بلکه این نوع از روسری زنانه همانند آنهایی اند که سرخ پوستان آمریکایی در پشتشان میپوشند. یک مثال از تنوع گوناگونی آمریکایی در تصویر دوم معلوم است درحالیکه تصویر سوم نمایش دهنده یک جنگاور Aztec است که پوششی از نقاب عقاب بر تن دارد طوریکه اگرکه آنرا روی سرش بکشاند خیلی زیاد همانند نقاب عقاب نمایش داده شده در ترسیم آشوری خواهد شد. گفته شده که اولین خدایان سومری از دریا پدیدار شدند و مدنیت را به سومریهای باستانی آموختند, این خدایان اغلب در فرم مردیکه پوششی از لباس ماهی به تن دارد نمایش داده شده اند, معمولا چنین خدایی بنام Oannes نامیده میشود و گاهی اوقات این ترسیمات نشان دهنده هم یک سر(نقاب) ماهی یا سر(نقاب) خزنده گونه هستند.

بیشتر بخوانید…. در کتاب جالب توجه Jim Allen بنام «Atlantis and the Persian Empire» که کتاب چهارم از سری کتابهای آتلانتیس او است.

منبع:     http://blog.world-mysteries.com/strange-artifacts/atlantis-and-the-persian-empire/

پ . ن : با تشکر فراوان از هادی عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

فرازمینیان عهد باستان قسمت دوازدهم

گزارش هفتگی

نویسنده : آرش بیک

قسمت : 412 دانستنیها

فرازمینیان عهد باستان قسمت دوازدهم

 

با درود بخش دوازدهم گزارش فرازمینیان عهد باستان را به آگاهی می رسانم.

 در گزارش قبلی به آزمایشی جالبی که توسط «جورجیو سوکالوس و جیسون مارتل»، دو محقق  مطرح در زمینه ماورالطبیعه بر روی کوزه های مشهور به باطری های عهد باستان که تعدادی از آنها در ایران و عراق از دل خاک بیرون آورده شده است، اشاره کردم و نتیجه آزمایش به این صورت درآمد که این کوزه های چند هزار ساله از دوران باستان، از خود اندک انرژی الکتریسیته را تولید می کند که احتمالا مردمان آنزمان به نوعی از الکتریسیته بدست آمده بهره می بردند.

گزارشگر در این رابطه می گوید: با وجودی که گروهی از محققان فضانوردان کهن، برای این کشف، ارزش بسیاری قائلند و معتقدند این تکنولوژی توسط فرازمینیان به انسان آموخته شده است  گروهی دیگر از باستانشناسان، براحتی این کشف مهم را حادثه ای بسیار اتفاقی تلقی کرده اند.

در این رابطه «دکتر مایکل شرمر»، منتقد مشهور تئوری فضانوردان کهن، می گوید: براحتی می توان تصور کرد در هزاره های پیشین محققانی بودند که با مواد شیمیایی موجود در آن دوران، دست به کارهای خاصی مانند تمیز کردن یا براق کردن فلزات مانند روی، برنج میزدند و به کیمیاگری مشغول بودند و این امر به عقیده من مسئله پیش پا افتاده ای به نظر می رسد، حال با استفاده کردن ابزاری، مانند «اهم متر»، می توان بار الکتریکی بعضی از ادوات استفاده شده توسط مردم باستان را اندازه گرفت و احتمالا به نتیجه ای هم رسید. این مسئله مهمی به شمار نمی آید. وی ادامه داده می گوید، اگرآنها از این کوزه ها در رابطه با بکار انداختن دستگاه یا ماشینی بهره می بردند و ما آن ماشینها را پیدا می کردیم و حتی اگر یک لامپ هم پیدا می کردیم می توانستیم بگوئیم که مدرک بسیار ارزنده ای بدست آورده ایم! «جورج نوری»، در این رابطه می گوید: بدون شک این کوزه ها باطری است و 98 درصد از محققان با این امر موافقند، منتهی هیچکس نمی داند، برای چه ساخته شده اند؟ مغز متفکر و سازنده آن چه کسانی بوده اند، الکتریسیته، آنهم در چند هزار سال پیش به چه درد آنان میخورده است؟ این یک معمای بزرگ است!

«دیوید چیلدرس»، در این رابطه می گوید: این کشف بزرگ ، اغلب محققان را، بر وجود الکتریسیته در آن دوران قانع کرده است، به عقیده من مردم باستان به این مطلب پی برده بودند وانواع و اقسام لامپها و ابزار دیگری که تولید نور می کرد را ساخته بودند و حتی تصاویر شان را می توانیم در اغلب سایتهای باستانی پیدا کنیم. گزارشگر می گوید، کامپیوتر ابتدائی که در یونان پیدا شده است، ساخت آن به هزاران سال پیش بر می گردد، باطری های کوزه ای در عراق و ایران، تقویم های دقیق بر اساس نظم ستارگان و ستاره شناسی، همه و همه مدارک و شواهدی هستند که از عهد باستان بدست آمده اند و مواردی غیر قابل انکارند، اما از یافته های کوچک که بگذریم ، به یافته هایی مانند ستاره شناسی و تبحر ویژه مردمان کهن در این زمینه میپردازیم، براستی از دانش خارق العاده آنان در این باب نمی توانیم براحتی بگذریم! بعنوان مثال در شهر باستانی » تیهو تیوکان»، در مکزیک، معابدی که در این شهر ساخته شده اند دقیقا بر اساس نقشه کامل منظومه شمسی طراحی شده اند، حتی گروهی ازمحققان معتقدند که هر معبد دقیقا، حکم سیاره ای را در منظومه شمسی دارد!

«جورجیو سوکالوس»، می گوید؛ درمنطقه یا محله ای که بنام مرگ نام گذاری شده است هرهرم ، دقیقاً با مقیاس کوچک و حجم هر سیاره و مدار آن در منظومه شمسی طراحی شده است هرم خورشید، دقیقا در مرکز این شهر ساخته شده است، این کاملا برای ما مشخص شده است که خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار گرفته است، امری که دانش غرب، هزاران سال طول کشید تا به آن واقف گردد!

گزارشگر میگوید: چطور سازندگان این اهرام به چنین  امری که نقشه منظومه شمسی چگونه بوده است واقف بوده اند و برای بدست آوردن چنین محاسباتی چقدر زمان احتیاج داشتند تا به این دانش بزرگ پی ببرند که این سیارات اصولا برگرد خورشید می چرخند . «جورجیو»، دراین رابطه می گوید: آنها که اهل مقلطه و انکار کردن این موضوع هستند براحتی می گویند، آری، همه این محاسبات اتفاقی بوده است! سوال من از آنها این است که اگر نگاهی به آنسوی کره زمین بیاندازند و «استون هنج»، را در نظر بگیرید که بنای آن چندین هزار سال از بنای «تیهو تیو کان»، قدیمی تربوده و در انگلیس قرار دارد، درباره آن چه می خواهند بگویند، آنهم اتفاقی ساخته شده است؟ در «استون هنج»، دقیقا نقشه منظومه شمسی و مدار واقعی سیارات آن به تصویر کشیده شده است، گزارشگر در رابطه با «استون هنج»، می گوید: اخیرا محققان توانسته اند کدهای این سایت باستانی را تدریجا شکسته و متوجه شوند که این سایت نه تنها نقشه منظومه شمسی را در خود دارد بلکه حکم تقویم دقیقی را دارد که توسط آن می توان حوادث سماوی مانند، خسوف و کسوف هر یک از سیارات، آنهم در طی دوران متفاوت را مشخص کرد! هر گروه یا شخصی که این سایت را بوجود آورده، می بایست دقیقا دانش کامل ستاره شناسی داشته باشد و مدار آتی خورشید را هم پیش بینی کرده باشد. گزارشگر راجع به سایت دیگری درآمریکای جنوبی صبحت می کند  و می گوید: هرم عظیم » تیکال»، در جنگلهای گواتمالا وجود دارد و قدمت آن حدودا به قرن هفتم یا نهم میلادی بازمیگردد، این هرم بزرگ که ارتفاع آن «200 فیت»، محاسبه شده است و البته دهها یا شاید صدها هرم دیگر هنوز در جنگلهای اطراف شناسائی نشده اند، حکم رصدخانه یا معیار اصلی ستاره شناسی برای تمدن «مایا»، را داشته است. محاسبات دقیقی که توسط محققان بر روی این هرم به عمل آمده، نشان داده که زمان تغییر فصول خصوصا آغاز بهار را می توان دقیقا بدست آورد. گزارشگر نکته جالب دیگری را اشاره کرده و می گوید: مکان استقرار این هرم و اضلاع آن براساس دو سیستم «پلیدیز»، و «اوریون»، محاسبه شده است و اگر مکان یاد شده یعنی هرم تیکال و اهرام اطراف را از آسمان ببینیم دقیقا سیستم «اوریون»، را نظاره می کنیم، البته نکته بسیار جالب توجه دیگر این است که اگر از کره زمین فاصله بگیریم ونگاهی به تصاویر اهرام منطقه «سایدونیا» در کره مریخ بیندازیم، بار دیگر شاهد کپی دیگری از مکان اهرام «تیکال»، و اشکال سماوی، شبیه آن در کره مریخ را شاهد باشیم، سه نقطه کاملا متفاوت، با یک طرح کاملا مشابه! آیا این را هم می توان حادثه ای کوچک خواند یا آنکه یک طراحی خارق العاده توسط فرازمینیان کهن؟

ادامه دارد

 پایدار باشید

 

منبع : فیس بوک سفر به ناشناخته

 

با تشکر فراوان از آرش بیک عزیز.

 

https://www.facebook.com/iranufo

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

 

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

 

 

 

 

مستند ما و فرازمینی‌‌ ها(معابد طلا -مراسم اسرار آمیز)

                                                              ما و فرازمینی‌‌ ها – معابد طلا
ما و فرازمینی‌‌ ها - معابد طلا
آیا طلا میتواند رابط اصلی بین انسانها و بیگانگان باشد؟ گفته میشود کلیسایی مرموز در جنوب فرانسه کلید کیمیاگری و دروازه ای به بخش دیگری از جهان را در اختیار دارد. بومیان کاسکوی پرو معتقدند مشاهده یو اف اوها با طلای گمشده در زیر دریاچه پورای مرتبط است و عده ای معتقدند در زیر ابوالهول بزرگ گیزا کتابخانه ای کامل از ماوراییها به جا مانده است… کتابخانهای از طلا.
******************************************************************
ما و فرازمینی‌‌ ها – مراسم اسرار آمیز
ما و فرازمینی‌‌ ها - مراسم اسرار آمیز
در اقصی نقاط دنیا این باور وجود دارد که تشریفات و مراسم مذهبی باستانی انسان ها را به بعدی دیگرمرتبط می کند. اما با چه کسی یا چه چیزی ارتباط برقرار می کنیم؟ آیا ممکن است تشریفات مذهبی امروز مثل فستیوال ها، تاجگذاری ها و مراسم تشییع، مبتنی بر تلاش های انسان اولیه برای تقلید ازمسافران بیگانه باستانی باشند؟ اگر اینگونه باشد، دیگر چه مراسم باستانی ممکن است ریشه خود را درپادشاهی هایی خارج از این دنیا بیابند؟