گزارش مونتاك سفري در زمان – قسمت سوم
قسمت دوم مصاحبه ها: “حقایق آشکار می شوند “
پروژه Montauk سفری در زمان ( قسمت 3)
نویسنده مقاله و سری کتابهای مونتاک : پیتر مون
ترجمه / ویرایش / گرافیک تصویری : فرهاد سدادی
( کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی ،” گرایش روابط عمومی “، مترجم و پژوهشگر )
آدرس الکترونیکی : fsat_2012@yahoo.com
لینک منبع مطلب: http://www.alienshift.com/id33.html
تاریخ ترجمه ویرایش نهایی (قسمت سوم) : آذرماه 1389خورشیدی
استفاده از این مطلب با درج منبع www.ufolove.wordpress.com آزاد است .
…از همین رو ، آنها به یک پورتال زمان کار آمد ودر حال کار ، دست یافتند ..
در یک نقطه ، آنها موقعیتی را فراهم ساختند ، و آن جایی بود ، که آنها هیولای شناسه داری( (ID TYPE را بوجود آوردند ، که ناگهان به میانشان آمد و هرکسی را که در سیستم بود به وحشت انداخت . آنها فرستنده امواج را خاموش کردند . “مخلوق ” ایجاد شده ، اکثر افراد و تجهیزات آزمایشگاه را بلعید واز بین برد ! آنها مجبور بودند ، به گذشته برگردند و “واحد فیلادلفیا ” را از کار بیندازند ، با هدف اینکه ، در آینده این واحد تعطیل شود . بنابر این و در نهایت ، در طی این مراحل ، آنها باید این “موجود ” را در سال 1983 متوقف می کردند …
این اتفاق ، در 12 اوت 1983 افتاد ، ” گرداب زمان “ برروی تاریخ 12 اوت 1943 قفل شد ، تست گردید و ” حلقه ی زمان “ تشکیل شد . همه ی اینها ” واقعا ” اتفاق افتاد .زیرا شخصی فکری را در ذهن اپراتور نشسته در صندلی مخصوص کنترل فکر ، برای تولید این ” موجود هیولا وش” کاشته بود.
عده ای از مردم و افراد معتقد بودند ، که پروژه خیلی بیش از حد ، زیاده روی کرده است .
…زمانی که من (پرستون بی نیکولز ، دانکن کامرون یا آل بیلک ؟-مترجم )در حوالی سالهای 1971 الی 1983 برایشان کار می کردم ، وقتی از محل کار به خانه برمی گشتم ، بقدری خسته می شدم ، که دیگر رمقی برایم نمی ماند …بعدها ، فهمیدم که آنها چه بلایی سرم می آوردند ! آنچه که آنها انجام می دادند این بود :
زمانی که ماموریت کاری من به پایان می رسید ، آنها مرا به نقطه ای حدود چند میلی ثانیه قبل از اینکه کارم را ترک کنم بر می گرداندند ، آن ، همیشه از چشم اندازی برای من ظاهر می شد ، که من هرگز نمی توانستم ولش کنم …! البته پس از اینکه من کارم را آنجا تعطیل کردم ، همه ی اینها متوقف شد.
@ آیا این همین دلیلی است که همه ی این چیز ها اتفاق افتاده است ؟
اگرشما به انتهای آزمایش فیلادلفیا ، و به عقب برگردید ( که آن آغاز تمامی این فعالیتهاست )
شخص می تواند ، از طریقی ، ببیند و دریابد که چه نقشه ای کشیده شده بود و چه مانوری در این زمینه داده شده بود …و نیرویی مافوق وجود داشت ، که همه چیز را ، در جای خودش چیده بود ، زیرا که آن هرگز به این طریق اتفاق نمی افتاد : آن در 2 تاریخ مشکوک ومبهم انجام شد .، با 40 سال جدایی منطبق با هم ، بین 2 آزمایش ، پروژه ای که به نام ” آزمایش فیلادلفیا ” شناخته شده (یا پروژه ی رنگین کمان ) در سال 1943 و پروژه ی “مونتاک ” در 1983 میلادی …
اگر ممکن است ، من چیزی را اینجا با شما در میان بگذارم …نفطه ای حدودا در قسمت 3/2 مسیر تونل وجود دارد ، و آنجا جایی است که وقتی شخص در میان تونل قدم گذاشته و بدانجا می رسد ، در آن نقطه ، صدای ” تالاپ ” مهیبی به گوش می رسد …” آگاهی ” اشخاص در این نقطه ، بدنشان را ترک می کند ، تمایلی برای دیدن چیزهایی بر پایه هایی گسترده تر ، وجود پیدا می کند .
من مطمئنم ، بعضی از” موجودات با شعور “ آنجا حضور داشتند ، با نگاهی به سابقه ی تجربیات من ، من مطمئنم برخی از موجودات هوشمند آنجا بودند ومن برای تشخیص و به رسمیت شناختنشان دچار مشکل شدم وبه زحمت افتادم .
آنچه که آنها در تلاش بودند در مونتاک انجامش دهند ، اثبات ” فرایند ادراکی “ بود ، که بصورت “خروج از بدن” رخ می داد.آنها در تلاش بودند ، آنرا به چند دلیل ، آشکار کنند …ما نمی دانیم که هدفشان چه بود .
@ بیگانگان فضایی ، چه نقشی در کل این ماجرا داشتند ؟ حالا ، به غیر از ارایه نمونه ی اولیه ی ” صندلی آمپلی فایر ذهنی ” ؟
این مربوط به بخش دیگری می شود ، که ما هنوز به آن نپرداخته ایم … بیایید نگاهی بیندازیم به آن چیزی که آزمایش فیلادلفیا را از آن لحاظ ” فنی ” کرده بود .
آن آزمایش ، نقطه آغازی برتمامی این وقایع و اتفاقات بود . هسته ی اصلی آزمایش فیلادلفیا ، در دهه ی 1930 و با مشارکت 3 دانشمند در شیکاگو شکل گرفت ، دکتر جان هاتچینسون (DR.JOHN HUTCHINSON )که رییس دانشکده فیزیک دانشگاه شیکاگو بود ، نیکولا تسلا (NICKOLA TESLA )و دکتر کورتن آئر (DR. KURTENAUR ) که فیزیکدانی اتریشی بود واز کارکنان آن دانشگاه .
آنها ، تصمیم به انجام آزمایشاتی با گمانه زنی و حدس وگمان در مورد ، مفهوم و ماهیت اشیاء و افراد ، برای
” نامریی شدن ” گرفتند . این موضوع نامریی شدن ، برای چندین سال ، مورد بحث و گفتگو بوده است .
آنها در سال 1931 یا 1932 باهم و به منظور انجام برخی تحقیقات در دانشگاه شیکاگو همکاری داشتند .
در سال 1933 ، موسسه ی علمی تحقیقات پیشرفته در پرینستون تشکیل شد .
پروژه ی ” نامریی شدن ” در سال 1934 شکل گرفت . یکی از افراد هیات علمی موسسه ی فوق ، دکتر جان اریک فون نویمان از بوداپست مجارستان بود.
John Von Neumann
او مدرک خود را در رشته ی شیمی در سال 1925 و ((PHD دکترایش را در سال 1926 از رشته ی ریاضیات گرفته بود . او پس از 4 سال تدریس در دانشگاه های اروپا ، به آمریکا نقل مکان کرد و پس از 3 سال آموزش در مقطع کارشناسی ارشد ، از او برای پیوستن به موسسه ی علمی فوق دعوت به عمل آمد .
از دیگر افرادی که در این انستیتوی علمی کار میکردند ، آلبرت انیشتین بود که در سال 1930 آلمان را به مقصد آمریکا ترک کرده بود . او به انستیتوی تکنولوژی کالیفرنیا رفت ، ودر آنجا 3 سال به تدریس مشغول شد و سپس طبق دعوت و پذیرش آنها از او ، به انستیتوی علمی فوق ملحق گردید .
افراد بیشماری ، در طول زمان به آنجا آمدند . زمان گسترش و توسعه ی پروژه سال 1936 بود .
در ضمن اینکه نیکولا تسلا بعنوان مدیر پروژه معرفی شده بود . او دوست پرزیدنت فرانکلین روزولت بود وباب آشنایی شان زمانی بود ، که نیکولا تسلا در سال 1917 ، روزولت را که سمت وزارتی در نیروی دریایی آمریکا داشت ، ملاقات کرده بود .
در آن زمان ، از تسلا برای انجام برخی کارها برای دولت ، منجمله : ” چالشها و تلاشهای جنگی /نظامی “
دعوت به همکاری شده بود که اونیز آنهارا انجام داد. او پذیرفت ، که “مدیر پروژه ی نامریی شدن ” باشد و این کار را تا سال 1942 که زمان استعفایش بود ، انجام داد.
در سال 1936، پس از مطالعاتی فشرده ، آنها تصمیم به آزمایش اولیه ی فعالیتشان گرفتند ، آنها به بعضی اثرات نامریی شدن جزیی دست یافتند…نیروی دریایی ، و هرکس دیگری برای ادامه ی کار تشویق شده بود، از این رو ، نیروی دریایی ، پشتیبانی لازم مالی را برای تحقیق فراهم کرد .
سیل دانشمندان آلمانی به آمریکا سرازیر شد .تا سال 1939که جنگ توسط آلمان آغاز شد …در سال 1940 ، پس از پژوهش به شیوه های تسلا ، آنها تصمیم به انجام یک تست کامل در محوطه ی نیروی دریایی بروکلین گرفتند . آنها کشتی کوچکی داشتند ، ودر هر طرف ، کشتی های انباری / مناقصه ای موجود بودند.
یکی از کشتی ها ، برق را تامین می کرد وسایر کشتی ها بعنوان پشتیبانی ، وظیفه ی رساندن آن قدرت لازم برای بکار افتادن ” کوئل ” ها را داشتند .آنها کشتی آزمایشی را با کابل ها بهم ربط داده بودند .
این ایده ، بخاطر این بود که اگر در جریان آزمایش ، هر حادثه ی اشتباهی رخ دهد ، آنها بتوانند کابل هارا قطع کنند ، یا کشتی آزمایشی را غرق سازند . که البته همه چیز کار کرد و موفقیت پروژه اعلام شد.
نکته ی مهم درآزمایش سال 1940 این بود که ، هیچکسی در محدوده ی کانونی آزمایش نبود . آن بشدت اجرایی خشک ورسمی بدون حضور مردم (افراد ) بود.
این مهم است ، زیرا آنچه که بعدا اتفاق افتاد ، این موضوع را ثابت می کند .
افراد دیگری به جمع ملحق شدند . توماس تی براون( TOMAS T. BROWN) نیز به پروزه پیوست .
زیرا که او، یک کارشناس” اثرات الکترو گراویتی ” بود وبدلیل این تخصصش وارد گروه شد .
او وظیفه ی حل مشکل ” مین های مغناطیسی آلمانی ” را داشت ، مینهایی که بر حمل ونقل دول متفق وتلاش نیروی دریایی در جنگ تاثیر گذارده بودند.
این امر ، به ایجاد پروژه ای موازی منجر شد ، استفاده از DEGAUSSING کویل ها وکابلها برای انفجار مینهایی که در فواصل معین ، از کشتی ها قرار گرفته بودند.
نیروی دریایی امریکا ، چند نفر را به کار گمارد ، که بر روی ازمایشات ، نظارت داشته باشند.
این چگونگی آن مساله ای بود که من با قضیه در گیر شدم ….وظیفه ی من ، در پروژه ،” نگهداری و حفظ تفسیرها و نظرات فنی ” بود . بیایید نگاهی به نیکولا تسلا بیندازیم ، زمانی که پدرش در سال 1879 در گذشت ، اولین سالی بود که تحصیلاتش را در دانشگاه به پایان می رساند . او در سال 1884 به ایالات متحده آمد ، او بینش و بصیرت فوق العاده ای داشت . او سابقه ای کامل از خودش برجای گذاشته است .
قبل از آمدنش به امریکا ، او با دانشمندان زیر آشنا شده بود :
رابرت اوپنهایمر ، کسی که بعدها در پروژه ی منهتن وگسترش بمب اتمی کار می کرد ، دکتر دیوید هیلبرت
( DR. DAVID HILBERT) ریاضی دانی که مبدع معادلات ریاضی فضای هیلبرت بود ، کسی که فضاهای چندگانه (MULTIPLE SPACE) و واقعیتهای چندگانه MULTIPLE REALITIES)) زا به زبان ریاضی شرح داد . این معادلات ریاضی ، فضاهای چندگانه ، موضوع مهمی برای پروژه محسوب شدند دکتر فون نویمان ، هیلبرت را در سال 1927 ملاقات کرد وبسیاری از چیزهایی که از او آموخته بود ، را بکار گرفت . فون نویمان ، توسط آن اندوخته های علمی ، سیستمهای جدید دیگری از ریاضیات را توسعه داد.
فون نویمان ، یکی از برجسته ترین ریاضی دانان این قرن شناخته شده است ، برخی فکر می کنند که حتی او بهتر از انیشتین بوده است .یکی دیگر از ریاضی دانان این پروژه ، دکتر جان لوینسون (DR .JOHN LEVINSON ) بود ، که در سال 1912 بدنیا آمد ودر سال 1976 در گذشت ، اوسه کتاب در مورد ریاضیات منتشر کرد . من تاریخچه ی دیگری از او در هیچ جای دیگری نیافتم .
لوینسون ، آنچه راکه بعدها ، ” معادلات زمان لوینسون ” نامیده شد ، توسعه داد.
با وجود همه این چیزهایی که در ماورای این قضیه قرار دارد، گروه ، همه ی آن چیزهایی که برای پیشرفت پروژه مورد نیاز بود را در اختیار داشتند . پس از آزمایش موفقیت آمیز 1940 نیروی دریایی ، بودجه ی نامحدودی برای پروژه اختصاص داد و پروژه را طبقه بندی کرد.
در 5 دسامبر 1941 من ( پرستون ؟/ دانکن ؟ /آل بیلک ؟ ) در سانفرانسیسکو بودم وماموران دولتی پیش من آمده و به من گفتند ، که تا 72 ساعت دیگر آینده جنگی بین ژاپن و ایالات متحده روی خواهد داد و انها نیازمند کمک ویاری من بودند ، در ژانویه 1942 کارم را در موسسه مطالعات پیشرفته به پایان رسانده بودم .
تسلا ، یک کشتی به همراه خدمه اش در اختیار گرفته بود وبرای یک آزمایش کامل آماده شده بود .
تسلا ، یک کشتی جنگی را در نظر گرفته بود . تسلا وفون نویمان ، در بعضی چیزها ، باهم ، هم عقیده نبودند تسلا اصرار داشت که آنها ، قصد دارند برای پرسنل مشکلات جدی و شدید ایجاد کنند .
تسلا ، وقت بیشتری می خواست ولی نیروی دریایی آمریکا نمی خواست ، با او در این مورد به توافق برسد.
تسلا ، اعلان نامه هایی را در اواخر دهه ی 1930 و اوایل دهه 1940 درباره ی تماسش با گونه های خارج سیاره ی (off planet species) منتشر کرد.
او (تسلا) بافضای خارج در تماس بود . که در این خصوص ، اعتقاد داشت مشکلی در ارتباط با افراد دیگر بوجود خواهد آمد ، او تصمیم به خرابکاری آزمایش 1942 گرفت ودر تلاش برای متوقف کردن کل پروژه برامد .او ” تنظیم دوباره ای ” در مورد تاسیسات و تجهیزاتی که در آن مکان بود انجام داد …بطوری که هیچ چیز کار نکرد و پروژه با شکست مواجه شد ! پس از آن در مارس 1942 ، تسلا پروژه را به فون نویمان سپرد و پروژه را ترک کرد . فون نویمان به نیروی دریایی رفت وبرای بررسی مشکل ایجاد شده ، زمانی را در خواست کرد . و تعیین آنچه که باعث اختلال پروژه شده بود .
فون نویمان ، تصمیم به ایجاد تغییراتی در بعضی از تجهیزات گرفت ، اودانست که نیاز به کشتی مخصوصی دارد که از کف عرشه تا بالای آن طراحی شده باشد . بدین منظور USS ELDERIGE انتخاب شد ، تجهیزات در داخل کشتی تعبیه شده بود و آنها کل ملزومات مورد نیاز وتجهیزات را در داخل کشتی فوق قرار داده بودند . اکتبر 1941 فرارسید ، آنها 33 داوطلب برای خدمه ی کشتی را انتخاب کردند که در دسامبر 1942 فارغ التحصیل می شدند ما هنوز عکسی از آن کلاس داریم .
لینک های سودمند برای مطالعات بیشتر :
http://www.bielek-debunked.com/Cameron%20Issue.html
البته این سایت نظرات متضادی با پروزه مونتاک و آل بیلک دارد !
http://www.thephiladelphiaexperiment.com/
http://jf-themultiverse.blogspot.com/2009/10/philadelphia-experiment-1943.html
The USS Eldridge was part of {“an alleged naval military experiment at the Philadelphia Naval Shipyard in Philadelphia, Pennsylvania, sometime around October 28, 1943, in which the U.S. Navy destroyer escort USS Eldridge was to be rendered invisible (i.e. cloaked) to human observers for a brief period of time.”} http://en.wikipedia.org/wiki/Philadelphia_Experiment
–
http://www.americanantigravity.com/articles/inside-the-philadelphia-experiment.html
Hollywood_interpretation_and_the_Bielek_testimony
http://www.coasttocoastam.com/guest/bielek-al/6193
http://fusionanomaly.net/johnvonneumann.html
http://www.crystalinks.com/philaexperiment.html
http://viewzone2.com/philadelphiax.html
http://www.history.navy.mil/faqs/faq21-1.htm
http://www.enterprisemission.com/gtran7.html
http://enterprise.spawar.navy.mil/body.cfm?type=c&category=39&subcat=273
پس از اینکه کشتی از بار انداز dry dock)) خارج گردید ، آزمایش آغاز شد . در ماه می 1943 ، فون نویمان ، سومین ژنراتور را نصب کرد ، البته آن هرگز با 2 تای دیگری سنکرونیزه /همراستا و هم نوسان نشد …در یکی از روزها ، آن از کنترل خارج شد ویکی از افراد را “محو ” (zap ) کرد…
فون نویمان ، سومین ژنراتور را با هزینه ی خودش نصب و راه اندازی کرده بود .( زیرا تسلا ، فون نویمان را متقاعد کرده بود به اینکه ، مشکلات بالقوه ای با افراد وجود داشت .)
فون نویمان ، به طرح اوریژینال اولیه برگشت ، در اواسط ژوئن ، کشتی آزمایشات دریایی را پشت سر گذاشت . در 22 جولای 1943 آنها ” آزمایش ” را انجام دادند ، کشتی ، بین محدوده ی رادار و مکان نوری قابل رویت آن ، ” نامریی ” شد . آنها دریافتند که افراد (خدمه ) دیگر تعلقی به جایگاه و موقعیتشان ندارند …
نیروی دریایی ، خدمه را مرخص کرد وبا فون نویمان ( که در این خصوص ، درخواست زمان بیشتری برای این پروژه کرده بود ) مشاوره کرد .
نیروی دریایی پس از مشورت با مقامات مافوق ، اعلام کرد که 12 اوت 1943″ آخرین ضرب الاجل “
(the drop dead date) است . فون نویمان بار دیگر ، نگرانی اش را ابراز کرد ، مبنی براینکه این زمان کافی نیست . نیروی دریایی ، تصمیم بر این گرفته بود که کشتی فقط از نظر راداری ناپدید شود نه اینکه به لحاظ نوری ( اپتیکال ) نامریی شدن رخ دهد ! روی همین اساس ، تجهیزات توسط فون نویمان تغییر یافتند .
>> 12 اوت 1943 فرا رسید ، با اینکه ما میدانستیم که بعضی چیزها درست نبود ند ، با این وجود آزمایش آغاز شد و تقریبا برای یک دقیقه همه چیز خوب و روبه راه بود …خطوط محیطی (out line ) کشتی ها در آب دیده می شدند ، ناگهان فلاش آبی رنگی زده شد و کشتی بطور کامل از نظرها ناپدید شد !
ارتباطات رادیویی با ان غیر ممکن شد ، آن رفته بود ! … تقریبا ، سه ساعت بعد از آن کشتی برگشت ، در حالی که یکی از دکل هایش شکسته بود ، برخی از افراد خدمه تا حدی ( نیمه ) در عرشه ی فولادی کشتی فرو رفته بودند ، عده ی دیگر در داخل وخارج کشتی ” محو ” ( fade) شده بودند …(مثل عکسبرگردان )
بعضی شان بطورکامل ناپدید شده بودند ، …وبسیاری شان هم عقلشان را از دست داده بودند …<<
نیروی دریایی ، خدمه ی باقیمانده را از آن مکان خارج کرد ودر طی 4 روز با برگزاری جلساتی ، شروع به تصمیم گیری در این مورد نمود که برای این مشکل چه را ه حلی بیندیشند ؟
آنها آنجا تصمیم گرفتند که آزمایش دیگری را انجام دهند ، که اجرایی رسمی و بدون پرسنل باشد.
آنها برای انجام این آزمایش رسمی ، تقریبا 1000 فیت ( حدود 304 متر ) کابل را که به کشتی دیگر منتقل کرده بودند ، انتقال دادند . اواخر اکتبر 1943 ، آزمایش انجام گرفت ، و اینبار کشتی به مدت 20 دقیقه ناپدید شد …وقتی که ان دوباره برگشت ، آنها تجهیزات گمشده شان رایافتند : کابینت های 2 فرستنده و 1 ژنراتور که از آزمایش قبلی گمشده بودند ، پیدا شدند . کابینت با “ژنراتور مرجع زمان – صفر” هم ، دست نخورده باقی مانده بود . در ان نقطه ، نیروی دریایی کشتی را از تجهیزات باقی مانده خالی کرد وپروژه را متوقف نمود . ناو USS ELDERIGE در جنگ به خدمت گرفته شد ، ودر پایان جنگ به یونان منتقل گردید .
نکته ی مهم این است : 2 آزمایش که دقیقا 40 سال از هم فاصله ی زمانی دارند ، انجام شده بود .
آن یک جدایی 40 ساله زمانی ، در ” هایپر اسپیس ” بود .
در حال حاضر ( زمان نوشتن مقاله 2003 بوده است –مترجم) زمین دارای بیوریتم (چرخه ی زیستی ) است که 12 آگوست ، به نقطه ی اوج قله ی این چرخه ی 20 ساله می رسیم.
این حادثه ی منحصر بفرد ، برای فراهم آوردن لینک های اتصال ، از میان پرونده های بیشمار زمینی انتخاب شد و از طریق این 2 آزمایش ، راهی برای چفت وبست و قفل شدن به هایپر اسپیس گشوده شد .
تلاشهای گام به گام کمک خواهد کرد ، اگر آنها به این نقطه ی حداکثری برسند .
——————————————————————————————-
خاطرات یکی از بازماندگان آزمایش فیلادلفیا :
>> کشتی به هایپر اسپیس کشیده شد ، ما در داخل کشتی بودیم ، و می دانستیم که چیز به شدت اشتباهی در مورد آزمایش هست …ما سعی کردیم دستگاه را خاموش کنیم ، ولی آن خاموش نشد . ما به طرف خارج عرشه دویده وبه سمت بیرون کشتی پریدیم . جایی که ما پریدیم ، بیرون از مرز خارجی بود …اما آن ، “انتهای تونل زمانی ” بود که به مونتاک لانگ آیلند ختم می شد …یعنی : تاریخ 12 آگوست 1983 !!
ودر شب …ما سریعا خودمان را پیدا کردیم …از پله های کشتی پایین آمدیم وبه جایی رسیدیم که فون نویمان
به ما خوش آمد گفت ! او منتظر ما بود ، آن یک شوک بزرگی بود …ماباید در 1943 می بودیم و اکنون در 1983 هستیم …! به فون نویمان می نگریستیم که به پیر مردی تبدیل شده بود .
او گفت : ” منطقه ی محصور شده ای در هایپر اسپیس ” بوجود آمده که ما مجبوریم به گذشته برگردیم تا ژنراتورهای کشتی را خاموش کنیم ، تا از افزایش یافتن شکاف هایپر اسپیس که ممکن است کل سیاره زمین را فرا گیرد ودر خود ببلعد ، جلوگیری کنیم .
فون نویمان ، برای رسیدن ما ، 40 سال انتظار کشیده بود …!
در مونتاک ، بار دیگر مابه گذشته فرستاده شدیم ، تجهیزات و وسایل را با تبرهایی که در اختیار داشتیم ، شکستیم ، کشتی ، تقریبا 3 ساعت دیرتر از ساعت اصلی ناپدید شدنش در 1943 ، به نقطه ی اصلی و اریجینال در ” فضا زمان ” برگشت .
در زمان اصلی یعنی سال 1943، فون نویمان نمی دانست که چه اتفاقی افتاده است !
اودر سال 1943 ، مشغول تغییر دادن تجهیزات اولیه بود تا جایی که او یک ماشین زمان کامل در حال وزش
را بوجود آورد . همزمان ، آلمانی ها نیز درست قبل از پایان جنگ در سال 1945 روی پروژه ی مسافرت زمان در حال کاربودند .همه ی این موضوعات به ثبت رسیده اند .
پس از اینکه نیروی هوایی در سال 1943 ، تصمیم به تعطیل پروژه گرفت ، فون نویمان ، برای کار بر روی بمب اتمی ، به لوس آلاموس اعزام شد وتا اتمام کار آنجا بود .
در سال 1947 ، تغییرات عمده ای در وزارت دفاع آمریکا رخ داد، در ساختار جدید ، شخصی ، تصمیم به موشکافی در پروژه ی فیلادلفیا گرفت ، آنها می خواستند دریابند که کدام راه را اشتباه رفتند وبه مشکل برخوردند ؟ آنها ، از فون نویمان خواستند که ” نگاه دوباره ای ” به پروزه بیندازد .فون نویمان ، موافقت کرد .اتفاق دیگری افتاد : تقریبا ، از صبح علی الطلوع ، 6 اوت 1943 یوفوها ((UFOs به مدت 6 روز برفراز ناو یواس اس آلدریج پرسه زدند . آنها در طول آزمایش ، آنجا بودند .
یکی از یوفوها ، به همراه ناو آلدریج جذب هایپراسپیس شد ودر انتها ، از تاسیسات زیرزمینی مونتاک سردرآورد ! آن سفینه فضایی ، یک دستگاه شا رژ را به همراه داشت .”..که بعضی بیگانگان فضایی (Aliens ) مارا مجبور می کردند ، به عقب برگردیم و آنها را برایشان برگردانیم …”
بطوری که ، آنها نمی خواستند انسانها این دستگاه های شارز را در اختیار داشته باشند . ما نمی دانیم که آنها چه کسانی بودند ….جک پروت (مدیر متافیزیکی پروژه ) نگران یک تهاجم فضایی بود .
در این حین ، در سال 1947 ، فون نویمان از سوی دولت فراخوانده شد ، که به کمک آزمایشات یک UFO ی سقوط کرده در آزتک AZTEC بشتابد .
http://www.aztecufo.com/crash.htm
سال بعد آن ، سقوط دیگری در آزتک AZTEC رخ داد ، در اولین سقوط یوفو که سرنشینان آن “خاکستریها” Greys بودند ، هیچیک از سرنشینانش زنده نماندند ، اما در سقوط دوم (1948 ) حداقل یکی از آنها جان سالم بدر برده بود .
سیستمهای رادار ، بطور ناخواسته ، سفینه فضایی خاکستریها را پایین آورده و موجب سقوطش شده بودند .
رادار ، بطور عمدی مورد استفاده قرار گرفت تا زمانی که بیگانگان فضایی بدان آگاهی یافتند .
بیگانه ی فضایی جان بدر برده از سقوط دوم سال 1948 خاکستری نبود ، فون نویمان خواست با او صحبت کند ، از او پرسید که چه پاسخی برای بروز مشکلات در زمینه ی نامریی شدن دارد ، آموزه ی بیگانه ، این بود که او ( فون نویمان ) باید به گذشته برگردد و تکالیفش (مشق شب) را در زمینه متافیزیک انجام بدهد !
ماهیت مشکل این بود ، که پرسنل کشتی ، به مرجع زمان – صفر ( zero –time reference ) کشتی ، قفل ومتصل نشده بودند ، انسانها به طور طبیعی ، “به نقطه ای “و” مفهومی ” به عنوان مرجع زمان قفل و متصل می شوند نه با” مرجع زمان صفر”( zero –time reference ).
قفل جریان زمان ( (The time stream lock به شخص اجازه می دهد ، که ” هم نوایی ” با سیستم را به جریان بیندازد و بنا بر همین اساس ، تعامل با آن امکان پذیر می شود .
قفلهای زمان ، شکننده و ناپایدار هستند . همه ی قدرت پروژه ، قفلهای زمانی افراد حاضر بر عرشه ی کشتی را مختل کرد . زمانی که کشتی به زمان عقب برگشت ، افراد روی ان ، به همان “ مرجع زمانی “ برنگشتند …فون نویمان متوجه شد ، که اونیازمند کامپیوتری است ، که به خوبی وکارآیی دانش متافیزیک باشد ، وبدین منظور طراحی شود که” قابلیت قفل کردن مرجع زمانی افراد را با مرجع زمانی کشتی دارا باشد “
اودرسال 1950 ، برای رسیدن به هدفش یک کامپیوتر ساخت :
در سال 1952 آن کامپیوتر ، آماده ی نصب بود .درسال 1953 ، آزمایشی در این خصوص انجام شد که آن ، موفقیت آمیز بود . البته وقتی که ساخت و نصب و آزمایش آن به اتمام رسید ، آنها آن را به داخل فضا شناورش ( floating off ) نکردند . در این مرحله بود که نیروی دریایی ، پروژه ی رنگین کمان را لغو نمود و آن را به پروژه ی فونیکس تغییر نام داد . اثرات منفی پروژه ی رنگین کمان بسیار زیاد بودند .
برخی از آنها ، منجر به برنامه های تحقیقاتی کنترل ذهن در پروژه ی فونیکس شدند .
تحقیقات نامریی شدن ، تکنولوژی استیلث ( هواپیمای رادار گریز) را بدنبال داشت ( همانند سایر پروژه های بشدت محرمانه و طبقه بندی شده ) در سال 1938 ، تصمیم به اعمال کنترل ذهن تمام شرکت کنندگان در این پروزه ها گرفتند .( البته در راستای تلاش برای سر پوش گذاشتن بر کارهایشان ).
آنها تا به حال ، در حال کار بر روی پروژه دیگری نیز بوده اند بنام : (Age regression) یا پروژه ی برگشت یا سیر قهقرایی سن ” اکنون ، نیکولا تسلا به دهه ی 1940 برگشته است ، (برای توسعه ی تجهیزاتی که می تواند به اعضای گروه کمک کند ) قبل از اینکه آنها قفل زمان را از دست بدهند.
دولت آمریکا ، این موضوع رابه برنامه ” رگرسیون سن ” تعمیم و توسعه داد .
آن یک برگشت یا سیر قهقرایی سن فیزیکی بود . یک شخص ، می توانست حافظه ای را که آنها از سن پیری و سالخوردگی شان داشتند ، ابقا کند و نگه دارد …( فیلم داستان زندگی بنجامین پاتن با بازی براد پیت هم در همین مضمون است –مترجم)
تئوری تسلا این بود : که اگر شما برای خودتان قفل زمانی شخصی داشته باشید ، وآنرا به زمان آینده منتقلش کنید ، پس شما سنتان را جابجا کرده اید و” پیری ” را حذف کرده اید !
آن چیزی است که رخ داده است . آن بین 30 الی 60 روز برای بدن زمان می برد تا تغییرات مرجع زمانی جدید را تکمیل کند ، در حال حاضر ، برخی از این موضوعات به فیلمی تبدیل شده به نام ” آزمایش فیلادلفیا “ ( خواهشم از دوستان این است ، که اگر کسی این فیلم جذاب را در اینترنت یافت ، در وبلاگ بگذارد –مترجم)
دولت دستور داد ، که نمایش این فیلم به مدت 2 سال در سراسر ایالات متحده ممنوع شود ، آن قانون در سال 1986 عوض شد و فیلم بر روی کاست ویدئو تیپ منتشر شد ، من درسال 1988 فیلم را دیدم و آن به من کمک کرد ، که بعضی از خاطرات مرتبط با آن را به یاد بیاورم .
@ هرگونه نظراولیه ای در مورد الکترو مگنتیک دارید بگویید ؟
خوب ، آن از بسیاری جنبه ها جالب است . توسط اکثر تئوریها آن شرح داده شده است .آن فقط میدان مغناطیسی نیست که منتشر می شود ، در 4/0میدان الکترومغناطیسی منتشر می شود ، در میدان الکتریکی سریع (براساس معادلات ماکسول ) منتشر می شود ، در نرخ بی نهایت –C (سرعت نور؟) منتشر می شود ، این بدین معنی است که آن خلق الساعه ودر یک آن ، در تمام عالم منتشر می شود .
اگر شما آن روابط اساسی و بنیادی را درک کنید و بدانید که چگونه آنها به هم چفت وبست می شوند ، میدانها و انرژی های دسته بالا تری مثل SOLITON) ) و (TENSOR) سولیتون و تنسور هستند و آن موقع است که می توانید چگونگی کارکرد “ درایو آنتی گراویتی /نیروی پیشران ضد جاذبه ” رابفهمید …
این واقعیتی است که “نظریه ی میدان واحد” توسط انیشتین تکمیل شد ، وبه دولت آمریکا ارایه گردید .
آنها آنرا در اختیار دارند ونمی خواهند کسی بداند که آنها آنرا در اختیار دارند .آن مساله هرگز بطور علنی ، در هیچ کتابی منتشر وعرضه نشده است . این نوع دانش ، بعنوان یک روش کنترل بکار می رود وبین دولتها وبرای دولتهاست . آن مایه تاسف است . دولت براساس آنچه تصور می شود ، ” برای مردم و توسط مردم ” است ،البته آن چیزی است که قانون اساسی می گوید …من در شگفتم ، آخرین باری که رییس جمهور آمریکا قانون اساسی را خوانده کی بوده است ؟
@ مثل اینکه به نظر می رسد ، ” بیشتر افراد عادی” درگیر پنهان کاری هستند تا ” دانشمندان ” ؟ همه ی این افراد کجا هستند؟
عوامل دولتی وسازمانها همه جا هستند ، که با نگهداری همه چیز به طور اسرار خودرا مطرح می کنند .
این روزها ، دیگر استفاده از برنامه های کاربردی سخت افزارها ، از استفاده از خود سخت افزار محرمانه تر است . این قضیه ، مانند آنچه که در دهه ی 1950 بود ، نبود .به عنوان مثال ، بسته ی راهنمایی /آموزشی برای داوطلبانی که متعهد بودند به محض احضار ، حاضر به خدمت نظام شوند ، ( Minut-man) درباره ی موشک X بود که توسط نیروی هوایی ، و شرکت Northrope توسعه و تکمیل شده بود که غیر طبقه بندی شده بود و محرمانه نبود .هیچ طبقه بندی ای در چرخه ی تولید آن موشک وجود ندارد ، و آن بقدری دقیق است ، که می تواند پشته ی دود را از انتهای موشک بگیرد و ساقطش کند ( موشک ضد موشک ) این برنامه های کاربردی ، آنچه راکه قابلیت طبقه بندی شدن را داشت ، تغییر دادند.
@ آیا باز ورها ماندن این قبیل موارد و پرونده ها ، برای منحرف کردن اذهان و افکار عمومی از آنچه که واقعا در جریان است نمی باشد ؟
بله البته که چنین است .
@ ظرفیت ” ناوگان سفینه های گرانشی ” Gravity craft fleet ایالات متحده چقدر است ؟
من نمی دانم …من فقط انرا می دانم که آنها یک تعدادی از آنها را بطور کامل ساخته اند .
@ قابلیت این” سفینه ها” چیست ؟
خوب ، وقتی که فضا نوردان ما اولین بار درسال 1969 بر روی ماه فرود آمدند ، توسط ناوگانی از دیسکهای پرنده نشسته بر دهانه ی یک آتشفشان واقع در کره ی ماه مورد استقبال قرار گرفتند ، فضانوردان ازمقام مافوقشان در خصوص اینکه ” چیزی در مورد این دیسکها می دانند ؟ ” پرسیدند ، آنها در جواب گفتند ، بلی آنها دیسکهای پرنده ی آمریکایی بودند …فضانوردان ، از اینکه دولت از آنها به عنوان مردان روایط عمومی اش استفاده کرده بود ، عصبانی شدند .
@ چرا هزینه ی گزافی را صرف ساختن بمب افکن “استیلث ” کردند ، با توجه به اینکه آنها تکنولوژی گرانش را برای سالیان متمادی در اختیار داشتند ؟
خوب ، آن هواپیما ، 2 چیز رابرای نامریی شدن باهم ترکیب کرد : یکی از جنبه ها به ساختار (ساز وبرگ نظامی ) آن بستگی داشت و پوششی که در سطح آن بکار رفته است وجنبه ی دیگر مربوط به نوع الکترونیکی پکیج ” نامریی شدن ” است ، که سالها پیش در نتیجه ی کار بر روی آزمایش فیلادلفیا بدست آمد .
همچنین استیلث به یک سیستم درایو (پیش راننده ) ثانویه بسیار پیشرفته مجهز است که به آن اجازه می دهد حتی در فضا نیز پرواز کند . معاون ناسا اعتراف کرد که این دستاورد مستقیمی از تکنولوژی بیگانگان است
او این موضوع را به عموم اذعان کرد .
@ او واقعا این کار را کرد ؟
بلی ، چشم انداز موقعیت صوری وظاهری دولت ، با در نظر گرفتن تکنولوژی پوشیده و پنهانی که در اختیار دارد ، جالب توجه است .
شکنندگی هایی در برنامه ی محرمانه دولت وجود دارد که کم کم در حال آشکار شدن هستند .
بخش اعظمی از مردم ، بطورکامل از فعالیتهای دولت واین اوضاع و طرز تلقی متنفرهستند و شروع به صحبت و افشا گری در این باره می کنند .
@ شاید آن یک درز عمدی اخبار به بیرون باشد ؟
آن می تواند عمدی باشد ، حتی MJ-12 در 1984بعضی اطلاعات عموم مردم را نسبت به ” ET ها وUFOها مخدوش کرد در آن زمان ، آنها تصمیم گرفتند که برای اولین بار آن را منتشر نسازند .
جان اف کندی ( رییس جمهور وقت امریکا) خواستار آن بود که آنها ان موضوع را عرض یکسال منتشر ودر اختیار عموم بگذارند ، او همچنین خواستار آن بود که ( CIA) از تجارت مواد مخدر ، دست بردارد …آنها اورا در یک ترور برنامه ریزی شده ،سر به نیست کردند و به قتل رساندند …
@ آیا شما بخاطر خارج شدنتان از سیستم ، با هرگونه مقاومتی مواجه شدید ؟
نه نیروی دریایی سکوت اختیار کرد ، اما ، غار وغورهایی زیرزمینی به گوشم رسید که از این حکایت می کرد که آنها ، قطعا در این مورد خوشحال نبودند .
اصطلاح حقوقی ” بند شهادت ” Martyrdom Clause به نفع من عمل می کند .آنها می دانند که من به واقفم به این مساله که ، چرا انها نمی توانند به من دست بزنند …اگر آنها کاری بکنند ، می دانند بخاطر انجامش ، مشکلات واقعی در ” فضا زمان “ بوقوع می پیوندد .
2 نسخه از ما وجود دارد ، که فاکتورها و عوامل معینی دا در حال پایداری نگه می دارند . اگر هر اتفاقی برای هریک از ما بیفتد ، آن اتفاق می تواند موجب پاره شدن و شکاف در ” هایپر اسپیس ” شود .
“سیستم واقعیت کل ” تغییر خواهد کرد ، من برای شما حدس وگمانی را بیان خواهم کرد که به احتمال زیاد تغییر خواهد کرد : ما با تفاوت بسیار کمی ( همانند لبه ای باریک ) برنده ی جنگ جهانی شدیم ، تکنولوژی آلمانی ها همچون سدی جلوی راه ما بود ، اگر جنگ جهانی 30 روز دیگر ادامه می یافت ، آلمانها فاتح جنگ می شدند …. آنها سلاح های فوق العاده ای تولید کرده بودند ، که آماده استفاده از آنها بودند ، آنها به قدری به پیروزی در جنگ نزدیک بودند که وینستون چرچیل و روزولت را در این باره نگران کرده بود …
اگر ، سیستم تغییر کند ، آن تغییر می تواند در واقعیتی موازی تاثیر بگذارد و آلمانها برنده جنگ شوند .
@ به همین دلیل دولت آمریکا جراتی برای کشتن هریک از شماها را ندارد؟
درست است …زیرا آنچه که ما در آن درگیر بودیم و مشارکت داشتیم ، ممکن است” سیستم واقعیت یکپارچه” Entire reality system دنیای مارا به مخاطره بیندازد …
@ می توانید شرح دهید که یک حلقه ی بسته زمان چگونه کار می کند ؟
خوب ، یکی از مشکلاتی که ایجاد شده این است که وقتی شما در طول زمان مسافرت می کنید ، شما دقیقا نمی توانید به نقطه اصلی مبداء خود مراحعت کنید و برگردید ، این موضوع ، تا زمانی که شما رفتید ، با شما باقی می ماند ، اگر قرار باشد ، دوباره به نقطه ی دقیقی برگردید که انرا ترک کرده بودید ، همان نقطه در طول عمرتان تکرار می شود و مشکل جدی برایتان بوجود می آورد .
@ آیا حافظه ی مرا با یاد اوری تاریخ های مربوط به “کنترل ذهن به شیوه ی الکترونیکی ” یاری می دهید ؟
آزمایشات کنترل ذهن ، تقریبا در سال 1969 به مونتاک منتقل شد .فاز (مرحله ی) سخت افزاری بعضی از آزمایشات بعدی درسال 1975 آغاز شد وتجهیزات جهت تغییر فرستنده ی sage حدود سال 1973 سفارش داده شده بود . ITT پیمانکار اصلی وفرعی بخشهای خارج از قرار داد بود .
بسیاری از قرار دادها به شرکتهایی در لانگ آیلند واگذار شده بود .
@ پس آنچه که آنها توانایی انجامش را واقعا اثبات کردند ، در پایان آزمایشات حاصل شد ؟
چیزی که آنها اساسا ثابت کردند ، قادر به انجامش هستند ، توانایی کنترل هر شخص بود ،آنها “امضایی ” بر
شخص می گذاشتند و این الگو از آن جهت منحصر بفرد بود که به به شخص توانایی قرار گرفتن در برنامه ی
کامپیوتری برای انتقال را می داد . ( ایا فون نویمان ، کامپیوتری کوانتومی ساخته بود ؟ واین امضا ، همان کد ی برای انتقال ذهن بود؟ -مترجم)
طول موج طبقه یا مرتبه فوقانی ، در یک وضعیت تضعیف یا رقیق شده فرکانسی منتقل می شود ومستقیما بر ذهن اشخاص تاثیر می گذارد . آن می تواند فرمانی را بفرستد که شخص بر هیچ چیز تمرکزی نداشته باشد .
هنگامی که دستگاه ساخته شد ، این اصل را در یک مقیاس گسترده ای متصور ، جاری وساری می سازد .
پیامی ذهنی گذاشته می شد ، که اگر کسی آنرا می شنید ، آنها به یک شماره تلفن معینی زنگ می زدند .
( به یاد فیلم ” تلفن ” با بازی چارلز برونسون و لی رمیک می افتیم . که جاسوسی روسی به نام “دارچینسکی ” به تک تک اعضا و همقطاران گروه مغزشویی شده ی خودش با تلفن پیامی می داد ، و آنها را همچون “کامیکازه ” های انسانی به سوی مرگ و تخریب ساختمانهای مهم نظامی در سراسر آمریکا می فرستاد ! جالب اینجاست پیام جمله ای از رابرت فراست با این مضمون : جنگل زیباست ، عمیق وتاریک ، اما من وعده ای دادم که باید عمل کنم ، و قبل از اینکه بخوابم ، کیلومترها باید راه برم ….یادت نره ” دیمیتری ” کیلومترها راه قبل از اینکه بخوابی ….که بعد از این جمله دیمیتری با ماشین حامل بمب خود را به پادگانی نظامی می زند و منفجر می کند …من تصور می کنم همین نوع مغز شویی ها در 9/11 نیز بکار رفته بوده و یکی از همین کد ها به “محمد عطا ” نیز داده شده است –مترجم )
بیش از600 تلفن از سراسر سواحل شرقی تا پایین فلوریدا انجام گرفته بود ، آن کار می کرد …
جالب اینجاست ، مرتیکه / یارویی هست (flew) که اسمش را گذاشته Matterya lord که می گوید من مسیح بازگشته به زمین هستم ! که وقتی اوبا مطبوعات بین المللی ارتباط برقرار می کند ، او یک پیامی تله پاتیک به کل دنیا خواهد فرستاد وهرکس به زبان خودشان آنرا خواهند شنید .
آنها همچنین قرار است یک تصویر بصری را دریافت کنند ( تقریبا چیزی مثل فیلم contact -مترجم)
@ پس …آیا آنها این تکنولوژی را دارند ؟
بله ، آن تنها یک امضای شخصی نیست ، آن امضایی نژادی است و همچنین سیگنالی بین المللی است برای نژاد بشر ، دولت امریکا از هرسه مورد برای هدف قرار دادن افراد خاص استفاده کرده است ، آنها همچنین پیامهای گروهی هدف گذاری شده را در یک گروه خاص نژادی و قومی بکار برده اند که رایج است .
در بوستون و نیویورک در حال آزمایشاتی بر روی mood controlکنترل رفتار در شهرها بودند …
انتقال دهنده های مورد استفاده در مونتاک دیگر وجود نداشتند ، ولی تکنولوژی اینکار را می کرد .
@ آیا ادراک فرد هدف گذاری شده ای که آنها در حال کنترلش بودند ، همانند فکر خودشان بود ؟
بله
@ آیا دفاع ومقاومتی در برابر آن وجود داشت ؟
هم آری و هم نه …به لحاظ تئوری نه ، این چیزی است که به دولت بستگی دارد ، اگر عملگرایانه صحبت کنیم آنها هرکسی را نمی توانند بگیرند ، چرا که برخی از افراد به طور طبیعی مقاوم هستند و این وابسته به توسعه ی سطح روحی – روانی آن افراد دارد ، شاید 5 % از جمعیت به این سیگنالها پاسخ ندهند ، اگر آنها 95 % افراد را زیر پوشش خود بگیرند ، دیگر اهمیتی به 5 % بقیه نمی دهند .
این آن چیزی است که آنها بعنوان جوخه های ضد شورش و اردوگاه های کار اجباری بوجود آورده اند ، هیچ دفاعی وجود ندارد و شما بی دفاعید ، مگر اینکه بتوانید در سیگنال مداخله کنید . بعضی از افراد اصلا واکنشی از خود نشان نمی دهتد .
@ پس بنابر این آنها سیگنال فکری را منتقل می کنند ؟
نه کاملا …دقیقا نه ، اگر شما در معرض EEG الکترو انسفالوگراف ( وسیله ای برای ثبت وترسیم امواج مغزی ) قرار بگیرید ، شما الگوی خاصی از پاسخهای الکتریکی را به نمایش می گذارید . اینها می توانند ثبت وضبط شوند و آنها فقط برای شما منحصر بفرد هستند ، آن امواج می توانند در کامپیوتر ضبط وذخیره و تکرار گردد…اگر آنها الگوی DNA /RNA شما را نیزدر اختیار داشتند ، می توانستند شمارا تسخیر کنند .
@ شما مطلبی در مورد اردوگاه های کار اجباری ذکر کردید ؟
بله …آنها در سراسر ایالات متحده وجود دارند، سه تای آنها به تنهایی در آریزونا موجود است .
@ پس بنابر این ، آنها می توانند مارا در نقطه ای که دست به اسلحه مان می بریم کنترل کنند ؟
این چیزی است که آنها امیدوارند به آن برسند ، این بستگی به چگونگی تاثیرات این تجهیزات در آینده می گذلرد دارد ، که چگونه آنرا بطور کامل در همه جا نصبش کنند ، و اینکه مردم بتوانند یا نتوانند از این مسایل آگاه شوند و سر و گوش آب بدهند، و قبل از اینکه زمانش فرا برسد ، بطور غیر عملی آنرا پیگیری و کشف کنند.
@ ایده ی وجود تضاد ودرگیری بین وجدان اخلاقی /روانی و فرمان ذهنی که به شما می گوید ” انجامش بده ” چگونه است ؟
شما انتخابی برای عمل نکردن ندارید…، مگر اینکه راهی نشان می دهد که تجهیزاتی راه اندازی شده ، اگر شما بقدر کافی آگاه و هوشیار نباشید که ارتباط برقرار کنید ، پس آن فکر شما نیست .
این انتخابی خنثی نیست ، آن تنها آنرا در یک IMPULSE یا فرمانی قوی قرار می دهد .
آن مردمی که به تلفنها و شماره ها پاسخ می دادند ، هیچ ایده و اراده و فکری از خود نداشتند و تنها از طریق آنچه که در سرهایشان القا شده بود می رفتند …
@ آیا انجام دادن این کارها بیش از رسانه هایی مثل رادیو تلویزیون بود ؟
البته …
@ براساس اظهار نظر شما ، دولت را تماما فساد فرا گرفته است ؟
کاملا درست است آنهم فسادی فراگیر …
@ با این نوع فن آوری ، چرا آنها نیاز به اردوگاه های کار اجباری دارند ؟
از آنجا که همواره مردمی هستند که در مقابل این کارها مقاومت می کنند ، من فکر می کنم که انها مردم را در آنجا پوچ وتهی می کنند ، نه اینکه آنان را به بند وغل وزنجیر بکشند ، این گام اول در اردوگاه هاست .شما برای اینکه شما آنها را آسانتر اداره کنید ، سپس شما می توانید آنها را یک دفعه از بین ببرید ، شما که نمی توانید در محلات پایین شهر به هر کسی تیر اندازی کنید ، زمانی که در اردوگاه ها هستید ، آنها ذهن شما را میشکنند ، آنها در این مساله کارشناس و خبره هستند.
ما فکر می کنیم آنها در حال حمل گیوتینهایی به آنجا هستند برای کسانی که قوانین را مراعات نمی کنند .
آنها بدنبال نیروی کار برده وار هستند. آن چیزی است که تحت عنوان پرونده ی H.R.4079 در کنگره ی آمریکا در حال حاضر مورد بحث است ، آن یک نیروی کار برده وار در سیستم زندان بوجود می آورد که متعلق به بخش خصوصی است .
@ در اینصورت ایالتهای دیگر نیز ، هزینه ی زندان خصوصی را برای قرار دادن زندانی های خود در آنجا پرداخت خواهند کرد؟
بله …
@ سایر پروژه هایی که مربوط به جناح های درون دولت ایالات متحده اند و عوامل شرکتهای بزرگ برای اداره وکنترل جمعیت محسوب می شوند ، کدامند ؟
خوب در بین سالهای 1977 و 1978 پروژه ای بنام DREAM SCAN روی خط آمد ، که در سال 1979 متوقف شد ، هدف از پروژه بدست آوردن قابلیت تکنیکی و توانایی فنی ورود به ذهن افراد در حالت خواب و باعث مرگ افراد شدن بود.
در فیلمی به نام DREAM SCAPE آنچه كه انها كشف كردند و می توانند انجامش دهند نشان داده می شود.
این پروژه محرمانه را دولت اداره می کرد و توسط NSA مدیریت می شد ، هدف از اجرای این پروژه ، فراهم کردن مقدمات و اجرای ” ترور های پنهان ” بود . کارتر ، رییس جمهور وقت ، موضوع را فهمید و آنرا متوقف نمود . ” سخت افزار” هنوز دست نخورده ودر انبار موجود است . تلاشهایی شده بود برای قرار دادن در پشت خط عملیات اطلاعاتی مختلف که در بعضی از آنها گفته می شود با مشارکت و عملیات شرکت الکترونیکی AT & T بوده است .
@ دیگری چه بود ؟
در حدود سال 1987 پروژه ای به نام MOON SCAN آغاز به فعالیت کرد ، که تا سال 1989 ادامه داشت در طی آن ، تجهیزات کنترل ذهن در روی کره ی ماه به منظور استفاده از جمعیت کره ی زمین پیاده شد .
این مانند سایر پروژه ها پیوند ها ی آشکار آنها با فعالیتهای منفی بیگانگان را آشکار می کرد .
@ آنرا چه کسی اداره می کرد ؟
آن توسط سازمانی با عنوان آزمایشگاه ابزار هوابرد AIL مدیریت می شد که سایر پروژه های پنهانی را زیر بال و پر خود داشت ، در آن زمان AIL توسط شرکت EASTON اداره می شد . از سال 1988 ودر حال حاضر توسط وزارت دفاع اداره می شود .
AIL سه شاخه دارد : شاخه ی عملیات پنهانی – تجارت و دفاع .
@ هرگونه برنامه ی کنترل ذهن دیگری که می توانید اشاره کنید بگویید ؟
پروژه ی دیگری بود به نام MIND WREAKER (تخریبگر ذهن ) که باعث می شد ذهن فلج شود !
بیگانگان فضایی بشدت با این پروژه در گیر بودند آن سلاح های عصبی متعددی تولید می کرد که برخی شان در بمب افکن B1 استفاده شد . همچنین بسیاری از آنها شامل تکنولوژی بیگانه می شد .
در زمانهای مختلف ، گونه های مختلف بیگانگان در AIL در رفت و آمد بوده اند .
در این میان ، گروهی بود به نام K- GROUP گروه ک که مخفف KONDRASHKIN است ، پوست انها رنگ پریده است ، رنگ کمی متمایل به سبز دارند و تقریبا بی مو هستند . آنها شبیه انسان اند و مجبورند با مواد سفید کننده پوستشان را سفید کنند و کلاه گیس بر سر بگذارند . آنها بطور دوره ای از دهه ی 40 در گیر پروژه های محرمانه ی دولت اند .( فیلم DARK CITY-مترجم)
@ AIL کجا واقع شده است ؟
در حومه ی نیویورک ، FARMINGDALE ، DEER PARK و لانگ آیلند
@ وضعیت فعلی AIL چیست ؟
خوب ، ….8 پروژه وجود دارد که AIL در حال انجامش است و همچنین مجبور به انجام پروژه هایی بهمراه توسعه تسلیحاتی برعلیه بیگانگان می باشد . در سال 1989 گروه ORION (شکارچی ) این موضوع را کشف کرد و پروژه را نابود کرد .این فقط می تواند یک تصور باشد که AIL هنوز عملیاتی را در سایر مناطق انجام می دهد .
@ چه تحقیقاتی دیگری در لانگ آیلند انجام شد ؟
تحقیقاتی بر روی SCALAR WEAPONARY تسلیحات رقومی ، مثل آن چیزی که فضا پیمای چلنجر را نابود کرد .
@ من فکر می کردم چلنجر با استفاده از سلاح های رقومی روس ها نابود شده است ؟
نه ، روسها آنکار را نکردند ….کار عجیب وغریب این حوادث تا آنجا پیش رفته بود که روسها نگران این مساله بودند ، که قبل از وقوع آن حادثه ، کشتی های خود را حدود 150 مایل ( 241کیلومتر ) عقب کشیده بودند …آنها مسبب اصلی قضیه نبودند ، سلاح رقومی که انها در تلاش بودند در مدار بگذارند و آزمایش کنند
، شارژی را جمع آوری می کرد ، زمانی که فضاپیمای چلنجر از طریق اتمسفر در حال بالا رفتن بود ، آن باعث شد که مشتعل شود ، این آن چیزی بود که باعث نابودی چلنجر شد .
این ممکن است عمدی بوده باشد .
پایان قسمت سوم
با پوزش از تمامی دوستان عزیزم بخاطر اینکه وقفه ای نسبتا طولانی در این سلسله ترجمه ها ایجاد شد
که آنهم بخاطر مشغله ی فراوان و کسالتی بود که داشتم . قربان همگی .
این ترجمه تقدیم می گردد به :
رامتین ، شقایق عارف ، لیلیانای ادیب ، آزیتای دانا ، سارای ایراندوست ،
پارتیا ی حق پرست ،Starseed برنا ، کاوه شجاع، علی صادقی کوشا، ساسان با جذبه ،koushesh دقیق،مهدی محمدی استاد، F.A.N فرید آهنین نوا، miaad رشید، ندای جاویدان، بهناز گرامی ، جاوید همیشه جاوید ، ehsan ادیب، سحر نازنین ، reza ی پاک نهاد ، ، Masi صبور، himan صمیمی، forgotufoی پرشور، منتظر والا، دشتی صادق ، ALI JARRAH کاشف ، مهدی نیتیاتاندا سات گورو، افشین نازنین ، احمد مهربان ، مهدی باصفا ، کوکوی دوست داشتنی ، آرتیمیس اساطیری ، کامورای واقف ، زینا ی نازنین و….و تمامی بر وبچه های خوبی که قلم می زنند و این وبلاگ باحال رو سر پا نگه داشته اند.
دم همه ی شما بچه های ایرونی گرم .
پ . ن : باتشكر فراوان از دوست خوبم فرهاد عزيز.
دوست داشتن در حال بارگذاری...