بایگانی دسته‌ها: نژاد خزندگان فضايي

نژاد خاکستریها Gray وپایگاه هایشان در نیمه تاریک ماه

Grayها و پایگاه هایشان در نیمه تاریک ماه

 

“The truth is even stranger than fiction.”

«حقیقت حتی از خیال و تصور هم عجیب و غریب تر است.»

Pane-Andov

مطلب موجود در لینک زیر, ترجمه ای 44 صفحه ای و خیلی کوتاه از کتاب جامع و واقعا خواندنی آقای Pane Andov یعنی کتاب Extraordinary Powers In Humans(قدرتهای شگفت آور در انسانها) میباشد, که دربردارنده تجربیات حداقل 2 دهه ای ایشان در زمینه حوضه متافیزیک و خصوصا در زمینه یوگای کندالینی است.

 

http://www.mediafire.com/download/bdxjs7hlk49mrsa/Grays+and+their+bases+on+the+dark+side+of+the+moon.pdf

 

برخی از فصل های کتاب جامع 345 صفحه ای ایشان درباره مقدمه ای بر علم روحانی, قانون کارما, مدیتیشن و انواع آن, یوگای کندالینی, کانالها(گردابهای) انرژی پرانا(=nadis) در بدن etheric ما(تخمین زده میشود که 72000 کانال انرژی در بدن etheric مان وجود دارند که 77 مراکز انرژی عمده با تمام این nadis در ارتباطند که 7 تا مراکز انرژی از این 77 مراکز انرژی, همان 7 مراکز انرژی(چاکرای) اصلی و اولیه میباشند), هفت چاکرای اصلی,Astral Projection, بدن Astral, فرد تازه کار تجربه کننده خروج از بدن و محیط Astral پیرامون او, ارتباطات مابین A.P. و روئیاها, تکنیکهای relaxation, تکنیکهای A.P., تکنیک برای Astral Teleportation, 18 خاطره برگزیده از میان خاطرات بسیار A.P. شخصی ایشان, هولوگرامهای Acasha,Remote Viewing(پروسه ای که در آن یک فرد با استعداد از نظر روحی-ذهنی میتواند تماشاگر نوعی باصطلاح تلویزیون بعد Astralئی در صفحه ذهنی خودش باشد),Clairvoyance(توانائی ماورائی که با R.V. ارتباط دقیقی دارد که در آن, چشم سوم انسان نقش عمده را ایفا میکند که ذهن را قادر میسازد تا از طریق صفحه ذهنی ببیند), تله پاتی, هاله انسان و مشاهده آن و روش پاکسازی آن,Psychometry یا ESP(ادراک حسی زیاد),Psychokinesis(تولید حداکثر میزان تمرکز نیروهای ذهنی و فیزیکی).

 

دوباره, مطلب موجود در لینک زیر, ترجمه ای 44 صفحه ای و خیلی کوتاه از کتاب جامع و واقعا خواندنی ذکر شده ایشان میباشد:(تهیه و مطالعه این کتاب جامع را به همه دوستان گرامی توصیه میکنم).

 

http://www.mediafire.com/download/bdxjs7hlk49mrsa/Grays_and_their_bases_on_the_dark_side_of_the_moon.pdf

 

پ.ن.: لذت خواندن این کتابچه ترجمه شده 44 صفحه ای, به یکجا خواندنش است و نه بصورت بخش بخش, و نمیشد که آنرا بصورت یک پست یک بخشه 44 صفحه ای در سایت منتشر کرد. لذا,کتابچه مذکور را بصورت PDF در لینک بالا خدمتتان ارائه نمودم. امیدوارم که از خواندن آن بهره مند شوید.

با تشکر فراوان از هادی  عزیز برای ترجمه و ارسال مطلب.

آیا محافظ امنیتی اوباما یک دورگه خزنده است؟

در حاشیه سخنرانی سالانه رئیس جمهور ایالات متحده باراک اوباما که در چهارم مارس سال  2013 در مرکز کمیته امور اسرائیلی های آمریکا موسوم به آیپاک در جریان بود تصویری از یک بادی گارد تیم امنیتی باراک اوباما منتشر شده است که به ادعای راوی  چیزی جز یک بیگانه خزنده تغییر شکل دهنده نمی باشد.

bodyquard obama alien shape shifter

این ویدئو که در توسط یک کاربر سایت یوتیوب در اینترنت قرار گرفته است فردی بلند قد با سری تراشیده را نشان میدهد که در میان جمعیت حاضر در حال نگهبانی است. به گفته راوی  نقطه قابل توجه حرکات غیر طبیعی و ربات گونه این مرد است. همچنین شکل سر و پوست وی حالتی غیر انسانی دارد طوریکه چنین القا می کند گویی ماسکی شبیه سر انسان بر صورتش کشیده است. راوی این ویدئو معتقد است که این شخص موجودی فرازمینی از نوع خزنده است   در تصویر تغییر شکل اجزای صورتش مشهود است. با اینکه تا کنون پاسخها از طرف افراد نزدیک به کاخ سفید به این ادعا ها طنزگونه بوده است این کاربر سایت یوتیوب مدعی است سرویس های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و آمریکا وابسته به ایلومیناتی ها سالهاست که بصورت مخفی از بیگانگان غیر انسانی برای اهداف خود استفاده می کنند و این اولین باری نیست که شواهد آن برای عموم بر ملا می شود.

https://i0.wp.com/resources2.news.com.au/images/2013/03/29/1226608/932014-alien-bodyguard.jpg

http://2012countdowntozerotime.files.wordpress.com/2013/03/alienaliensetspeechisrealsecretservicecianasaufoufossightingsightingstopsecretw56brainwash2013marchspacenasanews.jpg?w=660

برای دیدن ویدئوی اصلی به آدرس زیر بروید :

پ . ن : با تشکر فراوان از بابک  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

راز آزي دهاك – بخش دوم (نژاد خزندگان در متون ایران باستان)

راز آزي دهاك – بخش دوم

نويسنده : زري جمشيدي

zahak

1-اهريمن سركرده ي ديوها

من در آغاز نگاه و نگرش شما خواننده ي گرامي را به اين بند از دانشنامه ي ارجمند دينكرت (كتاب سوم) فرا مي خوانم . در بند چهارم از بخش پنجاهم از كتاب سوم دينكرد پهلوي آمده :

او (اهريمن) براي ياري رسانيدن به آن رزمندگان (خود) =ديوها بسياري از پريان تاريك نهاد را ايستانيد كه گردونه هايي در خشان را در بر كرده اند(؟) چندانكه (ديوان به ياري اين پريان و گردونه هاي درخشان) مي توانند بچرخند و بروند و بگردند در زير پرتوهاي وزان(وزنده ي) به راهزني مينوان (نيك و سپنتايي) اندك و از گيتيان(=زميني ها) روشني و فره نهان دارند(خود و نيروي خود را پنهان دارند؟!) و بخشش فر(خورنه=فر يزداني) را از ايشان بدزدند و از خود به آفريدگان بيماري و رنج و مرگ برسانند همراه همه ي بدي هاي ديگر ديوان ….

DKM III , PART 50 , 4f ,D.d. XXXVI  , 44

آيا اين به راستي يك گزارش كهن ايراني درباره ي آگاهي هاي مردم ايران از يوفوها و سرنشينان بيگانه فرازميني و رمز پردازي بسيار درست و دانشورانه ي آنها در اين زمينه نيست؟؟ به اين بخش به ويژه دوباره بنگريد :

گردونه روشنايي (يوفو) چرخش و گردش و گردش در زير پرتوهاي وزنده ….!

 https://i0.wp.com/www.gks.uk.com/images/saqqara_cobra_wadjet.jpg

2-نزادهاي خزنده گون بيگانه  گري ها(=خاكستري ها) و ….

 امروزه در بسياري از گزارشهاي برخورد از گونه ي سوم مردمان زميني با بيگانگان فرازميني بويزه گونه ي ويزه اي از آنها كه بيشتر ديده شده اند و خاكستري ها ناميده مي شوند آنها را با پوستي بي مو و خاكستري رنگ و با چشمهاي درشت و سياه و برآمده كه از ديدگاه ريخت شناسي بسيار همانند به خزندگان بوده اند گزارش شده است و شگفت انگيز است كه بدانيد كه اين هم درست در گزارشهاي باستاني ايران آمده است.اگر براي نمونه به اين بخش از دينكرد بنگريد ( رويه هاي 98 -100 ) آشكارا آمده كه اهريمنان و دروجان و ديوان به خزندگان (كه در ايران باستان آنها را مارسرده گان مي خواندند) همانند هستند و اينكه تن يا كالبد آنها بدينگونه به زبان پهلوي گزارش شده است :

 كالبد گيتايي (خاكي) ديوها   …. DIVAN Kalbud ie geetig

و درست همين گزاره و انگاره در يكي از كتاب هاي ديگر پهلوي به نام مينوي خرد (بخش 57 رويه ي 15) آمده است كه در آن اين انگاره همچون يك كالبد بيروني گيتوي (=زميني) است كه ديوها (بيگانگان مينوي اهريمني) به درون آن رخنه كرده اند . در اين گزارش ما با پديده اي آشنا بر مي خوريم  كه از گونه اي بيگانه خزنده مانند(رپتيليان) سخن به ميان آورده است . خودتان اين نوشته هاي كه از پهلوي به پارسي برگردانيده شده را بخوانيد و داوري كنيد:

مينوي تباهكار و تاريكي (انگره مينيو=اهريمن) از تاريكي گيتوي (=ماده) آفريدگان خويش (=ديو ها) را به ريخت وزغ سياه(خزنده  يا دوزيستي با چشمان درشت و بر آمده و چندش آور) و خاكسترين (گري ها؟) سزاوار تاريكي دروند همانند يك خزنده شرنگ آلوده و زيانبار پرگناه ساخت ….

Great Bundahishn – cf zaehner , ibid  . 27

براي نمونه اي از اين ديو ها يا مينوان پليد مارسرده(=خزنده) مي توان به اكوان ديو پرداخت كه در اوستا با عنوان اكه ياونت آمده و در شاهنامه با نماد مار به روشني درباره ي آن نماد پردازي شده است :

برون آمد از پوست مانند مار                               كزو هر كسي خواستي زينهار

و درباره ي باره يا گردونه ي آن نيز چنين آمده :

همان رنگ خورشيد دارد درست               سپهرش به زرآب گويي بشست

درخشنده زرين يكي باره بود                    به چرم اندرون زشت پتياره بود

اين ديو مارگونه مي توانسته با شتاب باد با باره ي خود به پرواز در آيد :

چو اكوانش از دور خفته بديد                        يكي باد شد تا بدو در رسيد

و از اين دست نمونه ها رابسيار مي توان در گزارشهاي باستاني ايرا ن يافت كه تلاش مي شود در ديباچه اي ديگر به گونه اي گسترده تر بررسي شود .

اما چنانكه از عنوان اين ديباچه نيز پيداست كار ما در اين بخش كار كاوش و بررسي يكي از سرآمدان اين ديوها يا هوشمندان بيگانه به نام يا نماد آزي دهاك است كه پديده اي بسيار بي همتا و يگانه در زمينه ي كاوش در زمينه ها ي ميداني در اين باره است و از ديدگاه تاريخي پديده اي بسيار رازآلود و پيچيده… ما در اين بررسي از پژوهشهاي ارزنده ي استاد علي حصوري با عنوان «سرنوشت يك شمن » سود خواهيم برد .

استاد حصوري در بخش نخست كتاب خود به نام»اژدها» درباره ي اين پديده مي نويسد :

ضحاك واژه ي عربي شده ي ازدهاك ايراني ميانه(=ساساني) است كه در پارسي دري نوين اين نام با ريخت و گويش پارتي آن كه به گونه ي اژدهاك كه برابر با مار سهمناك  يا مار بزرگ يا بزرگ مارها (=مار سزده گان) يا شاه مار مي باشد بر جاي مانده است . خود واژه ي ازدها نامي همه گاني و فراگير بوده براي گونه ي ديو هاي مارسان يا خدايان ماروش كه  بانهاده هاي گوناگون زندگي و پويايي در جهان (باد و خاك وآب) و پديده هاي سپهرين ديگري چون خورگير(=خورشيد گرفتگي) و مهگير(=ماه گرفتگي) پيوندي كهن دارند.

استاد حصوري در دنباله اين كنكاش درباره ي اين پديده  (آزي دهاكه) تا اندازه اي آن را از افسانه ها جدا مي داند و آن را پديده اي تاريخي هز چند اساتيري بر مي شمارد :

استوره ي دهاگ تاريخي است اساتيري واز همين رو ست كه يكي از ويژگي هاي او در اوستا

Daevaim droujoum =دروغي ديو سان

مي باشد .(يشت دهم دواسپ يشت بند 14) كه اين ويژگي تنها براي انسان در اوستا به كار رفته است و ديگر ويژگي ها  او هم مانند ويژگي هاي برجستگان پيشتاز تاريخي اوستا است . اما روي هم رفته دشواريهايي را براي پژوهشگران پديد آورده است به گونه اي كه نمي دانند او انساني است اژدهاگونه يا اژدهايي است انسان گونه؟! (=آيا اين گزاره ي پرسش گونه براي شما آشنا نيست؟اين چيستان تنها با يافته هاي نوين ما از اين گونه ي بيگانه خزنده گان انسان نما يا همان رپتوييد ها مي توان رازگشايي كرد . هوشمنداني خزنده در كالبدي مردم مانند ) يكي ديگر از دانشمندان تاريخ شناس و استوره شناس بنام شوارتز نيز چنين ديدگاه ريشه اي را براي اين نام پيشنهاد كرده به آن نيز خواهيم پرداخت كه بسيار درست و انگيزاننده است و يكسره از اين داستان رازآلود پرده بر مي دارد . او روي هم رفته اژي دهاكه را «مار-انسان» يا «مار – مرد» مي داند كه يادآور داستان رزمنامه اي يا شاهنامه اي خداينامه ي پهلوي دهاك ماردوش در ايران است و نيز داستان يكي از بزرگ ترين خدايان اساتير اسكانديناوي به نام «اودين» .

*در دنباله ي اين گفتار خواهيم ديد كه همچون روزگار ما چگونه مردمان باستاني گرفتار اين نژاد خزنده ي انسان نما شده كه اين روزگار شوم با نماد هزاره ي دهاگ Azi dahaka millenium = هزاره ي دهاكيان

در تاريخ نشان داده شده و گرفتاري هاي پيش آمده براي  مردمان باستاني هنگام رويداد اين پديده تا چه اندازه همانند گرفتاري جهان امروز به فرمانروايي و چيرگي اين اهريمنان انسان نما بوده و دستاويزهاي خود را در اين زمينه مي آوريم و نشان مي دهيم كه  در آن روزگاران كهن رهايي از اين گرفتاري تا چه اندازه به سختي انجام گرفته است .

http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQLJpFR-zbhKbgLQAcFRWOi9AYErHAK_d8-wAON4Mjz4g4Wll7Qjw

3-اژدهاك در اوستا و نوشته هاي پهلوي :

استاد حصوري درباره ي رويدادهاي پادشاهي اژي دهاكه يا خاندان فرمانروايي دهاكيان كه هزار سال به درازا انجاميد مي نويسد : ….در اوستا آمده كه ازي دهاكه يكي از ايزدگونه ها (=فريشتگان) را به نام  اردويسوره آناهيتا (ناهيد ايزدبانوي نگهبان آب ها) را در سرزمين بوري =بابل و ديگر ايزدگونه اي را به نام وايو در سرزمين كوئيرينته را ستود (يشت ششم آبان يشت بندهاي 29 تا 35 و يشت شانزدهم بندهاي 19 تا21) اما به راستي اين آيين نيايشي از چه رو و با چه آرماني انجام شده؟ نوشته هاي پهلوي مي گويند : او از آن دو ايزد خواسته تا به او اين نيرو و توانايي را دهند كه هفت سرزمين (=قاره؟) را از مردم (گونه ي انسان) تهي و پاك گرداند . اما آن دو ايزدگونه ي اهورايي اين نيرو را به او ندادند. بر ژايه ي بندهشن مانشتگاه(پايتخت و پايگاه)فرمانروايي دهاگ در بابل بود نام آن

Koleeng e doshdid = كولينگ بد ريخت و بد رخ

بود . در دينكرت آمده است كه : دهاك به نيروي جادويي خود در بابل كارها كرد تا مردم را گمراه گرداند و جهان را تباه كند اما زرتشت با سرودن سخن دين كوشش دهاگ را تباه كرد .

Dinkard . Dresden .p.119 , 54, Madan (p.633, 5-10)

 در زنجيره ي اين داستانها يك جا ازدهاك با رود اسپيد در آدوربادگان همراه مي شود (بندهشن) .

 ويژگي هاي باستاني دهاك به شيوه ي شگفت انگيزي با فرمانروايان و خاندانهاي هيبريدي رپتو ييدي خزنده ي هوشمند روي زمين چون روتچيلد ها و راكفلر ها و ….برابري مي كند . اهريمني بودن كارها و آرمانهاي آنها و پيوند آنها با جهودان شيطانپرست (اينها را يهودي نمي توان به شمار آورد و تنها گمراهاني اند كه تلاش مي كنند تا نام و آموزه هاي يهود را به بيراهه و گمراهي بكشانند) و پراكندن بدديني و بي ديني و گسترش گرايش به اهريمن و ديوپرستي و ستايش از آنها و جادوگري و تلاش براي نابودي نزاد مردمان زميني با گسترش بيماري هاي سنتزي و جنگها و ….همه و همه گرفتاري هايي هستند كه اين ديوهاي مردم نما براي ما درست كرده اند چنانكه داستان براي مردمان باستاني هم كمابيش چنين بوده است .

استاد حصوري نيز در اين زمينه نشانه هايي از اين كارهاي پليد و آرمان اين بيگانگان به دست مي دهد :

1-بيگانگي و دوگانگي ازدهاك يا شاهان خاندان دهاكيان با شاهان زميني بهره مند از فر (=خورنه)  كه از همين رو نوشته هاي كهن او را بي دين يا دشدين(بددين) و پيرو اهريمن شمرده اند . دانشنامه ي دينكرد او را دشمن آيين مزديسنا (=خداپرستي ) مي داند .

2- در سودگر نسك كه از نسخه هاي گمشده ي اوستا مي باشد و چكيده ي آن از دينكرت به ما رسيده آمده كه : ازدهاك پنج خوي زشت دارد  و نيز او را تازي (به پهلوي تازيگ كه در اينجا برابر با «يورشگر و تازنده به جهان»بوده و نه اينكه او عرب است . تازي در اينجا به هيچ روي نشان دهنده نژاد دهاك نيست) خوانده و ويرانگر زمين و آورنده ي ده دستور و فرمان بد كه در ستيزه با ده پند و اندرز نيك جمشيد پيشدادي بود . او از گروه هفت گناهكار و بزه منش بزرگ جهان برشمرده شده كه به اهريمن نزديك اند . دو تن از اين هفت گنهكار اهريمني خويشاوند اويند. يكي اژدهايي است شاخدار  و دومي مادر ازي دهاك است كه ودگ

 برابر با وزغ پارسي مي باشد.  Wadagبه پهلوي

ودگ يا وزغ يكي از نمادهاي مارسردگان (خزندگان) در ايران باستان بوده است.

3-پيوند ديرين و ناگسستني او در نوشته هاي كهن ايراني و سورياني با جهودان (جادوپرستي) و دانسته شدن او به عنوان سرآغاز و سررشته دار جهودي گري ( در اينجا جهودي گري برابر با يهودي يا كليمي نيست و آن تنها به بخش اندكي از اين جهودان مي پردازد كه دانش جادوگري و گمراه كننده ي قباله اي(كابالايي) و بهره گيري از نيروهاي شيطاني را سرلوحه ي آموزه هايي آييني خود گذارده اند) . در دانشنامه ي پهلوي دينكرت آمده است كه او آموزه هاي پليد دشويني (به پهلوي دشدينيگ=بدديني) و ديويسنا(شيطان پرستي) را در دانشنامه اي با نام  «اوريتا» يا همان «پنج پيكر» (به سورياني اوري ثا) گردآوري كرد و جهودان او را با عنوان ديوس پيتار (واژه اي لاتين است كه از دو بخش دئوس = روشنايي + پيتار =پدر پديد آمده و به پارسي مي شود»پدر روشنايي» و نام پرآوازه ي «ايلوميناتي=روشن ضمير» بر گرفته از همين عنوان لاتين پيشواي چهودان است ) گردآوري كرده است

(دينكرت كتاب سوم رويه ي 229) همچنين بنگريد به اين كتاب ولتر كه به فرانسه نگاشته شده است :

Voltaire : Dictionaire  philosophique  (Abraham)

 https://i0.wp.com/www.featurepics.com/FI/Thumb300/20110118/Ancient-Egyptian-God-Carving-1759954.jpg

از سوي ديگر ازدهاك نخستين كسي بود كه جادويي (دانش و هنر نيرنگ و جادوگري= جادوي سياه) را ستود . او مردم خوار(گمراه كننده و نابود كننده ي مردم به ويزه جوانان كه در شاهنامه اين كار پليد دهاك با داستان رمزي و نمادپردازانه ي كشتن جوانها و خورانيدن مغز  سر آنها به مارهاي دو سر شانه اش سروده شده است*)  و اسپ اوبار(=نابود كننده دامها و جانوران سودمند كه يكي از نمادهاي آنها در ايران اسپ بود و دوتاي ديگر گوسپند و گاو) است .

*امروزه نيز اين هوشمندان بيگانه انسان نما با برنامه هايي مانند كنترل ذهن

*Mind control

تلاش ميكنند كه به آرمانها كهن خود جامه ي كاميابي بپوشانند .

4- هزاره ي دهاك روزگار چيرگي خزندگان انسان نما بر زميني ها :

استاد حصوري مي فرمايد : سپردن هزار سال از هزاره هاي آفرينش جهان به دهاگ چه در خاندان شاهي (فرمانروايي) و چه در زيگ( =رصد) گاهشماري ايران نشانگر كهن بودن استوره و پديدار شدن اين پديده و رخداد سهمناك دهاك و دهاكيان در بازه ي ويژه اي از زندگي ايرانيان است كه بايد به آن پرداخت . در هزاره ي دهم يا كژدم كه از آن دهاك است در نوشته هاي كهن ميانه (پهلوي) و هم نو (دري) هنگامي كه هفتصد سال از پادشاهي جمشيد مي گذرد هزاره ي خدايگاني به كژدم (نام يكي از برج هاي آسماني و كيهاني ) مي رسد و آنگه آزي دهاك هزار سال فرمانروايي كند تا هزاره ي شاهي به نيمسپ (نام يكي ديگر از برج هاي گاهشماري باستاني ايران) ميرسد و فرمانروايي از دست او مي رود . اما گزاره بسيار درخور نگرش كنكاش ما نويسه ي زير است كه در نوشته هاي كهن ياد شده نيز آمده و آگاهي هاي داده شده درباره ي اين روزگار بسيار شگرف و ژرف مي باشد :…

«در اين هزاره ي شوم مردم (انسانهاي زميني) با ديوها (مينوان اهريمني فراخاكي) به جادويي درآميخته شده و ديويسنان (=ديوپرستان) بسياري پديد مي آيند «

براستي اگر اين نويسه ي كهن را بخواهيم با برداشت هاي امروزي  بسنجيم و

آن را به زبان امروزي بازنويسي كنيم بايد چه بنويسيم ؟ من يكي از اين برداشت ها را در اينجا مي نويسم داوري با شماست :

«در روزگار چيرگي آزي دهاك انسانهاي زميني با هوشمندان بيگانه ي مينوي (=فرازميني)  و به كمك دانش پيشرفته ي آنها (دانشي كه چنان در آن روزگاران پيشرفته بود كه مردمان كهن گمان مي كردند آن جادوگري است) آميزش يافتند و از اين فرايند دورگه هاي (هيبريدي) انسان-بيگانه (رپتوييدها=ديويسنان) بسياري پديد آمدند . ؟!!!»

 http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ8udZy6IdDNZQEcOszUjH30UAENlBbxwXgABMFgfFGQWHnKYcO

دوستان و خوانمندگان گرامي در بخشهاي آينده خواهيم ديد كه اين هزاره و پيامد هاي آن چه پيامد زرفي بر سرنوشت مردمان زيونده در فلات ايران و به ويژه «آرين «هاي اين فلات گذارده است  و اين تازه آغاز راه است .

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

آزمایشگاهای ژنتیک بیگانگان در زمین

آزمایشگاهای ژنتیک بیگانگان در زمین.

https://ufolove.files.wordpress.com/2012/05/dulce31.jpg?w=300

http://whoyoucallingaskeptic.files.wordpress.com/2009/12/human-alien-hybrids.jpg

شاید قریب به اتفاق مردم از وجود پایگاههای زیرزمینی دولت ایالات متحده با خبر باشند ولی قطعاً کمتر کسی از اسامی و فعالیتهایی که در آنها انجام می گیرد مطلع  است. پایگاه دالس (Dulce) در نیومکزیکو، سان اسپات (Sunspot)، داتیل (Datil)، کارونا (Corona)، تائوس پابلو (Taos Pueblo)، آلبوکورکو (Albuquerque)، پایگاه های موجود در زیر کوههای سانتا کاتالینا (Santa Catalina) در آریزونا، پایگاه دلتا (Delta) در کلورادو، گراند مسا (Grand Mesa)، نیدلز (Needles) در کالیفرنیا، پایگاه ادواردز (Edwards)، تاسیسات کوهستان تهاچاپی (Tehachapi)، ایرواین (Irwin)، دره مورونگو (Morongo) و نورتون (Norton)، پایگاه موسوم به الماس آبی (Blue Diamond) در صحرای نوادا، مرکز نلیس (Nellis) و پایگاه های مستقر در دریاچه گروم لیک (Groom Lake) تنها تعدادی از پایگاه های زیرزمینی موجود در ایالات متحده آمریکا هستند که تا کنون شناخته شده است. به گفته برخی افراد این تاسیسات علاوه بر اینکه به عنوان مراکز تحقیقات برای به خدمت گرفتن  فن آوری های فوق محرمانه مورد استفاده قرار می گیرند قرار است در زمان آرماگدون پناهگاهی برای اعضای سازمانهای سری آمریکایی باشند. در زیر یکی از معروف ترین این پایگاه ها به شما معرفی می شود.

در سال 1953 تشکیلاتی به نام «کمیته مجستیک 12 (majestic 12 committee)» بدون اطلاع واشینگتن و زیر نظر حکومت در سایه آغاز به کار کرد(حکومت در سایه هیئتی است متشکل از برخی سران جمعیت های مخفی، بعضی سیاسیون وسرمایه داران صاحب شرکت های بزرگ آمریکا که در پشت پرده تصمیمات بزرگ آمریکا قرار دارند و بخش بزرگی از قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا را در دست دارند). بنا به برخی افشاگری ها این سازمان در زمان ریاست جمهوری نیکسون با گروهی  از موجودات فرازمینی همکاری داشته است. در آن زمان بیگانگان خاکستری از منظومه ستاره ای زتا رتیکولی نیاز مبرم به عنصر بور داشتند. منبع غنی این عنصر در منطقه ای در جنوب غربی آمریکا قرار داشت، از طرفی این منطقه محل استقرار پایگاهای نظامی آمریکا بود و عبور و مرور مکرر یوفوها در این منطقه باعث بوجود آمدن شایعاتی دال بر ارتباط یوفوها و نیروهای نظامی آمریکا شده بود. طبق این شایعات بیگانگان دانش و تکنولوژی در اختیار انسانها قرار دادند و در مقابل آمریکائی ها منابع زیرزمینی بور و همچنین حق آدم ربایی و تحقیقات بر روی انسانها را به خاکستری ها دادند.

به گفته بعضی از افراد در پایگاه منطقه 51 بیست و دو طبقه زیر زمین وجود دارد که بوسیله تونل هایی به هم متصلند. در یکی از این طبقات سلاح های اشعه ای  برای کنترل ذهن آزمایش می شده اند. این پایگاه مستقل از کنگره و نیروی هوایی آمریکا و زیر نظر مستقیم کمسیون بیلدربرگ (کمسیون سری که مدیریت برقرای نظم نوین جهانی را برعهده دارد) مدیریت می شود. علاوه بر این بسیاری از پایگاه های زیرزمینی نیز تحت کنترل این کمسیون قرار دارند. هدف این سازمان و سازمانهای مشابه آن ایجاد یک حکومت واحد جهانی در کره زمین است. بخش بزرگی از اطلاعات ما درباره پایگاه های زیرزمینی مثل منطقه 51 توسط افسران سابق دولت که زمانی خود در این تشکیلات صاحب وظیفه بودند منتشر شده است. یکی از این افراد خلبان ویلیام لیر(William P. Lear) است. لیر ماًمور سازمان سیا در نیروی هوایی بود. وظیفه او جمع آوری اطلاعات درباره یوفوها از سرتاسر جهان بخصوص از اروپا بود. در سال 1986 کاپیتان لیر با یک کارمندان نیروی هوایی آمریکا که از نزدیک شاهد فرود یک یوفو در پایگاهی در بریتانیا بود آشنا شد. اطلاعاتی که لیر از او دریافت کرده بود حکایت از انعقاد توافق نامه ای بین فرازمینی ها و انسانها داشت.  به ادعای وی بین سالهای 1969 تا 1971 تعدادی از بیگانگان با اعضای کمیته مجستیک 12 دیدار کرده اند و در موضوعاتی با هم به توافق رسیده اند. طی یکی از این توافقات بیگانگان پذیرفتند برخی تکنولوژی خود را که بیشتر علم ژنتیک و کنترل ذهن بود را در اختیار این افراد قرار دهند همچنین در ایجاد حکومت جهانی به کمیته 12 یاری رسانند. در عوض اعضای این کمیته قول دادند نسبت به فعالیت های بیگانگان در زمین عکس العمل منفی نشان نداده و دست بیگانگان در انسان ربایی و آزمایشات روی انسان را باز بگذارند.

به گفته لیرهدف از انسان ربایی بیگانگان در وهله اول تولید هیبرید های انسان-بیگانه و در وهله دوم استفاده از ارگان ها، آنزیم ها و دیگر ترکیبات بدن انسان برای ترمیم بافت آسیب دیده بیگانگان بود. هورمونهای افراد ربوده شده بعد از ترکیب شدن در محلول پروکسید هیدروژن به بدن بیگانگان تزریق می شد. در سال 1956 گروهبان جاناتان لاوتی (Jonathan R. Louette) از پایگان آزمایش موشک وایت سندز (White Sands) توسط یک دیسک پرنده ربوده شده و 3 روز بعد در حوالی همان منطقه در حالی که اعضای بدنش مثله شده بود پیدا شد. اسنادی که لیر دریافت کرده بود نشان می داد این عملیات وحشتناک در پایگاه گروم لیک (Groom Lake) در منطقه 51 انجام گرفته بود و قربانی زنده زنده توسط نوعی ماشین سلاخی شده بود. به ادعای لیر همکاری های بیگانگان و انسانها همیشه بدون دردسر نبوده است چرا که در سالهای بین 1979 تا 1983 مجستیک 12 پی برد که پروژه همکاری از برنامه تعیین شده دچار لغزش شده است. برای همین منظور در سال 1979 به منظور بررسی موضوع گروهی را به پایگاه زیرزمینی دالسی (Dulce) در نیومکزیکو فرستاد. ولی این گروه توسط بیگانگان به اسارت گرفته شدند. مجستیک 12 برای آزادی این گروه یک تیم نظامی به محل اعزام کرد که طی یک درگیری 66 سرباز جان باختند. بعد از این اتفاقات اعضای ارشد کمیته مجستیک 12 که در بین آنها وزیر خارجه وقت آمریکا هنری کسینجر(Henry Kissinger)، رئیس سازمان سیا ریچارد هلمز(Richard Helms) و رئیس آژانس امنیت ملی رابی رای (Bobby Ray) حضور داشتند تصمیم گرفتند ماجرا را در رسانه به اطلاع مردم برسانند. اما به دلایلی به جای اینکار قرار شد برای مقابله با بیگانگان سلاحی قدرتمند توسعه داده شود. بدین صورت بود که پروژه «ابتکار دفاع راهبردی» یا Strategic Defense Initiative (SDI) کلید خورد. پروژه ای که در رسانه ها هدف آن ایجاد سپر دفاعی در برابر قدرت موشکی روسیه در جنگ سرد عنوان شده است. اما هدف اصلی آن کنترل فعالیت های بیگانگان در زمین بوده است. چند سال بعد رئیس جمهور کندی برنامه ای برای افشاگری درباره بیگانگان تهیه کرده بود ولی قبل از افشای اطلاعات توسط عاملین حکومت در سایه بخصوص مجستیک 12 ترور شد و برنامه افشا سازی لغو شد. زیرا کندی مخالف دخالت بیگانگان در زمین بود و همکاری انسانها و بیگانگان خزنده و خاکستری ها را برای آینده بشریت خطرناک می دید.

 طبق ادعا ها بعد از جنگ جهانی دوم و شکست نازی ها دانشمندان آلمانی برای تکمیل پروژه های کنترل ذهن، دیسک های ضد جاذبه و مهندسی ژنتیک که با پایان کار هیتلر ناتمام مانده بودند درقالب عملیات انتقال به منطقه 51 آورده شدند. بسیاری از همین دانشمندان بلافاصله به خدمت حکومت در سایه در آمدند. توسط همین مهندسین آلمانی هوا فضا همچون ورنر فون براون بود که سازمان ناسا تاًسیس شد. پزشکان و زیست شناسان به پایگاه های زیرزمینی منتقل شدند تا کاستی های علم ژنتیک را از بیگانگان بیاموزند. بیگانگان طبق توافقی که کرده بودند علم دستکاری ژنتیک را به انسانها آموختند. نتیجه این این شد که در آزمایشگاهای ژنتیک عمق زمین موجوداتی مهندسی ژنتیک شده تولید شدند. یکی از این مخلوقات موجودی خون آشام به نام چوپاکابرا (Chupacabra) بود. به این موجود در ابتدا «گونه مهندسی ژنتیک شده خون آشام بیگانه خزنده یا Created Reptilian Alien Vampire Engineered Species “(CRAVES) گفته می شد که هیبرید هوشمند از انسان و خزنده بود. این موجود به دستور مستقیم کمیته مجستیک 12 به عنوان آغازی برای خلق موجودات هوشمند آفریده شد.

یکی از معروف ترین آزمایشگاه ژنتیک بیگانگان در پایگاه دالسی (Dulce base) قرار دارد. این پایگاه زیرزمینی در حوالی دهکده دالسی (Dulce) با نهصد نفر سکنه در ایالت نیومکزیک قرار دارد. اولین اطلاعات درباره پایگاه دالسی توسط یک مهندس برق اهل نیومکزیکو بنام پل بنویتز (Paul Bennewitz)  افشا گری شد. بنویتز به عنوان مهندس برای یک شرکت الکترونیکی به نام  Thunder Scientific Corporation در شهرAlbuquerque  نیومکزیکو کار می کرد. او همچنین به دلیل علاقه اش به یوفو ها عضو یک گروه بنام APRO (Aerial Phenomenon Research Organization) بود این گروه متشکل از افرار خبره در امر یوفولوژی در آریزونا توسط جیم و کورال لورنزن (Jim and Coral Lorenzen) تشکیل شده بود و به تحقیق درمورد یوفوها می پرداخت. بنویتز یک مهندس برق باهوش و همچنین یوفولوژیستی تیزبین بود. او در سال 1979 متوجه وجود نورهای غیر عادی در نزدیکی دهکده دالسی  شد و برای بررسی آنها برخی تجهیزات الکترونیکی که او برای شکار یوفوها از آن استفاده می کرد را به محل برد. او با افراد محلی و کسانی که ادعای ربوده شدن می کردند مصاحبه کرد. بنویتز همچنین دریافت که هر از چند گاهی گاوی ناپدید شده و لاشه آن چند روز بعد در حالی که تکه تکه شده است در حوالی پیدا می شود. او در نهایت با کنار هم قرار دادن یافته های خود احتمال داد که در منطقه دالسی پایگاهی برای یوفو ها وجود داشته باشد. بنویتز ادعا می کرد پایگاههای زیر زمینی دالسی آزمایشگاه های ژنتیک مشترک انسانها و بیگانگان قرار دارند و کارهای تحقیقات محرمانه ژنتیکی بر روی انسانها و حیوانات در این پایگاه انجام می گیرد. ساکنین دالسی هر از چندگاهی با اجساد قطعه قطعه شده حیوانات در این حوالی برخورد می کنند. آنها اعتقاد دارند این حیوانات توسط بیگانگان به این حال و روز در می آیند. از طرفی مشاهدات مکرری از یوفو ها و نورهای غیر عادی در این منطقه گزارش می شود. او بارها توسط بعضی از کمپانی های امنیتی تهدید شده و از طرف پلیس نیومکزیکو نسبت به صحبت کردن با رسانه ها درمورد دالسی و پایگاه زیر آن هشدارهایی دریافت کرده بود زیرا که وی در مورد شخصی به نام میرنا هانسن (Myrna Hansen) تحقیق می کرد. میرنا هانسن اهل نیومکزیکو بود و در سال 1980 توسط یوفوها ربوده شده و به یک پایگاه زیر زمینی منتقل شده بود. میرنا به بنویتز از وجود پایگاهی زیر زمینی در دالسی صحبت کرده بود و اینکه آزمایشاتی روی انسان و حیوانات در آنجا توسط بیگانگان انجام می شود.

فرد دیگری که اطلاعات جامعی به پل داد کریستا تایلتون (Christa Tilton) بود که در سال 1987 توسط بیگانگان ربوده شده بود. کریستینا همیشه دچار ازدست دادن زمان می شد و به قادر نبود برهه هایی از زندگی خود را بیاد بیاورد. تا اینکه مجبور به روانکاوی در حالت هیپنوتیزم شد. به گفته او دو موجود خاکستری کوچک او را ربوده و به محلی در زیر زمین که توسط دوربین ها و رایانه ها حفاظت می شد بردند. به گفته کریستا او را بعد از بردن به زیرزمین جلوی یک دستگاهی مثل اسکنر قرار دادند سپس نوعی مدرک یا کارت شناسایی برایش آماده کردند. در آن حال مسئول وی به او گفته بود که شما در طبقه اول یک تاسیسات زیر زمینی هستید. به ادعای کریستا او را تا 5 طبقه زیر زمین بردند و در آنجا شاهد موجود بیگانه خاکستری و سفینه هایشان شده بود. او درباره اتاق هایی صحبت می کرد که هیچ موجودی در آن نبوده و توسط رایانه های کنترل می شدند. همچنین از تانک های بزرگی سخن می گفت که لوله های بزرگی به آن وارد و از آن خارج می شدند. به گفته کریستا جنین های موجودات فضایی در آن  مایعی در آن تانکها جریان داشت و بوی شدید فرمالدهید در آن محیط به مشام میرسید. او درون تانکها موجودات عجیبی را دید که درون مایع غوطه ور قرار گرفته بودند. او آنچه مشاهده کرده بود را بروی کاغذ آورد و نقاشی هایی از آنها تهیه کرد. کریستا بعد ها کتابی با عنوان «یادداشت های بنویتز» نوشت و در آن به شرح آنچه در پایگاه دالسی بر سرش آمد پرداخت . همچنین تصاویر و نقاشی هایی از پایگاه دالسی را در آن انتشار داد. از آنچه در پایگاه دالسی تجربه کرده بود انتشار داد. در زیر تعدادی از تصاویری از مشاهدات کریستا در پایگاه دالسی که در این کتاب منتشر شده است را می بینید.

تصویر 1: تصویر ماهواره ای از پایگاه دالسی

تصویر2: تصویر ماهواره ای پایگاه دالسی از نزدیکتر. زیر این تاسیسات تا هفت طبقه آزمایشگاه های کنترل ذهن و ژنتیک بیگانگان قرار دارد.

تصویر 3: جلد کتاب یادداشت های بنویتز با تصویر پل بنویتز بر روی آن نوشته کریستا تایلتون

تصویر 4: طرح بشقاب پرنده موجود در پایگاه دالسی که توسط کریستا نقتشی شده است

تصویر5: طرحی از تانک های آزمایشگاه ژنتیک بیگانگان در پایگاه دالسی که توسط کریستا رسم شده است.

تصویر6: تانک های عجیب

تصویر7: سیستم پرورش جنین های هیبرید انسان-بیگانه در پایگاه دالسی که توسط کریستا کشیده شده است

تصویر8: سیستم پرورش یک جنین هیبرید انسان-بیگانه در پایگاه دالسی که توسط کریستا کشیده شده است

تصویر9: طرحی از آزمایشگاه ژنتیک بیگانگان در پایگاه دالسی. (توسط کریستا)

تصویر 10: نقاشی از یک بیگانه خاکستری در پایگاه دالسی که توسط کریستا کشیده شده است.

کریستا در کتاب خود از تصاویر واقعی که قبلاً تحت عنوان «اسناد دالسی» جمع آوری شده بود استفاده کرد. اسناد دالسی حاوی حدود 30 عدد عکس بود که توسط توماس سی (Thomas C) که در دهه 1970 خود یکی از ماًموران پایگاه دالسی بود با یک دوربین کوچک تهیه شده بود. توماس در 24 سالگی شروع به آموختن عکسبرداری برای اهداف جاسوسی در یک پایگاه زیرزمینی در ویرجینیای غربی کرد. او هفت سال برای نیروی هوایی آمریکا کار کرد سپس در سال 1977 به پایگاه دالسی منتقل شد. وظیفه او در پایگاه ثبت فعالیت های بیگانگان و تهیه گزارشات روزانه از آزمایشات انجام شده در آنجا بود. با اینکه هر عکسی که توماس تهیه میکرد بلافاصله به مسئولین پایگاه بایستی تحویل داده می شد، ولی او با استفاده از مهارتش در عکاسی مخفیانه، تا سال 1979 توانست 30 عدد عکس از قسمت های مختلف پایگاه تهیه کرده و آنها را از پایگاه خارج کند.  در اواخر سال 1979 این تصاویر به همراه برخی اسناد در اختیار بنویتز که در آن سالها به شدت درباره دالسی تحقیق می کرد قرار داده شد. همچنین توماس نقشه ای از از تاًسیسات زیر زمینی دالسی تهیه کرده بود که پاول آنها را تحت عنوان «اسناد دالسی» منتشر کرد. بعد از مدتی کار توماس برای ماًموران پایگاه فاش شد توماس وقتی ماًموران برای دستگیری وی آمده بودند از آنجا گریخت و سالها در محل نامعلومی مخفی شد. به گفته توماس در پایگاه دالسی تعداد بسیاری بیگانه کوچک خاکستری وجود دارد. او همچنین در آنجا شخصاً با یک یگانه انسان نمای  خزنده با قدی حدود 6 فوت رو در رو ملاقات کرده بود.

طیق نقشه ای که توماس شرح داد پایگاه دالسی شامل 7 طبقه بود که هر طبقه مختص کار خاصی بود و از بالا رو به پائین سطح امنیتی آن افزایش می یافت. انسانها در طبقات بالا و بیگانگان در طبقات پائین سکونت داشتند. طبقه اول مرکز کنترل امنیتی و وظیفه حفاظت از پایگاه را دارد. در طبقه دوم کارمندان انسان سکونت دارند. طبقات سوم و چهارم آزمایشگاه هایی قرار دارند که انسانها در آن کار می کنند. در اینجا برای تله پاتی و کنترل ذهن آزمایش هایی بر روی انسانها و حیوانات انجام می گیرد. به ادعای توماس در این آزمایشگاهها روح انسان ها را از بدن فیزیکی جدا می کردند و با انسانها دیگر و حتی با بیگانگان تعویض می کردند. طبقه پنجم مخصوص سکونت بیگانگان بود. به طبقه ششم «تالار کابوس» می گفتند در اینجا آزمایشگاههای ژنتیک قرار داشتند و حیوانات بسیاری بصورت مهندسی ژنتیک شده آفریده می شدند. در آنجا انسانهای عجیب الخلقه با چند دست و پا و قدی بیش از 2 متر  وجود داشتند که آنها را خاکستری ها بوجود آورده بودند. آنها به همراه خزندگان برخی موارد از دانش ژنتیک را به انسانهایی که در آنجا بودند آموزش می دادند.  به گفته توماس خزندگان به خاکستری ها دستور می دهند و این دو گروه بیگانه با نژاد دیگری که به نوردیک ها معروف بود در حال جنگ بودند. از بارزترین خصوصیات خزندگان این بود که به هیچ موجودی کوچکترین احساسی نداشتند شاید به همین دلیل است که آنها قادر بودند آزمایشات وحشتناکی را بروی موجودات انجام دهند. به گفته توماس بیگانگان به نقشه برداری ژنتیک انسان و پروژه ژنوم انسان کمک هایی کرده اند. در نهایت طبقه هفتم محل نگهداری موجودات دستکاری شده ژنتیکی بود که در اتاق های سرد محبوس بودند. همچنین پائین ترین بخش پایگاه جایگاه سفینه ها و دیگر تجهیزات بیگانگان بود

تصویر11: طرحی از هفت طبقه زیر پایگاه دالسی

 به گفته توماس این پایگاه بوسیله یک تونل شاتل به پایگاه منطقه 51 در نوادا متصل است. این تونل شاتل بعد از گذشتن از پایگاه های کلرادو و ساندیا به پایگاه کارلسباد می رسید. دیگر پایگاه های زیرزمینی موجود در آمریکا بوسیله همین تونل ها به هم مرتبط هستند و شبکه زیرزمینی را تشکیل می دهند. درها و دیوارهای پایگاه پر بود از سمبل های فرازمینی که توسط هم انسانها و هم بیگانگان قابل فهم بود. به گفته توماس از طبقه دوم به پائین قوانین خاصی برای ورود و خروج وجود داشت. هر کسی که می خواست وارد طبقه پائین تر شود تمامی لباس ها را در می آورد و بعد از اندازه گیری وزن یونیفرمی یک تیکه و سفید رنگ که ویژگی های خاصی داشت را به تن می کرد. ثبت دقیق وزن هر فرد  بسیار مهم بود و تغییرات روزانه وزن افراد در پرونده پرسنلی وی درج می شد. تمامی قسمت های پایگاه از سیستم امنیتی حساسی پیروی می کرد و به کوچکترین لغزش و اشتباه بلافاصله رسیدگی می شد. هر فردی که دچار تغییر وزن بیش از 3 پوند می شد بوسیله دستگاه ویژه ای که با اشعه ایکس کار می کرد اسکن می شد. آسانسور ها با یک تکنولوی منحصر بفرد مبتنی بر مغناطیس کار می کردند و برای روشنایی به جای لامپ های عادی از میله های فلورسانس استفاده می شد. به گفته توماس بیگانگان از وجود این میله های ناراحت می شدند و معمولاً از آنها دوری می کردند. طبق شرحیات توماس بیگانگان پایگاه دالسی دو جنس اند (یعنی هم مذکر و هم مونث). آنها به روش پارتنوژنزی (فردی کامل از تکوین یک قسمت از بدن) تولید مثل می کردند. در دالسی هر جنین به شش و یا نه قسمت تکه تکه می شد که هر قسمت تبدیل به یک موجود می شود. توماس در آزمایشگاه های دالسی با هزاران انسان و هیبرید های انسان-بیگانه که در اتاق های هوای سرد نگهداری می شدند روبرو شده بود. صحنه هایی که به قول خود هیچگاه از حافظه اش پاک نخواهد شد. به گفته او برای بیگانگان میدان مغناطیسی زمین بسیار حائز اهمیت بود. آنها از این نیرو به شکلی که انسانها از آن بی خبر هستند استفاده می کنند. امروزه گرچه اطلاعات ناچیزی از پایگاه های زیرزمینی به بیرون نشت کرده است اما پنهانکاری دولتها بخصوص آمریکا درباره بیگانگان و اهداف آنها  همچنان ادامه دارد. در این شکی نیست که سالها قبل افرادی با بیگانگان دیدار کرده اند و بدون اطلاع عموم توافق هایی با آنها اشته اند. سوال اساسی اینجا نمایان می شود که آیا کسانی که نمایندگی انسانها را در ملاقات با فرازمینی دارند به اندازه کافی صلاحیت این کار را دارد؟ و اینکه سرانجام این ارتباطات با این گروه از بیگانگان که ظاهراً نیات خوشی هم ندارند به زیان بشر و سیاره زمین خواهد باد یا به نفع آن؟ . در پائین تعدادی از عکس هایی که توماس از پایگاه دالسی گرفته است را می بینید:

بر گرفته از کتاب «دنیاهای مخفی زیرزمین» نوشته تورگوت گورسان. ترکیه، استانبول، 2005

ترجمه: بابک نامی

تصویر12: نمایی از پایگاه زیرزمینی دالسی (عکس از توماس)

تصویر13: نمایی از پایگاه زیرزمینی دالسی (عکس از توماس)

تصویر14: نمایی از پایگاه زیرزمینی دالسی (عکس از توماس)

تصویر15: نمایی از پایگاه زیرزمینی دالسی (عکس از توماس)

تصویر16: یک نوشته با سمبل فرازمینی بر روی در  (عکس از توماس)

تصویر17: نمایی از پایگاه زیرزمینی دالسی (عکس از توماس)

تصویر18: تصویری از جنین های هیبرید انسان-بیگانه منسوب به پایگاه دالسی

تصویر19: عکسی از بشقاب پرنده موجود در پایگاه دالسی (عکس از توماس)

تصویر20: نمایی از تونل شاتل زیر زمینی. پایگاه های زیرزمینی بوسیله این تونل ها به هم مرتبطند.

تصویر21: نقشه ای از شبکه تونل های زیرزمینی که پایگاه ها را بهم مرتبط می کند. (دایره های تو خالی پایگاه زیرزمینی را نشان می دهند)

http://www.ufolove.wordpress.com                       

 

پ . ن : با تشکر فراوان از  بابک  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

 

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

 به علت مشکل اپلود عکس فایل پی دی اف مطلب را قرار میدهم.

کل مطلب در فایل pdf :   آزمایشگاه ژنتیک بیگانگان روی زمین      

با تشکر فراوان از دوست عزیزم بابک نامی.

تخریب پایگاه زیر آب خزندگان فضایی – زلزله 5.1 ریشتری در محدوده ی جزیره ی نیکُبار

تخریب پایگاه زیر آب خزندگان فضایی – زلزله 5.1 ریشتری در محدوده ی جزیره ی نیکُبار

 https://i0.wp.com/www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/reptilian1.jpg

سه شنبه شب مورخ 15 فوریه 2012، ساعت 18 و 32 دقیقه و 57 ثانیه زلزله ای به قدرت 5.1 ریشتر نواحی اطراف جزیره ی نیکُبار واقع در جنوب شرفی خلیج بنگال اتفاق افتاد. زلزله ای که سبب شد تا پروکیون ها، اعضای انجمن اندرومدا، به فکر تخریب دو پایگاه استراتژیک و بزرگ خزندگان به نام «اژدها و مار غول آسای خزنده» که در زیر دریا راه اندازی و کنترل می گردید، بیافتند. این پایگاه در راس 90°E Ridge بر بستر اقیانوس واقع شده است. (توضیح راجع به 90°E Ridge: رشته کوهی قدیمی، کشیده و خارج از خط زلزله است که در اقیانوس هند واقع شده است.)

https://i0.wp.com/www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/golf-of-aden-1.jpg

https://i0.wp.com/www.conscendo.org/images/sodalitas/reptilian.jpg

در تاریخ 3 فوریه 2012 هشداری در مورد وجود پایگاه های عظیم خزنده ی زیر دریا به انجمن Expolitics داده شده بوده است. (توضیح راجع به Expolitics: تحقیق در مورد افراد کلیدی و سازمان ها و فرایندهای سیاسی که مرتبط و وابسته به زندگی ماورای کره زمین می باشند، است.)

تولک، سخنگوی بشری انجمن اندرومدا گفته است: «در آخرین ساعات شب 3 فوریه 2012، بعد از دریافت پیغام تله پاتی از طرف فرمانده ی نخستین انجمن زیست کره اندرومدا، در خبر جدیدی تخریب و انهدام دو پایگاه خزنده ی زیر دریا گزارش گردید.»

«گزارش من از شب واقعه بیان می کند که اولین دو پایگاه باقی مانده در زیر دریا، در ناحیه اقیانوس هند/خلیج بنگال قرار داشتند زیرا که پایگاه عظیم و گسترده در زیر دریا از راس مدادی شکل دامنه های شمالی – جنوبی زیر دریا شروع می شد و شکل غیرطبیعی به مناطق زیر دریا داده بود. «

«ابتدای این پایگاه با یک جعبه ی سفید که از میان آن تارهایی به باریکی مو عبور کرده بود، نشانه گذاری شده بود. این جعبه طول یک مداد را داشت – از شمال به جنوب»

31 اکتبر 2011: خلیج عدن: پایگاه مخرب زیرآب

 نماینده ی انسانی انجمن اندرمدا در تاریخ 31 اکتبر 2011 در یک مصاحبه ی اختصاصی با تلویزیون Expolitics، تایید کرد که زلزله 5 ریشتری که در خلیج عدن در ساعت 1 و 22 دقیقه صبح روز 31 اکتبر 2011 اتفاق افتاده بود، در واقع نتیجه ی سلاح صوتی بوده است که توسط پروکایون ها (اعضای انجمن اندرومدا) برای حمله به پایگاه زیردریای اژدها و خزنده که واقع بر مختصات کانون زلزله ی خلیج عدن بوده اند، استفاده گردیده است.

تولاک، سخنگوی انسانی انجمن اندرومدا اظهار داشت » بله، من می توانستم این واقعه را به همراهی فرمانده نخستین زیست کره جایی که بسیاری از جلسات انجمن اندرومدا در آنجا برگزار می گردد، تایید کنم. این یک حمله ی ناگهانی توسط پروکایون ها بود. آنها فقط کاری که مسئولیت آن را پذیرفته اند، انجام می دهند. این پایگاه اکنون به طور کامل تخریب و منهدم شده است.»

در همان زمانی که تولاک به این صورت در حال توضیح وضعیت بود، هیچ آگاهی ای از نقشه ی  U.S.G.S. و یا سایر منابع که مکان دقیق کانون زلزله در خلیج عدن را مشخص می نمود، نداشت. اظهارات انجمن اندرومدا، نشان از یکسان بودن منطقه ی حمله شده به پایگاه زیر دریا و کانون زلزله ی 31 اکتبر خلیج عدن را دارد.

پایگاه خزندگان

پایگاه خزندگان در زیر دریا در ناحیه ای در خلیج عدن واقع شده است. این خلیج در دریای عربی، بین یمن، در ساحل جنوبی شبه جزیره عرب و سومالی در شاخ آفریقا قرار دارد.

«این ناحیه از شمال شرقی از طریق تنگه باب المندب به دریای سرخ متصل می شود که عریضی در حدود 20 مایل دارد. به دلیل چیزهایی که من از ارتباطاتم با اندرومدا به دست آوردم، تحقیقاتی انجام دادم و متوجه شدم که خلیج عدن منطقه ای خطرناک می باشد، و به دلیل فعالیت های زیادی که دزدان دریایی در طول زمان در این ناحیه انجام داده اند، با عنوان «گذرگاه دزدان دریایی» شناخته می شود.»

پدیده ی گرداب های دریایی هم در این قسمت از آب های خلیج عدن اتفاق می افتند.

https://i0.wp.com/www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/aden-stargate.jpg

«به علاوه، مرتبطین اندرومدا من، به من گفته اند که این پایگاه بسیار عمیق است، هزاران فوت زیر دریا، عمقی در حدود یک مایل و نیم. و از سالیان گذشته، بسامد صوتی خاص که محرک اعصاب، اضطراب آور و ترس آور است از این پایگاه به سمت خاورمیانه و شمال-شمال شرقی فرستاده می شود تا به وسیله ی آن افراد ساکن در این نواحی را در حالتی از رخوت، گم گشتگی و پریشانی، ترس، هیجان، عصبانیت و پرخاشگری نگه دارند.»

» آنها به من نشان دادند که فرستنده های رادیویی با قابلیت چرخش از سقف این پایگاه به بیرون هدایت می شود که بسیار شبیه پیروسکوپ در زیر دریایی ها می باشند. بسامد خاصی انتخاب می شود که افراد را علیه یکدیگر تحریک کند. آنگاه خزندگان این دستگاه را روشن می کنند. آن ها تقریبا هر روز این کار را انجام می دهند.»

با این حال، اگر افراد در زیر دریا باشند و یا بر روی زمین ایستاده باشند، قادر نخواهند بود این بسامد، این تشعشع را با چشم خود ببینند. این یک بسامد صوتی است. و از طیف شنوایی ما خارج است. اما این طریقه ای است که خزندگان، افراد را تحت کنترل خود دارند. این پایگاه خاص در حدود 5000 سال است که فعالیت می کند.»

«و بالاترین انرژی محرک ارتعاشی صوتی مشتشع شده از این پایگاه قادر است به مناطق دور دستی مانند سوریه، عراق، ایران، افغانستان، پاکستان و مجموعه ای از سایر کشورها در این ناحیه شامل اسرائیل و فلسطین نیز برسد.»

این یک تکنولوژی قوی است که قابلیت رسیدن به مناطق و فواصل بسیار دور را دارد. و طی چنین مسیری، نیازمند تنها صرف 15 دقیقه عملیات، از راه اندازی فرستنده تا تحت تاثیر قرار گرفتن افراد توسط تشعشع، می باشد.

31 اکتبر 2011: حمله ای که حدوداً بعد از دو ماه از حمله ی صوتی 23 آگوست 2011 که منجر به تخریب پایگاه زیر زمینی و تونل ها در واشنگتن شد، انجام شد. این حمله منجر به زلزله ی سطحی ای شد که در مناطقی از ویرجینیا تا اتاوا کانادا احساس گردید.

23 اگوست 2011: محققان مستقل اکنون عنوان می کنند که زلزله ی 23 اگوست 2011 ویرجینیا – واشنگتن، نتیجه ی حمله ی فرازمینی ها توسط سلاح صوتی به خزندگان، خاکستری ها و پایگاه نظم نوین جهانی در زیر واشنگتن بوده است. و حمله ی پیشرفته ی مشابهی از طرف فرازمینی ها، پایگاه های زیرزمینی خزندگان و نظم نوین جهانی در زیر دنور و نواحی جنوب غربی امریکا را نابود کرد.

انجمن اندرومدا به عنوان انجمن فرماندهی کهکشانی گزارش شده است که متشکل از نمایندگان سایر سیارات و ستاره ها می باشد و عهده دار نظارت و گسترش فعالیت در نواحی منتخب در جهان است.

منبع : http://www.thetruthbehindthescenes.org

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از سمیرای عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

مرد مارمولکی

همشهری دانستنیها/شماره 35/اعظم رستمی: تابه‌حال اسم «مرد مارمولکی» را شنیده‌اید؟ این مخلوق مرموز، در تاریکی شب در کنار علائم راهنمایی در جاده‌‌های کارولینای شمالی در کمین اتومبیل‌ها نشسته‌است. در ضمن همیشه هم حواسش هست که دوربین‌ها، عکس و فیلمش را نگیرند.طبق گزارش کانال محلی 19 در شهر لی کانتی در ایالت کارولینای جنوبی، این موجود افسانه‌ای مارمولکی پس از یک وقفه 23 ساله بازگشته و به همان رفتار‌های قدیمی خود روی آورده است.شاهدان در جاده روستایی در شهرستان می‌گویند که  آنها سر و صداهای عجیب و غریبی را در صبح روز 4 جولای شنیده و برای بررسی بیرون رفته‌اند.در این زمان بود که آنها متوجه شدند سپر جلوی ماشین‌هایشان جویده شده و اثر چنگال‌هایی نیز روی آن دیده می‌شد. پلیس‌ها این داستان را قبلا هم شنیده‌اند.

کلانتر سابق شهر لیستون تروزدِیل توضیح داد: «این اتفاقات از سال 1988 شروع شده است. آن زمان با ما تماس گرفته شد که برویم و به صدماتی که به یک ماشین وارد شده است، نگاهی بیندازیم. هنگامی که ما برای دیدن ماشین خراب شده می‌رفتیم، من تا آن​زمان چیزی شبیه آن ندیده بودم.»سپس گزارشاتی از مخلوقی سوسمارگونه در منطقه به دست رسید. گزارشات نشان می‌داد که این جاندار وحشتناک دارای قدی 2 متر و 10 سانتی‌متری، چشمان قرمز رنگ و سه انگشت پنجه‌مانند در هر  دست بود. با اشتهای فراوان برای خوردن کروم! درست مثل قدیم‌ها.بنابراین شکار مرد مارمولکی شروع شده!

*********************************************************************

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

راشا تودی خبر از کشف بیگانه فضایی مرده در اثر سقوط بشقاب پرنده در روسیه می دهد+عکس موجود فضایی

خانم ماراتا یاگرونام از پتروزاودسک بدن موجود بیگانه ای را چندین سال در یخچال نگه داشته بود.بیگانه در حیات پشتی تابستانی منزل خانم خانم ماراتا یاگرونام پیدا شد.بدن موجود بسیار گرم بود و تکه فلزی در کنار آن قرار داشت.قبل از آنکه خانم بدن بیگانه فضایی را پیدا کرد صدای وحشتناکی را شنیده بود.طول موجود به 40-50 سانتی متر می رسد و دارای سر بزرگی است و دهان دایره ای شکل است و با یک تکه لباس پوشیده شده است.دو روز قبل این خانم ماراتا یاگرونام با افرادی که بدن بیگانه فضایی را برای مطالعه مصادره کرده بودند ملاقاتی داشت.و با استفاده از لغات خود موضع را به مرکز تحقیقات مرکزی دانشکده علوم کارلین شرح داد.در هر حال افرادی که با وی مصاحبه کرده بودند نتوانستند از خانم ماراتا بشنود که بدن بیگانه را در کجا پیدا کرده است؟

قبل از از بین رفتن بدن پنج عکس توسط خانم یاگرونام گرفته شده بود.

*

*

*

*

منبع :    http://onlysecrecy.com

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از رامین  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

خزنده نماها ، شیاطین و انسانهای تسخیر شده

خزنده نماها  ، شیاطین و انسانهای تسخیر شده
برگرفته از سایت“ Humans Are Free “    
      فیلمهای زیادی در یوتیوب وجود دارند که مردمی با » چشمهای خطی » خزندگان  را نشان میدهند و من  سردرگمی زیادی در رابطه با این موضوع دیده ام . بیشتر مردم نمیدانند دراین مورد چه نظری داشته باشند ؟
    آیا اینها واقعاً از نژاد خزندگان هستند که » ایکه »  و دیگران در مورد آنها صحبت کرده اند ؟
    آیا آنها به وسیله خزنده نماها تسخیر شده اند ؟
    آیا آنها به وسیله موجوداتی شیطانی از ابعاد دیگر تسخیر شده اند ؟
    من هر دو نگرش را در دو سال گذشته مطالعه کرده ام و این نظریه و برداشت من است :
    بدن انسان = یک حامل برای رمز گشایی این واقعیت
   بدن انسان حامل هر دو کالبد فیزیکی و انرژی است . کالبد فیزیکی قابل دیدن و تعامل داشتن است ولی تقریباً همیشه کالبد انرژی را از یاد میبریم چون نمیتوانیم آنرا ببینیم و درک کنیم .
    سومین کالبد ، کالبد روحی یا » راهبر » اصلی ما  است که قادر به اینجا ارتباط با گوشت و استخوانی است که ما آنرا » بدن » مینامیم .  روح از طریق چاکرای تاجی به وسیله یک پوشش محافظ حباب مانند وارد بدن میشود  و از طریق گسترانیدن تارهای نازکی با تمام بدن ارتباط برقرار کرده و تمام چاکراها را فعال میکند .  تماشای بافتهای عصبی یا آوندی تصویر قابل درک تری به شما ارائه می دهد .
    کالبدهای انرژی و فیزیکی با هم در تعامل کامل هستند و یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد لااقل در این دنیا و بعد ما .
نقشهای کالبد انرژی بسیار بیش از آن هستند که اینجا از آن صحبت کنیم و هفت » چرخنده » اصلی دارد که به آن نام چاکرا داده ایم .
    این چاکراهای چرخنده در یک بدن سالم بسیار سریع چرخیده و میدانی از انرژی به دور کالبد فیزیکی به وجود می آورند  . هر میدان انرژی عامل بسیار حیاتی برای بقای کالبد فیزیکی و تکامل و تحول کالبد روحی است .

https://ufolove.files.wordpress.com/2011/10/rr.gif?w=266

چرا ما به جسم احتیاج داریم؟
    پاسخ ساده است ، چون چهار بعد اصلی ( بعد چهارم زمان است ) را فقط با بدن فیزیکی تجربه میکنیم .
    برای درک بیشتر مطلب به گفته انیشتین دقت کنید :
   همه چیز » انرژی » است   
     یا
    همه اشتباه میکردیم . آنچه ما » ماده » نامیدیم انرژی بوده است  که ارتعاشات آن تا جایی که برای احساس ما قابل درک باشد ، پایین آمده است .
     بنابراین ، اینجا یک دنیای چهار بعدی با فرکانس پایین است که تنها به وسیله  » حامل » های چهار بعدی ما یا کالبد فیزیکی قابل تجربه و درک است .
    هرچه » ابعاد » بالاتر میروند ، کالبد سبک تر میشود تا جایی که دیگر نیازی به بدن نیست .
    اما اینجا نکته ای وجود دارد : بدن های چهار بعدی ما فقط میتوانند همین دنیا را احساس و رمز گشایی کنند . در حالی که دنیاهای موازی کثیری وجود دارند که ما قادر به رمز گشایی آنها نیستیم  و گر نه میتوانستیم  بینهایت شکل و رنگ و هستی  جدید  ببینیم  که تصور آنهم تازگی دارد .
   کهکشان ما مثل  برنامه ای  در یک  » PC »  بسیار بزرگ  است  و ما درست مانند یک مخلوق کوچک در بازی “ Sims “  محصور در یک برنامه عظیم و ارائه شده  به وسیله یکی از  بیلیونها    “ Server “  در این جهان بی نهایت هستیم  .
    اگر چه که دنیای ما عظیم است ولی شما قبل از ادامه کار باید این ویدئوی کوتاه را ببینید .
در بارۀ تسخیر
     ناتوانی در احساس و دیدن ابعاد دیگر ، دلیلی برای عدم وجود آنها نیست . مثلاً اگر ما در حال استفاده از ایستگاه اول رادیو هستیم  دلیل نمیشود که ایستگاه دوم و سوم و چهارم وجود ندارند و به محض گرفتن ایستگاه دوم میتوانیم از برنامه های آن استفاده کنیم ، به اضافه  کانالهای تلویزیون و …. دنیاهای موازی و ابعاد دیگر .
     هستی های مستقر در دنیاهایی با ابعاد کم   ، دارای فرکانس پایین هستند :
     فرکانس پایین = ابعاد کم  / فرکانس بالا = ابعاد بیشتر
    هستی های با فرکانس پایین از طرف ما : جن یا اهریمن یا ارواح شیطانی نامیده شده اند .
     فرکانس پایین = ماهیت منفی / هرچه فرکانس بالاتر = ماهیت مثبت تر
    حالا داستان بهشت و جهنم معنا پیدا میکند . نه ؟
     جهنم : جایی خیلی پایین در عمق زمین ، که تاریکی ، زجر و …. در آن مستقر است . منزل شیاطین و شیطانک ها
     بهشت : جایی خیلی بالا در آسما ن ، که نور ، رحمت و … در آن استقرار دارد . منزل قدیسین و راهنمایان روحی
     حالا برگردیم به مخلوقات فرکانس پایین :
    چون این موجودات بسیار منفی هستند از تغذیه با احساسات منفی لذت میبرند یعنی احساسات با فرکانس پایین .
     فقط به کسانی فکر کنید که تمایل شدیدی به » کشتن » دارند . آنها میدانند که این یک احساس منفی است ولی نمی توانند بدون آن زندگی کنند . آنها گاهی حتی به اجساد مقتول هم تعرض میکنند چون این تنها راهی است که  راضی می شوند  و هر چه ماجرا منفی تر باشد احساس بهتری دارند . 
    این هستی ها چطور خلق میشوند ؟ به وسیله چه کسی ؟ چرا عقیده دارم که داستان دیگری هم هست و چرا من هنوز به نتیجه ای نهایی از آن نرسیده ام ؟ ولی خیال دارم یک تئوری جالب را با شما در میان بگذارم :
    چون خود ما خلق کننده هستیم  و میتوانیم موجوداتی در هر دوحالت بسیار منفی و بسیار مثبت خلق کنیم .
   هستی هایی  که مداوماً بوسیله احساسات منفی تغذیه میشوند قادر هستند که با  بخشهایی از آن احساسات ،  شیطانک هایی در فرکانسهای پایین خلق کنند . اگر خالق بتواند بر مخلوق پیروز شود به هستی میرسد ولی اگر مخلوق برتر باشد پیوسته قوی و قوی تر میشود تا جایی که میتواند بر خالق خود اثر بگذارد .
    من نمیتوانم بگویم که این حتماً درست و واقعی است ولی جالب به نظر آمده و وقتی فکر میکنید زیاد هم تخیلی نیست .
    ما » خالق » هستیم چون میتوانیم  افکار مان را به مرحله اجرای فیزیکی برسانیم .
تکامل در همه انواع
   قبل از بحث در باره نوع خزندگان میخواهم شما را با تکامل و چگونگی آن آشنا کنم .
   هر » نوع » روی زمین گسترش پیدا کرده است . تکامل میتواند بیولوژیکی با تأثیر روی ارگانیسم موجودات باشد یا تکامل قوه هوشمندی که منتج به  چگونگی تفکر یا عکس العمل های یک » نوع » می شود .
   اولی روی کالبد فیزیکی یا ساختمان دی ان آ ذخیره میشود . این کار هوشمندانه نیست چون کالبد فیزیکی به طور خودکار متحول میشود . اطلاعاتی از قبیل محیط ، جمعیت ، خطرات ، تغذیه و غیره در دی ان آ ذخیره شده و به نسلهای بعدی منتقل میشوند .این روند بسیار کند بوده و تغییرات اساسی بعد از هزاران یا میلیونها نسل نمود پیدا میکنند .
   از سوی دیگر تکامل قوه هوشمندی بسیار سریع عمل کرده و نتایج آن به سرعت قابل دستیابی خواهند بود . برای مثال اگر همه افراد بشر روی هدف واحدی تمرکز کنند  شاید حتی » یک شبه » به آن دست پیدا کنند .
    هرفرد از هر گونه با یک حجم اطلاعاتی در ارتباط است که درست مثل یک تراشۀ الکترونیکی عمل میکند . هر   “Chip “ با یک “ Server “   در ارتباط است که به طور اختصاصی برای آن فعالیت میکند . وقتی تعداد زیادی از یک » نوع » نکتۀ مفیدی  را در رابطه با  تکاملشان فرا میگیرند در “ Server “ آنها ذخیره شده و برای ارتقاء برنامۀ همه افراد آن نوع  مورد استفاده قرار میگیرد . به عنوان یک مثال مشخص لطفاً  به  تجربۀ “’Hundredth Monkey Effect “   و مشابهات آن حتی در انسانها توجه کنید .
   بعد از میلیونها سال یا بیشتر یک » نوع » به مرحله ای از تکامل میرسد که میتواند  میزبان یک » روح » باشد  . یعنی آن حجم اطلاعاتی یا » تراشه » میتواند با یک میزبان واقعی یا روح تعویض شود که میخواهد تعالیم اختصاصی آن » نوع » را تجربه کند . این دقیقاً چیزی است که برای نوع بشر و انواع ماوراء خاکی اتفاق افتاده است . ما ……رشد کردیم . تنها تفاوت ما با انواع ماورائی در این است که ما دیگر نمیدانیم » چه » هستیم . ارتباط ما با “ Server “   اصلی قطع شده است .
     پیشینیان ما خیلی بیشتر از ما در باره زندگی ، مرگ و تناسخ آگاه بودند . در حالی که  ما خودمان را فقط به عنوان » بدن  و حامل » میشناسیم .
    یک خودروی پیشرفته را مجسم کنید که میتوانید با آن ارتباط فکری داشته باشید و با آن کاملاً یکی شوید . ولی بعد از مدتی فراموش میکنید که شما راننده هستید نه خود اتومبیل !
    این مشکلی است که ما داریم . ما در حاصل عملکرد منفی خودمان محصور شده ایم بدون اینکه بدانیم میتوانیم به مسیر حقیقی  برگردیم .
خزنده نماها
     خزنده نماها  موجوداتی از گوشت و استخوان هستند با طبیعتی بسیار منفی . آنها هرگز نمیتوانند احساسات مثبت بروز دهند . بنابراین هرگز نمیتوانند میزبان روح یا » راننده واقعی » باشند .
   ولی آنها حیوانات خزنده عادی نیستند . آنها تکامل زیادی داشته اند با آگاهی از اینکه چه هستند و در چه موقعیتی قرار دارند . همه چیز را در باره » راه حقیقی » میدانند ولی نمیتوانند آنرا فاش کنند . آنها کاملاً با نحوه بقاء کنار آمده اند ولی به دلیل طبیعتشان قادر به ابراز احساسات مثبت نیستند .
   ولی نه تنها آنها از بروز احساس مثبت عاجز هستند بلکه کالبد انرژی آنها برای کارآیی و  بقاء به انرژی منفی نیاز دارد .
    آنها بیلیونها سال عمر دارند و دانش خود را در همه زمینه ها گسترش داده اند . اما جنبه جالب ماجرا برای ما این است که آنها میتوانند در ابعاد متفاوت جا به جا شوند  . بنابراین  به سادگی با انتقال  به ابعاد دیگر که برای ما غیر ممکن است در دید ما مرئی می شوند .
    خزنده نماها برای اینکه بتوانند در این دنیا متجلی باشند باید یک کالبد انسانی را در ابعاد دیگر تسخیر کنند . آنها به سادگی به دو چاکرای پایین فرد  » وصل » میشوند و کنترل احساسات و عکس العمل های فرد را به دست میگیرند و جنبه منفی خود را تغذیه میکنند .
   به همین دلیل است که آنها افراد مهم در هر زمینه یعنی رهبران  را هدف قرار میدهند .
     برای بهترین حالت تسخیر آنها نیاز به » حاملی »  شبیه به خودشان دارند . برای همین در گذشته  ، دورگه هایی با دی ان آ مشابه خودشان خلق کرده و آنها را در طبقات بالا و اصلی جامعه مثل رهبران یا روحانیان قرار داده اند . آنها خانواده های سلطنتی هستند که در سراسر کره خاکی وجود دارند و” Blue Blood “  هم نامیده میشوند .
     جوامع پنهان  همانطور که از اسمشان برمی آید جامعه ای نادیدنی بدون اجتماع اصلی و قابل دیدن هستند . این جوامع » در سایه » دقیقاً میدانند  » چه و که » هستند  : پیشینیان دو رگه ای از خزنده نماها و میزبانانشان .
     برای نگهداری دی ان آ وارثان خزندگان آنها دائماً به اصلاح نژاد متوسل میشوند ، یعنی ازدواج با بستگان نزدیک . با این روش خون خود را خالص نگه داشته و روند تسخیر را راحت تر انجام میدهند و کنترل بهتری روی تسخیر شده دارند . خزنده نماها جوایزی مادی برای دو رگه هایی که راه حقیقی خود را گم کرده اند در نظر میگیرند . آنها  غمخواری ، هم دلی و عشق را گم کرده اند که شاید مهم ترین نمودهای روح انسانی باشد .
   بالاخره اینکه تسخیر شدگان ، تشریفات مذهبی خاصی  دارند که ما به عنوان تشریفات شیطانی میشناسیم  . یعنی همان چیزی که شیطان پرستی واقعی است : پرستش  شیاطین خزنده .
نتیجه

     مردمی با چشم خطی خزندگان قطعاً تسخیر شده اند ، اما اینکه به وسیله خزنده نماها یا شیاطین باشد ، نمیدانم .  یک راه ساده برای تشخیص این است که ببینیم خواستگاه آن فرد چیست ؟ اگر زیربنای اجتماعی فرد بالاو از افراد مهم رده اول باشد ( به نظر من ) حتماً بوسیله خزنده نماها تسخیر شده است.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از رهاي  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .