بایگانی ماهانه: نوامبر 2015
آیا آنوناکی فراتر از حواس پنجگانهای که ما میشناسیم قدرتهای ویژهای دارد ؟
آیا آنوناکی فراتر از حواس پنجگانهای که ما میشناسیم قدرتهای ویژهای دارد ؟
آنوناکی گسترهای از قدرتهای متافیزیکی حیرتانگیز و باورنکردنی را در اختیار دارد . تقریباً تمامی فرازمینی ها از قدرتهای چندگانه ذهنی – فیزیکی استفاده میکنند که میتوان آنها را قدرتهای فراحسی ( متافیزیکی ) نامید . آنوناکی و Artyrians 13 نوع توانایی فراحسی دارند ( که سرجمع میشود 26 توانایی . م ) از فیزیو -بیولوژیکی گرفته تا روانی – حسی . آنها موجوداتی دارای سیستم عصبی مثل ما نیستند . Naryans هفده نوع توانایی دارند .
آنها قادرند فرکانسهای بینهایت کوچکی که سازنده امواج و دیوارهای حائل بین هر بعد و جهانهای موازی ( یا بین جهانهای موازی ) هستند را احساس کنند . این فرکانسها خطهای جداکننده امواجی هستند که بهمانند نوارهای لاستیکی فضا را کش آورده و فضا تحت تأثیر این حالت کشسانی قرار میگیرد .
در فرهنگ لغات انسانی عبارت یا اصطلاحی برای توصیف این » موجودات » وجود ندارد . آنها کاملاً اثرات گرما و سرما را از خودشان دفع میکنند و با استفاده از ذهن درجه حرارت محیط را تنظیم و تعدیل میکنند . همچنین آنها میتوانند به دلایل درمانی و بهداشتی درجه حرارت بدنهای دیگر را تعدیل و تنظیم کنند چون آنها میتوانند نقاط قوت و ضعف بدن را تشخیص دهند . اگر بخواهیم از عبارتهای زمینی استفاده کنیم باید بگوییم که آنها
میتوانند هاله هر فرد را ببینند . البته آنچه آنها انجام میدهند فراتر از مشاهده هاله است چون هاله یک محصول بیو – ارگانیک است و میتوان آن را با روشهایی از طریق بصری دید و همین کار را با تجهیزات و ابزارهای علمی هم میتوان انجام داد .
آنوناکی میتواند روی هر نوع سیگنال یا دستگاه مخابراتی پارازیت بیندازد و تمامی تجهیزات نظامی و ابزارهای علمی را فوراً غیرفعال کند . فرازمینی ها و بخصوص آنوناکی و خاکستریها از تمامی سامانههای موشکی و محل استقرار آنها چه روی زمین ، چه زیرزمین و یا زیرآب مطلع هستند . آنها میتوانند سامانههای پرتاب موشک را ظرف یک ثانیه غیرفعال کنند .
آنوناکی از قوانین ضد جاذبه کاملاً آگاه است و میتواند زمان و فضا را خم کند . آنوناکی میتواند با استفاده از بابها و دروازه ستارهای و کرمچالهها در کیهان ناوبری کرده و سفر کند و تمامی این فاصلهها را در زمان اندکی که ذهن ما توانایی درک آن را ندارد طی کند . یک آنوناکی چه از نوع مؤنث و چه مذکر میتواند همزمان خود را به چند مکان متفاوت منتقل کند و همزمان در چند جا ظاهر شود و همیشه هم در این جابهجاییها تواناییهای ذهنی ، فیزیکی و ویژگیهای جنسیاش حفظ شود . این کار را با استفاده از تکنیکهای گوناگون انجام میدهد :
مثل استفاده از » همزاد » . ایجاد یک کپی دیگر از خود ، جدا کردن ساختار مولکولی بدن فیزیکی و بازسازی همان مولکولها در بعد دیگر . آنوناکی ، فیزیکی ، ذهنی ، ارتعاشی و چندبعدی است . آنوناکی میتواند فلزات را به هر فلز دیگری ازجمله طلا تبدیل کند . آنوناکی میتواند خاصیت هر نوع مایعی چه نرم و چه سخت را تغییر دهد . آنوناکی میتواند تا 400000 سال زنده بماند . با استفاده از Miraya ( رصد کیهانی ) مخصوص به خود میتواند هر واقعهای که در سیارات دیگر رخ میدهد را ببیند و پی گیر باشد . آنوناکی میتواند به آینده و گذشته سفر کند . آنها میتوانند وقایعی را که درگذشته به وجود آوردهاند تغییر دهند .
پانوشت :
Artyrians :
نزدیکترین نژاد به این گروه نژادی در دانشنامه آنوناکی موردبحث قرارگرفته که در زبان Ana’kh ،
Arakh-nara یا Arcturus است . Arcturus خود یک ستاره درخشان در صورت فلکی گاوران / Bootes است که حدود سیوشش سال نوری از زمین فاصله دارد . در Ana’kh نامش Arakh-nara است . نام سیارهای است ناشناخته برای دانش مبتنی بر منطق . ترکیبی از دو لغت ، یکی Arakh به معنی باب یا مدخل یا ایستگاه و دیگری nara به معنی Tar یا روشنایی .
حدود 700000 سال پیش آنوناکی در آن سکونت گزید . خیلی از ما با آن سیاره آشنا نیستیم . اگرچه در جلسات مدیوم گری و بین یوفولوژیستهای شرقی شناختهشده است .
در غرب Arakh-nara را بهعنوان Arcturus میشناسند . ادگارکیسی در تعالیم خود به آن اشارهکرده و
میگوید که این نژاد یکی از پیشرفتهترین تمدنهای این کهکشان است و در بعد پنجم زیست میکند و مدلی است برای آینده زمین . انرژیهایش در سطوح حسی ، ذهنی و روحی کار میکند و برای بشریت شفابخش هستند . همچنین این ستاره به شکل یک نوع دروازه انرژی عمل میکند که از طریق آن انسانها طی مرگ و تولد دوبارهشان رفتوآمد میکنند . این ایستگاه برای شعور غیر فیزیکی مثل دروازهای عمل میکند تا با آن این شعور به محدودیتهای فیزیکی خو بگیرد . Arcturus دروازه ستارهای است که روح از طریق آن برای انتخاب گذر میکند که سیستم زمین – خورشیدی را برگزیند یا وارد دیگر سامانههای فیزیکی شود .
در مورد نژاد فرازمینی Naryan متأسفانه اطلاعاتی پیدا نکردم . م
کانال تلگرام کتاب گمشده
اهرام باستانی گمشده مصر
اهرام باستانی گمشده مصر
سرگذشت اهرام باستانی گمشده مصر که پیدا شدنشان باعث تحت الشعاع قرار گرفتن اهرام فلات جیزه خواهد شد به نظر واقعی میرسد . کشف این بهاصطلاح اهرام گمشده میتواند کل تاریخ مصر باستان را دگرگون کند . این اهرام اسرارآمیز که در سال 2012 توسط محقق آمریکایی آنجلا میکول کشفشدهاند در ابتدا توسط بسیاری از باستان شناسان و محققان فقط تپههایی شنی پنداشته میشدند نه سازههایی که توسط انسان در صحرا ساختهشده باشند . اما 34 نقشه نادر و منحصربهفرد توانستند درستی این سازهها را اثبات کنند . اینکه این اهرام دوباره کشفشده در 2012 بسیار بزرگتر از اهرام کشفشده در فلات جیزه هستند .
بر اساس تصاویر ماهوارهای بزرگی یکی از این سازهها سه برابر هرم بزرگ جیزه است . میکول به دیسکاوری نیوز گفت که : » روی چند نقشه بسیار قدیمی و کمیاب ، این سازهها مشخص هستند وبعنوان اهرام نامگذاری شدهاند » .
طبق گفته میکول : » در این فلات سازههایی وجود دارد که یکی از آنها با وسعت 620 فوتیاش تقریباً سه برابر از مشهورترین هرم باستانی مصر بزرگتر است » .
این نخستین بار نیست که جامعه باستانشناسی اینگونه اکتشافات بزرگ را نادیده میگیرد . ظاهراً هر بار که کار به اینجا میکشد و درجایی روی این سیاره چیزی کشف میشود که میتواند درک ما از تاریخ را دگرگون کند توسط جریان غالب و سنتی و درواقع مافیای باستانشناسی خیلی سریع نادیده گرفته وبی اهمیت و جعلی معرفی میشود . مثال بارز آن نادیده گرفته شدن هرم بوسنی در Visoko است .
http://www.bosnianpyramids.org/
همین چندی پیش بود که یک لابیرنت غولآسای زیرزمینی در مصر باستان کشف شد و این کشف بلافاصله از دید محققان و باستان شناسان سنتی و دگم یک معضل تشخیص داده شد و حکومتیها هم عزمشان را جزم کردند تا کل جریان را مخفی نگهدارند .
http://humansarefree.com/2015/03/ancient-underground-labyrinth.html
وقتیکه میکول نخستین باریافتههایش را علنی کرد گفت که تصاویر خود گویای همهچیز هستند و واضح است که این فلات حاوی سازههایی است و به تحقیقات میدانی برای اثبات اهرام بودن این سازهها نیاز هست .
محققان سنتی بر شک و تردیدهای خود درباره این کشف پافشاری میکنند و این سازهها را با این بهانه که آنها چیزی نیستند جز اشتباهات و نابهنجاریهای Google Earth نادیده میگیرند اما شواهدی که زیر شنها خودنمایی میکنند بر کشف میکول مهر تأیید میزنند .
میکول گفت که بعدازاینکه سروصدا خوابید یک زوج مصری با من تماس گرفتند و مدعی شدند که منابع تاریخی مهمی درباره هر دو محوطه باستانی در اختیاردارند . ( احتمالاً منظور هم فلات جیزه و هم فلات Abu Sidhum است . م ) این زوج مدحت کمال القادی سفیر سابق سلطان عمان و همسرش هایدی فاروق عبدالحمید وکیل مدافع در کاخ ریاست جمهوری مصر و مشاور در دعاوی مرزی و بینالمللی بر سر حق حاکمیت ملی بودند که اتفاقاً جزء جمعآوریکنندگان نقشههای باستانی و اسناد و کتابهای قدیمی و دیگر مدارک تاریخی هم بهحساب میآمدند .
طبق گفته میکول سه نقشه از میان نقشههای آنها که قدمتشان از 1753 تا اواخر دهه 1880 میرسید وجود اهرام را اثبات میکرد و برای خود داستان بسیار جالبی بود . طبق نظر مدحت کمال القادی و هایدی فاروق عبدالحمید سازههایی که توسط میکول در نزدیک Abu Sdihum کشفشدهاند در چندین نقشه باستانی از این قلمرو بعنوان اهرام شناساییشدهاند .
این زوج به دیسکاوری نیوز گفتند که :
» علاوه بر این موارد ما بیش از 34 نقشه و 12 سند قدیمی در اختیارداریم که توسط مقامات ارشد آبیاری و دانشمندان تهیهشدهاند . طبق گفته این زوج حداقل سه نقشه وجود دارد که صحت یافتههای میکول را تأیید میکند . یکی نقشهای است که قدمت آن به 1753 برمیگردد و توسط Robert de Vaugoudy تهیهشده . نقشه منحصربهفرد دیگری هم هست که توسط مهندسان ناپلئون بناپارت کشیده شده و نقشه دیگری که توسط سرگرد براون تهیهشده که قدمتش به دهه 1880 برمیگردد . جالبتر از همه اینکه چند سند باستانی اثبات میکنند که تپههای کشفشده توسط میکول درواقع اهرام باستانی هستند که در تلاش برای پنهان کردن وجودشان برای همیشه زیر شنها دفن شدهاند » .
بااینهمه سروصدا این محوطه جنجالبرانگیز هنوز توسط باستان شناسان جریان مافیا و بهشدت شکاک مورد کاوش قرار نگرفته . طبق گفته محمدعلی سلیمان ، یکی از کسانی که این محوطه نزدیک Abu Sidhum را دیده این ساختارها با خاکی که در اطرافشان وجود دارد ساخته نشدهاند . این به این معنی است که آنها سازههایی هستند که توسط مصریهای باستان ساختهشدهاند نه اینکه عوامل طبیعی آنها را ایجاد کرده باشند و نادیده گرفته شوند .
محمدعلی سلیمان که هیئت اکتشافی مقدماتی را به محوطه نزدیک Abu Sidhum رهبری کرده میگوید که قطعاً یک محوطه باارزش باستانشناسی در زیر این خروارها شن پنهانشده . او میگوید اولازهمه اینکه سرزمینی که این سازهها در دل آن قرار دارد یک فلات طبیعی است . یک صحرای معمولی حاوی شن و سنگ . اما این سازهها متفاوت هستند . شما میتوانید آثار سفال ، صدفها و جریان حملونقل را در همهجا پیدا کنید . این لایههای متفاوت هستند و به اینجا تعلق ندارند و مصریهای باستان به کمک آنها خواستهاند از این مکان محافظت کرده و همهچیز را دفن کنند .
او خودرا یکی از شمار مصریهایی میداند که شیفته تمدن فراعنه است . او باسابقه کارگاه خصوصی مطالعات زیادی در شناسایی مکانهای باستانی مصر انجام داده . علی میگوید : » اگر به تاریخ گذشته رجوع کنیم متوجه میشویم که فراعنه برای تهویه هوای مقبرهها و اهرام مصر از صدف استفاده میکردهاند . طبق افسانهها منطقه نزدیک اهرام محل اختفای رازهای باستانی و جادوی کبیر است . »
یکی از حفره های اطراف این محوطه باستان شناسی
اگر این کشف منجر به اثبات واقعی بودن اهرام در آنجا شود بزرگترین کشف در مصر باستان خواهد بود و موجب یک اکتشاف بینظیر در تاریخ بشریت .
http://www.disclose.tv/news/a_giant_discovery_longlost_pyramids_confirmed_in_egypt/124892
منبع: https://thelostbookblog.wordpress.com
برای خواندن مطالب جالب و خواندنی دیگر به وبلاگ منبع مراجعه کنید.
۲۲ حادثه اسرارآمیز که تاکنون توضیحی برای آن پیدا نشده است
در این گیتی پهناور حقایق عجیب و اسرار آمیز زیادی وجود دارد که باور آنها غیر ممکن به نظر می رسد. هر روز شاهد پدیده های ناشناخته و قطعاتی از تاریخ گم شده هستیم. در مقاله زیر از شبکه خبری پچ پچ سعی داریم به برخی از اتفاقات گیج کننده که حتی ذهن های برتر و باهوش نیز قادر به تبیین آنها نیستند، اشاره کنیم.
۱- حدود ۲۰۰۰ سال از مرگ این فرد می گذرد. در واقع جسد یکی از انسان های باستانی که بسیار سالم مانده در درون یک مایع اسرار آمیز که دانشمندان تاکنون نتوانسته مشابه آن را بسازند، پیدا شد. شاهزاده هان دیناستی، یکی از جاودانه ترین مومیایی های چینی است. پوست این جسد هنوز نرم است و بازوها و دستانش همچنان به مفاصل چسبیده اند و تا به امروز به همان صورت باقی مانده اند. در واقع این جسد یکی از مومیایی هایی است که بدون کوچکترین تغییری به همان صورت باقی مانده است.
۲- دانشمندان تاکنون جوابی برای این پرسش نیافته اند که چرا انسان ها دارای گروه های خونی متفاوتی هستند.
کارل لنداشتینر، در اوایل دهه ۱۹۰۰، موفق به شناسایی گروههای خونی و این حقیقت که برخی از آنها قادر به ترکیب با هم نیستند، شد. نظریه های متعددی در مورد شکل گیری گروههای خونی وجود دارد، اما اینکه چرا انسان ها دارای گروههای خونی متفاوتی هستند، همچنان به صورت یک سوال باقی مانده است.
۳- در استرالیا نوعی ابر صاعقه دار وجود دارد که هر سال عصرهنگام از ماه سپتامبر تا مارس رخ می دهد. این مسئله موضوع پژوهش های متعددی توسط هواشناسان سراسر دنیا بوده است.
در جزیره تیوی در یکی از جنوبی ترین مناطق استرالیا، بعد از ظهرها ابر عجیبی در آسمان ظاهر می شود. معمولا هر سال از ماه سپتامبر تا مارس، وسعت این ابر به ۲۰ کیلومتر می رسد. گفته می شود بادهای دریایی مسبب اصلی شکل گیری آن هستند.
۴- یک اسکلت ۸-۶ اینچی در بیرون شهر ارواح شیلی یافت شده است.
دندان های سفت، سر متورم، پوست پولک دار باعث شده اکثر دانشمندان تصور کنند این این اسکلت مختص یک موجود فرازمینی است. بعد از اینکه ماهیت انسانی آن معلوم شد، سوالات متعددی در مورد اندازه، ژنتیک و منشا آن شکل گرفت. تاکنون هیچ پاسخی برای این سوالات پیدا نشده است.
۵- در هفت دهه اخیر حدود ۹۰ هواپیمای تجاری گوناگون غیب شده اند!
به دنبال گم شدن حدود ۹۰ هواپیما در سرتاسر جهان و نبودن کوچکترین آثاری از آنها، سوالات متعددی در ذهن بشر شکل گرفته است. هیچ کس نمی داند این هواپیماها کجا هستند و یا چه بر سر این هواپیماهای ناپدید شده آمده است.
۶- در سال ۱۹۷۳، دو مرد به اداره پلیس مراجعه کرده و ادعا کردند توسط دو موجود بیگانه با دستان خرچنگی ربوده شده بودند.
چارلز هیکسون و کالوین پارکر، در هنگام ربوده شدن در حال ماهیگیری بودند. آنها با صدایی که از ترس می لرزید، داستان مشابهی را تعریف کردند، حتی آزمون دروغ سنجی نیز از آنان به عمل آمد.
۷- در سال ۱۸۷۶، مردم شهر رانکین در بت کانتی، شاهد بارش گوشت از آسمان بودند.
گوشت های این باران توسط انجمن علمی نوارک مورد بررسی قرار گرفته و معلوم شد این گوشت حاوی بافت های جگر اسب یا نوزاد انسان ( هر دو مورد دارای ساختار مشابهی هستند)، بافت های عضلانی و غضروف می باشد.
۸- ماهواره شوالیه سیاه، که منبع و هدف آن ناشناس است، قبل از اختراع ماهواره توسط انسان، در آسمان مشاهده شد.
در سال ۱۹۵۴، نیروی هوایی گزارش کرد که نیروی هوایی آمریکا در مدار زمین متوجه دو ماهواره شده است. برخی معتقدند ماهواره شواله سیاه دارای قدمت ۱۳ هزار سالی است.
۹- در سال ۱۹۶۷، نخست وزیر استرالیا مفقود شد. عملیات جستجوی وی یکی از عظیم ترین عملیات جستجو در تاریخ این کشور است، با این حال هیچ بقایا یا نشانه ای از وی یافت نشد.
هارولد هالت نخست وزیر استرالیا در حین شنا در دریای شویوت ناپدید شد. عملیات جستجو توسط نیروی پلیس، کشتی رانان سلطنتی استرالیا، هلیکوپتر های نیروی هوایی، نیروهای ارتش و بسیاری از داوطلبین منطقه انجام شد.
۱۰- در سال ۲۰۰۳، بوئینگ ۷۲۷ از فرودگاه آنگولا ربوده شد. حتی کسی نمی توانست تصور این را بکند که هواپیما رباهای شناسایی شده بتوانند یک هواپیما را به پرواز در بیاورند.
این هواپیما بدون کوچکترین ارتباط یا اجازه از برج مراقبت، به راحتی ربوده شد. چراغ های هواپیما خاموش بودند و فرستنده ها غیر فعال شده بودند. این هواپیما بر فراز اقیانوس اطلس به پرواز درآمده و دیگر هرگز دیده نشد.
۱۱- یک گوریل در پاسخ به سوالاتی در مورد مرگ چنین پاسخ داد : یک حفره راحت و خدانگهدار!
گوریلی به نام کوکو، به آشنایی با زبان اشاره شهرت دارد. وقتی از وی پرسیده شد گوریل ها بعد از مرگ به کجا می روند، گوریل با زبان اشاره چنین پاسخ داد : یک حفره راحت و خدا نگهدار!
۱۲- تلسکوپ کپلر حدود ۱۲۰۰ جهان احتمالی را شناسایی کرده است که ۶۸ مورد از آنها سیاره هایی به اندازه کره زمین هستند.
یک مورد از ۳۷ مورد تا یک مورد از ۷۰ ستاره شبه خورشید به عنوان یک زمین بیگانه شناخته می شوند.
۱۳- در سال ۱۵۱۸، سیل بیماری، استراسبورگ در ایالت آلزاس را فرا گرفت.
سکته قلبی، سکته مغزی و حتی تحلیل قوای بدنی جان افراد را گرفت. دلیل این پدیده رقص و پایکوبی مداوم در خیابانهای شهر عنوان شد که یک ماه طول کشید. هزاران نفر بیمار شدند که البته دلیل این پدیده هنوز مشخص نشده است.
۱۴- مردی که در استخر از ناحیه مغز دچار آسیب شده بود، به کما رفته و با حالتی که سندرم نبوغ اکتسابی موسیقی شناخته می شود، بیدار شد.
این مرد حدود ۳۵ درصد از شنوایی و بخشی از حافظه خود را از دست داد، اما به چنان قابلیتی دست یافت که وی را به یک پیانیست بزرگ تبدیل مرد. چند روز قبل از بروز این سانحه، ادعا کرده بود که احساس می کند مجبور است در برابر دکمه های پیانو بنشیند!
۱۵- یک کتاب ۲۴۰ صفحه ای به نام دست نوشته های ووینیچ وجود دارد که گفته می شود در اوایل قرن ۱۵ به زبانی کاملا ناشناخته نوشته شده است.
نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه این کتاب یک کتاب با موضوعات پزشکی است. دست نوشته های ووینیچ توسط بسیاری از متخصصان نوشته های رمزی مورد مطالعه قرار گرفته است، اما هیچ کس موفق به خواندن و معنی کردن آن نشده است.
۱۶- Trab، نادرترین موتورسیکلت جهان، در سال ۱۹۶۸ در شیکاگو در پشت یک دیوار آجری پیدا شده و تاکنون کار می کند.
بررسی هایی که توسط دال واکسلر، مالک فعلی آن، انجام شده است حاکی از آن است که تاریخ ساخت این موتور به سال ۱۹۱۶ بر می گردد. تکنولوژی موتور آن بسیار فراتر از آن زمان است و حتی یک سری مکانیسم هایی در آن به کار رفته است که در هیچ کدام از موتورسیکلت های آمریکایی نظیر آن دیده نمی شود.
۱۷- مردی ۶۷ سال از زندگی خود را با نابینایی در زمینه درک عمق گذرانده است. در واقع بعد از خرید یک عینک سه بعدی برای مشاهده فیلم هوگو، مغز وی ناگهان آغاز به کار کرده است!
حدود ۵ تا ۱۰ درصد از افراد مبتلا به نابینایی عمق، جهان اطراف را به عنوان یک تصویر پس زمینه مشاهده می کنند. مغز این مرد حتی بعد از پایان فیلم، می توانست اجسام سه بعدی را نیز پردازش کند، با اینکه اکثر پزشکان معتقد بودند این امر غیر ممکن است.
۱۸- در سال ۱۹۷۵، رفتارهای اضطراب آمیز و عجیب غریبی از سگ ها و سایر حیوانات باعث شد مردم شهر را تخلیه کرده و چند ساعت بعد، زلزله ای به شدت ۷.۳ ریشتر رخ داد.
در یکی از شهرهای چین، به نام هایچنگ، مشاهده این رفتارها باعث شد مردم شهر را ترک کنند. تنها چند ساعت بعد، زلزله ای به بزرگی ۷.۳ ریشتر بیش از ۹۰ درصد از شهر را تخریب کرد.
۱۹- بزرگترین ویروس جهان، به نام پاندورا، در ساحل استرالیا یافت شده است که حدود ۹۳ درصد از ژنتیک آن نامعین است.
این روند نشان دهنده ماهیت فرازمینی آن است و هنوز به طور قطع نمی توان گفت آیا این ویروس برای نوع بشر خطرناک است یا خیر.
۲۰- دیگچه شیطان، نام حفره ای است که نیمی از آب یک رودخانه وارد آن می شود و هیچ کس نمی داند چه بر سر این آب می آید.
در طول سالیان، پژوهشگران و مردم کنجکاو اقدام به ریختن رنگ، توپ های پینگ پونگ و یا تکه چوب هایی به درون این حفره نموده اند. اما هیچ نشانی از مشاهده مجدد این اشیا دیده نشده است.در واقع هیچ کدام از محتویات این دیگچه پیدا نشده اند.
۲۱- در جزیره اوآک در کانادا، بر روی زمین یک سوراخ بزرگ وجود دارد که گفته می شود مخزن گنج های دزدان دریایی است که البته هیچ کس موفق به دستیابی به آنها نشده است.
کشف یک درخت در کنار لباسهای بلند آسیب دیده نشان دهنده این است که دزدان دریایی گنج های خود را در این حفره پنهان کرده اند. گروهی از مردم اقدام به حفاری در این منطقه نمودند. بعد از چند سال آنها تلاش خود را برای رسیدن به گنج متوقف کردند، زیرا با توجه به جاری شدن سیل عملا هیچ کاری نمی شد انجام داد. آنها تنها با یک قطعه سنگ بزرگ مواجه شدند که رویش نوشته بود : دو میلیون پوند در عمق چهل پایی مدفون است.
۲۲- یک ماده تیره رنگ و بسیار متراکم و غلیط در حال آلوده کردن کهکشان شیری و سایر کهکشان است. دانشمندان این توده سیاه رنگ را The Great Attractor می نامند.
این توده با سرعت ۲۲ میلیون کیلومتر در ساعت، حدود ۲۵۰ میلیون سال نوری با منظومه شمسی فاصله دارد. این بدین معنی است که سرنوشت جهان دارای رابطه تنگاتنگی با حضور این ماده سیاه رنگ و انرژی است که البته هیچ کس نمی داند این توده چیست!
منبع:پچ پچ
unbelievable-facts.com
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
مشاهده یوفو در نیروی دریایی آمریکا توسط بیل کوپر افشاگر بزرگ
من روز ششم ماه می 1943 به دنیا آمدم. خانواده من سابقه نظامی داشت. پدر من سرهنگ دوم نیروی دریایی, میلتون وی کوپر بود. او فعالیت حرفه ای خود را با پرواز هواپیمای دوباله و در سمت دانشجوی افسری آغاز کرد و با درجه فرمانده خلبان و پس از هزاران ساعت پرواز موفقیت آمیز بازنشسته شد. به یاد دارم خلبانها در اطراف میز آشپزخانه ما دور هم جمع میشدند و درباره هواپیماها حرف میزدند و داستان تعریف میکردند. گاهی هم از اشیاء عجیبی که یوفو یا جنگنده ناشناس
در سال 1961 از دبیرستان یاماتو در ژاپن فارغ التحصیل شدم. پاییز همان سال در نیروی هوایی ثبت نام کردم. دوره مقدماتی را در پایگاه هوایی لاکلند تگزاس گذراندم و به دانشکده فنی هیدرولیک و پنوماتیک هواپیما و موشک در پایگاه هوایی آماریلو رفتم.
در همین دوران بود که با گروهبانهایی آشنا شدم که به نوعی من را زیر بال و پر خود گرفتند. با هم به کلوب میرفتیم, دنبال زنها راه می افتادیم و آبجوی فراوان مینوشیدیم. آنها به من داستانهایی از واحدهای خاصی که با آنها کار میکردند میگفتند, واحدهایی که کارشان بازیافت بشقاب پرنده های سقوط کرده بود. گروهبان میس به من درباره عملیات انتقال بشقاب پرنده ای به چنان عظمتی گفت که تیمی مخصوص پیشاپیش آنها حرکت میکرده و تیرهای تلفن و حصارهای سر راه را پایین می آورده تا امکان انتقال فراهم شود. تیم دیگری به دنبال آنها حرکت میکرده و تیرها و حصارها را مجدداً نصب میکرده. این جابجایی تنها در شب انجام میشده و بشقاب در روز دور از جاده پارک میشده و روی آن پوشانده میشده است. از آنجا که همیشه این داستانها هنگام مستی ما گفته میشد من هیچ وقت آنها را جدی نگرفتم, نگهبانها به گفتن داستانهای حیرت انگیز به جوانترهایی چون من شهرت داشتند.
در دسامبر سال 1963 به نیروی دریایی پیوستم. همیشه عاشق اقیانوس بوده ام. از کودکی دوست داشتم ملاح شوم. علی رغم دریازدگی تصمیم گرفتم به رویایم جامه عمل بپوشانم. برای دوران آموزشی به مرکز تعلیم دریایی در سن دیگو اعزام شدم. در دوران آموزشی داوطلب خدمت در زیردریایی شدم. روحیه ماجراجویی من در آن دوران قوی بود. پذیرفته شدم و پس از گذراندن آموزش مقدماتی به زیردریایی یو اس اس تیرو SS-416 در پایگاه زیردریایی پرل هاربر در هاوایی اعزام شدم. واحد آتشباری و معدوم سازی.
در یو اس اس تیرو دو دوست خاص پیدا کردم, یکی ار آنها یک سرخپوست آمریکایی به نام جرونیمو بود.
برای من یک واقعه فراموش نشدنی و تکان دهنده هنگام خدمت در یو اس اس تیرو افتاد . ما در حال حرکت بین پورتلند در سیاتل و پرل هاربر بودیم. من دیده بان بعد از ظهر بین ساعت 12 تا 4 بودم. جرونیمو دیده بان سمت راست بدنه بود, و من دیده بان سمت چپ. انساین بال افسر عرشه بود. ما در سطح و با سرعت 10 گره دریایی در حال حرکت بودیم. جرونیمو و من مشغول دیده بانی افق بودیم, از یک سر عرشه تا سر دیگر و برعکس, بارها پشت سر هم تا وقتی چشمانمان خسته میشد و چند دقیقه ای کار را متوقف میکردیم تا چشمانمان استراحت کند و کمی گپ بزنیم. از انساین بال خواستم درخواست قهوه داغ کند. همین که به داخل دولا شد و من دوربین خود را برداشتم تا دوباره مشغول دیده بانی شوم, دیسک عظیمی را دیدم که از زیر اقیانوس سر به در آورد. آب از دورتادور آن به اطراف پاشیده میشد. با سرعت کم دور محور خود چرخید و بالا رفت و میان ابرها ناپدید شد. قلبم به شدت میکوبید. سعی کردم چیزی بگویم اما موفق نشدم. بعد تصمیمم عوض شد و سکوت کردم. من شاهد یک بشقاب پرنده به ابعاد یک ناو هواپیمابر بودم که از میان اقیانوس در آمده و به آسمان پریده بود. اطراف خود را سریع نگاه کردم تا ببینم آیا کس دیگری هم شاهد صحنه بوده یا نه. انساین بال هنوز به داخل خم شده بود و مشغول سفارش قهوه بود. جرونیمو مشغول دیده بانی طرف دیگر بود.
من بین انجام وظیفه خود مبنی بر گزارش آنچه دیده بودم, و پنهان کردن آن به دلیل اینکه میدانستم حرفم را باور نخواهند کرد, مردد مانده بودم. دوباره به اقیانوس نگاه کردم. فقط آب میدیدم و آسمان و ابر.
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. تقریباً باورم شده بود که آنچه دیدم تنها یک رویا بوده. انساین بال راست ایستاد, به جرونیمو نگاه کرد و گفت قهوه به زودی میرسد.
من دوباره به همان نقطه نگاه کردم. حدوداً در زاویه 15 درجه از دماغه و 2 و نیم مایل دریایی دورتر از ما. هیچ چیز, هیچ اثری از آنچه پیشتر دیده بودم نمایان نبود. گفتم «انساین بال, فکر میکنم چیزی را در 15 درجه دماغه دیدم اما بعد گم شد. میتوانی نگاهی بیندازی؟» انساین بال برگشت و عینکش را روی دماغش جابجا کرد, کمی بعد فهمیدم جرونیمو هم با شنیدن آنچه گفته بودم به اشتیاق دیدن چیزی که یکنواختی منظره را عوض کند نگاه خود را به همان طرف برگردانده است.
به محض اینکه دوربین را بالا آوردم بشقاب عظیم الجثه از میان ابرها بیرون پرید, چرخید و با به عقب راندن آب اطرافش حفره ای در سطح اقیانوس ایجاد کرد و از دیدها ناپدید شد. حیرت انگیز بود. این بار با چشم غیر مسلح دیده بودمش و ابعادش به اندازه دفعه اول حیرت زده ام کرده بود. انساین بال شوکه شده بود. دوربین به دست با دهان باز ایستاده بود. جرونیمو فریاد زد «عجب چیزی! شما هم دیدیدش؟» انساین بال برگشت و به قیافه حیرت زده من نگاه کرد و به آهستگی گفت «حتماً باید موقع دیده بانی من اتفاق می افتاد!» به داخل خم شد و فریاد زد «کاپیتان به پل, کاپیتان به روی پل.» دوباره دکمه را فشار داد و فریاد زد «یک دوربین بیاورید.»
کاپیتان و سر سکاندار از پله ها بالا آمدند. سر سکاندار کوئینترو دوربین 35 میلیمتر کشتی را به گردن داشت. کاپیتان صبورانه به توضیحات انساین بال گوش داد. به طرف ما دو تن نگاهی انداخت و ما توضیحات را با سر تائید کردیم. همین برای کاپیتان کفایت میکرد. مسئول سونار که ردیابی شیء زیر آب را همزمان با مشاهده هیجان انگیز ما گزارش کرده بود را صدا زد. داخل بلندگو اعلام کرد «کاپیتان صحبت میکند. من کنترل کشتی را به دست میگیرم.» صدای سکاندار شنیده شد «بله قربان» میدانستم که سکاندار به همه افراد حاضر در کشتی خبر داده که کاپیتان کنترل را به دست گرفته است, و میدانستم که احتمالاً شایعاتی در کشتی پیچیده.
کاپیتان به پایین دستور داد کسی رادار را با دقت زیر نظر بگیرد. دستور او بلافاصله اطاعت شد. همچنان که ما 5 تن به همان نقطه قبلی در دریا خیره شده بودیم, همان سفینه یا یکی کاملاً شبیه به آن به آرامی از دل آب برخاست, در هوا چرخی زد, به یک طرف مایل شد و از نظر ناپدید شد. از گوشه چشم دیدم که سر سکاندار مشغول عکس برداری است.
این بار با چیزی که دیده بودیم چنین نتیجه گرفتم که سفینه از جنس فلز بود, از این موضوع اطمینان داشتم. رنگ آن کدر بود, چیزی شبیه به رنگ مفرغ. هیچ نوری روی آن دیده نمیشد. هیچ تلالویی. فکر میکردم چیزی شبیه به ردیفی از دریچه بر روی بدنه آن دیده ام اما اطمینان نداشتم. رادار موضوع مورد مشاهده ما را در همان موقعیت و با سرعت حدودی 3 مایل دریایی تائید کرد. محدوده مکانی دقیق بود چرا که ما دیده بودیم که شیء در همان جهت حدودی کشتی ما حرکت کرده. ما شاهد تکرار فرود شی در آب, برخاستن آن, پروازش به دل ابرها و فرود دوباره آن به آب بودیم. این حرکات مکرر تقریباً ده دقیقه به درازا کشید تا وقتی که شیء برای همیشه از دیده ما پنهان شد.
کاپیتان پیش از ترک پل دوربین سر سکاندار را گرفت و به همه ما دستور داد در اینباره به هیچ کس حرفی نزنیم. به ما گفت این واقعه در طبقه بندی سری قرار میگیرد و ما حق نداریم درباره آن با هیچ کس حتی با خودمان که شاهد واقعه بوده ایم حرف بزنیم. ما اعلام اطاعت کردیم.
وقتی به پرل هابر رسیدیم به ما که یوفو را دیده بودیم اجازه خروج به خشکی داده نشد. حتی آنهایی که در آن مدت مشغول خدمت محسوب نمیشدند نیز اجازه خروج نیافتند. پس از حدود دو ساعت فرمانده ای از اطلاعات نیروی دریایی قدم به عرشه گذاشت و یکراست به اتاق کاپیتان رفت. مدت کوتاهی پس از ورود او, به ما گفته شد بیرون اتاق کاپیتان منتظر بمانیم. اول انساین بال را به داخل صدا زدند. بعد از حدوداً ده دقیقه در حالیکه به نظر متزلزل میرسید خارج شد و به اتاق افسران رفت. من نفر بعدی بودم.
وقتی وارد اتاق کاپیتان شدم فرمانده اطلاعات پرونده من را در دست داشت. میخواست دلیل خروج من از نیروی هوایی و ورودم به نیروی دریایی را بداند. همه داستان را برایش تعریف کردم و وقتی گفتم از زمان دوری جستن از نیروی دریایی از ترس دریازدگی تا امروز دیگر دچار دریازدگی نشده ام, به خنده افتاد. بعد ناگهان حالت صورتش تغییر کرد و پرسید «آن بالا چه دیدی؟»
پاسخ دادم «فکر میکنم یک بشقاب پرنده بود قربان.»
شروع به لرزیدن و دشنام دادن به من کرد. تهدید کرد تا آخر عمرم من را در زندان کشتی نگاه خواهد داشت. فکر میکردم فریاد زدن را متوقف نخواهد کرد اما ناگهان به همان سرعتی که شروع به فریاد زدن کرده بود آرام شد.
گیج شده بودم. من به سوال او پاسخی صادقانه داده بودم؛ اما تهدید به زندان شده بودم. نمیترسیدم اما خیلی هم اعتماد به نفس نداشتم. فهمیدم باید روشی دیگر پیش بگیرم. 18 سال سر کردن با پدرم و 4 سال خدمت در نیروی هوایی به من چیزهایی یاد داده بود. اول اینکه افسرها بی دلیل و ناگهانی از کوره در نمیروند. دوم اینکه اگر پاسخ من باعث چنان واکنش انفجاری شده بوده, بهتر بود هر چه از دهانم بیرون می آمد با جواب اول کاملاً فرق کند. سوم اینکه رفتار او با من از روی مهربانی و برای رسیدن من به دو نتیجه گیری قبلی بود.
دوباره گفت » از اول شروع میکنیم. آن بالا چه دیدی؟»
پاسخ دادم «هیچ قربان. هیچ چیز ندیدم و مایلم هر چه سریعتر از اینجا بیرون بروم.»
لبخندی روی صورتش پهن شد. چهره کاپیتان هم حاکی از آسوده شدن خیالش بود. «مطمئن هستی کوپر؟» پاسخ دادم «بله قربان. مطمئن هستم.»
فرمانده گفت «تو دریانورد خوبی هستی کوپر. نیروی دریایی به مردانی چون تو نیاز دارد. تو در نیروی دریایی پیشرفت بسیاری خواهی کرد.» سپس از من خواست محتویات چند تکه کاغذ را که همه یک چیز را میگفتند اما با کلمات متفاوت, بخوانم. روی کاغذها نوشته شده بود اگر درباره چیزی که وجود داشت اما من ندیدم حرفی بزنم به پرداخت ده هزار دلار جریمه یا تا ده سال زندان یا هر دو محکوم خواهم شد. همچنین همه حقوق و مزایایی که در آن زمان یا در آینده مستحق دریافتشان بودم قطع میشد. سپس از من خواست کاغذی را امضا کنم که روی آن نوشته شده بود قوانین و مقررات مربوط به حفظ اطلاعات سری مرتبط با امنیت ملی را که تازه خواندنش را تمام کرده بودم را میفهمم. با امضای برگه متعهد میشدم هرگز به هیچ روشی هیچ اطلاعاتی درباره واقعه مربوطه را با هیچ کس در میان نخواهم گذاشت. من را مرخص کردند و بینهایت خوشحال بودم که رها شده ام.
مدت کوتاهی بعد درخواست داوطلبی برای خدمت در زیر دریایی را پس گرفتم و به یو اس اس تامبیگبی منتقل شدم. روی عرشه تامبیگبی به دو ماموریت طولانی مدت رفتم. این دو ماموریت جمعاً شامل 12 ماه حضور در نزدیکی سواحل ویتنام میشد. در پایان سال کاپیتان تامبگینی را به دلیل بی لیاقتی عزل کردند و من مجدداً به آموزشگاه اعزام شدم.
خبر نداشتم قرعه به نام چه آموزشگاهی افتاده. معلوم شد آموزشگاه اطلاعات و امنیت دریایی و دوره آموزش تخصصی امنیت داخلی است NEC9545 است. آموزش عمومی برای آماده کردن من برای برپایی محدوده امنیتی, تاسیسات و ابنیه امنیتی, و حفظ اطلاعات سری انجام شد. تعلیمات من شامل تسلیحات خاص, شناسایی و خنثی سازی تله های مهلک, ردیابی شنود و فرستنده ها و بسیاری موارد دیگر بود. من به طور خاص برای خلاصه سازی و گزارش اطلاعات مربوط به منطقه پاسیفیک تربیت میشدم. از روزی که در سال 1968 وارد آموزشگاه شدم تا زمانی که نیروی دریایی را ترک کردم به طور منقطع با اطلاعات و امنیت نیروی دریایی همکاری میکردم.
پس از فارغ التحصیلی به ویتنام منتقل شدم.
در طول مدت خدمت در ویتنام و مخصوصاً در منطقه مرزی ویتنام شمالی و جنوبی, متوجه فعالیت بسیار زیاد یوفوها شده بودم. برگه های جداگانه 24 ساعته گشایش رمز در اختیار ما قرار داده شده بود, اما از آنجا که هر آن احتمال میرفت به اسارت در آییم, برای اطلاعات حساس از کلمات رمزی خاص استفاده میکردیم. به من گفته شد که اطلاعات مربوط به یوفوها مطلقاً حساس است. وقتی تمام اهالی یک دهکده در پی پرواز یوفو بر فراز کلبه هایشان ناپدید میشدند, دریافتم تا چه حد این اطلاعات حساس است. خبردار شدم که هر دو طرف درگیر جنگ به یوفوها شلیک کرده بودند و یوفوها با یک نور مرموز آبی رنگ حمله متقابل کرده بودند. شایعاتی مبنی بر ربایش دو سرباز ارتش توسط یوفوها, مثله شدن آنها و سپس اندختن بدن مثله شده آنها در میان بوته ها همه جا پیچیده بود. هیچ کس نمیدانست این شایعات تا چه حد صحت دارد, اما اینکه چنین شایعاتی دوام آورده بودند و تکرار میشدند به من این احساس را میداد که تا حدی صحت دارند.
به هاوایی بازگشتم. این بار در ساحل خدمت میکردم, در واحد اداری دفتر مرکزی فرماندهی کل ناوگان اقیانوس آرام در ماکالاپا, تپه ای بر فراز پرل هاربر.
زمان خدمت در نیروی هوایی اجازه دسترسی به برخی اطلاعات سری را داشتم, و در زیردریایی هم همینطور. وقتی به واحد اداری ناوگان مراجعه کردم, فرمهایی را برای دریافت مجوزی دیگر پر کردم. به یاد دارم یکی از سوالها این بود که آیا هرگز عضو هیچ انجمن اخوتی بوده ام یا نه. به لیست انجمنهای برادری پایین فرم نگاه کردم و انجمن دیمولای را علامت زدم. من را به خدمت در دفتر گزارشات وضعیت عملیاتی زیر نظر ستوان مرکادو گماشتند و منتظر نتایج کنترل پیشینه توسط اف بی آی به منظور ارتقا مجوز دسترسی به اطلاعات محرمانه ماندم.
شش ماه بعد به دفتر سرپرست پرسنل اطلاعات نیروی دریایی خوانده شدم. از من خواستند مقرراتی را بخوانم که مربوط به رازداری پرسنلی بوذ که به تسلیحات هسته ای, کدهای فرمان به کارگیری تسلیحات, و جزییات دیگری که مربوط به تسلیحات اتمی میشد و زیرمجموعه HQ_CR شماره 44 قرار میگرفت, دسترسی داشتند. همچنین از من خواستند یک قسم نامه امنیتی را بخوانم و امضا کنم, و من چنین کردم. سپس کاپیتان کالد-ول به من گفت که درجه مجوز دسترسی من به اطلاعات سری به طبقه فوق سری Q و اطلاعات تجزیه و طبقه بندی شده سری ارتقا پیدا کرده است و اجازه دسترسی به اطلاعات اساسی مطلقاً سری را پیدا کرده ام. همچنین به من گفت باید از ساعت 4 صبح روز بعد زیر نظر افسر مسئول خلاصه گزارشات در اطلاعات CINCPACFLT کار کنم. آنچه در دوران کارم در تیم خلاصه گزارشات آموختم, در 18 سال پس از آن رفته رفته روی هم جمع شد و در نهایت منجر به نوشتن کتابی شد که پیش روی شماست. مدتی بعد درجه مجوز دسترسی من بالاتر رفت و من هنگام حضور در مرکز فرماندهی, متصدی اطلاعات طبقه بندی خاص شدم.
روزی که فهمیدم اطلاعات نیروی دریایی در ترور رئیس جمهور جان اف کندی دست داشته, و مامور سرویس مخفی که رانندگی لیموزین او را بر عهده داشته, با شلیک به سر او را به قتل رسانده بوده, بدون مرخصی گرفتن و به قصد هرگز بازنگشتن به کارم, آنجا را ترک کردم. دوست خوبم باب سوان, کسی بود که من را متقاعد به بازگشتن به کار کرد. مدتی بعد, در اول ژوئن 1972 و در شب عروسیم, همه آنچه درباره یوفوها, ترور کندی, نیروی دریایی, دولت مخفی, عصر یخبندان پیش رو, گزینه های اول, دوم و سوم, پروژه گالیله, و نقشه های مربوط به برپایی نظم نوین جهانی میدانستم, به باب گفتم. اعتقاد داشتم همه آن موارد صحت دارد و امروز هم بر سر همین اعتقاد هستم.
باید به شما خاطرنشان کنم که مدارکی دیده ام دال بر برنامه ریزی جوامع سری از سال 1917 برای نمایش یک تهدید دروغین از طرف بیگانگان فضایی نسبت به ساکنین زمین, به منظور نزدیک کردن ابنای بشر به یکدیگر و تحت یک حکومت جهانی واحد که نظم نوین جهانی مینامندش. هنوز مشغول کنکاش برای حقیقت هستم.
پس از اینکه به کارم پایان دادند, سعی کردم اطلاعات را به یک گزارشگر منتقل کنم. در تپه های اوکلند یک لیموزین سیاه با راندن به طرف من, وادار به افتادن از صخره ام کرد. دو مرد از لیموزین پیاده شدند و از صخره پایین آمدند تا به جایی که بدن خون آلود من افتاده بود برسند. یکی از آنها خم شد و نبض من را کنترل کرد. دومی پرسید زنده هستم یا مرده. اولی گفت «نه نمرده. اما خواهد مرد.» دومی گفت «خوب است. پس لازم نیست کار دیگری بکنیم.» از صخره ها بالا رفتند, سوار ماشین شدند و صحنه را ترک کردند. خودم را از صخره بالا کشیدم و منتظر ماندم تا کسی پیدایم کند. یک ماه بعد توسط همان لیموزین گرفتار تصادفی دیگر شدم. این بار پای خود را از دست دادم. دو مرد در بیمارستان به ملاقاتم آمدند. میخواستند بدانند آیا خفه خواهم شد یا میخواهم برای پایان زندگی خود با حادثه بعدی آماده شوم. به آنها گفت پسر خوبی خواهم بود و دیگر لازم نیست نگران من باشند. در دلم قسم خوردم در اولین فرصتی که بتوانم بدون در معرض صدمه بودن, اطلاعات را درز دهم, چنین خواهم کرد. 16 سال طول کشید تا با بیست و هفت هزار دلار پول, یک کامپیوتر, و تعداد زیادی پاکت پستی به قولم عمل کنم, و حالا همه میدانند.
پس از ترک نیروی دریایی دوباره مشغول تحصیل شدم و مدرک عکاسی گرفتم. کارهای مختلفی کردم.
در بهار 1988 مجله ای را دیدیم که به سند مکشوفه ای توسط گروه مور, شاندرا و فریدمن اشاره میکرد, سندی که درباره مطلع بودن دولت از حمله به یک بشقاب پرنده و سقوط آن بود, و درباره عملیاتی به نام عملیات دوازده باشکوه MAJESTIC TWELVE . میدانستم که مور و فریدمن مامور دولت هستند و مدرک مورد اشاره جعلی است. هرگز نام شاندرا را نشنیده بودم. نام دو نفر دیگر را قبلاً در فهرست نامهای مامورانی که قرار بود شلیک آغاز برنامه روز مبادا را انجام دهند, برنامه ای که باشکوه, MAJESTIC نامگذاری شده بود و قرار بود افکار عمومی را در صورت لزوم منحرف کند, دیده بودم.
تصمیم گرفتم که وقت آن رسیده که وارد عرصه شوم و این مخفی کاری و اطلاعات دروغین را رسوا کنم. لازم بود اول ماموران را متقاعد کنم که احمقی هستم که واقعاً هیچ چیز نمیداند. اطلاعاتی جعلی را با کمی اطلاعات واقعی در هم آمیختم و از طریق جیم اسپایزر که متصدی یک شبکه کامپیوتری به اشتراک گذاری اطلاعات به نام پارانت بود, به دست مور و فریدمن رساندم. به اسپایزر گفتم باید اطلاعات را تنها به مور و فریدمن بدهد و هیچ کس دیگری نباید به آن دسترسی پیدا کند. میخواستم به این طریق با مجاب کردن آن دو مامور به گزارش دادن پرونده به مافوق خود, و در نتیجه مجاب کردن او به اینکه من بی خطر هستم, برای خود زمان بخرم تا بتوانم اطلاعات واقعی را به دست عموم مردم برسانم. اسپایزر به لس آنجلس رفت, سه روز با مور مشورت کرد, سپس بعد از بازگشت, دسترسی من به سیستم پارانت را قطع کرد.
فریدمن از طریق تلفن آدرس من, نام و آدرس کارفرمایم و بسیاری سوالات شخصی دیگر را پرسید. میدانستم که مشغول چک کردن من در شبکه اطلاعاتی و متقابلاً بازی با من هستند. تقریباً یک هفته پس از صحبت با فریدمن, دو مامور سرویس تحقیق وزارت دفاع به خانه ام آمدند و تمام فلاپی دیسکهای من را مصادره کردند. تنها دلیلی که کامپیوتر من را نبردند این بود که از نوع بدون هارد درایو بود. میدانستم نقشه ام جواب داده, زیرا خود من را نبرده بودند.
به کمک آنی, همسرم, و چند دوست بسیار نزدیک و مورد اعتماد, در نهایت صحت و اعتبار و تا جایی که حافظه ام اجازه میداد, اطلاعات واقعی را آماده کردم, و با هم بسته هایی را پست کردیم که جمعاً برای من 27 هزار دلار خرج برداشت. بسته ها را به مردمی در سراسر دنیا ارسال کردیم. به همین دلیل بود که دولت به فکر صدمه زدن به من یا از میان برداشتنم نیفتاد. هر حرکتی از طرف دولت به مثابه تائید گفته های من بود. همچنین اطلاعات را بر روی همه بولتن های کامپیوتری سراسر کشور بارگذاری کردم. همزمان به طور عمومی اعلام کردم که مور, شاندرا و فریدمن ماموران دولت هستند و سند گزارش آیزنهاور یک سند جعلی است. مورد حمله همه قرار گرفتم. همه میگفتند این سه نفر فرای چنین اتهاماتی هستند.
مور در اول جولای 1989 شخصاً اعتراف کرد که در جاسوسی از همکاران محقق خود دست داشته, مدارکی را دستکاری کرده, اطلاعاتی را در اختیار عموم گذاشته, و در شیاد خواندن پاول بنوویچ دست داشته, و در نتیجه باعث بستری شدن آقای بنوویچ در آسایشگاه روانی شده است. مور اعلام کرد که با علم و اطلاع خود, در استخدام یک آژانس اطلاعاتی بوده. هیچ کس اعتراف نکرد که در این مورد حق با من بوده است.
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
https://telegram.me/blogufolove
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز
http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE
فیلم امنیتی منتشر شده ایالات متحده امریکا از یک بشقاب پرنده عجیب
بنظر میرسد بنا به گفته ی وزارت امنیت داخلی ایالات متحده آمریکا (DHS) ویدئو منتشر شده ی اخیر مربوط به بشقاب پرنده ایی است که از دریا بیرون و ظاهرا به دو قسمت تقسیم شده است و منتقدان در سراسر جهان بیان کردند که این یک مورد واقعی است و امکان ندارد چیز دیگری باشد. ویدئو ارائه شده باید از وزرات امنیت داخلی ایالت متحده امریکا منتشر شده باشد.
محققان در سراسر جهان ویدئویی با مدت زمان تقریبا 4 دقیقه که از بشقاب پرنده و شی بیگانه گرفته شده بود، را دریافت کردند که توسط گروهی که خود را اتحاد علمی بشقاب پرنده(SCU) می نامندبه صورت آنلاین منتشر شده است. به گزارش سایت SCU، محققانی که بشقاب پرنده را تایید کردند مشخصاتی را ارائه دادند که نمی توان توسط هیچ هواپیما جنگی یا پدیده طبیعی توضیح داد.
ظاهرا این ویدئو توسط وزرات امنیت داخلی ایالات متحده امریکا (DHS) گرفته شده است که احتمالا یکی از هواپیماهای خودشان در آسمان بوده است.بنظر می رسد که ویدئو واضحی از یک شی ء ناشناخته متحرک در مسیر مشابه با چیزی که قبلا دیده شده است، نمی باشد.
کمرگ و حفاظت از مرز (مرزبانان) ایالات متحده امریکا DHC-8Q200- ظاهرا نوعی هواپیما که UFO(بشقاب پرنده) است روی دوربین ها ثبت شده است و SCUتایید کرده که این فیلم از وزرات امنیت داخلی امریکا(DHS)به بیرون منتشر شده است و افشاگر فیلم مایل نیست نام خود را فاش کند.
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=q6s5RwqnnLM
احتمالا از آنجا که این فیلم از SCUمنتشر شده است،تعداد افراد کمی برای تایید کردن این نشانه حاضر هستند. ظاهرا SCUدو سال زمان صرف بررسی این فیلم و ایجاد یک گزارش قانع کننده برای تایید صحت این فیلم کرده است. حداقل 6 دانشمند و محقق با تایید این پروژه مخالفت کردند.
گفته شده که این واقعه در مورد بشقاب پرنده در فرودگاه Rafael Hernandez در Aguadilla Puerto Rico در ساعت 9:20 بعدازظهر و در تاریخ 25 آوریل 2013 آغاز شده و توسط خدمه ای ازDHC-8هواپیما توربوپراب Turboprobاز کمرگ و حفاظت مرزی ایالات متحده امریکاCBP، نظارت شده است- که قسمتی از وزرات امنیت داخلی آمریکا است- لطفا این ویدئو جالب را در زیر ببینید:
بنظر می رسد شی مورد نظر در ویدئو شبیه به یک کره فلزی باشد که به سرعت بر فراز زمین حرکت می کند و سپس به داخل اقیانوس می رود و ظاهرا می چرخد و یا تغییرشکل می دهد، تقریبا مانند «شکل گیری » بشقاب پرنده به یک چیز متفاوت دیگر است.
Nick popاز موافقانU.I.P.S و حامی پروژه ی ما است که کاملا به این ویدئو یک پاسخ مثبت داده است ، ( فردی که رسما نشانه های بشقاب پرنده را برای وزرات امنیت دفاع بریتانیا بررسی کرده است)که گاهی اوقات کمی منصفانه تر از منتقدین است، او گفت: «با فرض اینکه این ویدئو یک جعل زیرکانه نباشد- که این روزها غیرممکن نیست- این قطعه ای از یک ویدئو جذاب است».تقریبا تنها توضیح مرسوم که ممکن است مناسب این واقعه باشد این است که برخی از هواپیماهای بدون سرنشین جدید باشد، اما فرو رفتنش در داخل دریا و خروج دوباره اش از دریا و شکافتنش به دو قسمت مجزا باعث می شود که این توضیح غیرمحتمل بنظر بیاید.
این دقیقا همان ویدئویی است که من و متخصصان هوش MOD(وزرات دفاع) با دیدنش خیلی هیجان زده شدیم، داده های در دسترس این ویدئو، امکان یک تجزیه و تحلیل علمی مناسب را فراهم می کنند.نیک پاپ «می خواهم تحولات و جزئیات ویدئو را با علاقه و اشتیاق بررسی کنم. بنظر می رسد بشقاب پرنده کنترل بسیار زیادی در پرواز میان درختان و ساختمان های بلند داشته است، و در هنگامی که یک شی در مسیر حرکتش بوده واکنش های تند و سریع کج شدن یا خم شدن، داشته است. گفتنش سخت است اما بشقاب پرنده در پایان ویدئو یا با بشقاب پرنده دیگری می پیوندد و یا به دو بخش تقسیم می شود.
بر طبق یک گزارش، هنگامی که هواپیما DHC-8از روی یک مسیر معمول پرواز بلند می شده است، متوجه شی ء عجیبی شده که » نور صورتی رنگ مایل به قرمز بوده و بر فراز اقیانوس به سمت جنوب در حرکت بوده است، » بلافاصله یک نگرانی در مورد هواپیمایی که در آنجا بود بوجود آمد که چرا هیچ کس در برج نگهبانی اطلاع نداده است » آنها هر گونه ترافیک ورودی را اطلاع می دهند»به همین ترتیب فورا آن را توسط رادیو مخابره می کنند. گرافیک SCU مسیر پرواز شی و مهارت آن را نشان می دهد و به نظر می رسد آن روز در آنجا سردرگمی زیادی وجود داشته است. ظاهرا برج نگهبانی فورا پاسخ داده : » برج نگهبانی هم به آنها گفته است که یک شی ء را دیده اند، اما از هویتش مطمئن نیستند».SCU تاییدکرد که یک پرواز به علت مصادف شدن با حضور بشقاب پرنده در آسمان به تاخیر افتاده است. به تاخیر افتادن پرواز برنامه ریزی شده فدرال FedEX در ساعت 9:26 بعدازظهر تایید شده است. همچنین SCUدر پاسخ به درخواستی که ظاهرا نشان می دهد DHC-8 در ساعت 9:16بعدازظهر از زمین بلند شده است و سپس 10 دقیقه قبل از خروج از محوطه دو بار در فرودگاه چرخیده است، جزئیاتی را در FOI منتشر کرد. لطفا در زیر جزییات ویدئو SCU را ببینید:در آنجا هم جزئیات بیشتری منتشر شده است که تایید می کند که برج نگهبانی بر روی رادار یک » شی ناشناخته» را چند دقیقه قبل از بلند شدنDHC-8ردیابی کرده است که در طرف شمال به سمت ساحل و دور منطقه شمالی فرودگاه از ساعت 8:85 تا 9:14 بعدازظهر بوده است. در گزارش آمده است که شی موردنظر بین 3 تا 5 فوت طول داشته و سرعت متغیر بین 40 تا 120 مایل در ساعت داشته است.که متوسط سرعتش 80 مایل در ساعت بوده است.»اما بخشی که واقعاجذاب بوده این است که گفته شده این شی ء ظاهرا در اقیانوس برای بیش از نیم مایل فرو رفته و دوباره از آب خارج شده و پرواز کرده است» . چیزی که باعث می شود این شی ء بسیار » بیگانه» بنظر بیاید این است که در دنیا هیچ تکنولوژی شناخته شده ای وجود ندارد که قادر به این کار باشد؟ پس از آن بیان کردند که «محققان نظریه شیی بالن دار با سرعت باد » 8 تا 13 مایل در ساعت» در سطح زمین را رد کردند و در مورد بشقاب پرنده سرعت 8 تا 12 مایل در ساعت با طول400 تا 3.200 فوت ، به این معنا است که شی موردنظر بیش از حد سریع حرکت میکرده است که توسط جریان باد می توانسته انجام بشود » ، همچنین بنظر می رسید که در آب فرو رفته بود.
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=_Mk1e5K2RzU
کاملا مطمئنم که قبلا این عمل و روش را از یک بالن نشنیده بودم (شاید ارجاع به» بالن آب و هوا») همچنین ذکر شده است که این می تواند نوعی پرنده باشد …… اما بیشترین سرعت یک شاهین قوش تیز در حالت فرود آمدن 69 مایل در ساعت است، که بلافاصله این نظر رد شد.
بهرحال همچنین پیشنهاد شده است که این می تواند نوعی از » هواپیماهای بدون سرنشین جدید نیروی دریایی به نام » flimmer» باشد که می تواند پرواز کند و در آب فرو برود، اما این هواپیما دارای سرعت 68 مایل در ساعت است. ولی بلافاصله این سوال پیش آمد که چرا اینچنین آزمایشی در نزدیک فرودگاه غیرنظامی انجام شده است. همچنین سرعت flimmerبسیار آهسته تر از حداکثر سرعت بشقاب پرنده بود. این گزارش جالب اینطور نتیجه گیری شده بود که : » برای یک شی ء که قادر به حرکت در زیر آب با سرعت بیش از 90 مایل در ساعت باشد، و با حداقل برخورد با سطح آب از هوا با سرعت120 مایل در ساعت در ارتفاع کم در منطقه مسکونی بدون چراغ دریانوردی یا ناوبری، و در نهایت قادر به تقسیم شدن به دو شی مجزا ، هیچ توضیحی وجود ندارد.
» هیچ پرنده ای، هیچ هواپیمایی، هیچ هواپیمای بدون سرنشین شناخته شده ای این قابلیت را ندارد». ممکن است این شیء ناشناخته یک مامور بیگانه باشد؟
خلاصه U.I.P- در صورتی که همه ی اینها درست باشد و یک داستان ساختگی نباشد، که تکالیفمان روشن است، در حقیقت این می تواند یک قطعه بزرگ از مدرکی برای «افشای یا آشکارسازی» مانور بشقاب پرنده باشد که نه تنها بشقاب پرنده به داخل اقیانوس با چنین سرعت قابل توجه ای می رود بلکه شی مورد نظر می تواند به » اشکال مختلف» شکل بگیرد و سپس در نهایت به نظر می رسد به دو جسم قابل پرواز شکسته شده است که اینها با دوربین دنبال شده اند.
داستان های زیادی در مورد بشقاب پرنده نا شناخته ای که در زیر آب فرو رفته شنیده ایم که گاهی اوقات می تواند موضوع بحث در عرصه ufology(شی ناشناس)باشد، و ولی این می تواند یک مدرکی برای امکان وجود این قضیه ی بشقاب پرنده باشد که دوربین های دولت ایالت متحده امریکا ثبت کرده اند. (از سایت hiduth.com)؟
منبع
http://www.disclose.tv/news/leaked_us_security_footage_of_a_confirmed_ufo_sighting/123189
با تشکر فراوان از همیاران عزیز.
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
https://telegram.me/blogufolove
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز
راز احتمالی UFO ساخت انسان که توسط یک رصدگر در هانتینگتون ایندیانا گرفته شد.
راز احتمالی UFO ساخت انسان که توسط یک رصدگر در هانتینگتون ایندیانا گرفته شد.
گزارش شاهد:با استفاده از تلسکوپ من برای رصد ماه (نوع میدان دید همه چیز وارانه و عقب گرد است)شی وارد زمینه دید تلسکوپ شد.میدان دید 400 میلی متر فاصله کانونی با لنز 3.6 میلی متری=111×بزرگنمایی. در تاریخ 14 نوامبر 2015
شی به سرعت حرکت میکرد کمتر از 1 ثانیه از دامنه دید خارج شد.
آیا میتوانست یک ماهواره باشد؟اما یک دنباله باقی گذاشت که در مدت کوتاهی از سیاه به سفید و سپس هیچ چیز انجامید.
من نرم افزار نجومیم را چک کردم.هیچ ستاره دنباله دار یا سیارکی در مجاورت وجود نداشت. اخرین ماهواره 9 یا 10 دقیقه قبل از مشاهده شی گذشته بود.
فقط میخواهم بدانم که از چه چیزی فیلم گرفتم؟
مورد موفان 72688
با تشکر فراوان از دوست عزیزم برای ترجمه و ارسال مطلب.
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
https://telegram.me/blogufolove
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز
دیسک عجیب در صحرای نوادا
دیسک عجیب در صحرای نوادا نور و شی در هوا می افکند.
من در پرواز خطوط آمریکا از سن جوز،کا به هوستون تگزاس در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ بودم که متوجه یک نور روشن خیره کننده در صحرای نوادا نزدیک لونینگ و بس شدم.
در ابتدا شی مثل یک هواپیما به نظرم آمد .یک دیسک بزرگ نقره ای دیدم که در میانه صحرا ظاهر شد.
دیسک در حال تیراندازی گوی مثل نور در هوا بود.خود دیسک چراغ های متعددی داشت که چشمها را خیره میکرد.
گوشیم را در آوردم و عکس گرفتم تا وقتی که باطری گوشیم تمام شد. باطری کامل داشتم اما تنها میتوانستم ۶ عکس تا قبل از اینکه باطری خالی شود،بگیرم.
کاپیتان هرگز یک کلمه هم نگفت.تا اینکه شی در پشت کوه ها ناپدید شد. سایر مسافرین به نظر متوجه دیسک نشده بودند و هیچ نظری نداشتند.
«عکس:تصویر با جزئیات دیسک عجیب. رنگها افزوده شده اند»
بعد از بازگشت به خانه، از چندین کارمند نیروی هوایی پرسیدم که آیا چنین چیزی را دیده اند و همه آنها پاسخ دادند هرگز.
در ابتدا فکر کردم ماهواره بوده اما اکنون تفسیر را به خودتان واگذار میکنم.من شاهد چه چیزی بودم.مورد موفان ۷۲۶۵۶
http://ufosightingshotspot.blogspot.co.uk/2015/11/unusual-disc-in-desert-nevada-throwing.html
با تشکر فراوان از دوست عزیزم برای ترجمه و ارسال مطلب.
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
https://telegram.me/blogufolove
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز
آیا پژوهشگران نخستین جسد واقعی یک بیگانه را مورد کاوش قرار داده اند ؟
پژوهشگران بیگانگان تلاش کردند از نظریه ای مبنی بر این که :جسدی که از آرامگاهی مایایی در مکزیک از جا برداشته شده است متعلق به موجودی فرازمینی است و نه مومیایی یک کودک ،پشتیبانی کنند .
مومیایی 127 سانتی متری در کنفرانس یوفو در سوفیای بلغارستان به نمایش گذاشته شد, جایی که چندین کارشناس یوفو تلاش کردند جمعیت را متقاعد کنند چشمهای این مومیایی بزرگتر از آن است که متعلق به کودک انسان باشد و همچنین گوشهای تقریبا ناموجودش به این معنی است که او حتی متعلق به زمین نیست.
نظریه پردازان توطئه ی بیگانگان ادعا می کنند در عمده ی مکان های تاریخی شواهدی از تمدن بیگانگان وجود دارد, مانند مکانهای متعلق به مایاها و مصریان . به طوری که ملاقاتشان با نژاد پیشرفته ی بیگانگان به آنها کمک کرد ساختمانهایی مانند اهرام باستانی بسازند.
به تازگی طی آزمایش حرارتی که از هرم باستانی انجام شد نقاط گرم غیرمتعارفی در بلوکهایی در پایه ساختمان یافت شدند. این موضوع پژوهشگر بیگانگان اسکات سی وارینگ ( Scott C Waring ) را واداشت تا ادعا کند این نیز جزئی از شواهد حضور بیگانگان است.
او گفت : ( این نقاط نامتعارف سه شی پر شده از انرژی در زیر هرم هستند و این می تواند گواهی باشد بر این مدعی که این هرم بوسیله بیگانگان باستانی ساخته شده است و چیزی بیشتر از منظره ای برای تماشا است . )
نظریه ای افراطی نیز ادعا می کند برخی از بیگانگان که از زمین ملاقات کرده اند در اینجا مرده اند و طی مراسمی سنتی بوسیله ی میزبانان انسانشان سوزانده شده اند.
با این حال بیشتر دانشمندان معتقدند مومیایی که در کنفرانس بلغارستان به نمایش گذاشته شد و همچنین آنهایی که پیش از این در مصر یافت شده اند چیز بیشتر از مومیایی کودکان نیستند.
کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.
https://telegram.me/blogufolove
هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز می باشد.
صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز
http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE