بایگانی دسته‌ها: سفر روح

گزیده های کتاب سفر روح_ قسمت آخر

روح های مبتدی

روحهای مبتدی دو نوع هستند؛ یک نوع آنهایی که مدت زیادی نیست از عالم ارواح بیرون آمده و زندگی های زمینی خود را شروع کرده اند.

نوع دیگر آنهایی هستند که مدت مدیدی است به زندگی های زمینی می آیند ولی هنوز پیشرفت کافی نکرده اند. من معتقدم که اصولاً سه چهارم روح هایی که در حال حاضر روی زمین زندگی می کنند و جسم بشری دارند، هنوز در مراحل اولیه پیشرفت هستند.

سوژه های من عنوان می کنند که وقتی یک روح به مرحله بلوغ کامل برسد، دیگر لازم نیست برای زندگی زمینی به این دنیا بیاید.

یکی از سوژه های من در زندگی های متوالی خود که تا به حال 850 سال طول کشیده، هنوز نتوانسته با حسادت مبارزه کند، حال آنکه در همین مدت موفق شده بر صفات سماجت، یک دندگی و تعصب غلبه کند.

یک روح مبتدی ممکن است چندین زندگی بیاید و برود و در حالت سردرگمی و غیرمفید بودن باقی بماند و با مسائل دنیوی مشغول شود، مسائلی که کاملاً با نظام هماهنگ و منطقی عالم ارواح متفاوت است.

به طور کلی من به این نتیجه رسیده ام که معمولاً وقتی یک روح، چهار یا پنج زندگی زمینی را طی کند، می تواند در برزخ عضو یک گروه شود.

در حقیقت شباهت های زیادی بین روح های هم گروه در برزخ با اعضای یک خانواده که روی زمین با یکدیگر زندگی می کنند وجود دارد.

روح هایی که مبتدی نیستند، در زندگی های زمینی به اطرافیان خود اعتماد بیشتری دارند. آنها کسانی هستند که به آینده ی مطلوب بشریت ایمان و اطمینان بیشتری دارند و به همین سبب موجب امیدواری افراد پیرامون خود می شوند.

سوژه ی شماره ی 22

– معمولاً به هر روح امکان می دهند که مدتی را در یک یا دو دنیای سهل و آسان بگذراند و کار مهم و زیادی قرار نیست انجام دهد. بعد از چنین دوره ای، زندگی سخت کره ی زمین به من پیشنهاد شد.

– آیا زندگی در کره ی زمین سخت و مشکل تلقی می شود؟

– بله، در بعضی عوالم، روح باید ناراحتی و درد جسمی متحمل شود، در برخی از عوالم دیگر مشکلات، بیشتر فکری هستند. زمین هر دو نوع سختی را دارد. اگر بتوانیم تحت شرایط سخت کار خود را خوب انجام دهیم، به ما امتیاز و جایزه داده می شود. (با تبسم) آنهایی که خیلی به عوالم مختلف نمی روند، ما را ماجراجو تلقی می کنند.

– چه جنبه ای از کره ی زمین برای تو جالب و جذاب است؟

– انسانها، آنها علیرغم اینکه با هم در جنگ و نزاع هستند، نوعی وابستگی و همکاری شبیه ارتباطات خانوادگی دارند

– آیا به نظر تو این نوعی تضاد و تناقض نیست؟

– (با خنده) اتفاقاً همین وضعیت برای من جالب است. برای من جالب است بتوانم بین مردمی که تا این حد جایز الخطا هستند و غرور و خودمحوری عجیبی دارند، زندگی کنم. می دانی مغز و فکر انسانها چقدر جالب و بی مانند است؟

– منظورت چیست؟

– بشرها بسیار خود پسند و در عین حال دستخوش احساسات و عواطف هستند. آنها می توانند از خود تلخی و بی اعتنایی بروز دهند ولی ظرفیت زیادی برای محبت و نوع دوستی نیز دارند. در این دنیا، یعنی کره ی زمین، هم رفتار شجاعانه و هم عکس العملهای ناشی از ترس و ضعف دیده می شود. همه مشغول اعمال ضد و نقیض هستند و همین تنوع برای روح من سازگار است!

روح های پیشرفته

روح های خیلی پیشرفته و پخته در بین افرادی که روی زمین زندگی می کنند، بسیار نادر و کمیاب هستند. اگرچه تا به حال من سوژه های زیادی نداشته ام که به سطح 5 پیشرفت روحی رسیده باشند و رنگ آبی از خود ساطع کنند، ولی همیشه کار کردن روی آنها به دلیل آگاهی و شناخت گسترده ای که در زمینه های معنوی دارند، بسیار جالب است.

در اغلب موارد آنهایی که در سطح 5 پیشرفت روحی هستند، اگر به زندگی زمینی بیایند، حتماً برای راهنمایی دیگران، کسب امتیاز خاص و انجام وظیفه ای مشخص است.

این گونه روح ها معمولاً در نهایت گمنامی به کردار نیک خود می پردازند. آنها اهل خودنمایی نیستند و هدفشان کمک به بهبود زندگی سایرین می باشد. مکرراً از من سؤال می شود که آیا افراد حساس، باذوق و مخصوصاً خوش فکر که با زشتی های جامعه سازشی ندارند، الزاماً روح های پیشرفته ای هستند؟ من در این مورد رابطه ی مستقیمی نمی بینم.

حساس بودن، لذت بردن از زیباییها یا حتی داشتن نیروی خارق العاده مانند غیب گویی و غیره هیچکدام دلیل پختگی و پیشرفت روحی نمی باشد. نشانه ی روح پیشرفته، داشتن حوصله (سعه صدر)، بلند نظری و توانایی رویارویی با مسائل زندگی و از همه مهم تر بصیرت و درایت فوق العاده ای است که در امور مختلف از خود بروز می دهند.

 فردی را که به عنوان نمونه ی یک روح سطح 5 انتخاب کرده ام، خانمی سی و چند ساله است که در یک مرکز بزرگ درمان معتادان کار می کند. در اولین برخورد، من بی نهایت تحت تأثیر متانت و آرامش او علیرغم تنش های فوق العاده ی محل کارش قرار گرفتم. او زن قد بلند و باریک اندامی بود.

چشمان خاکستری براق و روشن او حاکی از توجه به نکات کوچک و ظریفی بود که به چشم اغلب مردم نمی آید. احساس می کردم که او به درون من و نه به من می نگریست. همکارم پیشنهاد کرد که سه نفری با هم نهار بخوریم، چون این خانم به مطالعات من در خصوص برزخ علاقمند شده بود.

او گفت که هیچ گاه به خواب مصنوعی برده نشده ولی در ضمن تمرکزهایش به این نتیجه رسیده است که روحش شجره نامه طولانی و مفصلی دارد. وی همچنین عنوان نمود که احساس می کند ملاقات ما اتفاقی نبوده، بلکه گذرگاه لازمی در مسیر تکامل و یادگیری اوست.

گزارش شماره ی 23

…- بسیار خوب، تا سه عدد می شمارم آن وقت تو در مورد صحبت با من احساس راحتی بیشتری خواهی داشت. یک، دو، سه…حالا به من بگو اگر یکی از شاگردهایت در زندگی زمینی باشد و بخواهد توجه تو را به خودش جلب نماید، چه می کند؟

– در نهایت سکوت و آرامش… به درون خود مراجعه می کند.

– آیا همه ی افراد باید به همین ترتیب طلب کمک معنوی کنند؟

– بله، لا اقل در مورد شاگردان من این طور است.

– باید روی تو تمرکز دهند یا روی مسئله ای که برایشان پیش آمده؟

– آنها می بایست هر طور شده فکر خود را از موضوعی که آزارشان می دهد، فارغ کنند تا تماس با من تسهیل شود. انجام این کار اگر آرامش کامل نداشته باشند، دشوار است.

– وقتی در برزخ و به صورت روح هستی، چگونه می توانی پیغام شاگرد خودت را از میان میلیاردها پیغام کمک خواهی که در همان لحظه روحهای دیگر برای راهنماهایشان می فرستند، تشخیص دهی؟

– بدون وقفه تشخیص می دهم، همه ی ناظرین این توانایی را دارند، چون هر فرد با علامتی که ویژه خودش است، پیام می فرستد.

– مثل یک کد ارتعاشی در میدان ذرات فکری؟

– (با خنده) بله، شاید بتوان فرمهای انرژی را به این صورت تشریح کرد.

– خوب، وقتی پیغام را دریافت کردی، چطور پیام را به کسی که محتاج انرژی است می رسانی؟

– (با شوخی) مثل نجوا جواب را در گوشش زمزمه می کنم.

– آیا این روش کمک رسانی یک عنصر با محبت روحی به یک انسان پریشان است؟!!

– بستگی دارد، من مثل ناظری که خارج از آن بحران و در آرامش است، میزان تلاطم را تشخیص می دهم، سپس خیلی محتاطانه ذهن شاگرد را متوجه راه علاج می کنم.

– لطفاً در این مورد بیشتر توضیح بده.

– وقتی شاگردی در حالت بحرانی قرار گیرد، مثلاً بیماری جسمی داشته باشد یا غمگین، مضطرب و یا از کسی رنجیده باشد، انرژیهای منفی و کنترل نشده زیادی می فرستد که من متوجه می شوم. این انرژی منفی آنها را خسته می کند و به تحلیل می برد. در چنین موقعیتی بستگی به مهارت راهنما دارد که چه وقت و چگونه با او ارتباط برقرار کند.

مردم در بحبوحه ی بحران قدرت حرف شنوی را از دست می دهند. مثلاً وقتی بسیار اندوهگین باشند، معمولاً نمی شود پیغام را به آنها رسانید. وقتی ذهن شاگرد متمرکز نبوده و انرژی فکری اش در جهات مختلف پراکنده باشد، رابطه با او مسدود می شود.

*********************************************************

پس از مدتی اقامت در آرامش و پاکی برزخ، موقعی فرا می رسد که روح باید برای سفر دیگری به زمین آماده شود. این تصمیم آسانی نیست. روح باید جهان خرد و حکمت که در آن آزادی(نسبی) و خوشی حکمفرماست ترک کند و آماده رویارویی مجدد با نیازها و فشارهای ذهنی جسم بشری بشود. وقتی روح به برزخ می رسد مایل نیست که دوباره، حتی موقتاً جهان دوستی و محبت را ترک کند و به شرایط نا مطمئن و ترس و وحشت ناشی از تجاوز افراد بشر به حقوق یکدیگر بازگردد.

وقتی در برزخ جراحت های روانی زندگی گذشته التیام یافت و آرامش مجدد پیدا کردیم، آن وقت کشش خاصی به زندگی جسمی دیگر و پذیرفتن هویت انسان جدیدی را احساس خواهیم کرد.

 اعمال گذشته ما در قبال بشریت و موفقیت ها و اشتباهاتمان مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و ما آماده فعالیتهای بعدی می شویم.

برای من بارها اتفاق افتاده با سوژه هایی صحبت داشته ام که خواسته یا ناخواسته وضعیتی پر از مصائب و مشکلات برای زندگی بعدی انتخاب کرده اند تا از این طریق بتوانند به اهداف انجام نشده خود دست یابند.

ما وقتی به صورت روح در برزخ هستیم، جسم زندگی بعدی را به دلایل مشخصی انتخاب می کنیم.

زندگی در درون یک بدن فلج الزاماً بدین معنی نیست که روح در زندگی قبلی باعث شده که انسان دیگری معلول شود و حالا در این زندگی می بایست بدهکاری خود را پرداخت نماید.

 ممکن است روح خواسته و دانسته و بنا به مصلحتی، جسم معلولی را انتخاب کرده تا از این طریق درس خاصی را بفهمد و تجربه کند. تحمل چنین وضعیتی و مهار کردن احساس ناراحتی ناشی از بیماری جسمی و تحمل درد، ما را قویتر و پایدارتر می کند.

گزارش شماره ی 26

… پیش از آمدن به زندگی زمینی و زمانی که هنوز دز برزخ بودی، آیا خودت تقاضا کردی که جسم توانا و رشیدی به تو داده شود یا اینکه راهنمایت این جسم را برایت انتخاب کرد؟

– من تقاضا کردم که یکی از قوی ترین و بهترین جسمها به من داده شود.

– در مجموع چند جسم به تو پیشنهاد شد؟

– دو جسم که قرار بود همزمان روی زمین زندگی کنند به من پیشنهاد شد.

– اگر هیچ یک از آن دو را نمی پسندیدی چه می شد؟

– امکاناتی که به من ارائه می شوند همیشه منطبق با خواست خودم است.

اگر روح برای زندگی خود مشخصات جسم استثنایی را انتخاب کند، نهایتاً باید در یک زندگی دیگر قطب مخالف آن را برگزیند تا رفتار او به تعادل برسد.

*********************************************************

مونس روحی

سوژه هایی که برای خواب مصنوعی به مطب من مراجعه می کنند، در مورد پیدا کردن و شناسایی مونس روحی و سایر روح هایی که باید در طول زندگی با آنها روبرو شوند، نگرانی زیادی ابراز می کنند و سؤالات زیادی در این مورد دارند.

 برای شناسایی این گونه عناصر روحی، همه ما در برزخ آمادگی لازم را پیدا می کنیم. محلی که در برزخ برای ایجاد این آمادگی در نظر گرفته شده، محل تشخیص خوانده می شود.

سوژه ها می گویند دلواپسی و نگرانی که در آنجا به روح دست می دهد شبیه حالتی است که انسان در جلسه برگزاری امتحان نهایی در تحصیلات زمینی دارد. گزارش بعدی مربوط به این تجربه است.

گزارش شماره ی 28

– آیا لحظه آن فرا رسیده که تو برزخ را ترک کنی و به زندگی جدیدت بروی؟

– بله… من تقریباً آماده هستم.

– اگر ناگهان نظرت را در مورد مقطع زمانی و جسم زندگی بعدی عوض می کردی، آیا می توانستی عقب نشینی کنی و به آن زندگی نروی؟

– بله، من قبلاً هم این کار را کرده ام. برای همه ما پیش آمده است. لا اقل برای همه روحهایی که من می شناسم. خیلی اوقات ما در آخرین لحظه هم از رفتن به زندگی زمینی منصرف می شویم.

– اگر در آخرین لحظه پشیمان می شدی، چه اتفاق می افتاد؟

– آنها خیلی سختگیری نمی کردند، با من راه می آمدند. راهنمایم و دوستانم دلیل عوض شدن تصمیم را می پرسیدند، نهایتاً به زودی می آمدم، راهنمایان می فهمند که چه موقع آماده هستیم.

– خوب، خوشحالم که تحت فشار قرار نمی گرفتی. حالا برایم تعریف کن وقتی که تو تعهد نهایی برای زندگی جدید را پذیرفتی، آیا کار مهم دیگری هم هست که باید در برزخ انجام شود؟

– باید به کلاس تشخیص بروم.

– وضعیت آن محل را برایم شرح بده.

– جلسه آشنایی با روحهایی است که باید در طول زندگی آنها را شناسایی کنم.

– وقتی دو دستم را به هم زدم، تو بلافاصله به این کلاس برو، آماده هستی؟

– بله، حاضرم.

– (دستهایم را به هم می زنم) حالا هر کاری انجام می دهی، برایم تعریف کن.

– اینجا یک سالن دایره شکل است،در وسط آن سکویی قرار داده اند و سخنرانها روی آن ایستاده اند.

– خوب… بگو چند روح آنجا حضور دارند؟

– اوه.. ده پانزده نفری هستند. در گوشه های دیگر سالن دسته های دیگری هم هستند که به حرفهای سخنران مربوط به خود گوش می دهند.

– آیا آن ده پانزده روح از هم گروههای خودت هستند؟

– بعضی از آنها.

– آیا این سخنرانها همان راهنماهای شما هستند؟

– نه، ما این افراد را مشوقین می نامیم، آنها ما را برای زندگی زمینی تشویق می کنند. کار اصلی آنها این است که به ما بفهمانند در زندگی بعدی دنبال چه چیزی بگردیم. نشانه هایی به ما می دهند که باید در طول زندگی آن نشانه ها را به یاد آوریم و پیدا کنیم.

– چه نوع ننشانه هایی؟

– نشانه هایی که با شناختن آنها در مقاطع زندگی، جهت خود را پیدا کنیم.

– درست متوجه نشدم، ممکن است دقیقترصحبت کنی؟

– این پرچمها و نشانه ها کمکمان می کند که مسیرهای خاصی را در زندگی انتخاب کنیم تا به مقاطعی که قرار است وقایع مهمی برایمان رخ دهد برسیم… ضمناً بر اساس همین علامتها باید افراد بخصوصی را هم تشخیص دهیم.

*************************************************************

– هر وقت که روح بخواهد به زندگی دیگری بیاید، باید در این کلاس شرکت کند؟

– بله حتماً، ما باید حتی مطالب جزئی را نیز به خاطر بسپاریم.

– مگر شما قبلاً در انتخاب محل زندگی بعدی، همه صحنه های مربوط را مرور نکرده اید؟

– بله، منتها اینجا حتی جزئیات را به ما می فهمانند. بعلاوه پیش از شرکت در این همایش، همه افرادی را که قرار است با آنها رابطه پیدا کنم، ندیده ام.این کلاس به منزله بررسی نهایی است… همه ما را به دور هم جمع می کنند.

– یعنی همه افرادی را که قرار است در طول زندگی در وضعیت همدیگر تأثیر داشته باشند؟

– بله، در واقع این کلاس، برای آشنایی با آنهاست. البته ما در زندگی ممکن است بلافاصله وقتی به هر یک از این افراد برخورد کنیم، نتوانیم آنها را تشخیص دهیم.

– آیا مونس روحی اصلی خودت را هم آنجا می بینی؟

– (با حالت خجالت) بله، آن خانم هم اینجاست… عده دیگری هم هستند که با آنها ارتباط خواهم داشت… یا قرار است آنها با من ارتباط برقرار کنند… به آنها نیز نشانه های مربوط به خودشان داده می شود.

– حالا متوجه شدم. پس همه این روح ها از گروه خودت نیستند، منتها هر یک به نحوی در زندگی آینده ات قرار است نقش مهمی ایفاء کنند؟

– (با کم حوصلگی) بله، ولی اگر شما مرتباً با من حرف بزنی، حواسم پرت می شود و حرفهای سخنران را به خوبی متوجه نمی شوم.

– (دوباره آهسته صحبت می کنم) خیلی خوب، حالا باشماره 3، من وضع پیشرفت کار این کلاس را به حالت تعلیق در می آورم تا تو به جهت صحبت با من چیزی را از دست ندهی (به آرامی) یک.. دو… سه. در این مدت لطفاً تو در مورد پرچمها و نشانه ها بیشتر برایم توضیح بده، موافقی؟

– خیلی خوب، موافقم.

– آیا منظور تو این است که هر وقت لازم باشد در طول عمرت هر کدام از این روحها را شناسایی کنی، برانگیزنده خاص او عمل می کند، در نتیجه تو می توانی آن را تشخیص دهی؟

– بله، به همین خاطر هم همه ما را امروز اینجا احضار کرده اند. در مقطعی از زندگیم هر یک از این افراد ظاهر خواهند شد. با دیدن نشانه ی خاصی من باید آنها را به یاد آورم.

– خوب اگر در زندگی زمینی حرف سخنران و مشوق خود را به یاد نیاورید و آن شخص را تشخیص ندهید، آن وقت چه اتفاقی می افتد؟

– (مکث) باز هم امکانات دیگری به ما داده می شود.. ممکن است به خوبی موقعیت اولی نباشد… هر کسی ممکن است لجاجت بکند، اما…

– اما چه؟

… اما.. ما معمولاً علائم مهم را فراموش نمی کنیم.

– چرا راهنماهای ما، کار را انقدر پیچیده و مرموز می کنند؟ چرا در موقعیتهای مهم زندگی، همان موقع به ما آگاهی نمی دهند که چه کار باید بکنیم؟

– به این دلیل که وقتی ما به زندگی زمینی می رویم، حق انتخاب داریم و باید خودمان واکنشهای خودمان را کنترل کنیم و ازقبل چیزی به ما دیکته نمی شود. روح ما از طریق کوشش و عملکرد خودمان پروررش پیدا می کند.

**************************************************************

بعضی اوقات درسها را به راحتی می آموزیم اما اغلب اوقات به این سادگی نیست . مهمترین قسمت مسیر زندگی در واقع پیچ های جاده است . در آن موارد باید خیلی هشیار باشیم که نشانه ها را گم نکنیم و نادیده نگیریم.

– حالا برایم بگو مهمترین نشانه ای که حتماً باید آن را به خاطر داشته باشی، چیست؟

– خنده ملیندا

– ملیندا دیگر کیست؟

– قرار است همسر من بشود.

– خنده ملیندا را چطور تشخیص خواهی داد؟

– قرار است وقتی برای اولین بار او را می بینم، مشغول خنده باشد، خنده اش صدای عجیبی دارد. مثل زنگ شتر، تشریح آن مشکل است. بعد هم از بوی عطرش. هنگامی که با هم خواهیم رقصید، قرار است او را بشناسم. بوی آشنایی خواهد بود ضمناً چشمهای او را تشخیص خواهم داد!

– پس برای شناسایی مونس روحی خود بیشتر از یک علامت به تو داده شده است؟

– بله، شاید من آنقدر کودن هستم که مشوقین احساس کرده اند به بیش از یک نشانه احتیاج دارم. آنها می خواهند وقتی او را ملاقات می کنم، حتماً در شناسایی او موفق شوم.

– آیا به او هم علامتی داده شده که تو را تشخیص دهد؟

– بله، گوشهای بلند من! هنگام رقص هم چند بار به جهت دستپاچگی پاهایش را لگد خواهم کرد و نشانه دیگر احساسی است که قرار است موقع رقص به او دست دهد.

از قدیم گفته ند که چشم پنجره ای به سوی روح است.هیچ یک از اعضای بدن به اندازه چشمها در امر شناسایی مونس روحی مؤثر نیست. روحها خاطرات صدا و بوی افراد را نیز در حافظه خود نگه میدارند. مشوقین به ما یاد میدهند که از هر پنج حس ظاهری، به عنوان علامت های تشخیص روح ها در طول زندگیمان استفاده کنیم.

– آیا ممکن است در طول زندگی مرتکب یک اشتباه اساسی شده و پرچم عوضی را دنبال کنید و در نتیجه مثلاً کار و شغلتان چیز دیگری بشود، یا به شهر دیگری بروید و لذا نتوانید فرد مؤثری را ملاقات کنید؟

– (مکث طولانی) در مورد من وضع این طور است، من غالباً علائم و نشانه ها را می بینم اما در بعضی موارد به آنها توجه نمی کنم…یعنی به طرف دیگری متمایل می شوم. گاهی اوقات دلیلش این است که حالت وسواس پیدا می کنم و علیرغم دیدن نشانه های زیاد به تجزیه و تحلیل می پردازم. بعضی اوقات برعکس به اندازه کافی در مورد وضعیت فکر نمی کنم یعنی گاهی به افراط و گاهی به تفریط کشیده می شود.

– و در نتیجه کاری خلاف آنچه در برزخ برنامه ریزی شده بود، انجام می دهی؟

– بله و در این گونه موارد آن نتایج مطلوب گرفته نمی شود، منتها ما به جهت اختیار خودمان گاهی پرچم قرمز را ندیده می گیریم.

******************************************************************

در لحظه ای از زمان، بلافاصله قبل از تولد، روح خیلی محتاطانه جسم را لمس می کند و با مغز نوزاد ارتباط برقرار می نماید. بدن نوزاد در مورد قبول یا رد روح حق انتخاب ندارد. زمان دقیق ارتباط روح با جسم بستگی به انتخاب روح دارد. تحقیقات من نشان می دهد روحهایی که زودتر به جنین می پیوندند، در دوران حاملگی مکرراً به درون و بیرون رحم مادر می آیند و می روند.

وقتی تولد صورت گرفت، اتحاد روح و جسم تکمیل می شود و به صورت نوعی شراکت در می آید. امکان خروج روح از جسم به جز لحظه مرگ فیزیکی باز هم درمواردی وجود دارد، مثلاً در حالت خواب، تمرکز عمیق و یا وقتی بدن تحت تأثیر داروهای بیهوشی اتاق جراحی قرار دارد، روح موقتاً جسم را ترک می کند. غیبت روح در مورد صدمات شدید مغزی و یا حالت کوما خیلی طولانی تر است.

سوژه شماره 29 با شرح زیبایی اعجاز آمیز و خلاقه پیوستن روح به جسم انسان جدید مطالب خود را ادامه می دهد.

– خوشحالم که سالم و سرحال به جسم جدید وارد شدی، حالا به من بگو چه مدت از تشکیل جنین گذشته؟

– پنج ماهه است.

– آیا تو معمولاً در همین موقع از دوران بارداری به جنین می پیوندی؟

– نه، زمان پیوستن من به جسمهایم متفاوت بوده و به وضع بچه، مادر و زندگیی که در انتظارش بوده ام بستگی داشته.

– آیا تو می دانی که سایر روح ها معمولاً در چه زمانی وارد جسم می شوند؟

– اوه … بعضی ها مدت طولانی تری دور و بر جنین می پلکند، یعنی می روند و می آیند. وضع خسته کننده ای است.

– یعنی معمولاً چه کار می کنند؟

– مثلاً خود من، مدت خیلی زیادی در درون رحم مادر نمی مانم، چون حالت بیکاری و بی حوصلگی دست می دهد.

– خوب، مثلا ً همین دفعه که در رحم مادر هستی، اگر همراه جنین نباشی، چه کار می کنی؟

– (با لبخند) راستش را بخواهی به بازی و تفریح می پردازم. وقتی جنین هنوز خیلی فعال نیست، موقعیت خیلی خوبی برای تنبلی می باشد. من و سایر دوستانم که در موقعیت مشابهی هستند، سری به جاهای جالب و دیدنی کره زمین می زنیم، بعضی اوقات هم از اماکنی که در زندگی های قبل آنجا بوده ایم، دیدن می کنیم.

– آیا تو و سایر روحها فکر نمی کنید که ترک جنین برای مدت طولانی، نوعی کوتاهی در مورد مأموریت و مسئولیت شما می باشد؟

– (با حالت دفاعی) اصلاً چه کسی گفته که ما مدت طولانی جنین را ترک می کنیم؟ تازه، در آن مرحله کار اصلی ما هنوز شروع نشده است.

****************************************************************

– وقتی جنین را ترک می کنید، آیا فقط در سطح کره زمین به این طرف و آن طرف می روید؟

– بله، ما سعی می کنیم که خیلی با جنین فاصله نگیریم. من نمی خواهم شما فکر کنید که ما با بچه متولد نشده هیچ کاری نداریم، من با ذهن آن بچه مشغول هستم، اگرچه هنوز کاملاً آماده نیست.

– تا چه زمانی شما جسم بچه را گهگاه ترک می کنید؟

– تا سن پنج یا شش سالگی. معمولاً وقتی بچه برای مدرسه رفتن آماده شود، همکاری ما به صورت عملیاتی در می آید. تا پیش از این سن، می شود بچه را به حال خود تنها گذاشت.

– آیا شما موظف نیستید که دائماً در جسم خود باشید؟

– اگر اشکالی برای جسم پیش بیاید، من با سرعت گلوله حاضر می شوم.

– اگر با دوستانت مشغول تفریح باشی، چطور می فهمی که اشکالی پیش آمده؟

– هر مغزی، امواج خاص خود را ساطع می کند، مثل اثر انگشت. اگر برای بچه ای که ما قسمتی از او هستیم اشکالی پیش بیاید، بلافاصله می فهمیم.

– پس تو در همه موارد مراقب بچه هستی، چه در درون او باشی چه در بیرون، بله؟

– (با افتخار) بله، البته تازه من مراقب والدین هم هستم. آنها ممکن است در اطراف بچه با هم بگو مگو داشته باشند و این کار آنها سبب بوجود آمدن ارتعاشات آزار دهنده پیرامون بچه می شود.

– اگر چنین اتفاقی بیفتد، تو به عنوان روح چه کار می توانی بکنی؟

– تا آنجا که ممکن است بچه را آرام می کنم. ضمناً توسط بچه سعی می کنم والدین را نیز آرام نمایم.

– به عنوان مثال بگو برای آرام کردن والدین چه کاری از تو ساخته است؟

– مثلاً بچه را وادار می کنم که برای والدین بخندد، به صورت آنها چنگ بزند، این طور چیزها بچه را نیز برای والدین عزیزتر می کند.

– آیا تو که در حالت روحی هستی، می توانی حرکت فیزیکی بچه را هم سبب شوی؟

– بله، من به عنوان مثال آن قسمت از مغز که حرکتها را کنترل می کند، تحریک می کنم. گاهی حتی دنده های بچه را غلغلک می دهم تا بخندد. خلاصه هر کاری که لازم باشد انجام می دهم تا محیط خانواده ام آرام تر باشد.

– آیا خاطرات زندگی های گذشته هم به یاد این بچه می آید؟

– بله، ما گاهی رؤیاهایی داریم، مثلاً هنگام بازی با سایر بچه ها داستانهایی خلق می کنیم و از دوستان خیالی حرف می زنیم، اما در واقع آن قصه ها و آن رفقا واقعیت داشته اند و فراموش شده اند. بچه ها در سالهای اول تولد چیزهایی می دانند که خارج از تصور بزرگترهاست.

پایان

http://reyhaaneh.blogfa.com

راهنمایان ما – سفر روح (8)

راهنمایان ما

تا به حال سوژه ای نبوده است که صحبت از راهنمایش نکند. در تمام جلسات خواب مصنوعی موضوع راهنما کم و بیش مطرح می شود.

غالباً سوژه ها قل از دیدن چهره و یا شنیدن صدای راهنما، حضور او را حس می کنند. تشخیص راهنما و آشنا شدن با او به فرد این احساس را می دهد که یک قدرت گرم، مهربان و مبتکر همواره با آنها همراه است.

به کمک راهنمایان، ما به هویت خودمان و بقای روح پی می بریم و با موضوع زندگی های متوالی آشنا می شویم. هر اندازه روح پیشرفته تر باشد، راهنمای بالاتری برایش تعیین می شود.

سوژه ها گاهی راهنمایان خود را با نامهای معمولی خطاب می کنند، گاهی هم آنها را با اسامی عجیب و غریب می خوانند. غالباً می شود ریشه ی آن اسامی را در یکی از زندگی های قبلی سوژه که تحت نظر آن راهنما بوده است، پیدا کرد.

این مربیان با مهارت و روش آموزشی خود به تصحیح اعمال و حتی افکار ما می پردازند. بیشتر اوقات ایده هایی که ما مدعی هستیم از خودمان است، در واقع توسط یک راهنمای دلسوز به ما القاء می شود.

این راهنمایان در مراحل سخت و در گرفتاری های زندگی زمینی همواره موجب دلداری ما می شوند، به خصوص در دوران کودکی که ما نیاز به تسکین و آرامش داریم.

بعضی از راهنمایان جوان هستند و در زندگی های قبلی خود توانسته اند بر صفات منفی خاصی که مبارزه با آنها بسیار مشکل بوده است، فائق آیند و حالا راهنمای روحهایی شده اند که با همان صفات و همان مشکلات رفتاری روبرو می باشند.

سوژه ی گزارش شماره ی 18 وقتی در حالت خواب مصنوعی متوجه شد که راهنمایش، اووا، هم اکنون یک زندگی زمینی را می گذراند، بسیار هیجانزده و متعجب گشت.

گزارش شماره ی 18

– آه خدایا! می دانستم! می دانستم چیز خاصی در مورد او هست.

– در مورد چه کسی؟

– پسرم، اووا الان پسر من است، او براندن است!

– یعنی پسر تو واقعاً همان اووا راهنمایت است؟

– بله، بله ( با خنده و گریه تؤام ) می دانستم! از همان روز که به دنیا آوردمش احساس می کردم، او به نحو دلپذیری آشنا به نظرم می رسید، حالت خاصی برایم داشت، خیلی بیشتر از یک نوزاد معمولی بود.

– روزی که به دنیا آمد، چه چیزی فهمیدی یا احساس کردی؟

– واقعاً نمی دانستم، اما در درونم احساس خاصی داشتم، نه فقط آن احساسی که تولد اولین فرزند به مادر می دهد. احساس می کردم که این موجود آمده که مرا کمک کند، متوجه هستید؟ چقدر عالی است! این واقعیت دارد، او خودش است!

(من سعی کردم قبل از ادامه صحبت ، سوژه را آرام کنم. چون آنقدر با نا آرامی و هیجان به این طرف و آن طرف تکان می خورد که نزدیک بود از روی صندلی راحتی بیفتد)

– چرا فکر می کنی که این مرتبه اووا به صورت فرزندت به دنیا آمده؟

– (با حالت نسبتاً آرام، ولی هنوز گریه می کرد) برای این که در این دوران سخت کمکم کند، در این دورانی که افراد اطراف من حاضر نیستند مرا قبول کنند. حتماً او می دانسته که من وارد یک مرحله بحرانی و سخت از زندگیم شده ام و می خواسته به صورت پسرم بیاید. قبلاً در این مورد با او حرف نزده بودم، اما چقدر عالی است! حالا می فهمم، خدایا چه لطف بزرگی به من شده است! در اوایل حاملگی حتی مطمئن نبودم که این بچه را نگهدارم، حالا درست می فهمم چه خبر است!

سوژه ها در حالت خواب مصنوعی متوجه می شوند که راهنمایان بلافاصله در حل مشکل آنها اقدام نمی کنند، بلکه به نحوی راه را روشن می کنند تا خود شاگرد بتدریج جلو برود. به نظر من، ما وقتی از یک نیروی برتر معنوی طلب کمک می کنیم، نباید تقاضای تغییر فوری کل وضعیت را داشته باشیم. نحوه ی پیشرفت ما در زندگی بر اساس برنامه ریزی است، لذا من توصیه می کنم که ما قدم به قدم و مرحله به مرحله طلب کمک نماییم و در همه ی اوقات آمادگی روبرو شدن با وضعیتهای ناگهانی را نیز داشته باشیم.

راهنمایان ما را کمک می کنند تا بتوانیم، تنهایی وانزوایی را که هر روح در موقع تولد و شروع یک زندگی زمینی جدید با آن روبرو می شود، تحمل کنیم. هر قدر هم اعضای خانواده مان در زندگی زمینی به ما محبت کنند، باز ما این تنهایی را احساس می کنیم.

http://reyhaaneh.blogfa.com

سفر روح (7)

من در ابتدا که بررسی در برزخ را شروع کردم، موضوع گروه بندی ارواح را قبول نداشتم. تصور من این بود که روح ها پس از مرگ جسمی زمین را ترک می کنند و بدون هدف و برنامه ی خاصی در آن دنیا در گردش هستند اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که جایگزینی ارواح در برزخ، بر اساس پیشرفت و آگاهی آنها صورت می گیرد.

سوژه ها وقتی در حالت خواب مصنوعی از «واحد اولیه» خود صحبت می کنند، منظورشان تعدادی از ارواح است که با هم در تماس مداوم و یا مکرر هستند، درست مثل اعضای یک خانواده در زندگی زمینی. این ارواح آنقدر به یکدیگر وابسته هستندکه تصور آن بر اساس روابط زندگی زمینی امکان پذیر نمی باشد.

تعداد بیشماری واحد اولیه، تشکیل یک گروه ثانویه را می دهد . هر گروه ثانویه را می توان به یک نیلوفر دریایی با برگ های بیشمار تشبیه کرد. هریک از برگ ها به منزله ی یک واحد اولیه است و تماس زیادی با سایر برگها ندارد.

هر واحد اولیه متشکل از سه تا بیست و پنج روح است. طبق اظهار سوژه ها حد متوسط تعداد اعضای هر واحد اولیه تقریباً پانزده روح می باشد و به آنها «دایره درونی» گفته می شود.

اتحاد و ارتباط بین اعضای یک واحد اولیه ابدی است.

این روح ها از لحاظ میزان پیشرفت هم ردیف هستند، اهداف مشترک دارند و همواره با یکدیگر در تماس می باشند، غالباً وقتی هم برای زندگی زمینی به دنیای خاکی می روند، با هم دوستان صمیمی و یا اعضای یک خانواده می شوند. معمولاً روحهایی که در زندگی زمینی خواهر و برادر بوده اند، در یک واحد مشترک برزخی با هم هستند ولی پدر و مادر غالباً با آنها نمی باشند.

آنها معمولاً در دروازه ی برزخ به استقبالمان می آیند ولی در مدت اقامت در آنجا خیلی همدیگر را نمی بینیم. جدایی والدین با فرزندانشان در برزخ بیشتر به این دلیل است که در روش آموزشی آنجا، افرادی همکلاسی می شوند که در آخرین زندگی زمینی خود از لحاظ سن و وضعیت اجتماعی سنخیت داشته اند.

سرعت یادگیری روح ها متفاوت است. بعضی ها تند تر و بعضی دیگر کندتر پیشرفت می کنند. وقتی میزان پیشرفت هر روح به حد مشخصی برسد، به علت ازدیاد انرژی فیزیکی اجباراً گروه مربوط به خود را ترک می کند. این گونه روح ها سپس واحد آموزشی مستقلی تشکیل می دهند و تحت نظر و سرپرستی راهنمایشان مجدداً به آموزش بیشتر می پردازند.

وقتی سوژه ای در خواب مصنوعی به حالت ابرآگاه می رسد، غالباً از آزادی حرکت و رفت و آمد به فضاهای دیگری که ارواح سطوح مختلف با هم معاشرت دارند و به گردش و تفریح می پردازند، صحبت می کند. در این مکان عمومی، روح ها به فعالیت های مختلفی مشغول می شوند.

بعضی ها با یکدیگر شوخی می کنند، گروهی حتی مهمان دعوت می کنند که بیاید و برایشان قصه و حکایت تعریف کند و آنها را سرگرم نماید، درست مثل نقالهای قرون وسطی.

سوژه ی دیگری می گفت که روحهای هم ردیفش خیلی علاقه دارند که یک عنصر روحی که او را «فکاهی» صدا می کنند بیاید و با کارهای بامزه اش آنها را بخنداند.

 تجربه ای که بارها توسط سوژه های مختلف بیان شده این است که روح ها گاهی برای تمرکز بیشتر انرژی فکری و ایجاد اتحاد واتفاق و هماهنگی بین خودشان، به طور حلقه ای، دایره وار دور هم جمع می شوند و به خواندن آواز دسته جمعی و همخوانی می پردازند. در این حالت همه ی سوژه ها نوعی ارتباط با قدرت برتری را گزارش می دهند.

گاهی اوقات وقتی روح ها دور هم جمع می شوند و تمرکز می دهند، نوعی رقص با وقار و با متانت را نیز بازگو می کنند که به صورت در هم آمیختن نورها و رنگهای مختلف به صورت بسیار زیبایی برایشان مجسم می شود. اشیاء مادی مانند قایق، حیوانات، ساحل دریا و مقبره ی مقدسین نیز گهگاه به نظرشان می آید. این تصاویر، مفاهیم وخاطرات خاصی از زندگی های متوالی زمینی را برایشان تداعی می کند.

هر روح، رنگ خاصی از خود ساطع می کند. روح های پیشرفته تر، رنگهای تیره تری دارند. بنفش، تیره ترین رنگ و نشان دهنده ی بیشترین پیشرفت روحی است. روح هایی که طول موج رنگ آنها سفید و یا شیری رنگ باشد، از انرژی ارتعاشی کمتر و لذا دانش پایین تری برخوردار هستند.

اگرچه تعداد روح هایی که به سطوح بالاتر می رسند، به تدریج کمتر می شود ولی صمیمیت و نزدیکی بین آنها کاهش نمی یابد.

http://reyhaaneh.blogfa.com/cat-2.aspx

سفر روح (6)

گزارش شماره ی 13

– حالا که از دوش شفابخش فارغ شده ای به کجا می روی؟

– به دیدن مشاورم

– اسمش چیست؟

– … کلودیس… اسمش کلودیس است.

– وقتی وارد برزخ شدی، با کلودیس صحبت کردی؟

– نه، هنوز آمادگی نداشتم… فقط می خواستم پدر و مادرم را ببینم.

– حالا چرا به دیدن کلودیس می روی؟

– … باید … درباره ی کارهایم توضیح بدهم… بعد از اتمام هر یک از زندگی هایمان این مرحله را می گذرانیم… اما این مرتبه حسابی وضعم خراب است!

– چرا؟

– چون خودکشی کردم

– اگر کسی در زندگی زمینی مرتکب خودکشی بشود، روح او را در برزخ تنبیه می کنند؟

– اینجا تنبیه به صورتی دیگر و نه به صورتی که در زمین مرسوم است وجود دارد و جنبه ی آموزش دارد.

 کلودیس از این جهت ناراضی خواهد بود که من زود از میدان در رفتم و شهامت رویارویی با مشکلات را نداشتم. خودکشی مسئله ی مرا حل نکرده و همه چیز به همان صورت وجود دارد.

 حالا باید در قالب جسمی دیگر برگردم و با همان مشکلات روبرو شوم، فقط در این میان فرصت زیادی را از دست داده ام و خیلی پشیمان هستم!

– آیا تو را به جهت خودکشی محکوم نخواهند کرد؟

– (مکث) از کاری که کرده ام بسیار اندوهگینم…..

پس از اتمام هر گزارشی، من همواره تحت تاثیر صداقت روحها قرارمی گیرم. توجه کرده ام که هر وقت روحی یک زندگی سازنده داشته و خیر و منفعتش به خود و اطرافیانش رسیده باشد، با علاقه و اشتیاق به برزخ باز می گردد، برعکس هر وقت سوژه ای مانند گزارش شماره ی 13 احساس می کند که زندگی خود را تلف کرده، به خصوص اگر مرتکب خودکشی شده باشد، از بازگشت به برزخ اکراه دارد…

گزارش شماره ی 14

– پس برای روح مشکل است که در قالب جسم، زندگی زمینی داشته باشد؟

– بله، کاملاً به خصوص برای روح های کم تجربه تر، آنها به زندگی زمینی می روند و انتظار دارند همه با آنها منصفانه برخورد کنند ، ولی خلاف آن را تجربه می کنند و ناراحت می شوند.

 برای بعضی روحها، چندین زندگی متوالی طول می کشد تا با وضع دنیای خاکی آشنا شوند.

http://reyhaaneh.blogfa.com/cat-2.aspx

آشنایی با برزخ ، سفر روح (5)

آشنایی با برزخ

پس از پایان دیدار با آنهایی که هنگام ورود به برزخ به استقبالمان می آیند، ما آماده می شویم که به محل معالجه و شفا یافتن برویم. معمولاً پس از این مرحله، در مکانی دیگر هم توقف داریم تا در آنجا با محیط برزخ و زندگی به صورت روح آشنا شویم و با آن خو بگیریم. من شفاخانه را به عنوان یک بیمارستان صحرایی تلقی می کنم که روح های آسیب دیده و آزرده از صحنه ی جنگ زمینی به آنجا آورده می شوند. سوژه ی بعدی، مردی است که روح نسبتاً پیشرفته ای دارد و بارها از این مرحله ی معالجه و بازسازی رد شده و جریان توقف در این مرحله را شرح می دهد :

گزارش شماره ی 11

– بعد از ترک دوستانی که پس از مرگ به ملاقات تو آمده بودند، روحت به کجا می رود؟

– من برای مدتی تنها هستم…از مسافت های دوری رد می شوم.

– بعد چه اتفاقی می افتد؟

– من توسط یک نیروی نامرئی به طرف فضای بسته تری راهنمایی می شوم… به آستانه ی جایی که انرژی خالص است..حالت کشتی شفا دارد.. من به درون پرتاب میشوم و یک نور روشن گرم می بینم. آن نور به صورت یک جریان انرژی مایع به من نزدیک می شود…..در ابتدا نوعی بخار اطراف مرا فرا گرفته است، آن نور، روح مرا مانند یک موجود زنده لمس می کند سپس به نوعی آتش گونه در من جذب می شود و تمام دردها و رنجهای مرا می شوید و تمیز می کند…

– تو که بدن نداری پس این انرژی چگونه روح تو را می شوید؟

– خودیت مرا تمیز می کند، من از زندگی قبلی بسیار خسته ام

مرحله ای که من آن را دوش شفابخش نامیده ام، در واقع سرآغاز جریان معالجه و نوسازی روح هایی است که به برزخ باز می گردند. بلافاصله پس از این مرحله(به خصوص در مورد روح های جوان)، جلسه ی مفصل گفتگو و مشاوره با راهنمای هر روح فرا می رسد. افرادی که در حالت خواب مصنوعی این جلسه ی مشاوره را شرح می دهند، اظهار می دارند که راهنمای آنها در عین محبت و تسلی بخشیدن، نوعی بازخواست نیز از آنها به عمل می آورد. هیچ چیز شاگرد از نظر معلم معنوی پوشیده نیست، هیچ چیز در آنجا قابل پنهان کردن نمی باشد.

جلسه ی آشنایی معمولاً در محلی به شکل اتاق صورت می گیرد. مبلمان، محل و مدت این کنفرانس در پایان هر زندگی متفاوت است. ظاهراً ارواح پیشرفته تر نیازی به این مرحله ی آشنایی ندارند. مصاحبه ی روحهای پیشرفته تر توسط راهنمایان ارشد و استادان انجام می شود. مشاوران به عنصرهای کم تجربه تر توجه بیشتری معطوف می دارند چون تطبیق دادن آنها با نحوه ی زندگی به صورت روح برایشان مشکل تر بوده است.

http://reyhaaneh.blogfa.com

سفر روح (4)

سوژه های من عنوان می کنند که هیچ روحی به صورت خلقتی و تکوینی، شیطانی نیست و این برچسب را در طول زندگی های زمینی خود به دست می آورد.

 جایگاه تمام ارواح در برزخ یکسان نیست و هر گروه بسته به سطح پیشرفتش، در مکانهای مختلفی در برزخ قرار می گیرد.

 بررسی های من نشان می دهد که روح های مبتدی که در زندگی های زمینی اولیه ی خود مرتکب اعمال منفی می شوند، باید یک دوره انزوا در برزخ را طی کنند. نهایتاً آنها را با روحهای هم ردیف خود وارد دوره های آموزشی فشرده می کنند و تحت سرپرستی و مراقبت شدید قرار می دهند.

 در واقع این کار، علاوه بر تنبیه، به منظور تطهیر خطاهای قبلی، افزایش شناخت و آگاهی و بازسازی آنها می باشد. من گزارشاتی از سوژه ها شنیده ام حاکی از این که روحی بلافاصله پس از دوره ی انزوا در قالب جسمی جدید به دنیا آمده تا در زندگی جدیدش با اعمال نیک خود خطاهای گذشته را جبران کند، گزارش زیر روشنگر این وضعیت است.

گزارش شماره ی 10

– آیا روح در مقابل اعمال خطای جسم خود که منجر به تجاوز به حقوق دیگران می شود مسئولیت دارد؟

– بله، اعمالی که به سایرین صدمه بزند به روح هم مربوط می شود. من با یک روح که این وضع برایش پیش آمد آشنا شدم.

– در مورد آن عنصر روحی چه می دانی؟ وقتی آن روح بعد از زندگی زمینی به برزخ آمد، برایش چه اتفاقی افتاد؟

– آن مرد سبب ناراحتی شدید دختری شده بود. وقتی اینجا آمدیم به گروه ما نپیوست چون کارهای او در زندگی اخیر زمینی اش خیلی بد بود، برایش دوره ی آموزشی جدا ترتیب دادند.

– تنبیه او به چه صورت بود؟

– تنبیه… به معنای دیگری است…بازسازی بگوییم بهتر است…البته این بستگی به هر معلم دارد…معلم ها به طور کلی به آنهایی که آزار و ضررشان به دیگران رسیده، بسیار جدی برخورد می کنند.

– منظورت از بسیار جدی چیست؟

– خوب… به این دوست ما اجازه ندادند همراه ما… همراه دوستانش باشد…بعد از آنکه در آن زندگی زمینی دخترک را آزار داده بود.

– آیا او هم از همان مسیری که شما به برزخ بازگشتید، به آنجا آمد؟

– بله، اما کسی به ملاقاتش نیامده بود، او را مستقیماً به جایی فرستادند که به تنهایی با یک معلم مشغول آموزش شود.

– بعد برایش چه روی داد؟

-پس از مدتی… نه خیلی طولانی… او را به صورت یک زن به زمین بازگرداندند. به جایی که مردم اطرافش خیلی خشن بودند و همه را به طور فیزیکی مورد تجاوز قرار می دادند… این انتخاب مخصوصاً برایش شده بود که مورد تجاوز قرار گرفتن را تجربه کند.

– فکر می کنی آن روح برای آزردن آن دختر در زندگی قبلی جسم آن زمان خود را سرزنش می کرد و مسئول می دانست؟

– نه، او خودش خطا را قبول کرد، خودش را سرزنش می کرد که نتوانسته جلوی وسوسه و لغزشهای جسمش را بگیرد.

او قبول کرد که در زندگی بعدی به صورت یک زن مورد تجاوز قرار گیرد تا درست درک کند چه بر سر آن دختر آورده.

– اگر این دوستت باز هم مطلب را درک نکند و دوباره مرتکب اعمالی ناپسند در زندگی زمینی بشود، ممکن است پس از بازگشت به برزخ، روح او را به کلی منهدم کنند؟

– (مکث طولانی) انرژی را نمی شود به این سادگی منهدم کرد…ولی ممکن است آنقدر مورد دگرگونی قرار گیرد که تا چندین زندگی بعدی هم نتواند وضعیتش را جبران کند.

– چگونه؟

– نه با انهدام… با تغییر شکل

سوژه ی گزارش شماره ی 10 حاضر نشد که به بقیه ی سؤالات من در مورد دوستش جواب دهد و سایر سوژه هایی هم که اطلاعاتی در خصوص این روح های آسیب دیده دارند، خیلی به وضوح درباره ی آنان صحبت نمی کنند.

http://reyhaaneh.blogfa.com/cat-2.aspx

 

گزیده هایی از کتاب سفر روح -قسمت 3 -روح های خطاکار (منزوی)

روح های خطاکار (منزوی)

روح های خطاکار به دو گروه تقسیم می شوند، گروه اول که اصطلاحاً شبه نامیده می شوند، روح هایی هستند که پس از مرگ جسم اکراه دارند به برزخ بازگردند. این گروه متهم هستند که ذهن سایرین را با سوء نیت تحت تأثیر قرار می دهند و لذا گاهی به غلط به آنها روح های شیطانی اطلاق می شود. گروه دوم آنهایی هستند که به جهت ارتکاب یا همدستی با تبهکاریهای جنایت گونه در جامعه ی بشری، روح آنها آسیب فراوان دیده و معیوب شده است. گروه اول منزوی شدن را خودشان انتخاب کرده اند و چاره ای دیگر نداشته اند ولی گروه دوم را راهنمایان معنوی به حالت زندانی برای مدت نامعلومی ا ز تماس و ارتباط با سایر روح ها محروم می کنند.

در رشته ی پاراپسیکولوژی، موضوع این روحهای منفی مورد تحقیقات گسترده قرار گرفته است.

این روحهای دردسر برانگیز یا آشوبگر ارواح نابالغی هستند که در زندگی قبلی بر روی زمین، کارهای ناتمامی داشته اند. بعضی افراد به راحتی تحت تأثیر این روح های منفی قرار می گیرند و تمایل پیدا می کنند نارضایتی و اکراه خود را از مرگ جسم بروز دهند. این ارواح سرگردان راهنمایان معنوی نیستند. راهنمایان معنوی شفابخش و التیام دهنده ی روح می باشند و هیچگاه پیامهای تلخ و نامطلوب منتقل نمی کنند. غالبا این روحهای غیرعادی که از مسیر طبیعی رانده شده اند، در محل جغرافیایی خاصی به حالت انزوا نگهداری می شوند.

محققین و متخصصین پدیده های روحی اظهار می کنند که این روحهای معیوب در محلی بین کره ی زمین و برزخ گیر می کنند اما تحقیقات من حاکی از این است که آنها در فضا سرگردان نیستند و روحهای شیطانی هم نمی باشند بلکه به جهت نارضایتی زیاد و با اجازه ی محدود، بعد از مرگ جسم، در محدوده ی کره ی زمین باقی می مانند.

ما به نحوی واقف هستیم که یک روح خطاکار را نیز می توان از طرق مختلف، من جمله روش اکسورسیزم (روشی که برای بیرون کردن شیطان از جسم فرد به کار می رود)، وادار کرد که از دخالت در امور افراد زنده در جهان خاکی خودداری کند.

ضمناً همین روحهای معیوب و سرگردان را پس از طی دوران خاص خود می توان قانع کرد که موضع خود را تغییر دهند و نهایتاً به برزخ بازگردند. همین تبعید و کنارگذاشته شدن بعضی از روح های صدمه دیده احتمالاً قسمتی از طراحی عظیم کائنات است. هر وقت که موقعش برسد، بالاخره دست این روح های کنار گذاشته شده را می گیرند و به محل مناسبی در برزخ هدایت می کنند.

http://reyhaaneh.blogfa.com/cat-2.aspx

گزیده هایی از کتاب سفر روح -قسمت دوم

– اينجا باعث خنده می شود که یک روح آنقدر به نحوه ی تظاهرش اهمیت بدهد. گاهی بعضی روحها حتی قیافه هایی به خود می گیرند که اصلاً در زندگی های زمینی نداشته اند.البته این موضوع عیبی ندارد.

– آیا اینها روحهایی هستند که بلوغ کمتری دارند؟

– معمولاً بله، البته ما قضاوت نمی کنیم، اینها هم بالاخره درست می شوند!

– من فکر می کردم که دنیای ارواح جای دانایی مطلق، هوشمندی و آگاهی خلل ناپذیر است اما این طور که تو حرف می زنی، در آنجا هم مثل کره ی زمین همان حالات و احساسات و ضعفها در بین ارواح وجود دارد.

– ( خنده) ای بابا! آدم ها همان آدمها هستند. اگر در زمین جهت فکری خود را درست پرورش ندهند، در برزخ هم از حقایق خبردار نمی شوند، مهم نیست چه قیافه یا حالتی داشته باشند.

 در واقع هدف اصلی زندگیهای متوالی، پیشرفت رو به کمال است. اساس کار ما روشن کردن موضوع پیشرفت روحی چه در کره ی زمین و چه در برزخ می باشد.

گزارش شماره ی 9 مربوط به سوژه ای است که زندگیهای متوالی متعددی داشته و هزاران سال آمده و رفته است و بالاخره از حدود هشت زندگی به این طرف، دیگر احتیاج نداشته کسی در دروازه ی برزخ به استقبال او بیاید.

گزارش شماره ی 9:

 – در هنگام مرگ جسم برایت چه رخ می دهد؟

– من یک احساس راحتی و آزادی فوق العاده ای دارم و به سرعت پیش می روم.

– تو خروج از زمین و حرکت به سوی برزخ را چطور مجسم می کنی؟

– من به گونه ای برق آسا به سوی بالا پرتاب می شوم و راهم را در پیش می گیرم.

– همیشه این مرحله را با این سرعت می پیمودی؟

 – نه، فقط پس از چند زندگی اخیرم این طور بوده است.

– چرا؟

– آخه من راه را بلدم و احتیاجی ندارم کسی را ببینم، ضمناً عجله هم دارم!

– از این موضوع که کسی به پیشوازت نمی آید،ناراحت نیستی؟

– (خنده) مواقعی بود که به ملاقات ها نیاز داشتم اما حالا دیگر نیازی به این چیزها ندارم.

– این تصمیم چه کسی بود که تو تنها و بدون کمک وارد برزخ شوی؟

– (مکث)….این تصمیم دوجانبه بود…بین من و معلمم… وقتی که فهمیدم خودم هم به تنهایی قادر هستم.

 – الان اصلاً احساس تنهایی یا حیرانی نمی کنی؟

– شوخی می کنی؟ دیگه احتیاجی ندارم کسی دستم را بگیرد، خودم می دانم به کجا دارم می روم فقط می خواهم زودتر برسم مثل آن است که به طرف آهن ربایی کشیده می شوم و از این حالت لذت می برم.

http://reyhaaneh.blogfa.com/cat-2.aspx