بایگانی ماهانه: فوریه 2013

رمز نگاري يا شيوه ي نگارش رمزي در اوستا

رمز نگاري يا شيوه ي نگارش رمزي در اوستا

(الفباي جادويي)

نويسنده : زري جمشيدي

1-پيش گفتار :

در تاريخ و نوشته هاي كهن ما همواره از در دست بودن اوستا به گونه ي كتاب يا نسخه اي كه در جايي با الفبايي كهن و ناشناخته نوشته شده است بر مي خوريم . چه خوب است كه بدانيم  خود نام يا وازه ي «اوستا»  به زبان امروزي و از ديدگاه دسته اي از پزوهشگران زبانهاي باستاني برابر با «فراتر از هر گونه دانش» يا  » واكاوي نشدني(=آ+ويستا ك=نا گشودني=…) مي باشد كه يادآور رازي سر به مهر كه هرگز نتوان يا نشايد آن را گشود مي باشد و همه ي زندها(=تفاسير) و پازندها(=تاويل ها) يي كه بر آن تا كنون نوشته شده تنها تلاشي بوده براي انجام اين كار ناشدني! و شايد ما امروزه بتوانيم اين كار را انجام دهيم زيرا پزوهشهاي يكي يا دو تن از اوستاشناسان و دانشمندان زبانهاي باستاني كه در دنباله از آنها سخن خواهيم گفت نشان مي دهد كه اين كتاب رازآميز در آغاز و روزگار خود زرتشت كه بسيار بسيار كهن بوده و هنوز بسياري از الفباها و خطهاي نگارشي كهن(چون سانسكريت و ميخي و لاتين و پهلوي و دين دبيري و ….) پديد نيامده بودند به زبان نگارشي و الفبايي نوشته شده بود كه بسيار همانند زبانهاي رايانه اي و يا همان زبان اسمبلي و نشانگان ديجيتالي امروزي (= بيت و بايت) بود و اين كتاب (اوستا) كه گاتاها خوانده مي شد و سروده ي خود زرتشت بود به شيوه ي نگارشي رايانه هاي امروزي يا به زبان ساده تر به يك زبان برنامه نويسي كهن ديجيتالي نوشته شده بود و نامي هم كه براي ان پس از زرتشت گزيده شده بود براستي شايان آن بود چون هنوز در آن روزگار رايانه اي براي رمزگشايي آن ساخته نشده بود و يا اگر ابزاري همانند آن هم ساخته شده بود در دسترس همگان نبود .

5555555555555

2-فرزانه ي رازگشا و نخستين تلاشها :

 ادموند بردوزيكلي یا بردو سیکلی یا بردو سکلی  مارس ۱۹۰۵ – ۱۹۷۹ زبان‌شناس، فیلسوف، روان‌شناس و طبیعی‌دان مجار بود. وی استاد دانشگاه کالیفرنیا بود.) يكي از اين فرزانگان مي باشد كه در اين زمينه پژوهشهاي فراواني را انجام داده است و نخستين گامها را در اين زمينه براي برگشودن اين راز باستاني برداشته است . گرچه زندگي او چند دهه مانده به روزگار شكوفايي رايانه ها و برنامه هاي ديجيتالي به پايان رسيد اما اين ديدگاه ژرف او برنامه ي پژوهشي گسترده اي را در اين زمينه كليد زد كه شايد خود او نيز به گستردگي دامنه ي ديدگاه بسيار باريك بينانه اش باور نداشت .

بردوزيكلي با بهره گيري از فلسفه آيين زرتشت كه اشا ناميده مي شود و بنياد آن بر كشاكش و برهمكنش دو نيرو يا مينو(=گوهر) همزاد افزاينده (=سپنتامينيو) و كاهنده (=انگره مينيو) مي باشد كه هر دوي اين مينوان آفريده ي اهورامزدايند و جهان هستي فراورده فرايندهاي ميان اين دو مينو است (در فيزيك مدرن امروزي اين ديدگاه جفت بودن همه ي نيروها و ذرات pair theory نيز ديده مي شود و درستي آن نشان داده شده است براي آگاهي بيشتر بنگريد به :فيزيك جديد و فلسفه ي ايران باستان نوشته پروفسور حسابي) اين ديدگاه را پيشنهاد كرد كه زرتشت براي نگارش گاتاها خطي يا الفبايي بسيار رمزگونه را پديد آورد كه از دو گروه نماد يا نشانگان شانزده 16 تايي  برنهاده شده اند و در رنگ و نهاده گي با هم در ضد هستند (مانند دو مينوي ازلي) و ميدان كارزار و كشاكش(=برهمكنش) آنها را با تخته اي برساخت كه سي و دو 32 خانه تهي (تهيگي كيهان=خلا فضا؟) سياه و سپيد داشت كه رزمگاه كيهاني اين دو گروه بود كه نمادهاي زميني فريشتگاه سپنتايي(=مهره هاي سپيد) و ديوهاي تاريكي(مهره هاي تيره و سياه) بودند و اين زبان كه شيوه ي به كارگيري آن براي نگارش اوستا به روشني در كتاب «انگاره جهاني زرتشت» (كه استاد بردوزيكلي آن را در 6 جلد نوشته  و به چاپ رسانيده است)  جلد 3 رويه 52 آمده پايه و شالودهي بازيهاي پيچيده شطرنج(CHESS) و نرد رابنياد نهاده است .

https://i0.wp.com/ketabnak.com/images/covers/thumb_ancient.ir-2-zardosht.jpg

3-ترازوي سنجش :

چنانكه گفتيم  و از راه دانش آماريگ(=رياضي) پيشرفته امروزي نيز نشان خواهيم داد اين شيوه نگارشي  يا رمزنگاري كهن گاتايي در سنجش با دانش برنامه نويسي ديجيتالي امروزي بسيار برهمانندي (= اين هماني=شباهت) دارد ؟!!! و در يك سخن مي توان گفت كه بسيار شگفت انگيز و باورنكردني مي نمايد . آوردگاه يا تخته ي شطرنجي اين سامانه ي كهن را مي توان با يك سامانه ي ديجيتالي 64 بيتي همانند دانست كه از يكانهاي ديجيتالي يا خانه هاي سياه (=برابر با نماد o =zero صفر ديجيتال) و خانه هاي سپيد(=برابر با نماد one=1 يك ديجيتال) پديد آمده و بر روي اين خانه هاي سياه و سپيد دو گروه مهره ي سياه و سپيد  در دو ستون هشت تايي(8 بيتي=8 bit)  نهاده مي شوند و در ميداني به پهناي سي و دو 32 خانه ي سياه و سپيد (32 بيت = نهاده مي شوند و در ميداني به پهناي سي و دو 32 خانه ي سياه و سپيد (32 بيت =32 bit) با هم كارزار مي كنند و شگفتا كه اين برنامه كهن رمزنگاري چنان سامان يافته كه در مدلهاي همانندسازي شده ي رايانه اي امروزي نيز كارايي داشته و براي نمونه در اين برنامه بازي مانند (computing chess game enigne) كه يك موتور بازي پيشرفته مي باشد كه برروي ابررايانه اي پياده شده و از دستور هاي كهن بازي شطرنج پيروي مي كند هيچ گونه بن بست  و چيزهايي از اين دست ديده نشده و اين ابررايانه بر بسياري از شطرنج بازان بزرگ جهاني و استادان اين بازي پيروز شده است ! و نيز چنان كه گفتيم استاد بردوزيكلي به خوبي در كتابي كه از آن در بالا ياد شد و نيز در فايل پيوستي «هنر اشا «(the art of asha) آمده نشان داده كه زرتشت چه هنرمندانه از درآميختن اين الفباي نمادپردازانه در كالبد دستور زبان نگارشي ويزه اي كه خود آن را پديد آورده بود مي توانسته گروه بي شمار ي از آواها و وازگان نوشتاري را پديد آورد .

4-گواهي هاي ديگر بر درستي اين ديدگاه :

دانشمند بزرگ روسي ژرژ گاموف در كتاب پرآوازه ي خود «يك دو سه بي نهايت» كه شادروان دكتر بيرشك آن را به پارسي برگردانيده است(رويه 8 كتاب) در قالب داستاني به نام  «شرهام شاه»  به گونه اي نمادين از اين كاركرد شگرف شطرنج ياد مي كند . گاموف در اين داستان با دستور آماريگ (=فرمول رياضي) ويژه اي  و با بهره گيري از يك دانه ي گندم در پر كردن و چينش خانه هاي تهي تخته شطرنج به جاي مهره هاي شطرنج در يك نمودار فراروش هندازشي(=تصاعد هندسي) زير :

63*   62  *                  4 *   3 *   *2    (*اين شمار گان توانهاي شمارگان زيرين خود هستند)

   2  +  2  +……………..+    2  + 2  +2  + 2  + 1

كه از تصاعد بالا فرمول زير بدست مي آيد :

               64 *                                        64*

          1  –   2   =     (  1  –   2   ) /    (  1  –    2  )

 و با اين تصاعد هندسي شمارگان گيج كننده ي  18446744073709551615 بدست خواهد آمد ! كه بيست شماره دارد؟! و تازه اين شمارگان با يك  نماد يكاني تكين ماتريسي كه همان يك دانه ي گندم است در داستان شرهام شاه به دست آمده و ما اگر اين نمادهاي ماتريسي را به دو گروه 16 شانزده تايي سياه و سپيد مهره هاي شطرنج افزايش دهيم ببينيد كه چه شمارگاني بدست خواهد آمد ؟؟!!!

استاد بردوزيكلي بر اين باور مي باشد كه همه ي اين سي و دو مهره سياه و سپيد اين بازي انديشه ساز و خردپرور نمادهايي كيهاني اند  و اين شطرنج تنها يك بازي و سرگرمي نيست كه نموداري است كيهاني براي شناخت گيتي و گيهان و بنياد هستي و ساختار جهان و نيروهاي سازنده ي آن و  سرانجام آرمان بزرگ زرتشت از اين شاهكار و برنامه كه ساختن الفبايي نگارشي بوده كه گاتاها  را بدان نوشته وخطي را پديد آورد كه بتواند گنجايش دانش ژرف زرتشت را داشته باشد و پشتوانه ي خوبي براي ماندگاري و جاودانه ماندن سرود هاي زرتشت يا همان اوستا ي گاتايي باشد بي هيچ دگرگوني و دگرديسي اي و امروزه نيز اين به درستي نشان داده شده كه بهترين زبان نگارشي براي ماندگاري هر گزاره اي و دگرگونه نشدن آن زبان دانش آماريگ(= رياضي ) مي باشد.

https://i0.wp.com/www.communityofpeace.net/Pixasha/0300As11.jpg

5-گواهي هاي تاريخي و باستاني :

بهتر است در اين بخش براي نشان دادن درستي ديدگاه استاد بردوزيكلي ياد كنيم از فرزانه ي بزرگ ايراني ابوريحان بيروني كه شايد در ميان اين دسته گواهي ها درست ترين و بهترين آنها را به دست داده است چندان كه درستي اراي او در اين زمينه و نزديكي ديدگاه او به ما بسيار شگفت انگيز  است : او در كتاب «آثارالباقيه «ي خو در اين باره چنين مي نويسد :

زرتشت كتابي آورد كه آن را اوستا نامند و نام اين كتاب با نام همه ي كتابهاي جهان ناهمانند است و از ريشه و وازگاني ديگر است و براي خود نام و واژه اي  بي همتا و بي مانند و نزاده است ! و شمار آواهاي نگارشي و زبان نوشتاري آن از شمار همه ي زبان هاي زمين فراوان تر و بيشتر است ! و دستاويز آن كه پيامبري چون زرتشت به چنين زبان كتاب خود را آورده و نوشته است اين است كه دانش آن تنها به يك نژاد و مردم  و زباني تنها ويزه(منحصر) نشود و به همگان پيوند(ارتبط) يابد ….

تبري در تاريخ خود دباره اين كتاب نوشته :

آن را بر 12000 پوست گاو نبشته امده بود چنانكه بر پوستها كنده شده بود و به زر گرفته بودند كه دستور گشتاسپ شاه چنين بود و در دژي در استخر نگهداري مي شد و هيربدان را بر آن گماشته بود و اموختنش بر همه روا نبود …..

مسكويه رازي در تجارب الامم خود نيز همين سخن تبري را آورده است . مسعودي تاريخ نويس عرب در دو كتاب خود به نامهاي» مروج الذهب»    و   «التنبيه والاشراف » از زرتشت و آموزه هاي او و چگونگي اوستا و خط شگفت و شگرف آن و ديگر خطهاي نگارشي ايران باستان ياد كرده است . مسعودي در اين دو كتاب روي هم رفته درباره اوستا و نگارش آن اورده :

و….. و  كتاب پر آوازه ي (اوستا)   را همو (زرتشت)  آورده است كه به نزد مردم با نام زمزمه (=اين همان برگردان عربي وازه ي مانتره manthra اوستايي است زيرا اوستا را موبدان با زير لب و آهسته مي خواندند)    شناخته مي شود و به نزد زرتشتيان نام آن بستاه (= ويستاه؟) است . به باور آنها زرتشت شاهكارهايي كرده و از رويدادهاي بزرگ و كوچك جهان پيشگويي نموده و …. اين كتاب بر بنياد 60 شصت آواي نگارشي نوشته شده (شايد يادماني باشد از 64 خانه ي شطرنج؟) و در هيچ يك از زبانهاي جهان بيشتر از اين شمارگان الفبا نداريم(=چنانكه بردوزيكلي نيز گفته و نشان داديم كه از آميزش نمادهاي شطرنجي بي شمار آوا بدست مي آيد) و داستان آن دراز است كه در كتابهاي اخبارالزمان و كتاب الاوسط آن ها را آورده ايم . زرادشت اين كتاب را به زباني آورد كه (مردم و دانشمندان) از آوردن كتابي همانند آن ناتوان بودند و ژرفاي آن را درنمي يافتند . ….(مروج الذهب )

در جاي ديگر درباره ي زبان رمزي ويژه اوستا آورده :ابستا (=اوستا) 21 سوره (به پارسي نسكه) داشت و هر سوره  200 برگ بود و شمار آواهاي آن 60 بود و هر نشانه ي الفبايي آوايي جداگانه داشت و دسته اي از آن آواها پيوسته و پي در پي هم مي آمد و دسته ي ديگر گسسته بود زيرا كه ويژه زبان اوستا( گاتايي) نبود . اين خط را زراتشت پديد آورده بود و زرتشتيان آن را دين دبيره مي نامند  ….. و اكنون (روزگار مسعودي مورخ عرب) هيچ كس اين زبان را نمي داند! ……. زرادشت خطي ديگر پديد آورد كه ان را گشن دبيره (goshan dabireh) نامند و برابر با زبان همگاني است و زبان مردمان ديگر و آواي جانوران و پرندگان و دد و دام را به آن نويسند! (شايد چيزي همانند زبان نوشتاري ويژه ي نت هاي آهنگسازي امروزي بوده) و شماره الفباي آن 160 تا بود و هر يك آوايي ويزه داشت و …..

پايان

با تشکر فروان از خانم جمشیدی عزیز.

لینک سایت هنر آشا:        http://www.communityofpeace.net/Briasha/B0000Asha.htm

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

25 فوریه 2013, ایا این یوفوی عظیم در مجاورت خورشید پرتوی از لیزر پرتاب می کند؟

یوفوی عظیم الجثه ای پرتو عظیمی پرتاب میکند. به تغییر شکل این شی هنگام پرواز و در حین ایجاد یک سپر حفاظتی در مقابل خورشید توجه کنید. همچنین به اشعه عظیمی که پرتاب میکند توجه کنید, آیا این پرتو لیزر است؟

ufo beam sun anomalies

با در نظر گرفتن موقعیت ماهواره, ماهواره ای که در پشت قرار گرفته باید تصویر عطارد را مشابه تصویر ماهواره ای که در جلو قرار گرفته بگیرد.

میتوانید تصاویر ماهواره پشتی را که هنگام عبور عطارد گرفته شده بررسی کنید. عطارد نیست!

منبع: http://ufosightingshotspot.blogspot.com

 

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

یک منظومه خورشیدی کوچک به منظومه شمسی ما وارد میشود.

متخصص فیزیک نجومی «جیم مک کنی «میگوید:  یک منظومه خورشیدی کوچک به منظومه شمسی ما وارد میشود.

 mini solar sytem_Planet X_Nibiru

در نیمکره جنوبی، اخترشناسان در حال حاضر با همکاری با ارتش، در حال ردیابی یک منظومه خورشیدی کوچک هستند که در حال  ورود به منظومه شمسی ما است.

به گفته متخصص فیزیک نجومی «جیم مک کنی ( مرتبط با رصدخانه خورشیدی در استرالیا) ، رصدخانه خورشیدی در استرالیا نقش محوری در این عملیات ایفا می کند.

رصدخانه خورشیدی  توسط نیروی هوایی ایالات متحده و دولت استرالیا اداره می شود. این رصدخانه، بخشی از شبکه ای است که توسط رصدخانه ملی نجوم  ایالات متحده (NOAO) اداره می شود.

ستاره دنباله دار Hale-Bopp

به گفته McCanney، بسیاری از ستاره شناسان و سربازان در حال حاضر در محل پروژه wormwood (عکس بالا) در حال مطالعه دفاع سیاره ای و بقایای فضایی هستند. این فیزیکدان توضیح می دهد که بسیاری از ستاره شناسان درخارج از منظومه شمسی ما سیارات بیشماری را کشف کرده اند، اما این اطلاعات را فاش نکرده اند.

McCanney می گوید اخترشناسان به شدت به دنیال  منطومه شمسی کوچکی هستند که در حال ورود به منظومه شمسی ما است . وی به دکتر ریچارد هارینگتون عضو رصدخانه نیروی دریایی ایالات متحده اشاره می نماید که مدت کوتاهی قبل از مرگش در راه خود به استرالیا، وجود سیاره X / نیبیرو را تایید نمود .  این سیاره مسیر همان ستاره دنباله دار Hale-Bopp را دنبال می کند.

McCanney همچنین اشاره می کند که بسیاری از ستاره شناسان  به برنامه های فضایی خاصی گمارده شده اند. بنابراین اکثر اکتشافها مخفی نگه داشته شده است.

تغییر

بنا بر نظریه فیزیکدان منظومه شمسی  در حال تغییر است. این امر تاثیر شدیدی بر خورشید، آب و هوا، سیارات، و غیره دارد. دولت مردم را از این تغییرات آگاه نخواهند ساخت ، زیرا ملت برای تغییرات کیهانی آماده نشده است.


چه می توان انتظار داشت؟

McCanney  به وجود  ستاره های دنباله دار بیشتر در منظومه شمسی  ، ستاره های دنباله داری که توسط غول های گازی، محاصره شده اند ،  ظهور قمر جدید، باران شهاب سنگ ها و شهاب سنگ می اندیشد.

Wormwood (نام سیاره X را از کتاب مقدس). نیبیرو (نام سیاره X در زبان سومری های باستان) است.

منبع: http://ufosightingshotspot.blogspot.com

با تشکر فراوان از شیرین عزیز برای ترجمه و ارسال مطلب.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

یوفو یا موشکی از کنار شهاب سنگ روسیه میگذرد.

یوفو یا موشکی از کنار شهاب سنگ روسیه میگذرد.

آیا می‌توانسته‌اند به این سرعت موشک گسیل کرده باشند؟
ufo fireball comet asteroid russia
وقتی این را تماشا کردم به نظرم عجیب آمد که با چه سرعتی این موشک که معلوم نیست از کجا ظاهر می‌شود و بعد به نظر می‌رسد ممکن است نوعی سفینهء یو.اف.اوی مشتعل باشد. سپس‌ به نظر می‌رسد که گسیختگی محفظه اضطراری مانند یک صندلی پرتاب که در جتهای جنگی وجود دارد اتفاق می‌افتد تنها با این فرق که این موشک این قابلیت را دارد که برود و ناپدید شود.‏
همچنین به نظرم رسید که خیلی عجیب است که دولت روسیه به مردم هشدار می‌دهد که مواظب خرده-ریزه‌ها باشند و از آنها دوری کنند. کی تا به حال شنیده بودید که هیچ دولتی فقط برای خرده-ریزه‌ها به  مردم هشدار بدهد؟

موشک مشابهی به طرف سیارک دی.ای.چهارده پرتاب شد. (مقالهء قبلی ما را ببینید.)‏
ویدیوها را اینجا می‌گذارم. خودتان نگاهی بیندازید و به من بگویید چه فکر می‌کنید…‏‏

منبع:

http://ufosightingshotspot.blogspot.com

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگBLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

شی یا جرم ناشناخته فرشته مانندی که رهسپار خورشید است.

یوفوی فرشته مانندی که رهسپار خورشید است

تاریخ رویت: 15 اکتبر 2012

محل رویت: خورشید منظومه شمسی

https://ufolove.files.wordpress.com/2013/02/ufoufossightingsightingsalienaliensreportghostangelangelslightbeingsangelinajolienewsworldsunbustsolarnasaspacescreenshot2012-10-17at12-09-41pm.png?w=300

به این شی حیرت انگیز که اخیرا در عکسهای ناسا/سوهو ثبت شده نگاه کنید. به نظر میرسد تنها دو توضیح برای آن وجود داشته باشد.اول, ممکن است یوفویی به شکل فرشته باشد که مستقیما به طرف خورشید حرکت میکند… احتمالا برای جذب انرژی آن. دوم, فرشته ایست که ابعادش دو برابر زمین است.چیزی که موچودی نورانی نامیده میشود که درون خورشید زندگی میکند یا بخشی از آن است. توجه کنید که ردی به دنبال خودش باقی گذاشته که جهت حرکتش در زمان ثبت عکس را نشان میدهد.

*****************************************************************

تاریخ رویت: 20 فوریه 2013

محل رویت: خورشید منظومه شمسی

دقیقه و ثانیه ویدیو:6:08

UFO, UFOs, sighting, sightings, space, NASA, Angel, Bible, Jesus, Sun, astronomy, God, angels, demons, church, christ, Justin, Bieber

در دقیقه 6:08 ویدیو فرشته ای را میبینید که به خورشید منظومه ما باز میگردد. این فرشته ممکن است کشتی فضایی عظیمی باشد و ابعاد متقارنش ممکن است نشان از آن باشد که فرشته زنده عظیم الجثه ایست. تنها چیزی که میتوانیم از آن مطمئن باشیم این است که مستقیما به طرف خورشید ما رهسپار است… شاید برای دریافت چیزی و یا شاید خورشید محل اقامتش است. برخی حدس میزنند خورشید کره ایست شبیه به زمین با میدان انرژیی که از آن به بیرون حرارت منتشر میکند و نه به درون و به این ترتیب سطح سیاره صدمه ای نمیخورد و قابل زیست است و این شاید دلیلی باشد بر اینکه تصاویر دوربینهایی که مستقیما خورشید را نشانه میروند شی سیاه و صلبی را درون خورشید میبینند و دوربینهای دیجیتال دروغ نمیگویند.

یوفوهایی با انواع و شکلها و اندازه های مختلف دیده میشود. این یوفوها در نقاط مختلف در اطراف خورشید دیده میشوندو اینها واجد ساختار مادی هستند. اشیایی که در ویدیو میبینید واقعی هستند.

اینها نویز ماهواره نیستند, پیکسل های معیوب تصویر نیستند, شهاب نیستند و ذرات خورشیدی نیز نیستند. این موارد هیچ یگ ابعاد هندسی منظم نمیتوانند داشته باشند و نمیتوانند در جهات مختلف تغییر مسیر دهد و ردشان مشخص باشد.

منبع:      http://www.ufosightingsdaily.com

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگBLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

******************************************************************

ايزيس ، ماردوك ، ديسك بالدار ، نماد فروهر ، نيبيرو

https://ufolove.files.wordpress.com/2013/02/isisgoldenwings.jpg?w=300

Planet X in Lasco c2 20-2-2013

ماهواره رصد خورشيد Lasco c2 ناسا امروز جرمي را نشان ميدهد كه در فرهنگ ايراني نماد فروهر يا خداي ماردوك شناخته ميشود و بر در تخت جمشيد نيز نقش بسته است. اين نماد در فرهنگ مصر و آمريكاي لاتين نيز به چشم ميخورد و در مصر باستان آنرا ايزيس(Isis ) يا الهه طبيعت مينامند…….

https://i0.wp.com/sohowww.nascom.nasa.gov//data/REPROCESSING/Completed/2013/c2/20130220/20130220_0748_c2_512.jpg

ایزیس الههٔ طبیعت و یکی از محبوب‌ترین الهه‌های مصر باستان. خواهر و همسر اوزیریس بود و از او صاحب فرزندی به نام هورس گشت.در افسانهٔ اوزیریس او به دنبال جسد همسر خود، که توسط برادرش ست کشته شده بود می گشت. در یونان باستان با یو مطابق است. نام ایسیس به وسیلهٔ پلوتارچ به معنی دانش است. ایزیس به صورت یک زن با یک دیسک خورشید شکل در بین شاخ‌های گاوی بر روی سرش مجسم می‌شود.

در طول تاریخ برای ایسیس معابد بسیاری ساخته شده است.همچنین پیروان بسیاری در شمال یونان و آتن داشته است. کتیبه نشان می دهد پیروان او در گلهای، اسپانیا، پانونیا، آلمان، عربستان، آسیا صغیر، پرتغال و حتی در انگلیس زیارتگاه ساخته اند.

ولی آیا این تمثال بیانگر خدای آسمانها نیست ؟؟ آیا میتوان آنرا همسر خورشید نامید ؟ آیا میتوان فرض کرد که سیارات از او و همسرش متولد گشته اند ؟

اگر این فرضیه صحیح باشد ، میتواند فرضیه باستانی برخورد نیبیرو با تیامات و تشکیل زمین را توجیه نمود .بهر حال افسانه برخورد نیبیرو با تیامات که در کتیبه های سومریان کشف شده با افسانه ایزیس مطابقت میکند. در هر صورت با مقایسه الواح و کتیبه های کشف شده باستانی چه در فرهنگ هند ، چه فرهنگ سومر و چه در مصر و مایا ، میتوان جای پای نیبیرو را به وضوح یافت. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت این جرم سماوی در طول اعصار و ملل گذشته بارها دیده شده است.

اگر شما با نرم افزارهای آنلاین مثل گوگل ارث یا WWT یا دیگر نرم افزارهای شبیه ساز آسمان مختصاتی که روی تصویر نشان داده شده سرچ کنید ، جرمی زیبا مشاهده خواهید کرد که در منتهی الیه سمت چپ صورت فلکی گاو و سمت راست بالای صورت فلکی اوریون واقع گشته است.

کسانی که با این نرم افزارها زیاد سر و کار داشته باشند و آسمان رو خوب میشناسند ، نیک میدانند که در هیچ کجا از پهنه کیهان ، چنین جرمی وجود ندارد. سالهاست که میدانند شکل نیبیرو با بقیه اجرام آسمانی متفاوت است. همان جرمی که دو سر داشته و در روایات شیعه هم توسط ائمه ع به دقت توصیف شده است.

حضرت امیر (ع) در تفسیر سوره طارق میفرمایند :
» آن، زیباترین ستاره در آسمان است، در حالی که مردم آنرا نمیشناسندش» . (بحار الأنوار، ج ۵۵، ص۸۹ ، ب ۹، ح ۴)

در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل گشته است :
» از علائم نزدیکی ظهور ،طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند. پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد. (علامه حلی:نگاهی بر زندگی دوازده امام. ترجمهٔ محمد محمدی اشتهاردی)»

منبع: فیسبوک علائم آخرالزمان

قوم هسینگ نو

در کنار استورۀ شامبهالا به استورۀ یک قلمروی زیرزمینی دیگر بر می خوریم که به نام آگارثی ( Agarthi )، آگارتا ( Agartha ) یا آقارتی ( Agharthi ) معروف است، و در نقطه ای زیر کوههای هیمالیا یک جایگاه مقدس و امن دارد. به گفتۀ اوسندووسکی، این «مرکز خرد و ذهن بشر» دست کم 600000 سال پیش بنیان گذاری شد. برخی از توصیفاتی که از آن می کنند بیش از حد خیالی و عجیب است و پرداختن به آنها اتلاف وقت می باشد، و هر از گاهی افرادی حقه باز خود را «کاهنین اعظم آگارتی» معرفی نموده اند. ولی اشاره هایی که به پروازهای فضایی و قدرتهای ابر انسانی‌یی که ساکنان آنجا در اختیار دارند می شود، به قدری زیاد هستند و آنچنان با داستانهایی که در متون سانسکریت دربارۀ خدایان و قهرمانان تعریف می کنند مطابقت دارند که دانشمندان بسیاری معتقدند که استورۀ مزبور ارزش آنرا دارد که با دقت زیاد و به طور کامل بررسی شود. دانشمندی آمریکایی به نام میلر ( Miller ) اینگونه می نویسد: « آگارتی و دیگر معماهای کیهانی، اسرار تبت و استعدادهای فراروانی بسیاری از آسیایی ها همگی فصل های یک کتاب هستند و آن کتاب تمدن گمشدۀ «مو» است. شاید روزی بتوانیم اطلاعاتی چند دربارۀ مطالب باقی ماندۀ آن بدست آوریم، ولی چه زمانی و چگونه؟».

paleoastronautica
گشتن به دنبال یک سوزن در انبار کاه در مقایسه با این کار، بچگانه به نظر می رسد و همۀ کسانی که تلاش کرده اند تا اطلاعاتی دربارۀ قوم اسرار آمیز ستاره پرستان که به ایشان هسینگ نو (Hsing Nu ) می گویند به دست آورند، این را تأیید می کنند. مردم «هسینگ نو» ریشۀ چینی نداشتند و در نقطه ای ساکن بودند که اکنون ناحیه ای خالی در شمال تبت و جنوب رشته کوههای کون لون ( Kun Lun ) می باشد و چندان شناخته شده نیست. باور بر این است که ممکن است ایشان از ایران یا سوریه به آنجا آمده باشند چون کشفیاتی که به عمل آمده یادآور فرهنگ اوگاریتی ( Ugaritic ) است به ویژه نگاره های ایزد «بعل» که کلاهی بلند و مخروطی شکل بر سر دارند و بدنشان با نقره پوشیده شده است. زمانیکه کاوشگر فرانسوی، پدر دوپراک ( Father Duprac )، در سال 1725 خرابه های پایتخت هسینگ نو را کشف کرد، این مردم تنها یک افسانه بودند، چراکه چینی ها قرن ها قبل ایشان را نابود کرده بودند. دوپراک درون شهر بیش از یکصد مونولیت را یافت که ظاهراً متعلق به یک معبد بودند و زمانی با لایه های نقره آنها را پوشانده بودند، و برخی از لایه های مزبور از چشم غارتگران به دور مانده بود و هنوز می شد آنها را دید. او همچنین یک هرم سه اشکوبه، بخش پایینی یک برج که از چینی آبی رنگ ساخته شده بود و کاخ سلطنتی را با تختهای پادشاهی ای که بر بالایشان نقوشی از ماه و ستاره بود، کشف کرد. آنجا یک «سنگ قمر» نیز وجود داشت، شیئی بزرگ که رنگ سفید غیر زمینی ای داشت و بر رویش نقوش برجستۀ حیوانات و گلهایی ناشناخته به چشم می خورد. در سال 1854 یک کاوشگر فرانسوی دیگر به نام لاتور ( Latour )، قبرها، جنگ افزارها، ظروف و گلدانهای مسی و گردنبندهای طلا و نقره را که با نقوش چلیپا و مارپیچ تزئین شده بودند، کشف کرد. اما گروههای اکتشافی بعدی تنها تخته سنگهای بریده شده ای را پیدا کردند چراکه در این بین، توفان های شن شهر مخروبه را مدفون کرده بودند. در سال 1952 یک هیئت اکتشافی روسی سعی کرد تا بخشی از خرابه ها را از دل خاک بیرون بیاورد. این کار شاقی بود و زمان زیادی می برد چون که این گروه مجبور بودند بدون ابزارهای مناسب که نمی شد به آنجا آورد، کار کنند. کل آن چیزی که دانشمندان روسی توانستند به دست بیاورند نوک یک مونولیت نوک تیز بود که بر رویش نوشته هایی وجود داشت، این سنگ بسیار به مونولیتی که در شهر ماقبل تاریخی زیمبابوه در آفریقا به دست آمد شبیه بود. اما راهبان تبتی مدارک و شواهد زیادی را دربارۀ قوم هسینگ نو به دانشمندان نشان دادند که شامل متونی باستانی نیز بود که توصیف دقیقی از هرم سه اشکوبۀ مزبور به دست می داد. بنابر این متون، اشکوب ها از پایین به بالا نشانۀ « سرزمین باستان، هنگامی که بشر به سوی ستارگان صعود نمود؛ سرزمین میانه، هنگامی که انسان ها از ستارگان آمدند؛ و سرزمین اصلی، جهان ستارگان دوردست » بودند. آیا باید از این نوشتارهای راز آمیز اینطور برداشت کنیم که زمانی در گذشته های بسیار دور، ابناء بشر می توانستند به یکی از اجرام آسمانی سفر کنند، و پس از بازگشتشان به زمین، قدرت سفرهای فضایی شان را از دست دادند؟ در هر حال این چیزی است که تبتی ها به آن عقیده دارند. ایشان می گویند که سفرهای فضایی هسینگ نو به مذهب مربوط می شده، و این قوم باستانی می پنداشتند که ارواح مردگان به بهشت رفته و تبدیل به ستارگان می شوند. متخصصان روسی توصیفی از معبد را با خود به خانه آوردند که تا حد زیادی با توصیف دوپراک مطابقت دارد. بنابر ثبت وقایع تبت، بر روی مهرابه سنگی قرار داشت که از ماه آورده بودند ( و نه اینکه سنگ از ماه فرو افتاده باشد، مثل یک شهاب). آن را اینگونه توصیف کرده اند که به رنگ سفید شیری بود و بر اطراف آن نگاره های بدیعی از گیاهان و جانوران «ستارۀ خدایان» قرار داشت و گرداگرد این سنگ، مونولیتهای خوش تراش و زیبایی بود که لایه ای از نقره بر رویشان کشیده بودند. آیا ممکن است که اینها حیوانات و گیاهان سیاره ای باشند که کیهان نوردان اعصار باستان در آن ساکن شده بودند، و مونولیتها هم نشانۀ کشتی های فضایی ایشان بوده اند؟

https://ufolove.files.wordpress.com/2013/02/tibet-john-claude.jpg?w=300

معروف است که قوم «هسینگ نو» پیش از آنکه « فاجعۀ طبیعی دهشتناکی» ایشان را دربرگیرد مردمان بسیار متمدنی بودند و دانشها و هنرهایی را بوجود آورده و پروردند که امروزه تبتیها هنوز از آنها آگاهند، مثل « گفتگو از فاصلۀ دور » و انتقال فکر از طریق فضا. ولی بازماندگان آن فاجعه به بربریت و خرافات روی آوردند. گزارش های این قدرتهای فراطبیعی علاقۀ دانشمندان روسی را برانگیخت. البته ایشان مجبور بودند که مطالعات خود را دربارۀ مسائل فراروانی در خفا انجام دهند چون استالین آنها را از دنبال کردن این « مسائل ابلهانۀ جادویی- مذهبی » منع کرده بود. پس مرگ آن دیکتاتور نیز که آزادی های بیشتری بدست آمد، هنوز با کمی شک و تردید به این مسأله می نگریستند، ولی کسانی که در این زمینه تحقیق می کردند توانستند مقامات را قانع سازند که این مسأله نه « جادو » که یک شاخۀ مهم از علم است که تحقیق دربارۀ آن به نوبۀ خود به پیشرفت بشر کمک خواهد کرد.
لئونید واسیلیف ( Leonid Vasilyev ) از آکادمی علوم روسیه فاش کرد که در زمان حیات استالین، وی در لنین گراد دست به انجام آزمایش هایی سرّی زده بود که در آنها این امر ثابت شده بود که افراد خاصی قادرند از طریق تله پاتی فکر را انتقال داده و یا آن را دریافت نمایند، حتی زمانیکه در سلول های زیر زمینی با دیوارهایی با روکش سرب قرار داشته باشند. روانشناس دیگری به نام پروفسور کاژینسکی ( Kazhinsky ) شواهد و مدارکی بدست آورد که تأییدگر این مطلب بود و یک گروه تحقیقاتی متشکل از روانپزشکان، روانشناسان، عصب شناسان و فیزیک دانان زیر نظر دکتر ای. ناوموف ( E. Naumov ) در موسکو تشکیل یافت. خروشچف شخصاً از این مطالعات حمایت می کرد، چرا که می پنداشتند این تحقیقات ممکن است در زمینۀ فضانوردی مفید واقع شود: انتقال افکار، خلبانان کشتی های فضایی را قادر می ساخت در صورتی که ابزارهای ارتباطیشان از کار می افتاد با یکدیگر و شاید با موجودات فرازمینی ارتباط برقرار کنند. بسیاری از دانشگاههای روسیه در حال آزمایش با داروهایی هستند که فکر می کنند می توانند قدرتهای تله پاتیکی را افزایش بدهند، و در دانشگاه موسکو تلاش می کنند تا دستگاهی بسازند که توانایی دریافتهای فرا حسی را بهبود بخشد.
این تحقیقات را دانشمندانی پیش می برند که دستگاههایی مثل «ماشین خواب» برای درمان بی خوابی و «روبوت هیپنوتیزور» را ساخته اند که مغز انسان را قادر می سازد حجمی از اطلاعات را که فراتر از ظرفیت عادی اش می باشد از بر کند. واسیلیف و پیروانش از زمانیکه تحقیق دربارۀ مسائل فراروانی از حالت ممنوعیت درآمد، چیزهای بسیاری از شاخه هایی غیر از شاخۀ علمی خود را بررسی نموده اند مانند باستان شناسی و کشفیات این علم در خصوص قوم هسینگ نو و تبتی ها. مدتها بود که می دانستند که لاماها داری قدرتهای فراحسی بودند، ولی جسورانه خواهد بود که احتمال بدهیم که ایشان همانند قوم هسینگ نو در دوران کهن، قادر به برقراری ارتباط با دیگر سیارات بودند. اما سردمداران علم در روسیه احتمال هیچ چیزی را رد نمی کنند. همانطور که لئونید سدوف ( Leonid Sedov ) که یک متخصص در زمینۀ مسائل فضانوردی بود به همکارانش اینگونه توصیه نمود: «شما باید همه چیز را بررسی کرده و هیچ چیز را از قلم نیاندازید، هر چقدر هم که بی ربط به نظر برسد. همیشه پس از مطالعه وقت برای دور انداختن، موجود خواهد بود».
 اکنون سالهاست که دانشمندان روسی در هر شاخه ای از دانش مطابق این اندرز عمل کرده اند. گروه اکتشافی آنها در تبت دستور داشت که اطلاعات بدرد بخوری را در هر زمینه ای با خود بیاورد، از جمله دربارۀ پدیدۀ اسرارآمیز لانگ گوم ( lung- gom )، روشی ذهنی بدنی که قدرتهای خارق العادۀ مقاومت و بی وزنی را به فرد اعطاء می کند، و نیز تومو ( tu-mu ) که توسط آن انسان می تواند بدنش را وادار به تولید چنان حرارتی نماید که بتواند برهنه در ارتفاع 15000 پایی از سطح دریا زنده بماند. مسلماً روس ها فراموش نکرده اند که به دنبال شواهد تله پاتی یا انتقال افکار و تکان دادن اشیاء از راه دور ( telekinesis ) نیز باشند. در سال 1959 یک هیأت روسی از صومعه های متعددی در تبت بازدید به عمل آورد تا آنچه را که مقدور بود در خصوص « مسیرهای منتهی به ستارگان » کشف کند، یعنی چیزی که ممکن است مربوط به داستانهای علمی تخیلی محض به نظر بیاید. دانشمندی اسکاندیناویایی در یک کنفرانس فضانوردی در مسکو دربارۀ هیأت مزبور گزارش داد. مکتشفان با سختی های زیادی مواجه شدند: دو تن از آنان در شکافهای عمیقی افتاده به شدت مجروح شدند، همچنین گروه ناچار شد تا سه تن از اعضایش را که از خستگی از پا افتاده بودند در یک دهکدۀ مهمان نواز باقی بگذارد تا از آنها پرستاری شود. اما به هر حال دانشمندان روسی توانستند در صومعۀ گالدن ( Galden ) با لامای سالخورده ای ملاقات کنند که دانش ژرفی دربارۀ اختر شناسی و مشکلات موجود در زمینۀ فضانوردی داشت. لامای پیر مدعی بود که در شرایط خاصی قادر است که با ساکنین سیاره ای دیگر ارتباط بصری برقرار سازد.
وی مدتی طولانی به روسها اجازه نمی داد که شاهد چنین تجربه ای باشند، ولی سرانجام قبول کرد که به دو تن از ایشان اجازۀ این کار را بدهد. پس از آنکه گذاشتند تیم استراحت کرده چیزکی بخورد و بنوشد، آن دو منتخب را وادار به انجام تمرینات ذهنی تمرکز کردند که با «حرکات ژیمناستیکی یوگا» همراه بود، و ایشان باید رژیم غذایی خاصی را نیز رعایت می کردند. سپس آنها در اتاق کوچک و ساده ای که قرار بود آزمایش در آن انجام گیرد گرد آمدند. لامای پیر دست آن دو را گرفت و هر سه مطابق آنچه که از پیش به آنها گفته شده بود ذهنشان را متمرکز کردند، در حالیکه دستگاهی عجیب در فواصل معین صدای خفه ای را تولید می کرد که طنینش بلافاصله ساکت می شد. آنگاه در اعماق آن سلول تصویر نه چندان واضحی پدیدار شد: تصویر مزبور تدریجاً شکل موجودی را به خود گرفت که به نحوی شبیه انسان بود، ولی مشخصات بدنی اش را نمی شد به روشنی دید و اندامش همانند اندام یک حشره یا یک سخت پوست، بند بند بود. موجود صاف ایستاده بود و تکان نمی خورد، و در مقابلش چیزی بود که به نظر می آمد یک مدل متحرک منظومۀ شمسی باشد که تیر، ناهید، زمین و دیگر سیارات در آن گرد یک شیئی توپ مانند بزرگ و درخشان می چرخیدند. هنگامی که دانشمندان روسی کره های کوچک را شمردند، در کمال تعجب دریافتند که به جای نه سیاره ده سیاره وجود دارد! یک عضو اضافی منظومه در خارج از مدار پلوتو در حال گردش بود.
لامای پیر از پاسخ دادن به هر گونه سوألی دربارۀ منشأ تصویر سر باز زد، و تنها این را به دانشمندان گفت که به راستی سیارۀ دیگری خارج از مدار پلوتو وجود دارد. (احتمالاً سیارۀ مزبور یکی از اقمار نپتون بوده که از آن سیاره جدا شده و در مداری برای خود می چرخید) و پیش از آنکه سالهای زیادی بگذرد اخترشناسان آن را کشف خواهند نمود. این آزمایش حاصل دیگری نداشت؛ یکی از آنهایی که در آن شرکت کرده بود آن را اینگونه توصیف کرد: « نه من نه همکارم هرگز نمی توانیم بفهمیم که آیا آن تصویر واقعاً در برابر چشمانمان بود یا درون ذهنمان، آیا آن را از فضا ارسال می کردند یا خود لامای پیر آنرا بر حس هایمان تحمیل می کرد. می توانیم حدوداً بگوییم که آن موجود چه شکلی بود ولی چیزی غیر زمینی درباره اش وجود داشت، به سختی می توان احتمال داد که چیزی تا این حد غیر عادی را ذهن انسان به تنهایی متصور شود».
 اختلافات سیاسی بین روسیه و چین باعث شده تا اکتشافات روسیه در تبت متوقف شود، لیکن دانشمندان این کشور هنوز علاقۀ شدیدی به این موضوع دارند. ایشان توجه خود را معطوف به هند کرده اند که معروف است استادان بزرگ یوگا در آنجا از اسراری آگاهند که به فضانوردان کمک می کند تا شرایط سفرهای فضایی را تاب بیاورند.
{زمین بدون زمان/ ترجمه: کامبیز منزوی}

منبع:    http://omidataeifard.blogspot.com

رویت بشقاب پرنده هنگام سقوط شهاب سنگ در روسیه

رویت بشقاب پرنده هنگام سقوط شهاب سنگ در روسیه

15فوریه2013

با دقت نگاه کنید. یک شی ناشناخته تیره رنگ زیر دنباله دود ناشی از انفجار شهاب سنگ در روسیه دیده می شود. به نظر میرسد این شی حرکت نمی کند. اما به نظر می اید که مشغول تماشای این انفجار و تاثیر آن بر شهر و مردمان آن است.آیا این سفیه فضایی باعث انفجار این شهاب سنگ شده است؟پیش از آنکه به زمین برخورد کندوهزاران نفر از بین بروند؟به نظر می اید بیگانگان وقتی واقعا نیازشان داریم در امور دخالت میکنند.

https://ufolove.files.wordpress.com/2013/02/ufoufossightingsightingsrussiarussianmeteormeteoritedroneorborbsalienalienset.png?w=300

ufo-during-meteor-fall-russia

منبع:        http://www.ufosightingsdaily.com

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM

ویپاسانا،مراقبه مادر؛ مشاهده و آگاهی

مطلب زیر توضیح مراقبه ویپاسانا, مادر همه مراقبه ها, است از زبان اشو. پایه ویپاسانا آگاهی و مشاهدهاست. در ادامه مطلب توضیحاتی درباره مشاهده از کتاب PhilosophiaUltima و داستانی از عارف بزرگ, بایزید درباره آگاهی از کتاب Osho on Sufism, witnessing awarenessخواهید خواند.

 

سه روش انجام مراقبه ویپاسانا

صدها تکنیک مراقبه موجود است, اما جوهر همه این تکنیکها یکی است, تنها شکلشان فرق میکند. جوهر همه مراقبه ها در ویپاسانا است. ویپاسانا مراقبه ایست که در مقایسه با سایرین بیشترین مردم را در جهان به بیداری رسانده است, زیرا بن مایه تمام مراقبه هاست.

سایر مراقبه ها همین بن مایه را دارند اما در اشکال متفاوت؛ چیزی غیر ضروری نیز به آنها افزوده شده است. اما ویپاسانا بن مایه ناب است. نه میتوانید چیزی از آن حذف کنید و نه میتوانید برای بهبود چیزی به آن بیفزایید. ویپاسانا چنان ساده است که حتی یک کودک هم میتواند آن را انجام دهد. در واقع کودکان خردسال بهتر از شما میتوانند آن را انجام دهند زیرا هنوز با زباله های ذهن انباشته نشده اند و پاک تر و معصوم تر از شما هستند… ویپاسانا به سه روش ممکن است و میتوانید هر یک که مناسب شماست برگزینید.

اولین روش آکاهی از حرکاتتان, بدنتان, ذهنتان, قلبتان است. در راه رفتن, با آگاهی راه بروید. هنگام حرکت دادن دستانتان باید با آگاهی حرکت کنید و کاملا بدانید که در حال حرکت دادن دستانتان هستید. ممکن است بدون هیچ آگاهیی تکانشان دهید, درست مثل شیی مکانیکی. هنگامی که به قدم زدن صبحگاهیتان میپردازید ممکن است راه بروید بدون اینکه از کف پاهایتان آگاه باشید. از حرکات بدنتان آگاه باشید. هنگام غذا خوردن از حرکاتی که برای خوردن ضروری است آگاه باشید. هنگام دوش گرفتن از خنکیی که شما را در بر میگیرد آگاه باشید, از آبی که بر روی بدنتان جریان پیدا میکند و لذت فروانی به شما میدهد… فقط هشیار باشید.

ویپاسانا نمیتواند در حالت نا آگاه روی دهد. در مورد ذهنتان نیز چنین کنید: هر فکری که از پرده ذهنتان میگذرد نظاره کنید. نظاره گر هر احساسی باشید که بر پرده قلبتان می افتد. خود را درگیر نکنید, خود را با آن یکی ندانید, ارزش گذاری نکنید و خوب و بد معلوم نکنید؛ این بخشی از مراقبه شماست. مراقبه شما باید آگاهی بدون انتخاب (سوژه آگاهی) باشد.

روزی خواهید توانست ملایم ترین حال و هواهای خود را نیز مشاهده کنید: چگونه اندوه مانند شب که آرام آرام جهان را در بر میگیرد, در شما فرود می آید, چگونه ناگهان چیزی کوچک شما را شادمان میکند. تنها شاهد باشید. فکر نکنید «من غمگین هستم» تنها بدانید «غم در اطرافم است. شادی در اطرافم است. با حال و هوای خاصی روبرو شده ام.» اما همیشه در دوردست هستید: نظاره گری که بر روی تپه ای ایستاده و همه اتفاقات در دره رخ میدهد. این یکی از روشهای انجام ویپاسانا است.

https://i0.wp.com/photos3.meetupstatic.com/photos/event/8/e/1/4/event_187656372.jpeg

و حس من این است که این آسانترین روش برای یک زن است؛ زیرا زنها نسبت به بدن خود آگاهتر از مردها هستند. این طبیعت زنان است. زن آگاه است که ظاهرش چطور به نظر می آید, نسبت به حرکاتش هشیارتر است, نسبت به نحوه نشستنش؛ همیشه آگاهانه میخرامد. و این حاصل تربیت او نیست؛ چیزی طبیعی و بیولوژیک است.مادرانی که بیش از دو یا سه فرزند به دنیا آورده اند میتوانند حس کنند در رحمشان فرزند دختری حمل میکنند یا پسر. پسر فوتبال بازی میکند؛ به این طرف و آن طرف لگد میزند, کاری میکند که حس شود- حضور خود را اعلام میکند. دختر ساکت و آرام می ماند؛ فوتبال بازی نمیکند, لگد نمیزند, اعلام (حضور) نمیکند. تا حد امکان ساکت می ماند, تا حد امکان آرام. پس موضوع تربیت نیست زیرا حتی در رحم رفتار دختر و پسر متفاوت است. پسر بی قرار است, در یک جا بند نمیشود. دائما تغییر مکان میدهد. میخواهد همه کار کند, همه چیز را بداند. دختر رفتاری کاملا متفاوت دارد.

روش دوم آگاه شدن از تنفس است. وقتی نفس را به داخل میدهید شکمتان بالا می آید و وقتی نفس را بیرون میدهید شکمتان دوباره پایین میرود. پس روش دوم آگاه بودن از شکمتان است, بالا رفتن و پایین آمدنش. تنها آگاهی از بالا و پایین رفتن شکمتان… شکم به منبع حیات بسیار نزدیک است زیرا بچه از بند ناف به حیات مادر متصل است. پشت ناف منبع حیاتش قرار دارد. پس وقتی شکم بالا و پایین میرود در واقع انرژی حیات, بهار زندگی است که با هر تنفس بالا و پایین میرود. این روش نیز سخت نیست. شاید حتی آسانتر هم باشد زیرا تنها حاوی یک تکنیک است.

در آغاز باید از بدن, ذهن, احساسات و حال و هوای خود آگاه باشید. نوع دوم مراقبه تک مرحله ایست: تنها شکم و بالا و پایین رفتنش. و نتیجه همان است. همچنان که از شکمتان آگاهتر میشوید, ذهنتان ساکت میشود, قلبتان ساکت میشود و حال و هوایتان نیز ناپدید میشود.

و روش سوم آگاه بودن از تنفستان است وقتی هوا از پره های بینی داخل و خارج میشود. نفس را در بینی حس کنید. ورود نفس به پره های بینی خنکی میدهد. تو رفتن و بیرون آمدن نفس…تو رفتن و بیرون آمدن نفس…

*************

buddha

مشاهده کردن چیست؟

مشاهده کردن یعنی نظاره منفک (از مشاهده شونده) و بدون تعصب

مراقبه فرایند بسیار ساده ایست. همه آنچه که برای انجام دادنش لازم دارید بدانید فشار دادن دکمه صحیح است. اوپانیشاد این دکمه را مشاهده کردن مینامد. تنها فرایند ذهنتان را مشاهده کنید و هیچ کاری دیگری انجام ندهید. نیازی به انجام هیچ کاری نیست, تنها شاهد باشید, نظاره کنید, به ترافیک ذهنتان نگاه کنید- افکاری که رد میشوند, خواسته ها, خاطرات, رویاها, تمایلات و هوسها. دور و جدا بایستید و خونسرد بمانید – تماشا کردن, دیدن بدون قضاوت, بدون محکوم کردن, بدون گفتن اینکه خوب است یا بد است. مفاهیم اخلاقی خود را به میان نکشید زیرا مراقبه را غیر ممکن میکنند.

نظاره کردن یعنی مشاهده کردن منفک (از مشاهده شونده) و بدون تعصب؛ این کلید مراقبه است. ساده است! وقتی قلق آن به دستتان آمد ساده ترین کار دنیا میشود, زیرا هر کودکی با این معصومیت به دنیا می آید. شما در رحم مادر این را میدانستید و وقتی خردسال بودید آن را میدانستید پس این یک کشف جدید نیست. مراقبه چیز جدیدی نیست؛ شما با آن به دنیا آمدید. ذهن چیز جدیدی است؛ مراقبه طبیعت شماست, وجود واقعی شماست. چطور میتواند مشکل باشد؟ فقط باید قلق آن را به دست آورید: مشاهده کردن.

کنار رودی بنشینید و جریان آب را مشاهده کنید. بله, گاهی تکه الواری رد میشود و گاهی قایقی می آید و گاهی جسدی بر روی آب است و گاهی زن زیبایی در رود آب تنی میکند. فقط تماشا کنید, ناراحت نشوید, خونسرد بمانید, هیجان زده نشوید. قرار نیست هیچ کاری انجام دهید, کاری برای انجام دادن ندارید. هر چه رد میشود به رود ربط دارد و نه به شما. تنها ساکت بنشینید. با ساکت نشستن آهسته آهسته این هنر را فرا میگیرید… و روزی میرسد که همه تماشا میشوید, ذهن بخار میشود.

اگر پنجاه درصد وجودتان مشغول تماشا باشد, پنجاه درصد چیزهایی که در آب غوطه ور و شناور است ناپدید میشود؛ اگر نود درصد وجودتان مشغول تماشا باشد, نود درصد محتویات آب ناپدید میشود؛ اگر صد درصد وجودتان مشغول تماشا باشد, سراسر تماشا باشید, ذهن کاملا ناپدید میشود, رود دیگر وجود ندارد. و در آن لحظه که دیگر ذهن وجود ندارد, صدا شنیده میشود.

*************

 

آگاهی

داستانی از بایزید

صوفی بزرگ, بایزید درباره آگاهی با شاگردانش سخن میگفت و آنها پرسیدند «آگاهی چیست که همیشه درباره اش صحبت میکنید؟» روزی آنها را به کنار رودی برد. در دو طرف رود تپه ای بود. گفت «گذرگاه چوبی طویلی درست میکنیم, تنها به عرض یک پا, از این طرف به طرف دیگر . شما بر روی آن راه میروید. آنگاه میفهمید آگاهی چیست.»

شاگردان گفتند «ولی ما تمام زندگیمان راه رفته ایم و هرگز نفهمیده ایم آگاهی چیست. و پل برپا شد. بسیاری از شاگردان ترسیدند و گفتند :ما نمیتوانیم راه برویم. روی چوبی به عرض فقط یک پا؟ بایزید پاسخ داد: «اما برای راه رفتن به چه پهنایی احتیاج دارید؟ وقتی بر روی زمین راه میروید میتوانید روی نواری به عرض یک پا راه بروید. چرا, چرا نمیتوانید روی باریکه ای به همین عرض که بین دو تپه آویخته شده راه بروید؟»

تعداد کمی سعی کردند. تنها دو یا سه قدم برداشتند و بازگشتند و گفتند «خطرناک است.» سپس بایزید از روی باریکه رد شد و معدود افرادی به دنبالش روان شدند و به طرف دیگر رسیدند. آنان که از باریکه رد شده بودند به پای بایزید افتادند و گفتند «استاد, اکنون میدانیم آگاهی چیست. خطر آنچنان بزرگ بود که نمیتوانستیم بدون توجه رد شویم. لازم بود هشیار باشیم. یک لحظه غفلت میتوانست به قیمت زندگی ما تمام شود, پس باید هشیار می ماندیم.»

در بعضی لحظات کمیاب و بسیار خطرناک شما آگاه میشوید. آگاهی یعنی شدت بسیار, چنان شدتی از بیداری که هیچ فکری رخنه نکند. شما آگاهید اما هیچ فکری در سر ندارید. امتحانش کنید. هر جایی می توانید امتحانش کنید. در مسیری راه بروید اما چنان که گویی هر لحظه با خطر روبرو میشوید.

و خطر واقعا وجود دارد. زیرا هر لحظه ممکن است بمیرید. اگر درکتان کمی بیشتر شوید درخواهید یافت. آگاه بودن غیر ممکن نیست اگر ببینید که هر لحظه ممکن است بمیرید. در آن صورت دیگر نمیتوانید مانند یک مست زندگی کنید.

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org  مجاز می باشد.

ایمیل  وبلاگ BLOG.UFOLOVE@YAHOO.COM