بایگانی دسته‌ها: ماشين زمان

ماشين زمان بل bell

ساخت ماشين زمان بل توسط آلمان

جنگ جهانی دوم به پایان خود نزدیک میشود و نازی ها از یک اسلحه عجیب صحبت می کنند حتما فورا افکار به سوی برنامه موشکی وی 2 منحرف میشود و علاوه بر برنامه موشکی فوق دانشمندان المانی در تلاش تولید بزرگترین تانک ان دوران یعنی مانستر 1500بودند که متفقین میکوشیدند جلوی ساخت و توسعه ان را بگیرند . خدا را شکر که بسیاری از این برنامه ها و ایده های دیوانه وار به جایی نرسید و در وقایع جنگ نقشی را ایفا نکرد . در کنار تمام این برنامه ها یک پروژه فوق سری نیز وجود داشت که ان را به شما معرفی خواهم کرد . ماشین بل نازیها : شکل ظاهری و محل استقرار .
Zwei Grafiken zum Laternenträger;

Skulptur des Kecksburg UFO (in Kecksburg, USA)

در لهستان نزدیک پروژه بزرگ در گودال و معدن ونسلز بر اساس مدارک سری متفقین به نظر میرسد که نازی ها بر روی یک ناقوس فلزی بزرگ کار میکردند . طبق گفته ایگور ویتکوفسکی نویسنده کتاب اسلحه عجیب این حامل فانوسی نام دیگر این ناقوس دارای 9 فوت عرض و 12 تا 15 فوت ارتفاع بود . مسئول پروژه فرمانده ارشد اس اس و رئیس بخش تسلیحات اس اس هانس کاملر بوده است . درجه سری بودن این پروژه انقدر زیاد بود که پس از پایان جنگ تمام دانشمندان شرکت کننده در این پروژه تیر باران شدند علاوه بر این بر اساس گزارشات در قسمت پایینی ناقوس نوشته های وجود داشت که در این مورد بعدا توضیح خواهم داد . ظاهرا این ناقوس در محلی به نام فلای تراپ آزمایش شده بود.

https://i0.wp.com/files.abovetopsecret.com/images/member/604a540c22d2.jpg

در مورد درستی انجام این ازمایشات مطالب مبهم یسیار میباشد . گفته شده است که ظاهرا در نزدیکی معدن یک برج اب یا منبع اب یا دستگاهی خنک کننده که با اب کار میکرده در دهه 70 در قسمت پایینی فلای تراپ وجود داشته است که برای این ازمایشات از ان استفاده می شده است . اما این نظر اقای ویتکوفسکی بوده است . به نظر من این مطلب که یک پروژه فوق سری در روی زمین در فضای ازاد باشد و مورد ازمایش قرار گیرد معقول به نظر نمی رسد . چرا ؟ چون اولا جنگ بود و چرا میبایست این ناقوس در هوای ازاد و در معرض بمباران مدام دشمن قرار میگرفت ؟ ثانیا نازیها انقدر احمق نبودند که پروژه فوق سری خود را در معرض دید دشمن قرار دهند مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشد ؟ ثالثا بر اساس گفته ایگور اگر این ناقوس بصورت زنجیر شده در فلای تراپ ازمایش شده است تا از پرواز ان جلوگیری شود چرا این کار در درون معدن انجام نشده است ؟ البته شاید به علت وجود تشعشعات فراوان و مضر امکان ازمایش در محیط سر بسته نبوده است . در کتاب ایگور هیچ اشاره ای به پرواز ازمایشی نشده است . واقعا این ناقوس چه بود : یک محرک ضد جاذبه زمین . یک ماشین زمان . یک هواپیمای نظامی .یا ……… این سوال را کسی نمی تواند به درستی پاسخ دهد اما اولین چیزی که از همه اشکار تر است این است که هنگام را اندازی این ناقوس فسمت بالایی و پایینی ان در خلاف جهت یکدیگر می چرخیدند و دستگاه شروع به برخاستن از زمین می کرد . همچنین به این موضوع هم اشاره شده است که احتمالا افرادی هنگام کار با این دستگاه و ازمایشات زندگی خود را از دست داده اند . بر سر ناقوس چه امد ؟ پاسخ به این سوال نیز تقریبا مشکل است زیرا ما در این مورد به اسناد کمی دسترسی داریم اما در هر صورت دیگر در لهستان نیست . بر اساس نظر ویتکوفسکی که به مدارک ک. گ. ب. دسترسی داشته است روسها بر این عقیده اند که امریکاییها ان را با خود برده اند . جالبتر اینکه در ککسبورگ امریکا در سال 1965یک بشقاب پرنده یا سفینه فضایی که کاملا شبیه به ناقوس بود سقوط کرد که سریعا توسط ارتش امریکا مخفی گردید . بر روی قسمت پایینی این بشقاب پرنده نیز نوشته های وجود داشته است . ایا این بشقاب پرنده همان ناقوس بوده است ؟ ایا امریکاییها ان را به پرواز در اورده اند ؟ یا ماهواره ای بوده که در انجا سقوط کرده است طبق گفته امریکاییها . در حادثه ککسبورگ بسیاری از سوالات بی پاسخ مانده است . در موقع سقوط نه تنها صدها سرباز مستقر در شهر را تا صبح به حالت اماده باش و بیدار نگهداشتند بلکه ساکنین نیز دیده بودند که کامیونهایی بین محل حادثه و شهر ترد د میکردند . . ارتش امریکا بطور رسمی اعلام کرد که چیز مهمی در این حادثه یافت نشده است . ناسا از یک ماهواره روسی صحبت میکرد و نیروی هوایی از یک دستگاه هواشناسی صحبت میکرد و ….. جالبترین مورد این است که ارتش امریکا یک رو بعد از این حادثه مقادیر زیادی کاشی سرامیکی سفارش داده بوده است . شاید بخاطر اینکه دستگاهی را عایق کنند .

https://ufolove.files.wordpress.com/2010/11/the-bell-papercraft.jpg?w=278

https://i0.wp.com/nazidieselpunk.devhub.com/img/upload//dfgyu.jpg

ناقوس فقط در حالت استن بای بدون خطر می باشد . از طرف اقای اتو سرنی دانشمند المانی دوران نازی پس از جنگ جهانی پس از شرکت در عملیات پیپر کلیپ پرونده سازی اطلاعات در برنامه موشکی ناسا پذیرفته شد . حال این سوال مطرح است که چرا این موضوع تازه پس از اینکه اقای ایگور ویتکوفسکی کتاب خود تحت عنوان اسلحه عجیب را منتشر کرد به میان امد و در مورد ان بحث شد ؟ شاید این یک پولسازی حرفهای باشد چراکه او هیچ گاه کپی اسناد ک. گ. ب. را منتشر نکرد و از طرف دیگر مگر ک. گ. ب. اطلاعاتی را با میل در اختیار کسی میگذارد . . از طرف دیگر اگر این پرونده کاملا خاص نبود پس چرا حدود 60 دانشمند این پروژه تیر باران شدند ؟ روسها اظهار می کنند که امریکاییها اولین کسانی بودند که در اتمام جنگ قبل از دیگران در معدن حاضر لهستان حاظر بودند . لازم به ذکر است که در طول جنگ جهانی دوم اطراف انجا تحت کنترل شدید و مدام نظامی بود.

http://www.paraportal. de  – Die UFOs der Nazis   –    ufo und AuBerirdische    – Dean Winchester     ………      11 februar  2010——– khorshad

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز میباشد.

پ . ن : با تشكر فراوان از دوست خوبم هومن عزيز بابت ترجمه و ارسال اين مطلب.

ماشين زمان سومريان باستان

معما در یک پکیج مرموز پر از سوال پیچیده شده، جستجو در باستان عالم آتلانتیوم. علم این را کشف کرد که آثار تصنعی و رابطه آن با امپراطوری پیشرفته باستان از 15000 الی 50000 سال پیش وجود داشت، اینها چه کسانی بودند؟  آنها نسبت به سیستم دور ستاره ای چقدر دور بودند؟  تمام این سوالات شاید برای عده ای خیلی سخت برای به کار بردن باشد.  بنشینید و با خود به آتلانتیوم فکر کنید و نظر خود را بدهید.

تمدن 6500 ساله سومریان نوشتن را اختراع کرد که الفبای آن شامل صدها حرف بود. آنها به منظور اضافه کردن تصویربه مدارک خود مهرهای استوانه ای را اختراع کردند. تئوری های زیادی در مورد نحوه ساخت این مهرهای استوانه ای ميباشد، اما کسی واقعا نمی داند.

[Cylinder_seal.jpg]

دهها هزار مهر بوسیله باستان شناسان طی 125 سال اخیر پیدا شده که آنها را از موزه های لندن و بغداد جمع آوری کردند. بسیاری از این لوحهای باستانی دانش باورنکردنی را از قبیل وجود حیات در تمام سیاره های منظومه شمسی آشکار می سازد که وضعیت و حتی رنگ آنها وابسته به خورشید است.

سومر این دانش پیشرفته را مدیون آنوناکی (خدایان سومریان که از بهشت آمده اند). این لوحهای سفالی امروزه به عنوان وثائقی در عملیات سری ملی که ممکن است منجر به تولید یک ماشین زمان واقعی شود است.

دکتر بوریش میکروبیلوژیستی که داستان فوق العاده جالبی را در مورد درگیری خود در عملیات فوق سری که از سری هم سری تر بود ساخت. حال یک مامور گردن کلفت میخواهد که همه چیزهایی که میداند را بگوید، او در واقع چیزهای زیادی میداند. اگر بوریش داستان خود را بسازد، آنوقت ما شاهد یک «ژول ورن» مدرن هستیم. بوریش ادعا داشت که گروهی از دانشمندان اطلاعاتی را که در مورد مهر استوانه ای سومر پیدا کرده بودند را برای طرح و ساخت دوباره دستگاه «استارگیت»  استفاده کنند. (استارگیت: فیلمی در مورد بیگانه ها که در سال 1994 به کارگردانی  «رولند امریچ»  و بازیگری  «کورت راسل» ساخته شد)

[dan-burisch.jpg]
این دستگاه میتوانست به طور مسلم و دقیق جای سوراخهای کرم خورده و کیسه های حمل بار و مهمات را بر روی آنها به منظور تبادل اطلاعات به مسافتهای دور به دور دنیا مشخص کند. این دستگاه از یک بشکه مهر و موم شده به قطر 18اینچ و طول 6فوت پر شده از گاز آرگون یا گاز دیگری است استفاده میکند.

تعدادی الکترومگنت بشکه را احاطه کرده و هنگامی که نیرو به داخل مگنتها به نوسان در می آید، سوراخهای کرم خورده را پیدا کرده، مثل گرفتن کانال رادیویی در رادیو، این پروژه در عملیات سری به آئینه معروف است.

چیزی که دانشمندان بر طبق گفته های دکتر بوریش با سرعت به آن رسیدند این بود که این دستگاه چندکاره بود. او میخواست بوسیله تغییرات در تنظیم نیرو و تنظیمات بشکه تصاویر تولید کند. او مصمم بود که تصاویری از وقایع و اتفاقاتی که در آینده بر روی زمین خواهد افتاد را به تصویر بکشد.

آئینه سالها استفاده میشده و هوشیاری محققان نسبت به افرادی که از آینده دور ما هستند را معرفی میکند. دکتر بوریش مفصل شرح داد که چطور دو جامعه یکی 47000سال و دیگری 52000سال در آینده از لحاظ دیدار بواسطه افراد خاصی در دو فریم زمانی به حد اعلی خواهند رسید.

اگرچه حتی ما که بیننده آینده هستیم، به این نتیجه رسیدیم که باید مختلفتر از چیزی که الان هستیم باشیم، حتی در حرکت کردن در عظمت کهکشانمان.

پس از سالها استفاده، برای محققان نامعلوم بود که استفاده از این دستگاه یک دگرگونی در خط زمان ما است و حقیقت ما در جنبش بود زیرا که مشاهده آینده در اینجا و در همین لحظه دارد اثر خود را میگذارد. اساسا یک لوپ بی نهایت در حال تشکیل شدن بود. وقتی که ما آینده را مشاهده میکنیم میتوانیم تغییراتی در زمان خود به روشهای زیادی انجام دهیم که در آینده اثر میگذارد. سرانجام این لوپ یک لوپ بسته خواهد شد و همه چیز بارها و بارها تکرار خواهد شد. طبق گفته های دکتر بوریش، این دستگاه بی مصرف شده زیرا ترس از این است که شاید این دستگاه به طریقی به رخ دادن وقایع در سالهای آینده کمک کند.

این آئینه رخ دادن یک عذاب شدید و دردناک را که میتواند میان سالهای 2012 و 2016 باشد را پیش بینی کرد.

آئینه فقط آینده امکانپذیر را میسر میکند، باز میگوئیم که دیدن آینده میتواند آن را تغییردهد پس آنها درصدهایی از امکانپذیری را به وقایع میدهند.

عذاب آینده درصد پایینی از امکانپذیزی را به علت مداخله و نفوذ ما و نسل آینده را دارد. دکتر بوریش حداقل اعتقاد داشت که شاید آنها غضب و مدت عذابهای آینده را به حداقل برساند.

غیر فعال کردن آئینه بخشی از این نفوذ بود و همه موافق بودند که آن را تا زمان سپری شدن این مصیبتها و بلاها فعال نکنند. اگر هر کدام از این حرفها درست باشد پس چرا دکتر دان میخواست این حکایت وحشتناک را بسراید؟

https://ufolove.files.wordpress.com/2010/09/femacoffins.jpg?w=300

او بنظر میرسید که یک روحانی و یک مسیحی نمونه باشد و میگویند که به او دستور داده شده بود که این اطلاعات را به بالا دستهای خود ببرد. این آشکارسازی ها در تمام دفاتر تجسس و تحقیق طی سالهای درازی پخش شدند. حدسهایی که جنگ عراق یک سرپوش برای اکتساب و بازیافت صنایع مصنوعی باستان بود که میخواست در پروژه آئینه کمکی داشته باشد.

موزه عراق به غارت رفت و هنوز قطعه هایی از موزه مفقود هستند.
مدارک و اطلاعات قابل توجهی از آئینه جمع آوری شده که در انجمن کشورمان(کشور نویسنده) به صورت جدی گرفته شده.
مقادیر بزرگی از تابوتهای پلاستیکی در سرتاسر کشور پیدا شده . یک میلیون تابوت در فاصله 10مایلی فرودگاه آتلانتا قرار گرفته اند که نزدیک مسیرهای اصلی قطار هستند. این تابوتها توسط سازمان امنیت قومی و مرکز کنترل بیماریهای کشور خریداری شد. محققین آماتور مراکز بازداشت بزرگی را درست نزدیک ریلهای آهن پیدا کردند. فیلمهای گرفته شده از این ساختمانها در منطقه ای بسیار بزرگ و آشکارا حفاظت شده با حصار خاردار با ارتفاع 20فوت را نشان میدهد.

بدون درنظر گرفتن مقدمه ای برای این آماده سازی عظیم، به نظر راحت و آسان میرسید که ببینیم این ساختمانها در نهایت در شرایط آشفته و پتانسیلی از روی عناد و بدخواهی استفاده خواهد شد، البته در صورتی اوضاع خیلی بد شود.

کتاب آشکارا سازی(12.6) به موقعی اشاره میکند که ستاره ها به زمین برخورد کرده و همانند مشعلی آتش گرفته، هر کوه و جزیره ای از جای خود تکان خورده و پادشاهان زمین، دولتمندان، فرماندگان و دانشمندان خود را در غارهایی درون زمین و داخل صخره های کوهها به هنگام فرا رسیدن روز خشم پنهان میکنند.

https://ufolove.files.wordpress.com/2010/09/undergroundbases.jpg?w=300

دکتر بوریش و دیگران بیان کردند که پایگاه های بزرگ زیر زمینی طی 20سال اخیر در سرتاسر آمریکا با تمام وسائل لازم برای زندگی در آنها ساخته شده است. طی این فاش سازی ها این ساختمانها دیگر نمیتواند آن کمکی که انتظار میرفت باشند. آیا آنوناکی باستان این ساختمانها را به منظور ساخت ماشین زمان ترک کرده؟
آیا برخی از دانشمندان نترس و بی باک درگیر استفاده از دستگاهی شده اند که بتواند زمان و فضا را شکافته؟
در زنجیره آتلانتیوم جواب «بله» است
آیا ما میتوانیم به عنوان یک جامعه آزمایشات یک دستگاه بیگانه که پتانسیل متلاشی کردن دنیا را دارد را اثبات کنیم؟

تقریبا نمیتوان این کار را انجام داد، به همین دلیل است که برخی از دانشمندان حیرت زده باید در محیطی کاملا سری به فعالیت خود بپردازند زیرا آنها می دانند که خشمی در کار است.
بهترین قسمت این اتفاقات ناگهانی این است که تمامی بشر از صورت زمین پاک خواهند شد، درست مثل بقیه ما.

منبع :       http://www.theatlantium.com/2009/01/atlantium-episode-xlix.html

پ . ن : با تشكر فراوان  از مصطفي عزيز بابت ترجمه و ارسال اين مطلب .

دوستان لطف كنيد نظرات راجع به موضوع را بگذاريد و وارد حيطه دين و مذهب نشود. چون بحث به انحراف كشيده ميشود. من هم مجبورم عليرغم ميل باطني نظرات خواندني شما را پاك كنم. ممنون. كوچك شما رامتين.

پروژه واقعي مونتاك Montauk سفر در زمان .1

پروژه Montauk سفری در زمان ( قسمت اول : مروری بر مونتاک)

نویسنده مقاله و سری کتابهای مونتاک : پیتر مون

ترجمه / ویرایش / گرافیک تصویری : فرهاد سدادی

( کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی ،» گرایش روابط عمومی «، مترجم و پژوهشگر  )

آدرس الکترونیکی : fsat_2012@yahoo.com

انتخاب لینک و مطلب : رامتین

لینک منبع مطلب: http://www.alienshift.com/id33.html

تاریخ ترجمه ویرایش نهایی : 27 شهریور 1389 خورشیدی

استفاده از این مطلب با درج منبع www.ufolove.wordpress.com آزاد است .

تقدیم به دوست وبرادر عزیزم رامتین و تمامی دوستان عزیزم در وبلاگ یوفولاو که در جمعی صمیمی و مسئولانه و متعهدانه ، در جستجوی اسرارو حقایق این دنیای شگفت انگیز هستند …تا چه در نظر آید و مقبول افتد …

* ثوضیح مختصر اینکه ، جاه طلبی در علم و کاوشهای علمی ، گاه به کارهای جنون آمیزی منجر می گردد ، که پروژه مونتاک یکی از این افزون طلبی های علمی است ، هنوز که هنوز است رازهای سر به مهر این حادثه ی واقعی در محافل علمی و بعضا مکاتب اسراری سراسر دنیا گشوده نشده باقی مانده است .

بیایید در مقابل این هجوم رسانه ای  و جنگ نرم، سیل اطلاعات صحیح و ناصحیح ، سره  را از نا سره  بادیدگاهی تحلیلی مبتنی بر روش علمی و بدون غرض  و پیش داوری های احساسی تشخیص دهیم و به نقد وبررسی این پروژه های  بلند پروازانه که تبعات آن گاه باعث از بین رفتن جان ومال انسانها ی بیشماری شده و می شوند ، نگاه دقیقتری بیندازیم و بدون دخالت عقاید شخصی و سو گیری و بانگاهی پژوهشگرانه و بی طرف ، دلیل بروز این پروژه  و پروژه های مشابه مثل : پروژه ی سوپر من /  ,… mk-ultra را بیابیم و این امر ممکن نیست با تحلیل اخبار و گزارشات از منابع مختلف و مقایسه آنها با سیستمهای استراتژیکی تفکر مثل (6w+3h ) چرخه رادار(RADAR.) چرخه PDCA)) 6 سیگما وانواع مختلف روشهای تفکر انتقادی وتحلیلی که در کتابهای مدیریت استراتزیک آمده و متفکران داخلی و خارجی  در مورد آن پرداخته اند.

چه بهتر که همیشه خودمان در کشورعزیز مان ایران درا ین  زمینه های پژوهشی پیشقدم باشیم وبا یاری  هم با دانش افزایی و تحلیل و بررسی مسایل شگفت انگیز این جهان ، پرده از اسرار پشت سر آن برداریم .به امید آن روز.

—————————————————————————————

montaukradar.jpg

montauk.jpg

pink.jpeg

radwinse.jpeg

emitter.jpeg

bunker1.jpeg

montauk.gif

تمامی این کتابها از سایت www.amazon.com با پرداخت هزینه آنها قابل دریافت است .

پروژه Montauk سفری در زمان

مجوز  آزمایشات مسافرت در زمان در ماه ژوئن l992 صادر شد و ازآن موقع تاکنون موجی از  توطئه های پنهانی و پرسشهای بی جواب را برای کسب اطلاعات بیشتر از زمان را به دنبال داشته است.

مروری بر Montauk: ماجراهای همزمانی ، به دنبال پاسخ به پرسش بسیاری از کسانی که کنجکاو دانستن در این زمینه بودند به فرجام رسید واین آزمایش نقطه پایانی بود ، بر سر آغاز  طرح پرسش ها و ارائه سناریویی استادانه که ما را در آستانه راهی قرار داد، مسیری که ، ارتباط مستقیم  با مکاتب بزرگ اسراری در سراسر کره زمین دارد.

(وحتی شاید مرتبط با انجمنهای بزرگ سری /فراماسونری/تئوزوفی مادام بلاواتسکی /بوهمیان گراو/هیاتهای چند نفره تصمیم گیر سیاستهای کلان دنیا که همه ساله در زمانی معین و شهری معین که یک هتل در یک کشوراروپایی است جمع می گردند .-مترجم)

سومین کتاب از سری Montauk : (اهرام Montauk ): این کتاب آگاهی عمیق تری نسبت به جستجو و کشف در پدیده های روانی Montauk به خواننده می دهد و نگرشهایی  شگفت انگیز از ساختار و جلوه گری عالم هستی به خواننده ارایه می کند.

این مقدمه ، برای خواننده ای طراحی شده است  که برای  اولین بار ، و تازه موضوع مونتاک  آشنا شده است و همچنین یاد آوری ذهنی برای کسانی است ، که 2 کتاب اولیه (در مورد مونتاک ) را خوانده اند.
منشاء پروژه Montauk :

قدمت پروژه مونتاک به سال 1943 میلادی برمی گردد ، هنگام تحقیق بر روی  نامرئی شدن ناو جنگی یو اس اس Eldridge (ناو فوق به ناگهان از روی صفحه رادارمحو و نامریی شد )،یو اس اس   Eldridridge

به عنوان کشتی نیروی دریایی ایالات متحده در  محوطه آبهای فیلادلفیا مستقر بود وحوادث مربوط به کشتی فوق ، معمولا با عنوان»آزمایش فیلادلفیا» اشاره می شود.

هدف از این آزمایش این بود که کشتی فوق توسط امواج رادار غیر قابل کشف و ردیابی باشد …

و در این حین و هنگام آزمایش بود که ، وقایع کاملا غیر منتظره و شدیدی عارض و حادث  شد ! کشتی در مقبل چشمان غیر مسلح همگان ناگهان   نامرئی شد به و از زمان و مکان خود به بعدی دیگر انتقال یافت همانطوری که ما آن را می دانیم!

هر چند این پیشرفت قابل توجهی در شرایط تکنولوژی آن زمان به حساب می آمد ، ولی آن برای مردمی که در گیر آن بودند، تبدیل به فاجعه ای شد…

ملوانان از این بعد زمانی به فاز دیگری منتقل شده بودند و دروضعیت بازگشتشان به زمان حال ، عدم تعلق کامل روانی و وحشت در سیمایشان موج می زد .

حتی برخی از آنان به دیواره/جداره  تاق شکل کشتی آویخته شده بودند….

کسانی که جان سالم بدر بردند با عنوان داشتن «ذهنی نا مناسب» از خدمت  مرخص شدند و موضوع این  قضیه صورت بی اعتبار به خود گرفت و تمام امور آن پوشیده ماند.

.http://en.wikipedia.org/wiki/USS_Eldridge_(DE-173)

http://en.wikipedia.org/wiki/Philadelphia_Experiment

پس از جنگ ، ادامه تحقیق تحت سرپرستی دکتر جان فون نویمان( که جنبه های فنی آزمایش فیلادلفیا به سرپرستی او انجام شده بود) پیگیری شد.

دستاورد جدید وی این بود که راهی بیابد و بداند که چه چیزی علایم ذهنی انسان را میسازد و چرا مردم نمی تواند بدون بروز فاجعه و به راحتی با » پدیده interdimensional»(مسافرت زمانی بین الابعاد .مترجم)  کنار بیایند .

مطالعه گسترده عامل انسانی (در بروز این پدیده ها) در آزمایشگاه ملی بروکهاون در لانگ آیلند ، نیویورک آغاز شده است. آن را به عنوان پروژه ققنوس ( پروژه  فونیکس) شناخته می شود.


http://en.wikipedia.org/wiki/John_von_Neumann
فون نویمان نه تنها مخترع کامپیوتر مدرن بود بلکه نابغه ی ریاضی در نوع خود  به شمار می آمد، او توانست بر روی منابع عظیمی ازاطلاعات مجتمع نظامی /صنعتی متمرکز شود منابعی که  که شامل پایگاه داده ای گسترده ای ازتحقیقات روانی نازیها بود. اطلاعات ارزشمندی که متفقین پس ازپیروزی در جنگ جهانی دوم به دست آورده بودند.

این تحقیقات ، در برابر پس زمینه ای طرح می شد که فون نویمان در تلاش ساختن دستگاهی بود که تکنولوژی کامپیوتر وتجهیزات رادیویی پیچیده را با ذهن انسانها پیوند بزند !

با گذشت زمان ، او در تلاشهایش در این راه به موفقیت کامل دست یافت . پس از سالها آزمایش تجربی ، اودریافت که افکار انسان نهایتا می تواند توسط گیرنده های» رادیویی محرمانه کریستالی» دریافت شوند ،

به کامپیوتر رله و مخابره شوند ونهایتا به کامپيوتری فرستاده شوند که می تواند افکار را در قالب بیت اطلاعاتی ذخیره کند . این افکار طرح گونه ( شکلی گرافیکی از افکار –مترجم) می تواند در صفحه مانیتور کامپیوتر به نمایش دراید یا بر روی کاغذ چاپ شود .

(محض اطلاع دوستان عزیزم ، انواع امواج مغزی را در جدول زیر آورده ام : مترجم)

نوع موج دامنه فرکانس (هرتز) تواناییهای ذهنی
دلتا ( Delta ) 1/0 تا 3 خواب عمیق، خواب شفاف، افزایش عملکرد سیستم ایمنی، هیپنوتیزم
تتا ( Theta ) 3 تا 8 آرامش عمیق، مدیتیشن، افزایش تمرکز حافظه‌ای، خلاقیت، رویابینی شفاف، هیپنوتیزم، حالات هیپنوگوجیک
آلفا ( Alpha ) 8 تا 12 آرامش ملایم، آموزش برتر، تفکرات مثبت، هیپنوتیزم، مدیتیشن
بتای پایین ( Low Beta ) 12 تا 15 آرامش متمرکز، افزایش تواناییهای توجه
بتای متوسط
( Midrange Beta )
15 تا 18 افزایش و تواناییهای ذهنی، تمرکز هشیاری، IQ
بتای بالا ( High Beta ) بیش از 18 کاملا بیدار، حالات نرمال هشیاری، استرس و اضطراب
گاما ( Gama ) بیش از 40 در ارتباط با اطلاعات، اشتغال فرآیند مهارتی غنی

http://kowsarpardaz.blogfa.com/post-23.aspx

این اصول وتکنیکها توسعه و ارتقا یافتند تا اینکه یک دستگاه ذهن خوان مجازی یا virtual mind reading machine ساخته شد . در همان زمان این تکنولوژی به حدی توسعه یافته بود که یک» مدیوم روحی /روانی » می توانست فکری را در ذهنش بپروراند که قابلیت خروج از ذهنش وانتقال به کامپیوتر را داشته باشد وبر فکر وذهن انسان دیگری بطور بالقوه تاثیر بگذارد. در نهایت پروزه ی فونیکس (ققنوس) درک برتری از نحوه ی عملکرد ذهن و دستاوردی بالقوه گمراه کننده برای کنترل فکر به همراه داشت.

گزارش کاملی برای کنگره ملی امریکا تهیه شد که به نوبه ی خود به عوامل اجرایی دستور می داد پروژه منحل شود ، زیرا که این ترس حداقل برای کارکنان خود پروژه وجود داشت که ذهن و افکارشان در معرض کنترل قرار گیرد !

این نگرانی های شخصی ، به توسعه ی پروژه کمک شایان توجهی کرد ، بطوری که آنان دیگر خط مشی کنگره ی ملی را دنبال نکردند و بدنبال راهی دیگر از جمله از راه بدر کردن نیروی نظامی یعنی ارتش بودند . با این ایده که این تکنولوژی می توانست بعنوان یک فن اوری جنگی برای کنترل اذهان دشمن کاربرد داشته باشد . یک گروه مخفی (سری) با منابع مالی سرشار ، و چند نوع از گروه های نظامی ، تصمیم به تاسیس پایگاهی در کمپ قهرمان  ( Hero ) به منظور دستیابی به تحقیقاتی جدید گرفتند… پایگاهی که یک ایستگاه  نیروی هوایی متروکه در منطقه مونتاک نیویورک بود .


این محل به این دلیل انتخاب شد که درانجا یک دکل آنتن رادار عظیمی مستقر شده بود که فرکانس 400 الی 425 مگاهرتزی را گسیل می کرد که این اتفاقا همان باندفرکانسی است که برای ورود به آگاهی ذهن انسان مورد استفاده قرار می گیرد .

اواخر دهه ی 60 میلادی ، فعالیت کمپ قهرمان ، به دلیل کمبود های نظامی ارتش آمریکا رو به افول گذاشت ، ولی در سال 1972 با تامین مالی مناسب ، پروژه ی مونتاک بطور کامل برروی آزمایشات کنترل ذهن متمرکز شده وگسترش یافت .بطوری که آزمایشاتی بر روی انسانها ، حیوانات ،و سایر اشکال آگاهی (مثل ارواح ) که نظر به وجودشان می رفت انجام شد.

در طول سالیان متمادی ، محققان مونتاک تکنیکهای کنتزل ذهن را تکمیل کردند و کاوش حد اکثری خود را گسترش دادند…هدف آنها ، رسیدن به افقهای دوردست توانایی های ذهن انسان بود…

با گسترش قابلیتهای مدیومهای روحی/ روانی ، پرسنل و کارکنان مختلفی که در مونتاک کار می کردند ، آن   توانایی مدیوم روحی /روانی نهایتا به نقطه ای می رسید که می توانست توسط سخت افزار تقویت شود .

در این بین ، توهماتی نیز بودند که به دو شکل ظاهر می شدند : سوژه ای ذهنی و ابژه ای عینی ، این موارد حتی شامل » ایجاد مجازی ماده » نیز می شد .

همه ی این مواردی که ذکر شد ، در تاریخ آنچه که ما تجربه ی عادی انسانی می نامیم ، غیر متعادل و غیر عادی هستند…اما دهان مردمی که از پروژه ی مونتاک گریخته اند را نمی شود بست و افشا گریشان را متوقف نمود . انها بیش از هرکس دیگری ، در این دنیا به این حقیقت خارق العاده رسیده اند…

پس از آنی که کشف شد یک مدیوم روحی /روانی ، می تواند ماده را آشکار کند ، چنین مشاهده شد که همان روح می توانست در زمانهای مختلفی ظاهر شود واین تظاهر ، براساس آنچه که مدیوم روحی /روانی می اندیشید ، بستگی تام داشت .

بنابراین و با این اوصاف ، چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یک مدیوم روحی /روانی در باره ی کتابی بیندیشد ،اما فکرش در روز قبل ظاهر و آشکار شود ؟ این خط فکری و تجربه ی منحصر به فردی بود که منجر به خلق این ایده شد که هر نفر در این دنیا می تواند زمان خود را «خم » کند….

پس از سالها تحقیق تجربی و آزمایشگاهی و علمی توسط آزمایشات گسترده و پیچیده و خارج از قاعده رایج ، کانالها (پورتالها) ی زمان بالا خره باز شدند …

پروژه ی مونتاک در نهایت کار خود ، به نقطه اوج عجیب و غریب آن یعنی به» گرداب زمان» و نقطه ی گشوده ای در زمان گذشته یعنی سال 1943 رسید که این تاریخ دقیقا تاریخ اصلی آزمایش فیلادلفیا بود .

http://en.wikipedia.org/wiki/Philadelphia_Experiment

راز هیچکدام از این اطلاعات ذکر شده روشن نمی شد مگر توسط : پرستون بی نیکولز ، که یک نابغه ی الکترونیک بود . پرستون بی نیکولز روزی متوجه شد ، که او یک قربانی بی خبر آزمایشات اسرار امیز است .

در حین کارش برای پیمانکار دفاعی در » لانگ آیلند » ، چالش پرستون ، تحقیق در خصوص ارتباط افکار مردمان  با یکدیگربود . (تله پاتی –مترجم) او دراین حین دریافت ، که امواج رادیویی پخش شده مداوم در حال انتقال ، توسط مردمی که او با انها کار می کرد مسدود می شد و منتقل نمی گردید .

اوبه عنوان یک کارشناس رادیو و الکترونیک ، سیگنالهای رادیویی را که از ایستگاه  نیروی هوایی مونتاک می رسیدند تعقیب کرد و شروع به تحقیق جامعی دراین زمینه کرد که بیش از یک دهه به طول انجامید .

او بسیاری از تجهیزاتی را که در طول پروژه مونتاک مورد استفاده قرار گرفته بودند بدست آورد .

از همه مهمتر ، او دلیل ترس مزمنی که با او بود کشف کرد : ترسش به این دلیل بود ، که خیلی از مردم مونتاک اورا به خاطر می آوردند ! و به یاد می اوردند که او قبلا آنجا کار می کرده است !

این مساله وقتی به اوج خود خود رسید که همسر پسر عمویش ، براین مساله اصرار می ورزید که او (پرستون) در مونتاک بوده است . دو مرد پس از مشاجره ، تقریبا متقاعد شده بودند که پرستون هرگز در مونتاک نبوده است !

مدت کوتاهی پس از این استدلال ، پرستون شروع به گرفتن رد پایی از یک زندگی گرفت که همچون نور باریکی سو سو می زد ، زندگی که او قبلا از آن آگاهی نداشت …پس از صحبت با بسیاری از دانشمندان و مهندسان مختلف که به نوعی با پروژه ی مونتاک مرتبط بودند ، تازه مساله زندگی پیشین خود را دریافت و توانست آنچه را که تا به حال برایش  اتفاق افتاده است مثل قطعات پازل کنار هم بگذارد .

در گاهی اوقات ، اودر » 2 خط جداگانه  زمانی » زندگی کرده است …در یکی از این ابعاد ، او در مونتاک کار کرده  ودیگری او در مکانی دیگر ( لانگ ایلند) مشغول به کار بوده است .

( به نظر من ،  فیلم ذهن زیبا ، شاید برداشتی آزاد از ماجرا باشد و راسل کرو به نوعی نقش پرستون را بازی کرده است .مترجم)


( عکسی ازدانکن کامرون )

اکتشافات کاری و زندگی او زمانی مهر تایید خورد که در سال 1985 ، مردی اسرارآمیز به نام

» دانکن کامرون » در استانه در خانه اش ظاهر شد .

دانکن کامرون ،استعداد غریبی در مورد تحقیقات روانی داشت ، ودر نهایت مدعی شد که در این زمینه ها توسط NSA ( آژانس امنیت ملی آمریکا) آموزش دیده است .

» پرستون » بدون ذکر مصیبت و بلاهایی که در مونتاک برسرش آمده بود ، (و او آنها را کم کم به یاد می آورد) دانکن را به خارج از محوطه ی مونتاک می برد ، و از کشفی که می کند شگفت زده می شود !

او مدخل ورودی پایگاه را به خوبی  می شناسد و به یاد می آورد (نمونه ای از دژاوو-مترجم).

حتی کار کردنش را هم در آنجا به یاد می آورد و به یاد آورد که از دانکن به عنوان مدیوم روحی / روانی اولیه در آزمایش سفر زمان استفاده شد .

http://www.bielek.com/

پرستون ، همچنین به خاطر آورد که در آزمایش اصلی فیلادلفیا ، در کشتی یو اس اس آلدریچ به همراه برادرش » ادوارد بی نیکولز « حضور داشته است . ( ادوارد اکنون با نام » آل بیلک « در محافل شناخته می شود )

با توجه به محاسبات پرستون و دانکن ، پروژه ی مونتاک در تاریخ 12 اوت 1983 به نقطه ی اوج خود رسید کانال متورم و پورتال زمان به مرحله ی تکمیلی و عملکردی خود رسید و آماده ی بهره برداری بود ، اما ناگهان همه چیز از کنترل خارج شد  و قضیه صورت دیگری به خود گرفت و دانکن به همراه گروهی از مردم که خودش آنها را فرا خوانده بود ، تصمیم گرفتند پروژه ی مونتاک را متوقف و اساس آنرا در هم بشکنند .علت این شورش چه بود ؟ زمانی که دانکن ، وظیفه ی مدیومی در مونتاک بر عهده داشت ، دستگاهی متصل به گیرنده های محرمانه  رادیویی وجود داشت که با کریستالهای میله ای شکلی مجهز شده بود که افکار را به سمت خارج از یک انتقال دهنده عظیم هدایت می کرد ،» دانکن » نشسته بر روی صندلی جانور غول پیکرهیولاگونه ای را از ضمیر نا خود آگاهش تصور کرد که به بیرون از فکرش هدایت و رها کرد که این عمل پروژه ی مونتاک را به معنای واقعی نابود کرد و مردمی که در پایگاه کار می کردند ، دفعتا بطور یکسان کاررا رها کردند و پی کار خود رفتند .

(شباهتهای عجیبی بین این قضیه و فیلم سه گانه ی ماتریکس وجود دارد : صندلی مخصوص ، دستگاهی که مدیومها /افراد با استعداد روحی /روانی –هکرها و کارشناسان الکترونیک /کامپیوتر رابه واقعیت مجازی وصل می کند ، تصورات و تخیلات در دنیای مجازی …آیا برادران واچوفسکی تحت تاثیر پروژه مونتاک فیلمهای انقلابی شان را ساخته اند ؟  -مترجم )

کانالها و شفتهای ورودی هوا و ورودی های اصلی به تاسیسات زیر زمینی پایگاه  بر روی هم افتادند و از مقدار عظیمی از آوار پر شدند …جزئیات کامل این ماجرای اسرار آمیز همچون راز سر به مهری تا به کنون

حل نشده باقی مانده است …

(چه اتفاق یا اتفاقاتی غیر از ظهور هیولای ثصوری دانکن در مونتاک رخ داده !؟آیا عکسی و فیلمی از محل با وجود دوربینهای مداربسته بدست آمده؟! آیا واقعا هیولایی که از فکر دانکن به صورت تجسم به تجسد درآمد ،زنده است یا همه اینها عوامفریبی بیش نیست ؟! آیا ظهور replitian یا خزندگان انسان نما ، با این آزمایش توام بوده است؟ پرستون ، دانکن ، پیتر مون واقعا چه هدفی در سر دارند ؟ هدف ارایه اطلاعات به منظور کشف حقایق ذهن انسان است یا… ؟ سعی میکنم در قسمتهای بعدی این مطلب به انها بپردازم – مترجم)

اگرچه یک فیلم کپی رایت شده در مورد این داستان شگفت انگیز بطور گسترده  در این زمینه توزیع شده  وچندین سخنرانی درباره پروزه مونتاک ارایه شده ، هیچ کتابی بی محابا و رک وراست درباره موضوع فوق نپرداخته است .

(سایتهای زیر درباره ی این موضوع  مطالب سودمندی دارند که توجه علاقمندان و دوستان را جهت استفاده از مطالبشان به آنها جلب می کنم : -مترجم)

http://www.bielek.com/
http://www.bibliotecapleyades.net/montauk.htm
http://www.v-j-enterprises.com/montautauk.htm

نویسندگان مختلفی در این زمینه مجبور به ادای وظیفه ی خبری و اطلاع رسانی  خود بودند ، اما آنها هم به طور ذهنی ، از تحلیل موضوع ناتوان ماندند یا ترجیح دادند در ارتباط با آن سکوت اختیار کنند به جای اینکه از راه دیگر موجبات وحشت دیگران را فراهم  سازند…

یک خبرنگار سرویس علمی نیویورک تایمز ، در مورد پروژه ی مونتاک به منظور رد موضوع  دست به کار شد ودر کمال تعجب دریافت که این پروژه ، در واقع مساله ای کاملا واقعی و علمی بود .

من ( پیتر مون –نویسنده مقاله ) وقتی پیش » پرستون « آمدم ، که او در حال تحقیق برروی سیستم صوتی پیچیده ای بود …

با توضیحات مبسوط او خود را درحالی یافتم که انگار در حال شنیدن داستانی تماشایی هستم که حداقل از داستانهای علمی –تخیلی که شنیده ام بهتر است !

پس از گذشت چند ماه ، من تصمیم به نوشتن کتاب «پروژه ی مونتاک » گرفتم ، این کتاب بدون مشورت با کس دیگری در باره » پرستون بی نیکولز» نوشته شده است …، شخصی که می خواهد ، منابع اطلاعاتی اش محفوظ بماند . به جای انجام یک تحقیق پرهزینه وزمان بر و وقت گیر ، استراتژی من این بود که اطلاعات را از خارج دریافت کنم و بصورتی در اسرع وقت   برای جمع آوری سرنخ های تایید شده  از مراجعی استفاده کنم ، که در نهایت ، با دلایلی محکم ، بر اثبات این داستان باور نکردنی صحه می گذاردند …

همانطوری که پروژه ی مونتاک با تحقیقات بیشتری منتشر شد ، و شرح حوادث آن تداوم یافت ، مشخص شد که یک سناریوی واقعی در پشت اطلاعات قاطعی که » پرستون » در باره آنها سخن گفته بود ، وجود داشت .

اینها همه مروری تاریخی /رویدادی بروقایع مونتاک بودند.

اما تماشایی تر از همه ی این   تاییدات این بود که کشف پروژه ی مونتاک به طور جدایی ناپذیری ، به بدنام ترین فرد مکاتب اسراری همه دورانها وزمانها یعنی » آلیستر کراولی « پیوند خورده بود ! که در محافل مربوطه از او به عنوان نابکارترین و شریر ترین مرد جهان یاد می شود…بر اساس همین گزارشات محفلی ،

کراولی با همزاد خودش عمل جادوی ج.ن .س. ی انجام می داده و کاملا با او مرتبط بوده است .

او همچنین ، با موجوداتی که از جسم و بدنشان جدا بوده اند (ارواح واشباح ) به توسط دستکاری در زمان در ارتباط بوده و مسافرتهای متعددی در بین ابعاد دیگر داشته است حتی پیشنهاد ماهیت بین الابعادی جهانهای دیگر آزمایش فیلادلفیا ، می تواند تعبیری ماورایی و جادویی و شگفت انگیز کراولی باشد .

برای اطلاعات بیشتر در مورد این فرد به سایت زیر مراجعه کنید:

http://en.wikipedia.org/wiki/Aleister_Crowley

(در این مورد ، نمونه های مشابهی در زمان خودمان موجود است : غیب کردن /نامریی کردن مجسمه ی ازادی  نیویورک /یک کوپه ی قطار توسط دیوید کاپرفیلد در مقابل چشمان حیرت زده حاضران

آیا دیوید کاپر فیلد ، دیوید بلین ، کریس آنجل با جادوی آلیستر کراولی آشنا هستند ؟ -مترجم )

اثبات این ارتباطات شگفت انگیز «کراولی» در طول یک دوره ی زمانی طولانی مدت گسترش یافت ،

این کشف زمانی شروع به شکل گیری نمود که من اولین مصاحبه ام را با پرستون آغاز کردم و زمانی که این کلمات از دهان پرستون در رفته بود و موقعی بوده که به جادوگر کراولی متصل بوده است .

پرستون معتقد بود که هرد ویشان ، (یعنی خودش و دانکن کامرون ) در زندگی پیشین ،» پرستون و مارکوس ویلسون » بوده اند .. در واقعیت .این برادران دو قلو بوده اند واز اولین تولید کنندگان ابزار آلات علمی  در بریتانیای کبیر آن زمان به شمار می رفتند .

علاوه براین ، در آن زمان ایندو جزو دوستان خانوادگی » الیستر کراولی « هم بشمار می رفتند و آنها تا به حال نیز در شراکت تجاری مشترک با او نقش داشته اند .

تصدیق می کنید که تمامی موارد بالا ، همانند داستانی افسار گسیخته به نظر می آید ، بنابر این من شروع به جستجو در هر مرجعی برای پیدا کردن » ویلسون ها « در کتابهای مختلفی که نام آلیستر کراولی با ان همراه بود نمودم ،ولی چیزی دستگیرم نشد .

در این جستجو و کنجکاوی فکری ، با شگفتی کشف کردم که نه تنها » الیستر کراولی « در سال 1918 مونتاک را دیده است بلکه او در کتاب اتو بیوگرافی اش (شرح حال زندگی خود شخص به قلم خودش –مترجم ) اسم » دانکن کامرون « را ذکر کرده است ! پس از این کشف مهم ، نمونه های متعددی از همزمانی رویداد های بین خانواده های » کامرون » و » کراولی» کشف شدند .

(اینها جزئیات مروری بر مونتاک بودند اما من هنوز مرجعی از » برادران ویلسون » پیدا نکرده بودم )

معنای این همزمانی های مختلف بین نامهای » کامرون » و «کراولی» را زمانی دریافتم ، که داشتم در باره ی زنی که  خودش را » کامرون » می نامید تحقیق می کردم …شاید ازدواج این زن ، با «جک پارسونز»

(اولین دانشمند و مخترع سوخت جامد راکتها و موشکها ی فضایی  و شاگرد کراولی ) ، مشهورترین ازدواج در نوع خود و زمان خود محسوب می شد .

همه آنها با هم ( کامرون ، جک پارسونز ، کراولی و…) در فعالیت مسافرت بین الابعاد دیگر جهان ها که با عنوان Babalon شناخته شده مشارکت داشتند (بابالون یک مراسم تشریفاتی بود که توام با جادوی ج.ن س .ی

که از سوی برخی به عنوان بزرگترین عمل جادویی قرن ستایش شده ومعرفی گردیده بود)

http://en.wikipedia.org/wiki/Babalon

Babalon) – به عنوان زن ننگین ، مادر بزرگ و یا الهه مادر اعجوبه های ترسناکی  است که در سیستم عرفانی Thelema شناخته شده ، که در سال 1904 با نویسنده انگلیسی و occultist Aleister کراولی از

» کتاب قانون » بوجود آمده ودر سراسرمکاتب فراماسونری جهان اشاعه یافته است ….مترجم .)

(دوستان عزیزم ، شمارا ارجاع می دهم به سکانسی از فیلم Eyes wide shut ساخته ی استنلی کوبریک فقید که در آن تام کروز نقاب برچشم در مکان ممنوعه انجمنی فراماسونری قدم می گذارد ، به جمعشان می پیوندد و به وضوح این جادو را می بیند ! به نظر من یکی از دلایل جداشدنش از نیکول کید من (همسرش) وقایع بی پرده ی این فیلم افشاگرانه و صریح در مورد این انجمنها بود حال سوای سایر دلایل زندگی های پوشالی بازیگران وستارگان هالیوود و نیز سکانس کلیدی فیلم بچه ی رزمری ساخته ی رومن پولانسکی که روح شیطانی در کالبد کاهنان در حال تعرض به زن نقش اول است و بچه ای از نسل شیطان بدنیا می آید و جالب اینجاست که مدتی بعد پولانسکی همین همسر باردارش را در طی ماجرایی فجیع و مرتبط با گروه های شیطان پرست از دست می دهد – مترجم)

از طریق یکسری از رویدادها ی همزمان وباور نکردنی ، من (پیتر مون ) بخاطر شروع کسب وکاری جدید به کالیفرنیا ی جنوبی سفر کردم ، کاملا به طور تصادفی ، یکی از دوستان مونث کامرون را ملاقات کردم ، در کمال تعجب دریافتم که اودر کالیفرنیا زندگی می کند ، ومن بزودی دریافتم که درحال نقل اطلاعاتی در خصوص آزمایش فیلادلفیا ، پروژه ی مونتاک روابط بین کراولی  و کامرون به او هستم ، ودر کمال شگفتی من ، او به من خاطر نشان کرد که اسم اصلی اش کامرون نیست ، بلکه » ویلسون « است !

چند ماه بعد من نامه ی شگفت آوری را دریافت کردم ، مبنی براینکه ، «برادران ویلسون » وجود داشته اند یا خیر . که این پرونده را با این سوال می بست . آن نامه از فردی به نام » آمادو کراولی « بود که ادعا می کرد پسر نامشروع » آلیستر کراولی « است . نه تنها او پدرش را به خاطر صحبت در باره برادران ویلسون به من شناساند ، بلکه سرنخ هایی ارایه داد که ضریب دروغگویی درباره ی اصل ونسبش را به صفر می رساند .» آمادو کراولی» نه تنها وجود برادران ویلسون را تایید کرد ، بلکه جزییاتی تماشایی از جایگاه و موقعیت پدرش در 12 اگوست  1943 (روز ازمایش فیلادلفیا ) ارایه کرد .

آلیستر کراولی ، پدر آمادو در یک کارناوال طی یک مراسم جادویی که با نام ( Men – an -tol ) در انگلستان آنرا سرپرستی می کرد ، زمانی که یک تخته سنگ به شکل شیرینی دوناتی حفره دار (مثل شیرینی خامه ای خودمان که به شکل حلقه ای توخالی است –مترجم) بطور قائم و راست در آب قرار داشت ، بر طبق گفته های آمادو ، آلیستر اورا در لای سوراخ حفره ی سنگ قرار می دهد ودر بالای مسیر آبهای خروشان ول می کند و خود از سواحل انگلستان به لانگ آیلند نیویورک می گریزد .

در اکثر موارد اینجا جایی است که » مروری بر مونتاک » پایان می پذیرد .

کشفیات حیرت آور بعدی این بود که نشان می داد » پرستون « هنوز آن صندلی گهواره ای اش(دغدغه ی مونتاک ) را کنار نگذاشته و خط فکری مستدل او باعث اعتبارش بود و این چیزی است که این کتاب به این منظور نوشته شده است .

علاوه براینها ، ان نشان داد که نیروهایی که در پروژه ی مونتاک آشکار هستند ، ریشه عمیق نهفته این موضوع را با مکاتب اسراری بیش از پیش محکمتر می سازد .

در حالی که » مونتاک » مرور می شد ، مروری آشکارا جذاب بود ، شبکه ای از قضایای بهم تنیده ، و دسیسه گون ودر برخی جهات پخش شده ، که غیر موازی  هم پیش می رفتند وبسیاری از نتیجه گیری ها ی نهایی را سبب میشدند ، اما بااین وجود ، ما با بسیاری از پرسشهای بدون جواب ، برلبه ی صندلی خودمان میخکوب و آویزان شدیم …از این نظر که کتاب تحقیقی جامع بود اهمیت دارد آن مارا به طرف مکاتب اسراری راهنمایی کرد ، سازمانها مخفی که از زمانهای قدیم وجود داشته اند و بدنبال تنظیم آگاهی و آزادی شخصی می باشند…

این همان نقطه ی عظیمی است که برای فتح باب این کتاب حاضر به آن نیاز مندیم :

(اهرام مونتاک ، اکتشافی در آگاهی ها )

( پایان قسمت اول ) دنباله این مطلب را بزودی خواهید خواند ….منتظر بمانید !

با تشکر دوباره از رامتین و تمامی دوستانم که مارا در راه کشف حقایق پشت پرده این جهان شگفت انگیز یاری می دهند. خداوند یکتای متعال عالمیان را شاکرهستیم که به ما قدرت شناخت  عطا فرموده است ، پس از تمامی نیروهای منفی ، وساوس شیطانی ، عوامل آشکار و پنهانی که در این دنیا برای تسخیر روانهای پاک بسیج شده اند ، به یزدان کردگار و خالق حی متعال  پناه می بریم ، او است همیشه حاضر وناظر وهمیشه  آمرزنده و بخشنده .» آمین یا رب العالمین .»

پ . ن : با تشكر فراوان از فرهاد عزيز كه مطلبي كه يك سال بود علاقه داشتم بخوانم را به زبان شيرين فارسي ترجمه كرد. همينطور عكسهاي گرافيكي كه تهيه فرمودند و مطالبي كه خودشان در متن قرار دادند كه واقعا مثل خود مطلب جالب و خواندني هست.

مطلب قبلي كه راجع به كراولي بود با صحبت راجع به كراولي در غرب همخواني ندارد. من يكي از كتابهاي ايشان را به صورت pdf دارم. به نظر من غربيها به خاطر منافع خودشان راجع به كراولي تحريف ايجاد كرده اند. با اينحال نظرها متفاوت و قابل احترامه.

در آخر از دوست خوبم فرهاد عزيز ميخواهم اگر كسي در نظرها سوالي داشت مثل هميشه با نظرهاي آموزنده و خواندني جواب دوستان را بدهيد.

استفان هاوكينگ: چگونه ماشين زمان بسازيم؟

https://i0.wp.com/i.dailymail.co.uk/i/pix/2010/04/30/article-1269288-095FBC16000005DC-551_634x447.jpg

آیا سفر در زمان ممکن است؟ آیا می توانیم دروازه ای به گذشته و یا میانبری به آینده پیدا کنیم؟ آیا می توانیم نهایتا از قوانین طبیعت برای تسلط بر خود زمان استفاده کنیم؟ برای اینکه بینیم چگونه این ممکن است، ما باید به زمان آنگونه که فیزیکدانان نگاه میکنند بنگریم: در بعد چهارم. این به آن سختی که بنظر میاید نیست. هر بچه مدرسه ای می داند که تمام اشیاء فیزیکی، حتی من در صندلی ام، سه بعد دارد. همه چیز طول و عرض و ارتفاع دارد اما بعد دیگری هم هست که آن زمان است. انسان 3 بعدی، طول عمر دارد همچنان که منظومه شمسی میلیاردها سال عمر دارد . هر چیز طولی در زمان و فضا دارد. و سفر در زمان یعنی سفر در این بعد چهارم. در فیلمهای علمی تخیلی دیده اید که فردی وارد تونلی میشود و اینگونه به زمان گذشته یا آینده میرود. فیزیکدانان به این فکر میکنند که آیا این تونل را میتوان در زمان ایجاد کرد که چواب مثبت است. حتی برای آن اسم هم گذاشته اند: «کرم چاله». کرم چاله ها همه جا هستند ولی آنقدر ریزند که دیده نمیشوند. هیچ سطحی در طبیعت صاف و یکدست نیست در سطح هر چیزی حفره و برآمدگی هست هرچند خیلی صاف بنظر برسد. زمان هم مستثنی نیست. زمان هم اینچنین است. پستی و بلندی هایی در زمان است که خیلی ریزتر از مولکول و اتم است و آن ابر کوانتمی است و اینجاست که «کرم چاله» ها وجود دارند. تونل های ریز که میانبری به زمان و مکان هستند شکل میگیرند و ناپدید میشوند در این دنیای ریز کوانتمی که اینها 2 زمان و مکان متفاوت را به هم وصل میکنند ولی اندازه این تونل ها یک میلیارد تریلیون تریلیونم سانتیمتر هستند که خیلی ریزند تا انسانها از آنها عبور کنند و وارد ماشین زمان شوند ولی بعضی دانشمندان معتقدند که میتوانند این کرم چاله ها را تریلیون بار بزرگتر کنند تا انسان بتواند وارد این ماشین زمان شود و به زمان و مکانی دیگر سفر کند.

http://www.dailymail.co.uk/home/moslive/article-1269288/STEPHEN-HAWKING-How-build-time-machine.html