بایگانی دسته‌ها: ويمانا يا بشقاب پرنده

Vimana(ویمانا. ماشین فضایی )- چگالی چهارم

Vimana( ماشین فضایی ) چگالی چهارم

https://i0.wp.com/www.varalaaru.com/images/Feb09/vimana.jpg

دانش باستانی سانسکریت در کهن ترین کتب بشر، وِداها ( Vedas ) هندی (واداها: کهن ترن کتاب های آریاییان و قدیمی ترین نوشته به زبان هند و اروپایی است که تاریخ نگارش آنها را دوره ای بین سالهای ۱۷۵۰ و ۶۰۰ قبل از میلاد میدانند. وداها مهمترین نوشتار موثر در شکل گیری فرهنگ کنونی شبه قاره هند می باشند. )، باقی مانده است که شاهکارهای تکنولوژی تمدن نه تنها به سفرهای هوایی، بلکه سفر به سیّارات نیز مرتبط می کند. با اینحال ، توسط تکنولوژیهای مخربی مانند صنعت معاصر ما، این دستاورد های پیشرفته با مشکل مواجه شده است.

متن Vedic Mahabharata (ودا مهاباراتا: سروده‌ای حماسی از سده پنجم یا ششم پیش از میلاد به زبان سانسکریت است.مهاباراتا با بیش از یکصدهزار بیت بلندترین سروده جهان است. کار نوشتن آن تا سده سوم یا چهارم میلادی ادامه یافته‌ است. برخی از تاریخدانان موضوع این سروده‌ها را الهام‌گرفته از نبرد میان مردمان آریایی و دراویدی در هزاره دوم پیش از میلاد می دانند. مهاباراتا در قدیم بدستور اکبر شاه با نام رزمنامه ترجمه شد.) اثرات مخرب جنگهای هسته ای را به همراه توضیحات صحیحی در رابطه با ابرهای قارچی و بیماریهای های تشعشعی شرح داده است، متنی که تا پیش از حوادث ۱۹۴۵ شهرهای هیروشیما ( Hiroshima ) و ناگاساکی ( Nagasaki ) ژاپن، کاملاً فراتر از درک امروزی بود. باقیمانده های مذاب این دو شهر مدرن، درک جدیدی. را از سرنوشت شهرهای باستانی نظیر Harrapa و Moenjo-daro پاکستان بوجود می آورد ، که هزاران سال پیش  بطور مشهود از تخریب هسته ای یکسانی رنج می بردند – اسکلت های رادیواکتیوی در  اطراف خیابان هایشان گواه بر آن است .

دانش پیچیده ی فنی موجود در این کتب مقدس ، موفقیتهایی را در علم مادی بوجود می آورد که بینشی عمیقی از نهانترین جنبه های فن آوری باستانی بشر ، یعنی کنترل گرانش، را ارائه می دهد.

متون سانسکریت بعدی، مانند Vimana Shastra (علوم هوانوردی) به نقل از Lohatantra ، Amsu Bodhini، و Kritaka Vajra Nirnaya، شامل فرمولهای وسیع فلز شناسی آلیاژهای گوناگونی نظیر طلا، نقره، مس، روی و آهن می باشد.

بر اساس نوشته های متون و فرمول های اخیر کتاب Pandi Subbaraya Shastri اثر Ankel ( 1855 – ۱۹۴۰ )، فلز شناسان معاصر در هند با پیروی از کتابچه های راهنمای باستانی موفق به تولید آلیاژهای جدید شده اند. دکتر C.S.R Prabhu، تعداد زیادی از این آلیاژها را در مقاله ی خود به نام “علم فلز شناسی هند باستان”، مستند کرده است:

در حال حاضر آلیاژ Tamogarbha Loha در آزمایشگاه تولید شده است که سبک وزن، سیاه رنگ، و در برابر اسید ها مقاوم است.

سطح بالای جذب در برابر نور لیزر در آن دیده شده است. این آلیاژ در کتاب”Vimana Shastra”، در“Tamo Yantra”( یانترا: کلمه سانسکریت بری ابزار و یا ماشین است)  به منظور جذب فرار نور از یک واکنش شیمیایی مورد استفاده قرار گرفت و در نتیجه تولید تاریکی نمود.

Pancha Loha: آلیاژ مسی که به شدت قابل انعطاف است و در مقابل فرسایش رطوبت و نمک، بسیار مقاوم است. در حال حاضر به رنگ زرد طلایی تولید شده است.

Arama Tamra : آلیاژ جذب نور متشکل از مس، روی، سرب و آهن. در حال حاضر به رنگ زرد طلایی متمایل به قرمز کمرنگ تولید شده است. شکننده، سبک، و بسیار سخت، با درجه ی سفتی ۹/۱۶ ( به زبان سانسکریت: “Dridham” )

کاربرد مستقیم این آلیاژهای جدید در پیشرفت تکنولوژی کنترل گرانش، بصورت تجربی توسط بیش از یک گروه، آزمایش و گزارش شده است. “Fran De Aquino” ، فیزیکدان دانشگاه ایالت Maranhao در S.Luis برزیل، بطور دقیق به توصیف اثرات ضد گرانشی مشاهده شده در شناوری آکوستیک اشیای نورپرداز پرداخته است:

مطابق شکل ضعیف اصل هم ارزی نسبیت عمومی انیشتین، جرم گرانشی و جرم داخلی برابرند… ] بر خلاف این [ نشان دادیم که جرم گرانشی و جرم داخلی توسط یک عامل بَعدی، که وابسته به تشعشع فرودی ذره است، با یکدیگر همبستگی دارند. نشان داده شد که این عامل تنها در غیاب اشعه ی الکترو مغناطیسی برابر ۱ می شود و اینکه این مقدار می تواند بوسیله ی تشعشعات با فرکانس بسیار پایین ( ELF )، کاهش یافته، خنثی شده، یا منفی شود.

ما امکان کنترل گرانش را بر روی مواد تابنده بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مواد با شاخص انکساری بالا، راه حل جدید و مؤثری برای تکنولوژی کنترل گرانش می باشد.

] در زیر تصاویری از “Plejaren beamships” به همراه نگاشتهای تشدید موجهای ایستاده موجود است که توسط Eduard Albert Meier ( مدّعی ارتباط با فضا ) گرفته شده اند. [

https://i0.wp.com/www.humanresonance.org/beamships.jpg

https://i0.wp.com/www.humanresonance.org/vim_2.jpg

کلسیت ( آهک ) یکی از مواد فلورسنت فرا بنفشی است که بطرز گسترده ای در ساخت تمامی اهرام دنیا مورد استفاده قرار گرفته است. به نقل Vedic باستان در مورد vimana ضد گرانشی، یا سفینه های فضایی، شامل دستورالعملهایی برای آلیاژهای فلزی تابنده ای است که دارای خواص مولکولی و شکل هندسی مشابه سنگهای اهرام میباشد. فکر می کنید اگر روزی اثرات ضد گرانشی سنگهای اهرام برای بدن و هوشیاری انسان استفاده شود، طیفهای وسیع از صداهای فوق العاده با فرکانس بسیار پایین سازگار با زیست چگونه است؟ ضربان قلب، – در طول موج ۴۵/۱ هرتز در ۷۶۵ پا –  از طول مبنای اهرام ثلاثه ی مصر اطلاع می دهد. کلمه ی «هرم» (‹pyr-a-mid› )، خود ریشه ای یونانی دارد، و بر اساس کلمه ی » pyros » یا آتش، به معنی میانه ی آتش ، بوجود آمده است. آیا پلاسماهای زیست سازگار روزگاری در خزانه های درونی اهرام می سوختند؟

سطح بالای انرژی در هیدروژن به تازگی توسط دکتر Randall Mills، گزارش شده است که به فرایند آزادسازی مقدار زیادی از انرژی نهفته در خود اتم هیدروژن می پردازد. Mills، فیزیک بنیادین این واکنش شیمیایی جدید مشتق از آب را بطورت پلاسماهای انتقال رزونانس تعریف نمود، که اینک توسط شرکتش، Blacklight Power، برای تولید انرژی به بازار عرضه شده است. استعمال مشابهی از این واکنش نوین، به نام گاز HHO، توسط Denny Klein عرضه شده است و اکنون به عنوان مشعل پلاسما با قابلیت تصفیه ی هرگونه مواد، موجود است. هردوی این عکس العملهای بر اساس هیدروژن، نورهای مادون قرمز و فرابنفش شدیدی تولید می کنند. جالب است که پهنای باند اشعه ی UV تولید شده، به UV-A که برای بدن انسان سودمند است، محدود می باشد، درحالیکه طول موجهای UV-B و UV-C مشاهده نمی شوند.

فرایند فنی ای که پلاسماهای HHO توسط آن شکل می گیرند، توسط محققین شرکت Black Light تشریح شده است. این فرایند شامل شکسته شدن زنجیرهای مولکولی آب توسط ذرات بسیار ریز فلز تبخیر شده است که بخار جنبشی ای مرکب از اتم های منحصر بفرد هیدروژن و اکسیژن را تولید می کند. این فرایند نمی تواند در حضور هوا اتفاق بیافتد، بنابراین محفظه ای تهی از هوا مورد نیاز است. هنگامیکه بخار HHO محفظه را پر کرد، سپس برای تبدیل شدن به پلاسمای HHO آزادساز انرژی، تحت تأثیر جریان برق قرار می گیرد، همانطور که اتم های H به یک چهارم اندازه ی خود تغییر سایز می دهد.

این پیشرفتهای علمی معاصر، تجربیات غیر معمول شمارش شده ( در مجله ی Search، ماه مارس ۱۹۶۰ ) توسط دکتر Raymond Bernard، میهن پرست آمریکایی سابق، در Joinville، شهری ساحلی در ایالت Santa Catarina برزیل را روشن نمود. در حالیکه دکتر Bernard خارج از شهر در حال سازماندهی و زندگی در میان گروهی از گیاهخواران بود، یک سلسله ارتباطات ماورایی آغاز شد. صدای پر طنینی از قله کوهی نزدیک یکی از اعضای گروه Bernard سبب شد تا به وارسی منشأ صدا بپردازند. در نهایت فقط میله ای دایره وار پیدا کرد که عمق آن را توسط درختان تاک جنگل، حدود ۳۰۰ اینچ نشان می داد، محقق برای پایین رفتن به سمت انتهای آن، با ریسمان پهنی مجهز شد:

  • وقتی به انتها رسیدم، وارد تونلی شدم که در آن فاصله ای ۲۰۰۰ متری را پیمودم. سپس با چراغ قوه ام دری سنگی دیدم. درحالیکه تماشایش می کردم، ناگهان باز شد و مرد بلند قدی را با لباس کار متالیک دیدم که با صدایی قوی گفت که این اولین باری بود که کسی مشتاق ورود به این تونل شده است. در ابتدا از صدای پر قدرت مرد وحشت کردم و قصد فرار داشتم، اما او صدایم کرد و گفت که نترسم، زیرا او آدم آرامی است که تا بحال به هیچ موجود زنده ای آسیب نرسانده است. پس از او پرسیدم که او کیست که در این غار زندگی می کند.
  • او گفت: «من یک اینکای آتلانتیسی هستم و نگهبان این در.»
  • او از من پرسید که به دنبال چه هستم. به او گفتم در جستجوی نسل خود می گردم، زیرا من نیز یک اینکا هستم. به نظر می آمد که از شنیدن این حرف بسیار خوشنود شده باشد. به او گفتم که مایلم شهرش را ملاقات کنم، و اینکه یک دوست آمریکایی دارم که او، همسرم و فرزندانم نیز مایلند به آنجا بروند…
  • در ملاقات دوم از آتلانتیس، او سخنرانی در مورد رادیواکتیو و خطرات آن انجام داد. او گفت ذرات رادیواکتیو در هوا موجب رشد سریع سطح نشینان می شود، زیرا این ذرات در منافذ پوست تجمع کرده و تنفس پوست را متوقف می کنند. او گفت منافذ پوست انقباض و انبساط متداوم و پایداری دارند و عمل وارد نمودن هوا و خارج کردن ماده های خارجی را بر عهده دارند. در فضا فلزات ذرات رادیواکتیو، منافذ پوست را مسدود می کنند و در عملیات حیاتی تنفس و دفع مداخله می کنند. این عمل موجب بیماری و مرگ زودرس می شود.
  • مرد آتلانتیسی مرا صدا کرد که به نزدیک یک صفحه ی شفاف بروم و به منظور نگاه داشتن راز مکان تونل، تبادل خونی انجام دهم. وقتی نزدیک صفحه ی منحنی پلاستیکی شدم، صفحه ی منحنی پلاستیکی دیگری از اطراف در ظاهر شد و مرا احاطه کرد و خود را میان دو صفحه ی پلاستیکی یافتم. سپس اینطور به نظر رسید که تمامی هوا خارج شده و فضا به خلأ تبدیل شد. سپس هوای دیگری وارد شد که سبکتر و خالص تر به نظر می رسید و به من احساس سلامتی و قدرت بیشتری داد. سپس در پلاستیکی داخلی باز شد و او کپسولی به اندازه ی یک آدم که حاوی این ماده ی شفاف بود را با دسته های دو طرفش گرفته و به داخل برد و به من گفت که از در داخل شوم. پس از اینکه به داخل رفتم، در خود بخود باز و بسته شد.
  • او به من گفت که شخص نا لایقی را به اینجا نیاورم چون به سرعت خواهد فهمید. از او پرسیدم چگونه؟ پاسخ داد توسط این دستگاه، که آنرا electrovisor معرفی کرد، او می توانست تمامی اتفاقات در حال وقوع جهان را مشاهده کند. اگر فرد نالایقی نزدیک کوه شود و قصد داخل شدن به آن را داشته باشد، اشعه هایی ذهن او را مغشوش می کند بطوریکه قادر به ادامه ی سفر نبوده و به مسیری اشتباه خواهد رفت.
  • در جیبم مقداری نان داشتم. او گفت که نان را نخورم. او قرصی را در دستم گذاشت و گفت این قرص طعم چندین میوه را دارد. من دستم را پس کشیدم و ماده ی پلاستیکی ای که بازتاب می شد بسته شد. بعد از اینکه قرص را به من داد، کپسول را همراه من به داخل فضای میان دو صفحه ی پلاستیکی برد، در صفحه ی داخلی برای پذیرفتن کپسول باز شد و سپس خودبخود بسته شد. سپس در کپسول باز شد. کپسول را ترک کردم، در صفحه ی پلاستیکی خارجی نیز باز شد و آن را نیز ترک کردم.
  • (مرد آتلانتیسی گفت) وقتی تازه واردین وارد می شوند، ابتدا وارد کپسول می شوند و مرد آتلانتیسی آنها را به محفظه ی عاری از آلودگی می برد. درب کپسول باز می شود، فرد تازه وارد کپسول را ترک می کند، لباسهایش را از تن خارج می کند، سپس محفظه از بخار پر می شود، که سموم رادیواکتیو را از بدن انسان بیرون می کشد. فرد مورد نظر لباسهای دیگری را که برای او آماده است را به تن می کند، سپس وارد یک «دستگاه الکتریکی» می شود، که او را به سمت مرکز زمین می برد. باید ذکر کنم که در در طول ملاقات، پیش از اینکه در باز شود صدای عجیبی شنیدم که مربوط به دستگاهی بود که مرد آتلانتیسی با آن بالا آمد، با نزدیکتر شدن دستگاه، صدا نیز بلند و بلندتر شد، و وقتی متوقف شد، صدا نیز متوقف شد و درها خود بخود باز شدند. باید ذکر کنم که در بعد از ظهر و شب ۱۳ ژوئن سال ۱۹۵۹ وقتی یک سفینه نزدیک خانه ام شد، صدایی مشابه صدای همین دستگاه ایجاد کرد که مرا به این فکر برد که هردوی اینها طرز کار یکسانی دارند و اینکه این سفینه مربوط به همان آتلانتیسی بوده و از سیاره ی دیگری نیامده است. سفینه با حرکتی مارپیچی بر تپه ای در فاصله ی ۲۰۰۰ متری از خانه ی من فرود آمد، و سپس با حرکتی مارپیچی و دنباله ای از نور در پشت سر خود، برخاست. این شئ که گرد و نقره ای رنگ بود، در هنگام شب آمد. من بر این باورم که از طرف یک آتلانتیسی ناشناس که از محل زندگی من باخبر بود فرستاده شد که دقیقاً نزدیک خانه ی من آمد.

جزئیات Bernard همگی زمانی قابل توجه تر می شوند که به بازه ی زمانی آنها، یعنی پیش از ۱۹۶۰، توجه کنیم. صدای عجیبی که هم با پرنده ی ناشناس و هم با «سفینه»ی vimana همراه بود، اکنون به عنوان طول موجهای فرکانس پایینی شناخته شده اند که برای کنترل ضد گرانشی بکار می روند. در مورد نظارت از راه دور فنی و اشعه هایی که بازدید کننده های منفی نگر را گیج می کند نیز موارد استعمال موجهای فرکانس پایینی است که توسط دانشمندان امروزی بسط داده می شوند. آزمایش خون برای بررسی DNA در عمل روی پرده افکندن بازدیدکنندگان نیز منطقی است، همانطور که محققین مدرن اکنون قادر به تشخیص رفتارهای روانی موروثی شده اند.

بعلاوه، درسی که مرد آتلانتیسی در زمینه ی ذرات فلزات در فضا داد، توسط شواهد قدیمی جریانات هسته ای در نگاشت های باستان شناسی و همچنین توسط استعمال بدون تبعیض سلاح های اورانیوم رقیق شده ( DU )، تأیید شد. طب نوین نیز اخیراً فرایندی به نام electroporation را که پیش از ۱۹۶۰ به عنوان یک عملکرد سلولی که توسط شرایط اتمسفری مسدود شده بود برای Bernard شرح داده شده بود، را گسترش داده اند. شرح جزئیات فرایندهای پاکسازی شامل electroporation، از نظر علمی بسیار دقیق است، همانطور که توسط پلاستیکهای فیزوالکتریک تازه تولید شده ی پایدار در برابر گرما یی مانند PVDF ( Polyvinylidene Fluride )، که محفظه ی خلأ را به شکلی که گاز HHO پیش از تبدیل به یک پلاسمای electrify شده در جریان است تبدیل می کند، به اطلاع می رساند.

بررسی های بعدی خصوصیات یکتای پلاسماهای superfluid، توسط گروهی در مؤسسه ی فنون ماساچوست به رهبری دکتر Ketterle انجام گرفت. آزمایشات گروه، پارامترهای لازم برای ایجاد پرتوهای پلاسمای superfluid را تعریف کرده است. اشعه های مادون قرمز به عنوان مسیری مورد استفاده قرار می گیرند که بعداً توسط یک میدان مغناطیسی قوی احاطه می شوند. این شرایط بطور کارآمدی حاوی پلاسما های آزاد شده بصورت پرتو مادون قرمز می باشند. آنها دریافتند که یک جفت لیزر سبز درون پرتو مادون قرمز، شامل چرخش بدون اصطکاک پلاسمای superfluid است که متعاقباً صفی از گرداب شش وجهی را تشکیل می دهد که ساختار شفاف گاز یونیزه شده را حفظ می کند.

نتایج تجربی Ketterle آشکارا «پرتوهای فرا بنفش» را در اکثریت قریب به اتفاق رویدادهای ماورایی تکرار کرده اند. ده ها سال است که جابجایی فیزیکی از طریق شناوری در پرتوهای فرا بنفش، گزارش می شود و در بر گیرنده ی شرح وابستگی تأثیرات قوی گرما و نور در وقایع می باشد. استحکام دلایل شاهدان معاصر در رابطه با این تکنولوژیهای پیشرفته ی پلاسما، مبهوت کننده است، و وقتی در زمینه ی آخرین پیشرفتهای فنی بشر تحلیل می شود، همزمانی عمیقی یافت می شود. قرن ۲۱ از زمانی که پایه های تجربی و ریاضی را تکمیل کرده است، قوه ی درکی از نواحی پر انرژی را فرای تجربه بشر در اختیار قرار داده است.

پلاسما پس از گاز، مایع، و جامد، چهارمین حالت ماده است، با بیشترین انرژی و کمترین چگالی. ناحیه ی بشریت، فضای تشدید کننده ی پر از گازی است که جهان سه بعدی را در آن تجربه می کنیم.ناحیه ی چهار بعدی ماورایی تشدید شده، خارج از حقیقت بشریت است، موجودات electroluminous paraphysical، سکنه ی آن هستند.

درحالیکه هنوز نواحی بسیاری از هوشیاری غیر فیزیکی باید باقی مانده باشد، تمامی ارتباطات بشر با این ناحیه لزوماً از طریق فکر، رویا، شهود، مدیتیشن یا کانال زنی ( channeling ) انجام می گیرد. ارتباطات Cassiopaea کانالیِ Laura Knight-Jadczyk، بازه ی بسیار وسیعی از واژگان مناسب و مرجع را فراهم می کند که ما در این بحث مربوط به ارتباطات نواحی گاز و پلاسما، به عنوان محیط های «چگالی سوم» و «چگالی چهارم»، آنها را بکار می بریم. از چگالی ماده ی وارد شده در محیط پلاسمای پر انرژی، کاسته می شود و به موجب آن رسوخ مولکولی صورت می گیرد. شواهد رسوخ چند بعدی ماده، در آثار باقیمانده از طوفان ها یافت شده است. اینچنین پدیده ی خلاف قاعده بیش از یکبار تشریح شده است.

وسایل نقلیه ی هوایی پلاسمای ابررسانا، بدون اصطکاک از میان هوا، آب یا سنگ عبور می کند، مانند اینکه ماده جابجا نشده است، و به این موجب مانور و شتاب اشیاءِ در چگالی سوم غیر ممکن می شود. حرکت موجی پخش آکوستیک که در فضای چگالی سوم هوا ایجاد می شود، در پلاسماهای چگالی چهارم که از کمبود تفاوت دمایی ای که صدا را به شکل موج در می آورد رنج می برند، وجود ندارد. محیط چگالی چهارم یک انتقال انرژی منسجم، شامل هم اندیشی متحد و بدون از دست رفتن اطلاعات و به همراه گروههای فکری همگام، را ایجاد می کند.

زیست سازگاری پلاسماهای HHO که بطور دقیق در دلایل بیان شده ی Bernard تشریح شده بود، تقزیباً مشابه دیگر گزارشات مواجهات ماورایی از دیگر نقاط دنیا است.

فیلم مستند مهیّج Michael Hesemann، به نام «سفینه های نور: تجربه ی UFO کارلوس دیاز»، شواهد تصویری و ویدئویی بسیار مؤثری از تکنولوژی چگالی چهارم را ارائه می دهد. «دیاز» احساس اولیه ی تپش قلب را در سرگرمی ۴۵/۱ هرتزی پیش از ارتباطات ماورایی اش را  به روشنی شرح داد. این تأثیر ماورای صوتی قوی، اکنون می تواند به عنوان بخشی از سیستم نیروی محرکه ی فضا نورد چگالی چهارم درک شود، و به حفظ حضور نامرئی اش در نزدیکی «کارلوس» و پیش از آگاه شدن او، اشاره دارد. این فضا نورد سپس پس از ایجاد آمادگی ذهنی او برای ارتباط، سیمایی درخشان و خیره کننده می یابد:

  • حس خاصی در بافتهای بدن من متمرکز شده، حسی شبیه وقتی کسی به شدت عاشق می شود. این احساس بعضی مواقع مرا از خواب شب بیدار می کند، و می دانم که با آنها روبرو خواهم شد.
  • فضا نورد از انرژی طبیعی هاله های اطراف سیاره استفاده می کند. بعضی اوقات وارد هاله می شوند و خود را در جریان انرژی می اندازند. اگر بخواهند موقعیت خود را حفظ کنند، باید خلاف جریان عمل کنند که موجب حرکات نامنظم فضا نورد می شود. وقتی که در جریان انرژی طبیعی قرار می گیرند، با سرعت زیادی حرکت می کنند.
  • ابن سفینه ها گاهی در ارتفاع زیادی در حال پایین آمدن و در نهایت فرود بر ارتفاع ۵/۱ پایی زمین دیده می شوند. هنگامی که هنوز در ارتفاع زیادی است، حرکات آن بسیار بی ثباتند، اما وقتی فرود می آید، کاملاً ساکن است. اما این اتفاق نیز می افتد که سفینه گاهی ناگهان در نقطه ی دقیقی ظاهر شود.

  • در موقعیتهای متفاوت در طول رویارویی، تجربه کردم که چگونه هدف پرتویی از نور، به داخل آوردن حشرات، گیاهان، گرده، و حیوانات کوچک و بزرگ است، و گاهی ما نیز، من و دوستم، توسط چنین اشعه ای به داخل سفینه برده می شدیم. این پرتو مستقیماً از سفینه تشکیل و خارج می شود و حاوی انرژی و نوری مشابه خود سفینه است.
  • اولین باری که  آگاهانه مرا به داخل دعوت نمود، دیدم که دوستم زودتر در حال وارد شدن است. او مانند نوری وارد این مه شد. وقتی نیمی از بدنش وارد نور شد، توسط شئ مکیده شد. پس اولین کاری که کردم این بود که یک دستم را به داخل نور فرو بردم، و با حیرت گرمای مطبوعی را حس کردم. وقتی دستم را بیرون کشیدم و از سالم بودنش خاطر جمع شدم، برای وارد شدن به آن اطمینان حاصل کردم، و وقتی نیمی از بدنم را درون شئ گذاشتم، من نیز به داخل کشیده شدم. اما وقتی وارد آن می شوید، هیچ چیز نمی بینید. فقط همه جا را به رنگ زرد می بینید. انگشتانتان را حس نمی کنید. زمین را حس نمی کنید، اما احساس غریبی است، زیرا حس آرامش و عشق زیادی دارید.

https://i0.wp.com/www.humanresonance.org/vim_4.gif

  • فیلم حیرت آور «کارلوس دیاز» در مورد پلاسما، متخصصین و تحلیلگر تصویر و فیلم، «Jim Dilettoso» از آزمایشگاه Village Labs در «تِمپ» آریزونا را عاجز کرده است. بر اساس افزایش شدت پرتو از بالا به پایین در طول ۳ قطعه فیام یا یک دهم ثانیه، این فرضیه ی غلط که اشعه، پرتوی نور ساده ای است، پریشانی زیادی ایجاد کرده است. همان تناوب سه قطعه ای شدت از بالا به پایین، در هنگام عقب رفتن پرتو نیز لحاظ می شود. پایداری سرعت نور، امکان وجود یک تک منبع تجلی را رد می کند و به این موضوع اشاره دارد که پرتو، همان انتشار پلاسما است. این تصور توسط نتایج تجربی گروه MIT «کِتِرِل» به تأییدرسیده است، و می توان از آن استنتاج کرد که پرتو بصورت یک اشعه ی کم نور مادون قرمزی که در یک دهم ثانیه، پس از پلاسمای HHo جریان می یابد، آغاز می شود.
  • کشاورز برزیلی، Urandir Oliveira، تعریفات حیرت آور و شواهد محکمی را از تجربه ی خود در انتقال پرتوی پلاسما به فضا نورد چگالی چهارم vimana ارائه کرد. جزئیات طی مصاحبه ای با » Urandir » توسط » Linda Moulton-Howe «، گزارشگر علمی، و از طریق مترجم پرتغالی، در رابطه با تجربه ی وارد شدنش به فضا نورد پلاسمای نقره ای رنگ به شکل دو بشقاب روبروی هم، در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۲، آشکار شد. انتقال از اتاق خواب او آغاز شد، درحالیکه » Urandir » طبق دستورالعمل ذهنی دریافتی اش، به آرامی دراز کشیده و منتظر بود:

https://i0.wp.com/www.humanresonance.org/vim_5.gif

  • او کتابی برداشت و سعی کرد آرام باشد. دقایقی بعد، یک روشنایی را در اتاق تشخیص داد. سپس تب داغی را در بدنش احساس کرد… روشنایی ارغوانی کمرنگ، با بنفش بود.. روشنایی کل اتاق را احاطه کرد و سپس به شکل تونلی در آمد که تخت او و خودش را سرتاسر و از کف زمین تا سقف را در بر گرفت…  و او احساسی مانند فلج بودن کرد. نمی توانست حرکت کند. او واقعاً این تب را در بدن خود که روی تخت بود، حس می کرد. احساس می کرد که بدنش در حال گرمتر شدن است…

با نگاه کردن به آن ملافه های سوخته و سقف سیاه شده، احساس درد می کنید ( از شدت سوختگی)؟

بله، چون این احساس را می دهد که چیزی در آنجا کسی را سوزانده است. اما او با داشتن دانش پیشرفته در مورد فرایند پیشروی پرتو، می دانست که درد آور نخواهد بود… او احساس برخاستن و فرو رفتن در سقف را داشت. از آنجائیکه او فلج بود، نمی توانست زیاد حرکت کند..

او خودش را در حال فرو رفتن در سقف می دید و واقعاً می توانست مولکولها را میان سقف ببیند، مانند اینکه در کف فرو می رود. مانند حبابهای ایجاد شده از شستن دست با صابون. او سپس به سمت بالا برخاست، یعنی پس از عبور از آن نقطه و فرو رفتن در سقف، در همان روشنایی بنفش رنگ، برخاست و ایستاد.

وی روزی متذکر شده بود که بیشتر ببیند و بشنود؟

حتی زمانی که در ارتفاع و فاصله ی زیاد قرار داشت، می توانست بخوبی ببیند و بشنود، حتی بهتر از حالت عادی، چنانکه همه چیز تقویت شده باشد. می توانست صدای پرتاب سنگ ها را در همه جا بشنود، صدای مکالمات مردم را بشنود و آنها را ببیند.

چرا صخره ها ریزش می کردند؟

این نشانه ای بود که موجودات باقی می گذاشتند، همگان از طریق آن متوجه آن لحظه می شدند و می دانستند که او در حال ربوده شدن به فضا بود…او همانطور که به فضانورد نزدیک می شد و همه ی اتفاقات در جریان پایین را می دید، وارد اولین اتاق فضانورد شد. و داخل فضانورد [ جایی که او موجود بلند قد بلوندی را دید که به او اشاره می کرد وارد یک حباب عاری از آلودگی که تختی درونش بود شود ] نیز بنفش رنگ بود.

وقتی از حباب گذشتی چه اتفاقی افتاد؟

او وارد حباب شد، احساس سرمای زیادی می کرد، روی تخت دراز کشید و سپس چیزی شبیه غبار به داخل آمد و شلوارکی که در پا داشت ناپدید شد و لباسهایی از جنس دیگر [ یک لباس یکسره ] جای آن را گرفت… نوری شبیه نورهای نئونی نقره ای-سفید از لباس خارج می شد… او مطلع شد که این نور چاکراهایش را تثبیت می کند و در این سیاره او را در برابر باکتریها سترون می کند.

[ پس از یک احوالپرسی ذهنی و بالا رفتن از پله ها به طبقه ی دوم به همراه موجود بلوند ]، دیوار فضا نورد به مانیتوری تبدیل شد و آنها شروع به مشاهده ی صحنه هایی کردند..

تصویر بعدی یک کهکشان بزرگ بود، که منظومه ی شمسی در پایین آن قرار داشت. این کهکشان در تاریخ ۲۲ دسامبر ۲۰۱۲ نور عظیمی از خود خارج خواهد کرد که تمامی منظومه ها را تحت تأثیر قرار می دهد. همه ی منظومات به تمامی سیارات اطراف خود انعکاس می دهند و دگرگونی عظیمی را نه تنها برای کره ی زمین، بلکه برای تمامی سیارات ایجاد می کنند. مانند این است که خدا می خواهد کل جهان را همگام کند، مانند یک پرتو یا اشعه ی همگام سازی از جانب خالق،خدا. او گفت این پدیده توسط هر آفریده ای که چشمی برای دیدن دارد، دیده می شود.

در سال ۲۰۰۷ هم خبرهای خوب و هم خبرهای بد برای بشریت وجود دارد. جسمی کیهانی به سمت و یا به درون منظومه ی شمسی خواهد رفت که بر میدان مغناطیسی زمین تأثیر می گذارد. این موج الکترومغناطیسی بر مکان های متفاوتی از زمین، نه کل آن، تأثیر خواهد گذاشت. آتشفشان Etna در ایتالیا مثال خوبی است. این آتشفشان فوران می کند و هزاران نفر را می کشد. بقیه ی جهان به زندگی عادی خود ادامه می دهند.

مخلوقات گفتند که علم در حال حاضر دانشش را دارد، اما تا کنون هیچ چیزی منتشر نشده است. دانشمندان در کلاهک های یخی قطب جنوب، آب را بررسی خواهند کرد و آن را خالص تر و سبکتر تشخیص می دهند. دوتریوم؟ منظورش این است که دانشمندان این آب را با سنگینی کمتری یافت می کنند. دانشمندان این آب جدید خالص تر را کشف خواهند نمود و فرایند سالخوردگی را ۸۰ برابر دیرتر برآورد می کنند،. مردم می توانند ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال زندگی کنند. تکنولوژی لازم برای استخراج این آب جدید در ۲۰۰۷ موجود خواهد بود…

آیا موجودات مورد بحث غذای او را تأمین کردند؟

همان قرص هاب قبلی، با طعم های متفاوت… بسته به نیاز او، قرص هایی در طعم های گوشت، سیب، و … به او داده می شد.

آیا مایع بدن او را تأمین کردند؟

آبی که بسیار سبکتر از آب معمول خودمان بود.

آیا او کاملاً روبه راه بود؟

راحت، آرام و شاد.

اطلاعاتی که Urandir Oliveira در این مواجهه در اختیار ما قرار داد، شاید حیرت آور ترین افشاگری منتشر شده برای بشر ماورایی عصر ما باشد. توانایی ما برای درک این جوانب همیشه در حال رشد است، و این پیش بینی واقعی کاملاً با تئوری رزونانس مغناطیسی ارائه شده در کل کارهای این نویسنده همخوانی دارد.

طبق انعکاس نزدیک گزارشات سال ۱۹۶۰ Bernard، “Oliveira” پاکسازی پلاسمایی را تحمل کرد و بجای متابولیزم عادی چگالی سوم، قرص های حاوی عصاره های میوه به او داده شد که بر اساس گوارش مواد بنیادی عمل می کردند. او در مورد نوشیدن “آب سبک” درون فضا نورد پلاسما نیز گزارش داده بود، آبی که بدون دوتریوم بوده و یک ایزوتوپ رزونانس پایینِ هیدروژن بوده که به همه ی منابع آبی ماورایی سرایت می کند. به زودی در مورد خلوص بی نهایت آب یخ های قطبی آگاهی پیدا خواهیم کرد.

بعلاوه، ملافه های نمونه ی گرفته شده توسط Linda-Howe پس از تماس Urandir در سال ۲۰۰۲، حضور یک پلاسمای بی تردید، یعنی پلاسمای HHo را آشکار می سازد. خروجی انرژی متغیر پلاسماهای HHO، شواهد یکتایی را در تارهای ملافه های خواب Oliveir که از روی آنها برداشته شده و به فضانورد چگالی چهارم برده شده بود، به جا گذاشته اند. ملافه های او شامل ترکیبی از تارهای پلی استر ۀبی و تارهای نخی سفید بود که بافتی عمودی داشت. این ملافه های نمونه ی جمع آوری شده برای مطالعات، دانشمندان را پریشان کرد، زیرا تارهای پلی استر در جای خودشان کاملاً در اطراف تارهای نخی سوخته شده، گداخته شده بودند. این پدیده بسیار غیر عادی است، زیرا تارهای نخی در دمایی بسیار کمتر از نقطه ی ذوب تارهای پلی استر، خاکستر می شوند. مشعل های گازی HHO ساخته شده توسط Klein، همان اثرات یکتای خروجی متغیر انرژی وابسته به خاصیت ارتجاعی هر ماده ی گرما دیده ای را دوباره تولید می کند. پلاسماهای HHO در فضای آزاد به ۲۶۰ درجه ی فارنهایت (۲۶۰°F ) می رسند، در حالیکه در تماس با فلزات، دوای شعله می تواند تا صدها درجه افزایش یابد. بنابراین اختلاف میان فعل و انفعالات پر انرژیِ پرتو انتقالی پلاسما با ملافه های Urandir می تواند کاملاً تشخیص داده شود و با استفاده از گاز یونیزه ی HHO، بصورت تجربی باز تولید گردد.

شواهد تأیید شده ای نیز بصورت گلوله های آهنی ای که زمین های اطراف را پوشانده بودند جمع آوری شد، گلوله هایی که توسط فعل و انفعالات فضانورد چگالی چهارم گداخته شده بودند، و آهن های موجود در خاک قرمز رنگ مزرعه ی Oliveir . قطعات آهن به میدان الکترو مغناطیسی قوی اطراف فضانورد و پرتو انتقالی جذب شدند، و بیش از حد گرما دیدند تا ذوب شدند و سپس به بیرون پرتاب شدند. این پدیده در وقایع چند بعدی اخیر در Dhenkanal و Ratria هند، و همچنین در جنوب غربی آمریکا و دیگر نواحی پایدار خاک های قرمز غنی شده از آهن، شرح داده شده است.

شاید تنها یک موقعیت دیگر وجود داشته باشد که از بی نقصی شواهد فیزیکی موجود از تماس Oliveira پیشی گیرد، Peter Khoury استرالیایی، که از چندین مواجهه ی ماورایی آزارنده ی خود، یک موی شفاف را جمع آوری و نگهداری کرده است. Bill Chalker این موضوع را بررسی کرد:

سال ۱۹۹۶ بود که از Peter Khoury در مورد نمونه ی مویی شنیدم که می توانست از یک موقعیت تجاوز جنسی بیگانه به جای مانده باشد.

در ۱۹۹۸، شروع به تحقیق در مورد نمونه ی مو کردم، زمانی که همکاران بیوشیمی اولین PCR ( عکس العمل زنجیری پلیمراز ) تشخیص DNA مواد بیولوژیکی برگرفته از یک تجربه ی ربودن بیگانه را در جهان آغاز نمودند. تحلیل ها تأیید کردند که آن مو از فردی بدست آمده که از نظر بیولوژیکی بسیار نزدیک به ژنتیک بشر است، اما از یک نژاد غیر عادی- یک نوع مغولی چینی – یکی از نایاب ترین اجداد شناخته شده ی بشر، که بسیار دورتر از جریان اصلی انسان هستند، بجز کوتوله ها و بومیان آفریقا.

آنطور که از DNA میتوکوندری های آسیایی انتظار می رفت ( موی مشکی )، بلوند بودن آن غیر متعارف بود. نتیجه ی مطالعات این بود که ” محتمل ترین اهدا کننده ی این مو باید طبق اظهارات Khoury، یک زن قد بلند بلوند باشد که به منظور محافظت در برابر خورشید، برای مو و پوستش نیازی به رنگ زیاد ندارد..”

آزمایش اصلی DNA بر روی ساقه ی مو انجام شد. تناقضات مجذوب کننده ی بیشتری در ریشه ی آن یافت شد. دو نوع از DNA بسته به مکانی که آزمایش DNA در آن انجام می گیرد یافت شد، به نامهای تأیید نوعی DNA کمیاب در ساقه ی مو، و تشخیص یک نوع DNA کمیاب اسکاتلندی ( باسک ) در ریشه…

این مسئله بسیار گیج کنند ه و جدال آمیز بود، تا سال ۲۰۰۰ که مقاله ای در مورد “بیوتکنولوژی طبیعت” ظاهر شد. این مقاله یافته های اخیر را در پیوند مو با موی ناسازگار پیشین، و با استفاده از تکنیکهای پیشرفته ی تولید مثل که به درمانی برای کچلی تبدیل شد، آشکار کرد. اینظور به نظر می رسید که قرار است در ۱۹۹۲ شاهد DNA های ترکیبی یا پیوندی بدست آمده تحت شرایط جدالی، توسط Peter Khoury باشیم.

اینکه یافته هایی داریم که به نشان دادن پایداری ویروسی ممکن اشاره می کنند، شاید حتی جدال برانگیزتر باشد. به نظر می رسد که نمونه ی مو نشان دهنده ی این است که حاوی ۲ ژِن حذف شده برای پروتئین CCR5 ، و هیچ ژِن سالمی برای CCR5 عادی حذف نشده  است- این عامل حذف CCR5، بر مقاومت AIDs دلالت می کند. برای ساده نگه داشتن یک موضوع بسیار پیچیده، چیزی که پیشنهاد می شود شواهد ممکن برای تکنیکهای پیشرفته ی DNA، تناقضات DNA، و یافته ها هستند. زیرا ما تنها الان در حال اکتشاف یا آغاز نمودن مسیر اصلی بیوتکنولوژی هستیم.

https://i0.wp.com/www.humanresonance.org/vimana_dna.gif

درحالیکه تجارب Bernard، Diaz، و Oliveira از نوع طبیعت مثبت بودند، مورد تجاوز جنسی Khoury در تضاد با آنها و تقریباً منفی است. همچنان در تمامی این موارد، فعل و انفعال احساسی قدرتمند و آشکاری میان موجودات ماورایی و فرد مورد تماس وجود داشته، بطوری که برخی فکر می کنند از ابتدا یک ارتباط ذهنی وجود داشته است. Diaz، تصاویر و فیلم های زیادی را به عنوان شواهد آماده کرد که از تجاربش پشتیبانی می کند، درحالیکه Oliveira و Khoury متقاعد کننده ترین مدارک پلاسماهای HHO و یک نمونه ی ماورایی DNA را جمع آوری کردند.

در تقابل و مقایسه، دلایل اثبات شده و مدارک انتقال چند بعدی، به ناچار به یک نتیجه ختم می شوند: اینکه فرهنگ های فنی پیشرفته ی سانسکریت گذشته ی بشر از بین نرفته اند، بلکه در واقع بسیار بالاتر از قلمرو چگالی سوم سمی ما است.  طول عمر در قلمرو محیط های پلاسمایی چگالی چهارم مانند محفظه های نهانی و دیسک های پرنده ی vimana، بسیار گسترده تر از قلمرو چگالی سوم است. همزمانی مطلق شواهد این تماسهای ماورایی، به همراه تکنولوژیهای شناوری آکوستیک در حال ظهور بشر، پلاسما ی HHO، فلزات تابنده، و پلاستیک های فیزوالکتریک، دید وسیع تری را در اختیار قرار می دهند. با ترکیب این تکنولوژیهای علمی تشریح شده، و ماورایی نشان داده شده، بشریت در آستانه ی تحول چند بعدی به آگاهی متحد قلمرو چگالی چهارم می باشد.

عصر رزونانس بالا و پایین ادواری بشر، آشکارا توسط حالات پر تکاپو و در نوسان فضای تپنده ی سیارات تعیین می شود، که تغییر مکان ناگهانی بعدی اش احتمالاً شامل یک واژگونی قطبی مغناطیسی است، که در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۲ در یک تجلی شمسی تابان به اوج می رسد. تکنولوژی پیشرفته ی پلاسمای HHO به زودی به طرز قابل توجهی آگاهی ها را بسط داده و بر طول عمر بشریت اضافه می کند، بنابراین به زمان رسیدن به اجداد باستان و زندگی همزمان با آنها در چگالی چهارم نزدیک می شویم.

منبع :   http://www.humanresonance.org/vimana.html

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.com مجاز می باشد.

پیدا شدن ویمانا (Vimana) در غاری در افغانستان

پیدا شدن ویمانا (Vimana) در غاری در افغانستان

گزارشی که توسط سرویس سیار اطلاعات نظامی خارج از کشور روسیه  (SVR) برای نخست وزیر پوتین در ایالت کرملین امروزی آماده شده بود که در این گزارش صدراعظم آلمان آنگلامرکل یکی از بازدید کنندگان اخیر در گروه رهبران غربی که بازدیدی غافگیرانه از افغانستان داشتند به شمار می آمد همان ماه باراک اوباما ریئس جمهور آمریکا (۳ دسامبر)، نخست وزیر بریتانیا دیوید کامرون (۷ دسامبر) و نیکلاس سارکوزی ریس جمهور فرانسه (۸ دسامبر) از افغانستان دیدار کردند.

سفر سارکوزی به افغانستان به دلیل سفر رسمی که به هندوستان داشت لغو شده بود که به گزارش این خبرگزاری با عجله او را توسط نیروهای هواپیمایی آمریکا به منتطقه جنگی افغانستان بردند.

https://i0.wp.com/www.allmystery.de/dateien/ug39509,1249224512,vimana03.jpg

چه  چیزی باعث هجوم ناگهانی رهبران پرقدرت دنیای غرب به افغانستان شد، این گزارش به طور مستقیم دنباله رو توضیحاتی در مورد  کشف دانشمندان ارتش آمریکا است که به موجب آن ۸ سربازی که تلاش در جابجایی آن از غاررا داشتند ناپدید شدند،دانشمندان تخمین میزنند که از ۵۰۰۰ سال پیش در غار پنهان شده بود.

با توجه به دفاتر باستانی مهابهارات که در حماسه ساسنسکریت یافت شده است دانستیم که ویمانا محیطی به اندازه ۱۲ ذراع (۱) با چهار چرخ بزرگ و محکم دارد و جدا از این یک موشک مشتعل داشته که با توجه به متون ثبت شده مهابهارات  تفنگ مرگباری را دارد که توسط یک دایره بازتابنده عمل میکند. وقتی روشن میشود پرتویی از نور تولید میکند که وقتی بر روی هدف متمرکز میشود بلافاصله آنرا با قدرت خود مصرف میکند.

 

در ادامه گزارشی  که ویمانا را پوشش میداد گفته شده که برای اولین بار آلبرت انیشتن فرضیه میدان گرانش تشعشع الکترومغناطیسی به نام تئوری میدان یکپارچه بیان کرد و پس از آن شایعه ای که در سال ۱۹۴۳باعث رسوایی آزمایش جنگ جهانی دوم آمریکا در انتقال داده ها بود که آزمایش فیلادلفیا نام داشت و در این آزمایش همانند اتفاق امروز افغانستان ،به طور ناگهانی سربازان آمریکایی ناپدید شدند.

The vimanas (flying ships) from ancient India

به گزارش خبرگزاری SVR  ظاهرا منبع قدرت متداوم این اتفاق (Time Well) مرموز براساس تکنولوژی ادوارد لیدسکالین (Edward Leedskalnin) پدید آمد . ادوارد لیدسکالین شخصی بود که ادعا میکرد که  به دانش راز باستان پی برده است و از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۵۱ به تنهایی و پنهانی بیش از ۱۱۰۰ تن صخره های مرجانی را توسط مراحلی ناشناخته تراشید و یکی از اسرارآمیزترین دستاوردهای جهانی به نام قلعه مرجانی را به وجود آورد.

جذابتر از همه چیز در مورد این گزارش اظهار به این بود که نه فقط ویمانایی پیدا شده است ، اما با توجه به نوشته های باستانی موجود در غار کشف شده ادعا بر این دارد که  صاحب حقیقی آن پیامبر باستانی زرتشت است که بنیانگذار یکی از ادیانهای مهم زمانها که دین زرتشتی است نام دارد  .

فلسفه مذهبی زرتشت گرچه به جهان امروز کمتر شناخته شده است اعتبار آن به بیان اساس همه ادیان شناخته شده بود و هدف نوع بشر را بیان می کند،مانند تمامی مخلوقات دیگر ، حفظ  اشه (۲) (حقیقت) است . اظهارات زرتشت بیشتر برای نوع بشر است که این از طریق مشارکت فعال در زندگی و تمرین برای افکار ، کلمات و اعمال سازنده به دست می آید .

پلینیوس نویسنده قرن اول رومی ، طبیعتدان ، فیلسوف طبیعی و همچنین فرمانده ارتش دریایی در دوره های اولیه امپراطوری روم بود او نیز  زرتشت را “مخترع جادو” نامیده است . بر اساس ادعای مورخان بیش از ” دو میلیون سطر” در مورد زرتشت در کتابخانه باستانی اسکندریه موجود بوده که به دستور امپراطوری روم مسیحی تئودئوس اول  در ۳۹۱  (قبل از میلاد) تخریب شد.

مطلب مهمی به یادداشته باشید که رشد دین مسیحی جدید ، تمام عناصر مربوط به خاستگاه حقیقی زرتشت را تا به حال نابود کرده است . همچنین می توانیم در یادداشتهای ۴۴۰ قبل از میلاد در کتاب تاریخ باستانی کلیسا در مورد این تخریبها چنین نوشته است :

در درخواست از کتاب مقدس (Theophilus) ،اسقف اسکندریه ، امپراتور در این زمان دستور تخریب معبد بت پرستی را در آن شهر صادر کرد ; همچنین فرمان داد که قرار اعدام تحت هدایت کتاب مقدس (Theophilus) انجام یابد. به تصرف این فرصت کتب مقدس (Theophilus) حداکثر تحقیر افشاء اسرار غیر مسیحی را خود اجرا کند. و با آغاز آن ، او باعث تمیزی مهرابه ها شده و نشانه های اسرار خونین آنان را به نمایش عمومی بگذارند. سپس او معبد را تخریب و مناسک خونین مهرابه را علنا تمسخر نمود، همچنین در معبد خرافات عجیب وغریبی را نشان می داد و او مجبور بود آلت ذکور پریاپوس را در وسط میدان حمل نماید …  بدینسان فرماندار اسکندریه این اختلافات را فسخ داشته و فرمانده ویژه سربازان مصر با کتاب مقدس (Theophilus)  در تخریب معبد بت پرستی همکاری کردند.

بزرگترین تجدید حیات زرتشت در میان انسانها ، بعد از ویرانی کتابخانه سلطنتی اسکندریه ، در جنگ بین کاتارهای اروپای جنوبی در قرن ۱۳ اتفاق افتاد. متاسفانه با این حال وقتی قدرت جادوی زرتشت آغاز به پدید آمدنی دوباره در جهان نمود تهدید آن برای مسیحیت انکار ناپذیر بود و پاپ اینوسنت سوم (۱۱۶۱-۱۲۱۶) سریعا دستور بزرگترین قتل عام را در اروپا داد که وحشت آن تا جنگ جهانی دوم تکرار نشده بود.

چگونگی سرکوب وحشیانه کاتارها را توسط رم کاتولیک میتوانیم در تاریخ آن زمانها بخوانیم :

آرنود، فرمانده و راهب بزرگ سیستریها (Cistercian) قرار بر این داشت که که کاتارها را چگونه از کاتولیک ها جویا شوند . پاسخ او احضار توسط سزار Heisterbach بود ، که گفت همکار سیستریها “همه آنها بکشید ، خداوند خودش شناسایی خواهد کرد.”

درهای کلیسای مقدس مریم مجدلیه شکسته شد و پناهندگان به بیرون کشیده شده و قتل عام شدند. بر اساس گزارش ۷۰۰۰ هزار نفر آنجا قتل عام شدند . جای دیگری در شهر هزاران نفر اندامشان بریده و کشته شدند . زندانی ها را کور کردند و با اسبها میکشیدند و برای هدفهای تیر اندازی استفاده میکردند.

هرچه از شهر باقی مانده بود با آتش ویران کردند ، آرنود برای پاپ اینوسنت سوم نوشت :” امروز برای حضرتعالی ، بیست هزار ملحد بدون در نظر گرفتن رتبه ، سن و یا جنسیت به شمشیر قرار داده شده ” . در آن زمان جمعیت دائمی  شهر بزیه (در فرانسه) حدود ۵۰۰۰ هزار نفر بود ، اما پناهندگان محلی ، در جستجوی پناهگاه ، در داخل شهر توانستند افزایش جمعیت را تا ۲۰۰۰۰ هزار نفر امکان پذیر سازند.

امروز در شهر باستانی بلخ افغانستان جایی که زرتشت گفته است زندگی کرده و مرده است و به ادعای مارکوپلو شهری که یکی از شهرهای شریف و بزرگ جهان است ، امپراتوری جدید جهانی ، ایالات متحده ، با کشف باستانی ویمانا گذشته و آینده ما را در دستان خود دارد.

اگر برای رهبران غربی که این عجایب باستانی را دیده اند ما نمیدانیم که به ما اجازه شناخت آنرا خواهند داد یا نه .چیزی که ما میدانیم ، اگر گذاشته به حقیقت نشان دهنده آینده باشد ، کلمات به زودی مسیحیت را دنبال کرده و از گذشته انعکاس خواهد یافت …. ،” همه آنها بکشید ، خداوند خودش شناسایی خواهد کرد.”

(۱) ذراع یا اَرَش –بازو- یا آرنج، واحد طول (درازی) وآن عبارت است از ابتدای ساعد است «مرفق» تاسر انگشتان که حدودا ۴۵ سانتی متر یا ۱۸ اینچ می‌شود.

(۲) اشه : در دین زرتشتی اشه مفهوم گسترده‌ای دارد که به قولی چکیدهٔ کل دین زرتشتی است. اشه به معنی راستی و درستی است؛ اما معنی ژرفتر آن قانونی است ازلی و ابدی که اهورامزدا وضع کرده که براساس آن هر کنشی، واکنشی در بر دارد و هر کار نیک یا بدی پاداش یا پادافره خود را در پی دارد. به گونه نظم موجود در طبیعت که بنمایه راستی دارد را اشه می‌گویند.

منبع  :     http://jimmyprophet.wordpress.com/2011/02/12/vimana-ufo-found-in-cave-in-afghanistan/

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.com مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از نسیم عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

بیگانه های فضایی قصد از بین بردن فناوری ویمانا را دارند

اطلاعیه های متواتر از تعطیلی فرودگاهها  به علت افت فشار برق ، سپس ارسال پیام کمک اضطراری از یک کشتی کروزبه علت نقص فنی قطع برق، منفجر شدن ترانسفورماتور ها در شهرستانهای مختلف در چند روز گذشته،  بعضی بر این باورند که هنگامیکه این تمرکز انرژی  به حد کافی برسد ، یک انفجار انرژی شبیه به  اثرEMP  انرژی هسته ای  رخ خواهد داد .

یکی از قابل توجه ترین نوشته ها  در این زمینه  ازامریکاست که مهمترین امکانات فضایی را دارد . (سازمان ملی هوانوردی و فضا ناسا  و اقع در فرودگاه بین المللی فورت ورث  ) تکزاس ممکن است هفته گذشته با هدف از بین بردن فن اوری حمل و نقل خود از طرف بیگانگان فضایی  مورد حمله قرار گرفته باشد . به قصد از بین بردن ویمانا ،  تکنولوژی حمل و نقلی که توسط نیروهای نظامی امریکا در افغانستان کشف شد .

نکته مهم و قابل توجه در مورد ویمانا تکنولوژی آن است . این هواپیمای مرموز مدتهاست که  یک ماشین پرنده  مشهور اساطیری است که در حماسه های سانسکریت باستان وجود داشته . پیش از اخرین بهم ریختگی زمین که ادعا میشود بواسطه تسلیحاتی شبیه به بمب های اتمی امروزه اتفاق افتاده است .

ویمانا ، ماشین پرنده اساطیری ، در اساطیر باستانی هند بخوبی توصیف شده است . در متون هند باستان غالبا به این ماشینهای پرنده استناد شده است .  نحوه استفاده از انها در جنگ بخوبی شرح داده شده است . انها علاوه بر اینکه میتوانستند در جو زمین پرواز کنند ، قادر به سفر به فضا و اعماق ابها نیز بوده اند .

File:Rama and Hanuman fighting Ravana, an album painting on paper, c1820.jpg

رامایانا ، ویمانا را به صورت دوعرشه توصیف میکند . مدور (استوانه ای) هواپیما با پنجره ها و گنبد که با سرعت باد و صدای ملودیکی پرواز میکند .(با سر و صدای دلکش ؟)متون باستانی هند در مورد ویمانا بسیار متعدد هستند و در چندین کتاب ذکر شده اند .اقوام کهن هند ، خودشان  کتابچه های راهنمای کامل پرواز  نوشته اند که در ان اساسا چهار نوع ویمانا وجود دارد : : Vimana Shakuna، Vimana Sundara، Vimana Rukma و Vimana Tripura .

  • راز ساخت هواپیمایی که نخواهد شکست . قطع نخواهد شد. اتش نخواهد گرفت و نابود نمیشود.
  • راز ساخت هواپیماهای بی حرکت
  • راز ساخت هواپیماهای نامرئی
  • راز شنیدن مکالمات و صداهای دیگر دی هواپیمای دشمن
  • راز دریافت تصاویر از داخل هواپیمای دشمن
  • راز مشخص کردن مسیر برخورد هواپیماهای دشمن
  • راز ازبین بردن هوشیاری افراد دشمن
  • راز از بین بردن هواپیمای دشمن

توضیحات و شرح جرئیات اشکال و اندازه های مختلف ویماناها در وداها

  • در وداها : خورشید و ایندرا و چند خدایان ودیک دیگربا پرواز ارابه های چرخ دار کشیده شده توسط حیوانات معمولا اسب جابجامیشوتد . (اما خدای ودیک با ارابه پوسان توسط بز کشیده میشود ) .
  • agnihotra – vimana با دو موتور . (اگنی به معنی اتش در سانسکریت است )
  • gaja – vimana  با موتور بیشتر (گاجا به معنی فیل در سانسکریت است )
  • انواع دیگر ویمانا با نامهای دیگری مانند مرغ ماهیخوار و لک لک گرمسیری و سایر حیوانات نامگذاری شده اند .

کلمه ویمانا از زبان سنسکریت می آید و به نظر میرسد  vi – mana  به معنی از هم جدا  یا سنجیده شده باشد

در مورد وسایل نقلیه پروازی آنچه  ما میدانیم همانست که در منابع هند باستان ذکر شده است .متون نوشته شده ای که از لابلای اعصار به مارسیده است . شکی نیست که بسیاری از این متون معتبر وجود دارد .

آشوکا چینی برخی از اسناد سانسکریت را در لهاسا و تبت کشف کرد و به دانشگاه چاندریگار ارسال کرد .دکتر روت رینا از دانشگاه گفت مدارکی که جدیدا کشف شده اند شامل دستورالعملهایی برای ساخت سفینه میان ستاره ای میباشند .

او گفت : روش انها با استفاده از نیروی محرکه ضد گرانشی است و بر اساس  یک سیستم  انالوگ  از  laghima  قدرت ناشناخته ازترکیب موجود در ساختار فیزیولوژیکی انسان ، یک نیروی گریز از مرکز به اندازه کافی قوی برای خنثی کردن جاذبه گرانش .طبق نظر یوگی های هندو ، laghima   قدرتی است که شخص را قادر میسازد تا  شناور شود .  هیچ شکی نیست که ویماناها به طریقی ضد جاذبه زمین شده بودند . پرواز عمودی داشتند و قادر بودند در هوا معلق بمانند مثل یک بالن یا هلی کوپتر مدرن .

دکتر رینا گفت: با توجه به این سند که تصور میشود هزاران سال قدمت دارد ، با این  ماشینها که در متن  به نام Astras  نامیده میشوند ، ممکن است هندیهای باستان فرستاده شده باشند ، به هر ستاره ،  جدا از دیگر مردمان موجود در ان ستاره .

نسخه های خطی همچنین راز  antima   کلاهی برای نامرئی شدن و  garima   چگونه به سنگینی کوه سرب شویم.  را اشکار میکنند .

طبق معمول ، دانشمندان هند این متون را خیلی جدی نگرفتند ، اما پس از انکه چین اعلام کرد  بخشهایی از این اسناد دارای اطلاعات خاصی هستند که  به مطالعه در برنامه فضاییشان به انها کمک خواهد کرد ،نظر مثبتی در مورد محتوای انها  پیدا کردند. این یکی از اولین اعترافات دولت به تحقیق در مورد anti-gravity ضد جاذبه بود.

عجیب انکه ، دانشمندان روسی،  در غارها در ترکستان و صحرای گوبی  کشفیاتی کرده اند که به عنوان «ابزار قدیمی مورد استفاده در عبور و مرور وسائل نقلیه کیهانی » نام گذاری کرده اند .  این دستگاهها اشیاء نیم کره ای از شیشه یا چینی هستند که به یک  مخروط بایک قطره جیوه در داخل ان ختم میشوند .

متاسفانه ویماناها ، مانند اکثر اکتشافات علمی |، در نهایت برای جنگ استفاده شد .

مدارک اثبات انفجار هسته ای باستانی

مهاباراتا ، حماسه بزرگ هند باستان شامل افسانه های متعددی در مورد نیروی قدرتمندی از سلاحی مرموز است.

اکتشافات باستان شناسی که نزدیک شهر هندی موهنجودارو از سال ۱۹۰۰ شروع شده است  نشان دادند انجا ویرانه های یک شهر باستانی بسیار بزرگ است .

mohenjo daro pakistan ga Mohenjo daro

باستان شناسان ازیافته های خود بسیار شگفت زده شدند زیرا نتایج تجزیه و تحلیل از فاجعه در شهر بسیار غیر منتظره بود. در حالی که زمان زیادی از طرح اخرین نظریه شکفت انگیر Davneport and Vincenti نگذشته بود . آانها اظهار داشتند شهر کهن با انفجارهای هسته ای ویران شده است . آنها قشر های بزرگی از خاک رس و شیشه سبز یافتند . باستان شناسان بر این باورند که خاک رس در دمای بالا با شن و ماسه  ذوب شده  و بعد از آن بلافاصله سرد وسخت شده است .

مشابه این قشر شیشه ای سبز را میتوان در بیابانهای نوادا بعد ازهر انفجار هسته ای یافت . یکصد سال از کاوش در منطقه موهنجودارو میگذرد. آخرین تجزیه و تحلیلها نشان داد قطعاتی از شهر باستانی با درجه حرارت بالا ذوب شده بوده که کمتر از ۱۵۰۰ درجه سانتی گراد نیست .محققان همچنین نقطه مرکزی حادثه را یافتند . جایی که تمام خانه ها مسطح شده بودند. ازشدت تخریب به سمت حومه شهر کاسته میشود. ده ها تن اسکلت در این منطقه یافت شده است . همچنین مقدار رادیو اکتیو ۵۰ برابر مقدار نرمال میباشد .

https://ufolove.files.wordpress.com/2011/06/shakuna_vimana.jpg?w=300

شاکونا ویمانا

در پایان ، چرا بازدید نژادهای بیگانه از زمین ما ادامه دارد ؟ به خصوص مناطق هسته ای و استراتژیک  مورد نظر خاصشان ؟ یکی از دلایل ممکن است این باشد که از دستیابی ساکنین زمین به استفاده از فناوری ویمانا جلوگیری کنند . از آنجا که ما ساکنین زمین اماده استفاده از این فناوری نیستیم ، اگر ما میخواهیم از این تکنولوژی استفاده کنیم ، تکرار تاریخچه باستانی برای خود و منجر به جنگ جهانی و فاجعه است .

منبع :      http://thetruthbehindthescenes.wordpress.com

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.com مجاز می باشد.

پ.ن: با سپاس فراوان از کاملیای عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب.

ارابه های آسمانی بر فراز هندوستان (افسانه مهابهارات)

** ارابه های آسمانی بر فراز هندوستان **


بر اساس مشاهدات و تحقیقان انجام شده ، در ماقبل تاریخ پدیده هایی وجود داشته که وقوع آنها طبق تصورات رایج و مرسوم ، غیر ممکن محسوب می شود.


به عنوان مثال در افسانه های اساطیری اسکیموها نقل شده که نخستین اقوام اسکیمو به وسیله ی (اربابی ) با بالهای فلزی به شمال آورده شدند! در قدیمی ترین افسانه های سرخپوستان نیز از یک (پرنده ی غران) (Thunderbird) نام برده شده که برای انسان ، آتش و میوه را به ارمغان آورد. و بالاخره در افسانه ی اساطیری قوم مایا – موسوم به ((پوپول وو)) Popol Vuh – نیز آمده است که (ارباب) توانایی مشاهده و تشخیص همه چیز را داشتند و دیدن کیهان ، چهار سمت آسمان و حتی چهره ی گرد زمین برای آنان میسر بود.


خیال پردازی های اسکیموها درباره ی پرندگان فلزی چه معنایی دارد؟چرا سرخپوستان درباره ی یک پرنده ی غران افسانه پردازی کرده اند؟ و اسلاف قوم مایا از کجا می دانستند که زمین گرد است؟


مایاها مردمی بسیار باهوش بودند و فرهنگ و تمدنی بسیار پیشرفته داشتند. از آنان نه تنها یک تقویم فوق العاده عجیب و افسانه ای به یادگار مانده است بلکه برای نسل های بعد محاسبات شگفت انگیز و باور نکردنی نیز باقی گذاشته اند. آنان سال سیاره ی زهره را به درستی 584 روزذکر کرده و طول سال کره ی زمین را نیز 2420/365 روز محاسبه کرده اند( دقیق ترین محاسبات امروزی 2422/365) . مایاها محاسبات نجومی ای به یادگار گذاشته اند که دامنه ی زمانی آنها به 64میلیون سال دیگر می رسد. فرمول مشهور موسوم به (فرمول کره زهره) را می توان به سادگی محصول محاسبات پیچیده ی یک حسابگر الترونیکی مدرن دانست . اما یک قوم جنگل نشین ماقبل تاریخ چگونه تواسته بود آن را محاسبه کند!؟


فرمول زهره قوم مایا به این ترتیب است:


((Tzolkin)) دارای 260 روز ، سال کره زمین دارای 365 روز و سال کره زهره دارای 584 روز است. در این اعداد ، خاصیت بخش پذیری خارق العاده و باور نکردنی وجود دارد: عدد 365 ، پنج بارو عدد 584 هشت بار بر عدد 73 قابل قسمت است. فرمول خارق العاده فوق الذکر را می توان به ترتیب زیر توضیح داد:


(کره ماه) 37960=73×2×260=73×2×13×20
(خورشید) 37960=73×5×104=73×5×13×8
(کره زهره) 37960=73×8×65=73×8×13×5


به عبارت دیگر پس از 37960 روز تمام چرخه ها و گردش اجرام فوق الذکر بر یکدیگر منطبق می شود .در اساطیر آمده است که در این زمان خاص (خدایان) به استراحتگاه بزرگ خود باز خواهند گشت.
اقوام ماقبل قوم اینکاها در خداینامه های افسانه ای خود نقل کرده اند که ستارگان مسسلامه می باشند و (ارباب) در گذشته از صورت فلکی پروین بر آنان فرود آمده بودند.
از نظر علم انسان شناسی ، امری کاملاً قابل درک است که چرا اقوام کهن ، خدایان خود را در آسمانها می جستند و برای توصیف جبروت این پدیده های غیر قابل درک ، از هیچ خیال پردازی و اغراق گویی ابا نداشتند.اما پذیرش تمام این واقعیات هم مشکل مارا حل نمی کند، چون باز هم سوالات و معماهایی باقی می ماند.


به عنوان مثال نویسنده ی (ماهاباهاراتا) از کجا می دانست که اسلحه ای می تواند وجود داشته باشد که قادر است سرزمینی را برای دوازده سال متوالی به خشکسالی مبتلا سازد؟ و حتی می تواند نطفه های متولد نشده را در بطن مادران به قتل برساند؟ این هماسه ی کهن یعنی (ماهاباهاراتا) کتابی حجیم است که هسته مرکزی آن – بر اساس برآوردهای بسیار محتاطانه- حداقل 5000 هزار سال قدمت دارد. مطالعه ی این کتاب – البته با نگاهی جدید و بدون پیشداوری های رایج – نکات بسیار جالبی را روشن می کند.


مثلاً در (راماجانا) می خوانیم که (ویمانا)ها – یعنی ماشینهای پرنده- با کمک جیوه و محرکه ای که باد شدید ایجاد می کرد ، در ارتفاع زیاد هدایت و ناوبری می شدند.این (ویمانا)ها می توانستند مسافت های بسیار طولانی را طی کنند ، از بالا به پایین ، از پایین به بالا و از عقب به جلو حرکت کنند.چه سفینه های فضایی ایده آلی!
در جایی از (ماهاباهاراتا) آمده است: ((بهیما به وسیله ی ویمانای خود بر روی ستون عظیمی از دود که همچون خورشید می درخشید و غرش آن از رعدهم رساتر بود ، پرواز نمود))


خیال پردازی هم نیاز به یک زمینه ی عینی دارد.مولف کتاب چگونه توانسته منظره ای را توصیف کند که به هر حال پیش شرط آن ، داشتن تصور روشنی از یک موشک است.آیا توصیف ابتدا به ساکن وسیله ای که بر روی یک ستون آتشین از دود پرواز می کند و صدایی رعدآسا و ترسناک تولید می نماید ، عجیب نیست؟


در ((سامساپتاکابادها)) Samsaptakabadha توضیحاتی در مورد تفاوت میان گردونه هایی که پرواز می کنند و آنهایی که قادر به پرواز نیستند آمده است. در اکثر فصول کتاب ((ماهاباهاراتا)) مکراراً سخن از ازدواج (ارباب) با انسانها به میان آمده است.
در این کتاب اعداد و ارقامی چنان دقیق ذکر شده است که گویی مولف دقیقاً از کمیت آنچه که شرح می دهد با خبر می باشد.نویسنده با وحشتی ملموس به شرح سلاح موحشی پرداخته که می تواند تمام جنگ اورانی را که لباس فلزی بر تن دارند را فورا ً به قتل برساند.اما چنانچه جنگ آوران به موقع از حضور این سلاح مطلع می شدند باید فوراً تمام قطعات فلزی لباسها را به دور می انداختند و خود را به آب می زدند و بدن و آنچه که لمس کرده بودند به دقت با آب می شستند.نویسنده توضیح داده است که این شستشوی سراسیمه بی دلیل نبوده است چون تاثیر این سلاح مرگبار به گونه ای بود که موی سر و ناخن دست و پا کنده می شد و تمام موجودات زنده رنگ پریده و ضعیف می گردیدند.


در فصل هشتم کتاب فوق الذکر تشریح شده که چگونه ((گورکا)) Gurkha از ماشین پرنده ی خود که یک (ویمانا)ی بسیار پر قدرت است ، تنها با پرتاب یک تیر ، شهر بزرگی را نابود نمود. در این گزارش (که شاید اولین گزارش از انفجار یک بمب هیدروژنی باشد) از اصطلاحاتی استفاده شده که ذکر آنها تنها از عهده ی شاهدان عینی بر می آید.و ما این اصطلاحات را به نقل از شهود عینی نخستین انفجار هیدروژنی در مجمع الجزایر بیکینی خوب به خاطر داریم: ((ستونی از دود سفید و ذرات گداخته ، ده هزار بار درخشنده تر از خورشید، با عظمتی بی نهایت به آسمان برخاست و سراسر شهر به خاکستر تبدیل شد))


در دو کتاب افسانه ای کشور تبت به نام (تانت جوآ)و (کانت جوآ) نیز مطالبی در مورد ماشین های پرنده ی ماقبل تاریخ – که در اینجا آنها را ((مروارید آسمان)) می نامند- ذکر شده است. در هردو کتاب تاکید شده که دانش مربوط به این موضوع سری است و عامه ی مردم نباید به آن دسترسی پیدا کنند.در این کتابها فصولی وجود دارد که به شرح کشتی های فضایی – که از منتهی الیه آنها جیوه و آتش فوران می کند – اختصاص دارند.


اما به هر حال هیچ کس حق ندارد ساده ترین راه را در پیش گیرد و متون قدیمی سانسکریت را متونی صرفاً اساطیری تلقی نماید و آنها را زاییده ی تخیلات مردم ماقبل تاریخ بداند.کثرت منابع تاریخی و کهن که برخی از آنها در بالا ذکر شد ، این حدس و گمان را به یقین تبدیل می کند که انسانهای ماقبل تاریخ به صورت واقعی با ماوراء زمینیانی سوار بر سفینه های فضایی مواجه گردیده بودند.استفاده از شیوه ی قدیمی نفی اخبار غیر متعارف ، که متاسفانه هنوز هم کاملاً مرسوم است ((چنین چیزی غیر ممکن است .. حتماً در ترجمه اشتباه شده .. اینها چیزی جز خیال پردازی های اغراق آمیز نویسنده و یا کاتب نسخه بردار نمی باشد….)) راه به جایی نمی برد .


متن کتاب (ماهاباراتا) انسان را به تفکر و تامل وا می دارد:


(( گویی جهان به آخر رسیده بود ، خورشید در دایره می چرخید، جهان که از حرارت آن سلاح گداخته شده بود، تب زده و عطشان تلوتلو می خورد ، فیل ها از شدت گرما آتش گرفته بودند و دیوانه وار به اطراف می گریختند تا شاید در برابر آن نیروی مخوف و مافوق تصور پناهگاهی پیدا کنند.آب داغ شده بود، حیوانات دسته دسته می مردند، دشمن نابود گردید و هجوم آتش درختان را مانند شعله ای که به جنگل افتاده باشد گروه گروه بر زمین می انداخت. فیل ها نعره های جان سوزی می کشیدند و لاشه ی آنها در همه جا پراکنده بود .

اسبها و ارابه های جنگی سوختند و نابود شدند و صحنه ی جنگ به شهری که در آتش سوخته باشد شباهت داشت هزاران ارابه از میان رفت . سپس سکوت سنگینی بر دریا حاکم شد ، باد دوباره وزیدن گرفت و جهان دوباره روشن شد . لاشه ی کشته شدگان در اثر شدت گرما پخته و قطعه قطعه شده بود به طوری که هیچ شباهتی به جسد آدمیزاد نداشتند. آنها که زنده ماندند ،بدن ، تجهیزات و سلاح های خود را بخوبی شستشو دادند ، چون همه چیز با نفس مرگبار (ارباب) آلوده شده بود….))

(ترجمه: سی. روی و درونا پاروا 1889 – C.Roy/ Drona Parva

منبع: http://patoghu.com

http://extict-truth.blogfa.com/post-65.aspx

پ . ن : دوستان عزيز مطالب وبلاگ از اين به بعد به سمتي مي رود كه شايد در نگاه اول به مذاق بعضي ها خوش نيايد. اين مطالب هم ميگذارم پيش زمينه اي براي فكر كردن و درك بهتر مطالب بعدي. فقط در باور اين مطلب همين بس كه علت مرموز كوچ يك شبه و نابودي يك شبه تمدنهاي خاورميانه همين انفجار هسته اي بوده. دوستاني كه كتاب گمشده انكي را خوانده اند بهتر درك مي كنند.

نظر ها هم مرتبط با موضوع مطلب نباشه مجبورم حذف كنم. ممنون. چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد.