بایگانی دسته‌ها: عکس های موجودات فضایی

آیا پژوهشگران نخستین جسد واقعی یک بیگانه را مورد کاوش قرار داده اند ؟

پژوهشگران بیگانگان تلاش کردند از نظریه ای مبنی بر این که :جسدی که از آرامگاهی مایایی در مکزیک از جا برداشته شده است متعلق به موجودی فرازمینی است و نه مومیایی یک کودک ،پشتیبانی کنند .
مومیایی 127 سانتی متری در کنفرانس یوفو در سوفیای بلغارستان به نمایش گذاشته شد, جایی که چندین کارشناس یوفو تلاش کردند جمعیت را متقاعد کنند چشمهای این مومیایی بزرگتر از آن است که متعلق به کودک انسان باشد و همچنین گوشهای تقریبا ناموجودش به این معنی است که او حتی متعلق به زمین نیست.

UFO Alien Mummy Child
نظریه پردازان توطئه ی بیگانگان ادعا می کنند در عمده ی مکان های تاریخی شواهدی از تمدن بیگانگان وجود دارد, مانند مکانهای متعلق به مایاها و مصریان . به طوری که ملاقاتشان با نژاد پیشرفته ی بیگانگان به آنها کمک کرد ساختمانهایی مانند اهرام باستانی بسازند.
به تازگی طی آزمایش حرارتی که از هرم باستانی انجام شد نقاط گرم غیرمتعارفی در بلوکهایی در پایه ساختمان یافت شدند. این موضوع پژوهشگر بیگانگان اسکات سی وارینگ ( Scott C Waring ) را واداشت تا ادعا کند این نیز جزئی از شواهد حضور بیگانگان است.
او گفت : ( این نقاط نامتعارف سه شی پر شده از انرژی در زیر هرم هستند و این می تواند گواهی باشد بر این مدعی که این هرم بوسیله بیگانگان باستانی ساخته شده است و چیزی بیشتر از منظره ای برای تماشا است . )


نظریه ای افراطی نیز ادعا می کند برخی از بیگانگان که از زمین ملاقات کرده اند در اینجا مرده اند و طی مراسمی سنتی بوسیله ی میزبانان انسانشان سوزانده شده اند.
با این حال بیشتر دانشمندان معتقدند مومیایی که در کنفرانس بلغارستان به نمایش گذاشته شد و همچنین آنهایی که پیش از این در مصر یافت شده اند چیز بیشتر از مومیایی کودکان نیستند.

منبع: http://www.disclose.tv/news/removed_from_a_mayan_tomb_are_investigators_probing_the_worlds_first_real_alien_corpse/124690

کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.

https://telegram.me/blogufolove

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com    مجاز می باشد.

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

 

جسد موجود فضایی بعد از مشاهده بشقاب پرنده بر فراز کالیفرنیا پیدا شد.

اگر موجودات بیگانه این شکلی باشند، دزدیده شدن انسانها با هدف برقراری رابطه جنسی چیز عجیبی نیست. خانمی از کالفرنیا این موجود را با شنیدن صداهایی در باغچه ی پشت خانه اش پیدا کرد درحالیکه درست چند ساعت قبل گزارشاتی از مشاهده ی یوفو داده شده بود.

جیانا پپانیز 27 ساله باانتشار تصاویر این موجود عجیب در شبکه های اجتماعی منجر به سر و صدای زیادی شد و برخی از کاربران اینترنتی خبر از جنگی فضایی دادند.

به هر حال محققین با انتقال این موجود مرده به آزمایشگاههای پیشرفته تحقیقات خود را برای دست یافتن به جزییات بیشتر آغازکردند.
UFO Heard Ufo California

کانال تلگرام دنیای اسرار آمیز برای اطلاع رسانی اخبار و مطالب در زمینه های اسرار و ناشناخته های جهان و مطالبی در مورد بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و حیات در دیگر کرات راه اندازی شد.

https://telegram.me/blogufolove

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com    مجاز می باشد.

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

کشف موجودی عجیب در کنار نیروگاه اتمی روسیه

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان: این موجود را دو نفر از ساکنان یک روستا در کنار نیروگاه اتمی «سوسنووی بور» در روسیه کشف کردند که در سال 1958 برای تامین برق شهر لنینگراد ساخته شده است.
به گزارش تلویزیون روسیه، بقایای این موجود به آزمایشگاهی در شهر کراسنویارسک در 400 کیلومتری شهر مسکو منتقل شده است.
یکی از محققان این آزمایشگاه به تلویزیون روسیه گفت که نمی توان قبل از آزمایش هسته ای به درستی ماهیت این موجود را تعیین کرد، اما «به یقین می توان گفت که این موجود یک مرغ نیست.»
کشف موجودی عجیب در کنار نیروگاه اتمی روسیه
از سوی دیگر، یک متخصص «موجودات فضایی ناشناخته (یو.اف.او)» در کشور بریتانیا پیدا شدن این موجود در کنار رودخانه ای در روسیه ، که شبیه هیچ حیوان زمینی نیست، را نشانه دیگری از این وجود موجودات فضایی دانست.
منبع:جام نیوز

کوهنوردی از بیگانه‌ای در بلغارستان عکس گرفته است .

کوهنوردی از بیگانه‌ای در بلغارستان عکس گرفته است .

Grey Alien Bulgaria

گروهی از کوهنوردان در بلغارستان در تاریخ 11 نوامبر 2013 از آنچه به نظر می‌رسد که یک نوع بیگانه فرازمینی به رنگ خاکستری می باشد عکس گرفته‌اند.

Grey Alien Bulgaria

Grey Alien Bulgaria

این کوهنوردان در حال پیاده روی در(Yondola) یوندلا که منطقه‌ای با آب و هوای پاک و معتدل می‌باشد بودند، که در بلغارستان قرار دارد یکی از اعضای گروه متوجه چیزی در جلوی خود شد و قبل از اینکه ناپدید شود از آن عکس گرفتو بعد از دقت در عکس متوجه شدند که به نوعی به انسان شباهت دارد، البته صحت عکسها قابل اثبات نیست ولی در کل موضوع جالبی است.

Grey Alien Bulgaria

منبع: http://alien-ufo-research.com/news/2013/grey-alien-picture-bulgaria.php

با تشکر فراوان از آناهیتا عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب. 

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.org مجاز می باشد.

صفحه فیسبوک دنیای اسرار آمیز 

https://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟ فرازمینی­ها در تهران

آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟
فرازمینی­ها در تهران
سید معین عمرانی| برای محققین پدیده یوفولوژی در ایران، همیشه این سوال مطرح بوده که آیا فرازمینی­ها در ایران نیز دیده شده­ اند یا این گزارش­ها فقط مربوط به آمریکا و کشورهای دیگر است. عده­ای نیز که به این پدیده به دیده انتقاد می­نگرند، این مسئله را حتی دلیلی برای انکار وجود یوفوها و حیات فرازمینی می­دانند، در صورتی که مسئله ممکن است به همین سادگی باشد که چون مردم، ذهنیتی از این موجودات ندارند، آنها را موجودات غیر ارگانیک ترسناک دانسته و یا با این تفکر که انگ یا برچسب­های نا مربوط به آنها زده خواهد شد، این گونه مشاهدات را به دست فراموشی سپرده و توجهی به آنها نمی­کنند. البته کسانی نیز در این بین شجاعت و شهامت کافی را داشته و تجربیات خود را با دیگران در میان گذاشته­ اند که در ادامه یکی از این روایات را از زبان شاهد عینی ماجرا (آقای بیات) خواهید خواند.
گزارش شاهد عینی: زمان این اتفاق اواخر شهریور سال 1355 می­باشد.
محل زندگی ما از نظر محدوده شهری در شرق تهران، خیابان فرح آباد ژاله سابق (پیروزی) سه راه سلیمانیه، خیابان فرعی شمالی-جنوبی برق فیروز (شهید امیر بهمن دریاباری) و واقع در کوچه خویی بود، این کوچه در قبل از انقلاب دو اسم داشت. قسمت شرقی آن کوچه فراهانی بود که منتهی به خیابان مجاوری (شهید حسن مغانلو) می­شد و قسمت غربی را کوچه خویی می­گفتند که به خیابان برق فیروز راه داشت، این کوچه در حال حاضر کوچه شهید جعفر کف­چی نام دارد. خیابان برق فیروز هم منتهی به خیابان سیاری (شهید برادران محبی) می­گردید که به میدان بروجردی و میدان باغچه بیدی هم راه داشت. شرح خیابان و کوچه­ها و اسامی آنها برای این بود که ماجرای آن شب در همین محدوده اتفاق افتاد. بهر حال این طور شروع کنم که من عادت داشتم برای حمام رفتن صبح زود حتی گاهی قبل از اذان از خانه بیرون می­رفتم. آن شب هم طبق معمول همیشه در حالی که هوا هنوز خیلی تاریک بود از خانه خارج شدم. ساعت حدودا 4 صبح بود. هیچکس در کوچه یا خیابان نبود. سکوت شب همه جا را فرا گرفته بود و من جز صدای پای خودم صدایی نمی­شنیدم. زیاد طول نکشید که به سر کوچه رسیدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. لازم به ذکر است که در نبش کوچه خویی واقع در خیابان برق فیروز یک مغازه خواروبار فروشی و در کنار این مغازه یک گاراژ بود. تا آنجا که یادم می­آید مدت زیادی بود که یک ماشین استیشن سبز رنگ، بسیار قدیمی و به قول خودمان درب و داغان بین این مغازه و گاراژ قرار داشت. این استیشن یکی دو تا از چرخ­هایش حتی لاستیک هم نداشت و بقدری کثیف بود که هیچکس به آن نزدیک نمی­شد. توضیح درباره این ماشین به این خاطر است که به این اتفاق ربط داشت. همانطور که گفتم بعد از اینکه از کوچه خویی بیرون آمدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. بدون توجه از نزدیک این ماشین رد شدم، چند متر جلوتر به سر کوچه طوقانی (شهید ناجی) رسیدم. این کوچه دقیقا روبروی گاراژی بود که استیشن مذکور نزدیک آن قرار داشت. در این موقع فاصله من از جلوی کوچه طوقانی تا استیشن حدود 8 الی 10 متر بیشتر نبود. که ناگهان از پشت سر صدایی توجهم را جلب کرد. سرم را به عقب برگرداندم. صدا از داخل استیشن بود. چشمم به داخل ماشین افتاد. آنچه که داخل ماشین دیدم، بسیار عجیب و غیر قابل باور بود. من شاهد حضور دو نفر بودم که نه انسان بودند و نه حیوان و دارای ظاهری ترسناک. چند نکته مهم و برجسته در آنها بود که اگر فقط یک لحظه هم آنها را نگاه می­کردی برای همیشه در خاطرت می­ماند. سرهای خیلی بزرگ، سر آنها نسبت به بدنشان خیلی بزرگ بود و هیچ تناسبی نداشت، بدنشان نسبت به سرشان خیلی کوچک بود. درست مثل اینکه سر یک انسان بالغ و درشت هیکل را روی بدن یک بچه بگذارند. چشم­هایشان هم خیلی درشت بود آنچنان که بنظر می­آمد شاید بیرون از حدقه باشد. دستهایشان باریک و لاغر بود مثل لوله، رنگ آنها آن طور که خاطرم مانده خاکستری روشن بود. قد آنها را ندیدم، چون داخل ماشین بودند و چیزی که نشان دهنده این باشد که لباس به تن دارند مشاهده نکردم. همانجا در فاصله 8 الی 10 متری آنها میخکوب شدم. آنکه سمت راست ماشین نشسته بود داشت مرا نگاه می­کرد، بدون هیچ گونه حرکتی به من خیره شده بود، بهت زده شده بودم. هر دو بی­حرکت چشم در چشم به هم نگاه می­کردیم. یادم نمی­آید چقدر زمان به همین حال گذشت یک دقیقه، دو دقیقه، بیشتر یا کمتر متوجه زمان نبودم. آن نفر دیگر که به اصطلاح طرف راننده نشسته بود. دستهایش روی فرمان بود و مرتب آن را یه این طرف و آن طرف حرکت می­داد، زاویه دید من طوری بود که هر دو را تقریبا به خوبی می­دیدم. خوب به خاطر دارم در تمامی مدتی که من و نفر دیگر به هم خیره شده بودیم و چشم از هم برنمی­داشتیم، آنکه سمت راننده بود حتی یک بار هم به من نگاه نکرد و این طور به نظر می­آمد که متوجه من نشده است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردم نمی­دانم که زمان چگونه می­گذشت. بهر حال بعد از مدت زمانی که نمی­دانم چقدر بود همان نفری که داشت خیره به من نگاه می­کرد صورتش را به طرف نفر دیگر برگرداند و با دست چپ خود دو بار با حرکت آهسته به شانه او زد و وقتی او بی­حرکت شد با حرکت سر و به حالت اشاره حضور مرا به او فهماند، دوباره همان حالت جشم در چشم شدن و خیره نگاه کردن به یکدیگر تکرار شد ولی این بار 3 نفری، باز هم باید تکرار کنم که نمی­دانم چقدر زمان طول کشید. فقط یادم هست در تمام لحظات شروع تا پایان این قضایا من از شدت بهت و حیرت و ترس کاملا بی­حرکت بودم و قدم از قدم بر نداشته بودم. خشک و بی­حرکت ایستاده بودم. در همین حین ناگهان هر دو آنها به یکباره و درست همزمان دست­های بلند، باریک و لاغر خود را به طرفین باز کرده و روی شانه یکدیگر قرار دادند و دوباره همزمان به پایین ماشین خم شدند.
دیگر آنها را ندیدم. یکدفعه مثل کسی که از خواب پریده به خود آمدم. تنهای تنها در خیابان تاریک، مغزم کار نمی­کرد. ترس شدیدی وجودم را فراگرفته بود. تصور اینکه آنها همان لحظه درب ماشین را باز می­کنند و بیرون می­آیند مرا بر آن داشت که فرار کنم.
فاصله من تا خانه بسیار کمتر از فاصله­ای بود که برای رسیدن به حمام می­بایست طی می­کردم. اما جرأت اینکه از کنار آن ماشین رد شده و وارد کوچه بشوم را نداشتم. چرا که فکر می­کردم حتی اگر بتوانم فاصله آنجا تا خانه را طی کنم، زمان زیادی طول می­کشد که کسی بیاید و درب خانه را باز کند چون تابستان بود و همگی در پشت بام خواب بودند. بنابراین تصمیم گرفتم به طرف میدان باغچه بیدی که حمام فرد بهار در آن قرار داشت فرار کنم. به همین خاطر با سرعت شروع به دویدن به طرف خیابان سیاری (شهید برادران محبی) و میدان باغچه بیدی کردم. بخاطر دارم که در آن سال­ها، شب­ها ماشین­های سنگین از قبیل کامیون و تریلی در این میدان پارک می­کردند و همیشه تعدادی سگ در زیر این ماشین­ها می­خوابیدند. همین طور که به شدت می­دویدم صدای پاهایم در خلوت شب در خیابان می­پیچید و سکوت شب را می­شکست. به صدای دویدن من سگ­هایی که در زیر کامیون خوابیده بودند، بیدار شده بودند و به صدای بلند پارس می­کردند. چندتایی از آنها هم از زیر ماشین بیرون آمده بودند. ترسم دو چندان شد. حالا ترس از حمله سگ­ها هم وجود داشت، تنها امیدم در آن موقع این بود که خدا کند حمام باز باشد. در همان حال که می­دویدم از دور نگاه کردم و دیدم که چراغ­های حمام خاموش بود. حمام هنوز باز نشده بود.
ترس از اینکه آن دو موجود به دنبالم بیایند و یا توسط سگ­ها دنبال شوم و اینکه نه کسی در خیابان بود که کمکم کند و نه جایی که به آن پناه ببرم، حال بدی در من به وجود آورده بود که فقط خدا می­دانست. در آن وقت تنها چیزی که نظرم را متوجه خود کرد وجود یک باجه تلفن عمومی بود. این تلفن عمومی در سر کوچه­ای بود که حمام در نبش آن قرار داشت. نام قدیم آن را به یاد ندارم اما در حال حاضر این کوچه، کوچه شهید حمید رضا فرجی نام دارد. با عجله به داخل باجه رفتم. در آن را بستم و در قسمت کف آن به حالت خوابیده خودم را پنهان کردم. جایی را نمی­دیدم و امیدوار بودم که کسی هم مرا نبیند. در آن لحظات اگر کسی همراه من بود حتما صدای طپش قلب مرا می­توانست بشنود. همچنان ترس بود و ترس. یک ربع یا 20 دقیقه به همین صورت سپری شد، که در آن سکوت یکدفعه صدایی آشنا به گوشم رسید. این صدا چیزی نبود به جز صدای زنگ دوچرخه حسن آقا. حسن آقا مسئول باز کردن حمام بود و در کوچه و همسایگی خودمان زندگی می­کرد و ما با پسران او مرتضی و مصطفی دوست و همبازی بودیم. با شنیدن صدای دوچرخه انگار دنیا را به من دادند، با خوشحالی سرم را بلند کردم. حسن آقا را سوار دوچرخه دیدم. از باجه تلفن بیرون آمدم. جلو رفتم و با او سلام علیک کردم. ولی از آن ماجرا چیزی به او نگفتم. به داخل حمام رفتم. بعد از اینکه خودم را شستم، هوا هنوز تاریک بود. همان­جا داخل حمام ماندم تا هوا روشن شود و بعد از آن به خانه رفتم. صبح وقتی که همه اهل خانه برای خوردن صبحانه سر سفره نشسته بودند، برای آنها تعریف کردم که چه اتفاقی برایم افتاده، عکس العمل پدرم را به یاد ندارم. اما مادرم به تصور اینکه آنها که من دیده­ام اجنه بوده­اند، گفت دیگر حق نداری صبح زود به حمام بروی. خواهرم کوچکم که فقط ده سال داشت. به قول خودش آنقدر ترسیده بود که تا چند وقت بعد از آن هر وقت هوا تاریک می­شد به کوچه نمی­رفت. فردای همان روز روزنامه­های کثیرالانتشار خبر پرواز چند بشقاب پرنده را برفراز تهران چاپ کردند. پدرم هر روز روزنامه می­خرید و فردای آن روز وقتی در روزنامه خبر پرواز بشقاب پرنده­ها را خواندیم. به اهل خانه گفتم دیدید راست می­گفتم. آنها که من دیدم آدم فضایی بودند و هنوز هم گاهی اوقات وقتی یادم می­آید از کنار آن موجودات که با خلقتی دیگر بودند با فاصله شاید نیم متر رد شده بودم و روبروی یکدیگر قرار گرفته بودیم احساس خاص و خوشایندی به من دست می­دهد. این ماجرا نه در اروپا و آمریکا و نه به شیوه فیلم­های هالیوودی بلکه به طور غیر قابل باوری در یکی از همین محله­های شهرمان که زندگی در آن به صورت خیلی ساده جریان داشت و دارد به وقوع پیوست.
منبع: همشهری دانستنیها

مشاهده موجودات فرازمینی در منطقه ای توریستی در آمازون + فیلم

باز هم آدم فضایی و بشقاب پرنده، اینبار در آمازون

عکس‌هایی که مشاهده می‌کینید چند روز پیش توسط یک فعال در زمینه موجودات فضایی به نام جان کوهن منتشر شده است که در آنها قطعاتی از یک ویدیو که توسط دو توریست در جنگل‌های آمازون گرفته شده است نشان داده شده است و ادعا می‌شود که موجود عجیبی که به همراه نوری مشعشع در پس زمینه این فیلم است مربوط به موجوداتی فرازمینی است. این منطقه از جنگلهای آمازون پس از گزارشهای مردمی‌مبنی بر مشاهده موجودات عجیب مدتی است که تحت تدابیر امنیتی قرار گرفته است.

باز هم آدم فضایی و بشقاب پرنده، اینبار در آمازون

 

نور خیره کننده ای که به بشقاب پرنده‌ها منتسب است.

باز هم آدم فضایی و بشقاب پرنده، اینبار در آمازون

توریستهای فیلمبرداری کننده از این صحنه و دختری که در فیلم لباس زرد به تن دارد این موجود را به چشم دیده اند.

باز هم آدم فضایی و بشقاب پرنده، اینبار در آمازون

نظر شما چیست؟

لينك فيلم / دانلود

منبع:     http://aksane.com

منبع:allnewsweb.com

فيلم يك بيگانه خاكستري

بسیاری از مردم موجودی که در عکس خواهید دید را فقط یک سگ فرض میکنند اما این موجود برای سگ بودن بیش از حد بزرگ میباشد

اما ما این تصمیم گیری را به شما و انچه  در عکس خواهید دید, واگذار میکنیم. به عکس ها دقت کنید هر قدم این موجود حداقل 12 فوت میباشد و دارای سری بزرگ و بدنی دراز میباشد با این تفاسیر این موجود هیچ شباهتی به سگ نخواهد داشت اما تصمیم گیری به عهدهی شماست که این موجود سگ است یا بیگانه ای خاکستری.

Video: Grey Alien Caught On Traffic Cam

Images taken from the video clip

image 1

image 2

image 3

image 4

image 5

image 6

امانت دار باشید/کپی برداری با ذکر منبع مجاز می باشد – منبع : www.ufolove.wordpress.com

پ . ن : با تشكر فراوان از  آرشاوبن عزيز  بابت ترجمه و ارسال اين مطلب .

 

فيلم و عكس از بيگانه خاكستري زنده -روسيه

Alien Grey Caught on Tape Live at a monitoring site in russia

Author: Leviathan /YouTube

Video: Alien Grey Caught on Tape Live

Images taken from the video clip

image 1

image 2

image 3

image 4

image 5

image 6

ويديو

پ . ن : 2 تا از لينك هاي دوم و سوم مطالب قبل مانده. اگر كسي وقت داره ترجمه كند.ممنون.