بایگانی دستهها: EVP صداي ارواح
آیا میتوان روح را تا اعماقش به عقب برد ؟
هنوز چند ماه ای از شبئی سازی انسان به دست دانشمندان نگذشته بود که روزنامه واشینگتن پست خبر یک ازمایش جنجالی را در صفحاتش چاپ کرد . دیوید بستلور در حضور افراد سرشناسی توانسته است روح یک انسان مرده را به چند نسل عقبتر از زمان خود ببرد . هنگامی که خوانندگان روزنامه این مطلب را خواندن زیاد مطلب را جدی نگرفتن ولی هنگامی که نام افرادی که به عنوان شاهد در انجا حضور داشتن را فهمیدن با دیده حیرت به این پدیده و ازمایش نگریستن . دیوید بستلور 54 ساله در کشور ایرلند بدنیا امد هنوز 8 سال نداشت که مادر خود را از دست داد . او در 12 سالگی به اتفاق پدرش به امریکا مهاجرت کرد . با اینکه در امریکا زندگی سختی داشت اما در سال 1981 توانست دکترای روانپزشکی را از دانشکاه فلوریدا بگیرد . در همان سالها با افکار کلنل روکا که در زمینه حیات پس از مرگ کتابهای زیادی نوشته بود اشنا شد . دیوید انسانی خستگی ناپذیر بود و سالهای زیادی را صرف تحقیق و برسی بخصوص در زمینه روانپزشکی و دنیای پس از مرگ کرد . او مدت 2 سال در امریکای جنوبی به برسی اداب و اعقاید مردم ان پرداخت .او میگوید : در این مناطق انسانها عقاید عجیبی دارند . گاهی شما انسانی را میبینی که تک و تنها در اطاق خودش دارد با کسی صحبت میکند . انگاه شما میگوید او یا دیوانه است یا در عالم خود دارد ترانه ای را زیر لب زمزمه میکند . اما اینگونه نیست ! انها اعتقاد دارند کسانی را که از دست داده اند در کنارشان است . انها با روح نزدیکانشان میگویند و میخندند حتا گاهی گریه میکنند . .. در مکزیک جشنی برپا میشود بنام » روزهای مردگان » که یکی از بزرگترین جشن های ملی مکزیک بشمار میرود ( بزودی من مطلبی درباره این مراسم که شاید مهمترین جشن در کل امریکایی جنوبی و بخصصوص در مکزیک است برای شما در وبلاک خواهم گذاشت . قدمت این جشن تقریبا به 2000سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد ) در ایامی که دیوید در مکزیک بسر میبرد با خانمی بنام » ابردينگ جاستين» که زنی سیاه پوست امریکایی تبار بود اشنا شد . این خانم روزی دیوید را به خانه ای برد که در ان ارواح را احضار میکردند . دیوید ابتدا این اتفاق را جدی نگرفت تا اینکه بعد از سالها این خانم را در اوهایو دید . او یکشب جاستين را به خانه اش دعوت کرد . بعد از مدتی جاستین به دیوید گفت دوست داری روح پدرت را احضار کنم .؟ دیوید خندید و به تصوری اینکه جاستین میخواهد با او شوخی کند . گفت : بله من خیلی حرفها با پدرم دارم . دیوید میگوید پس از مدتی احساس عجیبی به من دست داد . من صدای پدرم را میشنیدم .اما انگار خسته بود . جاستین سئوالهای از دیوید میکرد و هنگامی که جواب او را میداد دیوید از تعجب خشکش زده بود!!! همین اتفاق باعث شد دیوید از ابردينگ جاستين بخواهد این حرفه را به او بیاموزد . پس از 3 سال دیوید خود یکی از احضار کنندگان ارواح بود که نامش در امریکا بر سر زبانها افتاد . او ازمایشات کلنل روکا را از سر گرفت و دامنه این ازمایشات حتا وارد دانشگاه پنسیلوانیا شد . او در اخرین ازمایشات خود در حضور چند تن از اساتید دانشگاه های مختلف امریکا . سناتور پنسیلوانیا وچند تن از مسئولان بزرگ ایالت و همینطور یکی از معاونین رئیس جمهور ازمایشات خود را انجام داد ..هنگامی که حضار از تعجب نمیدانستن چه بگویند . خبر این ازمایش در روزنامه واشینگتن پست چاپ شد جنجالی سراسر دنیا را فراگرفت و با واکنش پر از خشم مراکزی که در بالا به ان اشاره شد روبرو گردید هنگامیکه خبرنگار روزنامه واشینگتن پست از دیوید بستلور خواست کمی درباره ازمایش فوق توضیح دهد با این جمله روبرو شد که من چیزی برای گفتن ندارم !!! معلوم بود که مقامات امریکائی از او خواسته بودن که سکوت کند …اما یک سئوال بی جواب باقی مانده بود .
» کلنل روکا » این مرد که بود .؟ درباره چه چیز ازمایش میکرد.؟
» کلنل روکا »
این مطلب را با قسمتی از کتاب » سفر به گذشته یک روح » به قلم » کلنل روکا » ادامه میدهیم . از ماورای قبر : با موضوع هيجان آور و تکان دهنده ای مواجه شده ايم.برای اولين بار است که روح يک آدم زنده در خواب مغناطيسی سالها به عقب برگشته و در اين مسير قهقرايی از مرز تولد عبور کرده و به دنيای تاريک ما قبل تولد رانده شده است.در اين مرحله به عنوان مرد سالخورده ای که بعد از ۷۰ سال زندگی به دیار اموات شتافته اظهار وجود میکند و از جهان مرده ها با ما سخن میگوید . آنچه او ميگويد حرفهای يک مرده است که از ماورای قبر بگوش ما ميرسد و با همين حرفها و بنا به تمايل و اصرار من ( کلنل روکا ) ما ميتوانيم از راز دوباره بدنيا آمدن پير مرد اطلاع حاصل کنيم.پيرمرد ميگويد : بعد از آنکه لحظه های مرگ را پشت سر گذاشتم ناگاه احساس کردم که از جسم خودم جدا شدم و تا مدتی در فضا معلق وبلاتکليف ماندم،جسم بيجان خودم را بيحرکت در گوشه ای ميديدم و روحم که به شکل پراکنده بود بتدريج سروصورتی بخود گرفت…در وضع تازه ای که عبارت بود از يک نوع تاريکی و ظلمت محض قرار گرفتم که هنوز از آن معذب هستم،در اين حالت هيچگونه دردو رنجی را احساس نميکردم و نميتوانم بگويم تا چه مدت در همين وضع باقی ماندم تا آنکه چند شعاع ضعيف اطراف مرا روشن کرد و خيال کردم دوباره زنده شده ام…اما اشتباه ميکردم…البته زنده شده بودم اما نه به صورت قبلی بلکه به شکل کودکی که نام ژوزفين بعدا به خود ميگرفت .
بعدا بتدريج در فضايی که قرار داشتم شبحی که متعلق به مادر ژوزفين بود به من نزديک و نزديکتر شد و من بی اراده پيرامون اين شبح را فرا گرفتم و بلاخره لحظه تولد کودک رسيد وژزفين بدنيا آمد.آن وقت بود که من در جسم طفل تازه متولد شده حلول کردم و در عين حال تا سن ۷ سالگی او ميتوانستم از خلال غبار ملايم وجود او حوادثی را در عالم ارواح مشاهده کنم که بعدها بکلی همه را فراموش کردم . سخنان پيرمرد وقتی به اينجا رسيد کلنل روکا فکر تازه ای يافت ودر صدد برآمد که آزمايش عجيب خود را همچنان ادامه دهد،يعنی رمح پيرمرد مرده را در مسير حوادث زندگی او انقدر به عقب برگرداند تا بروزهای اول تولدش برسد و سپس او را باز به عقب برگرداند تا از مرز تولد بگذرد و بدنيای ما قبل ان برسد.بعبارت ديگر همان کاری را که با ژوزفين انجام داد و او را تا مرحله پيش از تولد برد ودر نتيجه وی را بصورت آن پيرمرد مورد خطاب قرار داد همان عمل را نسبت به مردسالخورده انجام دهد و ببيند قبل از بدنيا آمدن بصورت شخص ديگری زندگی ديگری داشته يا نه؟کلنل روکا مشغول کار شد و بهمان ترتيب وبا نيروی مغناطيسی بازهم قويتر روی روح آن مرد باز هم بفعاليت پرداخت . صدای گوشخراش پيرزن (که مسلما ملتفت شده ايد که اين صدا از حلقوم ژوزفين بيرون ميامد) گفت اينجا خيلی تاريک است و اطراف مرا ارواح واشباح وحشتناک فرا گرفته اند.اما زن فرتوت ديگر مثل پيرمرد قبلی ضمن جواب گفتن متوسل به پرحرفی و حشو زوائد نميشد و کلنل با بکار گرفتن نيروی مغناطيسی به او تا حد امکان آرامش و اطمينان بخشيد و به استماع گزارش زندگيش مشغول شد.اين ازمايش بما نشان ميدهد که در صورت اطمينان از اين آزمايش، بشر برای تصفيه شدن و برای کيفر گناهانش دائما مجبور به تعويض جسم و جسد در اين کره خاکی است.
نوشته کلنل روکا ميگويد: پيرزن خود را فيلومن کارترون معرفی کرد.برای اينکه آزمايش را ادامه دهم مجبور شدم خواب ژوزفين را عميقتر کنم و قيافه ظاهری وزنده فيلومن را به او يادآوری کردم تا بدنی را که ۲ نسل قبل داشته بياد آورد.از آن به بعد روح پيرزن کاملا آرام و آسوده شد اما با لحنی خشک حرف ميزد.او به من گفت در سال ۱۷۰۲ ميلادی متولد شده ودر زمان دوشيزگی فيلومن شاریپنی نام داشته است و در شهر وديار خودش آنچنان مورد توجه وعلاقه مردم نبوده.در سال ۱۷۳۲ در شورو با مردی بنام کارترون پيمان همسری بسته و از او ۲ طفل بدنيا آورده که هر دوی آنها مرده اند.سپس اضافه کرد که قبل از آن زندگی يعنی در نسل پيشين به شکل دختری خردسال بدنيا آمد که در سالهای کودکی جان سپرده و باز يک نسل عقبتر بشکل مرد قاتلی زندگی کرده که تمام رنجها و عذابها وتاريکيهای پس از مرگ های متوالی نتيجه آن بوده است که کفاره گناه قتل وجنايت را تحمل ميکند و حتی در جسم آن کودک ناکام بدنيا برگشته فرصت آن را نيافته که قدری از بار گناهش بکاهد.در ضمن قدرت آزار بديگران هم از او سلب شده بود .
کلنل روکا مينويسد:از اين به بعد من ديگر نتوانستم آزمايش را دنبال کنم زيرا ژوزفين که مايه اصلی تمام اين آزمايشها بود در وضع ناگواری قرار گرفته بود و مرتبا در خواب دست و پا ميزد و بيتابی از خود نشان ميداد.چون اضطراب او را ديدم صلاح نديدم بيش از اين او را در اين حالت نگهدارم . موضوع بسيار جالب در اين ازمايش بيسابقه عبارت از اين بود که در تمام مدت کلنل روکا از دوشيزه ای بنام لويئز که خود او ميگويد دارای روحيه ای قوی ومتعادل بود وبا حساسيت خاصی قادر بود ظهور و ناپديد شدن سياله های روحی وارواح اموات را ببيند خواهش کرده بود در کنار وی بايستد و راقب اوضاع واحوال ژوزفين در مراحل مختلف خواب مغناطيسی باشد.بنا به اظهار لويئز وقتی ژوزفين خاطره دوران طفوليت خود را ذکر ميکرده پيرامونش مه يا ابر ملايمی پيدا شده که هنگام ورود ژوزفين به حد فاصل مرگ و زندگی اين ابر کدر وتيره ميشود.کلنل اظهار ميکند پس از شنيدن توصيف لويئز بلافاصله بياد پيرمرد افتادم که ميگفت بعد از حلول در جسم ژوزفين در سالهای کودکی مانند ابر يا غباری ملايم اطراف جسم او را احاطه کرده بودم واز خلال آن بعضی حوادث دنيای ارواح را ميديدم که بعدا همه آنها فراموش شد .
روزنامه واشینگتن پست به نکته ای اشاره میکند و میگوید : ما خبر کاملی از ازمایشات دکتر دیوید بستلور نداریم و دقیقا نمدانیم او تا چه اندازه توانسته یک روح را به اعماق گذشته خود ببرد . اما اینرا میدانیم که چنین ازمایشاتی را او بارها انجام داده است و اخرین ازمایش او در حضور افرادی انجام گرفت که شخصیتهای مهم و سرشناسی در میانشان دیده میشود . درباره» کلنل روکا» افراد زیادی اظهار نظر کرده اند .»گابريل دلوان» که از روح شناسان معروف وهمچنین یکی از سرشناسترین روانپزشکان جهان است در باره کارهای روکا در کتاب معروفش»بازگشت ارواح» ميگويد: او نه تنها موفق به بيدار کردن خاطرات گذشته وزندگيهای متوالی قبلی سوژه هايش مي شده بلکه در قسمت عکس آن هم موفقيتهای عمده ای بدست آورده است، به اين معنی که در حالت خواب مغناطيسی روح شخص خواب شده را آنقدر جلو برده که توانسته است حوادث مربوط به آينده خود را ببيند و آنچه را ديده است برای ديگران نقل کند. موريس مترلينگ دانشمند وفيلسوف معاصر همين که ضمن کتابهايش به موضوع روح و زندگيهای پی در پی ميرسد از کلنل روکا با احترام ياد ميکند وميگويد : کلنل يک دانشمند بتمام معنی زيرک و جويای حقيقت عينی است و با پشتکار وصداقت عجيبی که ممکن نيست شخص را به ترديد وادارد به جستجوی حقيقت میرود .
منبع : وبلاگ دنیای بی جواب http://yahoo2.blogfa.com
EVP ضبط صداي ارواح.
EVP ضبط صداي ارواح
صداي ارواح
روزانه موارد زيادي از وقايع عجيب در جهان رخ ميدهد كه با بررسي مجموعهاي از آنها ميتوان به نتايج خارقالعاده و البته جذابي دست يافت. اين نتايج ما را به عالم ناشناختهها رهنمود ميكند تا ببينيم دنيا فقط همان كه ما حس ميكنيم نيست. اگر آمادهايد براي قدم گذاشتن به جهان ناشناخته با ما همراه باشید.
تصوير روح در برفك تلويزيون
در اواسط دهه 1980 محققي به نام <كلاس اسچربر> يكي از كانالهاي برفكي تلويزيون را انتخاب نمود و دوربين فيلمبرداري را جلوي آن گذاشت و به ضبط برفكها پرداخت. پس از ضبط، تصاوير برفكي را در ويدئو گذاشت و تماشا كرد. خيلي عجيب بود، در تصاوير برفكي تصاويري از دخترش <كارين> كه به تازگي فوت كرده بود، به صورتي مهآلود ضبط شده بود. تصاوير، مثل ابر به تدريج ظاهر ميشدند. او توانست علاوه بر دخترش ساير اعضاي خانوادهاش را هم ببيند.
اگرچه چنين رويدادي عجيب و تا حدي باورنكردني به نظر ميرسيد ولي اين تجربه تنها گزارش ارائه شده درباره مواردي از اين دست نيست. در ادامه به چند مورد ديگر اشاره خواهيم كرد.
ارتباط روحي مادر و پسر
<گريس> و پسرش <باب> با كدهاي مورس آشنايي داشتند. در جنگ جهاني اول، باب به فرانسه منتقل و از مادرش دور شد. يك بار گريس در حال خواندن نامه پسرش متوجه شد كه بيسيم، پيغامي را ميرساند. پيغام از طرف باب بود: <مادر… من زنده هستم و دوستت دارم. من و ساير پسران نزديك لنز هستيم. اگر پيغام را گرفتي به ديگران هم بگو. ما حالمان خوب است. مادر اين روش ارتباط خيلي سخت است. حسابي گيج شدهام. باب.>
آيا ارتباط باب و مادرش ارتباطي روحي بود؟ چطور آنها توانسته بودند بدين شكل با هم ارتباط داشته باشند؟
نوار خالي كاست
<كارول> رژيم لاغري داشت. به همراه رژيم غذايي، نوار كاستي را هم گوش ميداد يك طرف نوار خالي بود. يكبار براي آن كه قسمت ضبط شده را بشنود طرف خالي نوار را گذاشت تا صداهاي محيط اطراف را ضبط كند. بعد از آن كه چند دقيقهاي از ضبط صداها گذشت نوار را از اول گذاشت تا ببيند چه چيزي ضبط كرده است. صدايي عجيب و غريب به گوشش رسيد. خيلي برايش عجيب بود. مجددا به ضبط صدا مشغول شد و گوش داد صدايي ميگفت:<من دوستت دارم! آيا تو هم مرا دوست داري؟> اين اولين تجريه كارول در زمينه پديده صداي الكترونيكي بود.
پيغام هوشياري
در سال < 1915ديويد ويلسون>، اپراتور آماتور بيسيم و اهل لندن، وسيلهاي ساخت كه نسبت به تاثيرات الكترونيكي بسيار حساس بود. اين دستگاه به يك گالوانومتر متصل بود كه حضور و ميزان جريان الكتريكي را ثبت ميكرد. ويلسون حركات گالوانومتر را ثبت مينمود. در دهم ژوئن 1915 گالوانومتر حدود هشت دقيقه به صورت پيوسته حركت ميكرد. كليه حركات گالوانومتر ثبت شد. ويلسون آن حركات را به كدهاي مورس ترجمه نمود. حركات گالوانومتر پيغامي را ميرساند: <مشكلي بزرگ، پيغام هوشياري، روز پنجم، ساعت شش عصر>
ممكن است كه اين پيغام براي ما مفهوم خاصي نداشته باشد ولي شايد براي ديويد ويلسون حاوي پيام بسيار مهمي بوده، خصوصا اينكه از طريق يك گالوانومتر براي او ارسال شده است.
يك تجربه در آزمايشگاه
<ديويدس> براي اولين بار در آگوست 2001 ساعت 9:30 دقيقه به ضبط صدا مشغول شد. چيز خاصي ضبط نكرده بود. مجددا ساعت 11:30 دقيقه به ضبط صدا مشغول شد، هنگام ضبط صدا سوالي را پشت سر هم تكرار ميكرد: <آيا كسي هست كه دوست داشته باشد با من صحبت كند؟> هنگامي كه به صداهاي ضبط شده گوش داد، صدايي شنيد كه ميگفت: <آيا كسي پاسخ ميدهد؟> مو به تنش راست شده بود. مجددا ساعت 5:15 دقيقه به ضبط صدا پرداخت. هنگامي كه صداهاي ضبط شده را گوش ميداد صدايي ميگفت: <وقت ندارم.>
انجمن آمريكايي و پديده صداي الكترونيكي
در سال < 1982سارا استپ> در آمريكا انجمن EVP را براي كارهاي تحقيقاتي در زمينه صداي الكترونيكي تاسيس نمود. وي با انتشار كتاب <صداهايي از ابديت> كار خود را آغاز كرد. تيم تحقيقاتي استپ پس از خواندن اين كتاب مصمم شد هر روز راس ساعت و به مدت زمان معيني به ضبط صداها بپردازد و سپس صداهاي ضبط شده را با هدفون گوش دهد. دو روز اول هيچ صداي خاصي ضبط نشده بود. روز سوم، شنبه بود و كار ضبط شروع شد. آنها پس از آن كه با هدفون به صداهاي ضبط شده گوش دادند متوجه شدند صدايي ضعيف به گوش ميرسد: <كريستالها كمكم كنيد.> لحظهاي فراموش نشدني بود. بارها و بارها صدا را گوش دادند.
سارا استپ حدود يك هفته به مدت پنج دقيقه به ضبط صدا مشغول بود. بارها و بارها سوالي را تكرار ميكرد و از موجودات روحي و ارواح ميخواست پاسخ بدهند ولي زماني كه مجددا به صداهاي ضبط شده گوش ميداد هيچ صدايي جز صداي خودش نميشنيد. روز ششم كه حسابي خسته شده بود، تصميم گرفت روال عادي كار را تغيير دهد و از ارواح چنين خواست: <خواهش ميكنم از دنيايتان چيزي بگوييد.> اين بار زماني كه به صداهاي ضبط شده گوش ميداد صدايي به گوشش رسيد: <زيبا.>
سارا استپ كار تحقيق و بررسي در زمينه پديده صداي الكترونيكي را متوقف نكرد. او تئوريها و نظريههايي در اين زمينه ارائه داده است. او پيامهاي دريافتي را دستهبندي و گروهبندي كرده است. پيامهاي گروه A يا كلاس A، پيامهايي هستند كه به راحتي و سادگي از طريق بلندگوي سيستم صوتي شنيده ميشوند و قابل درك و فهم هستند. اين دسته صداها در آستانه شنوايي انسان قرار دارند و ميتوان صداها را بدون استفاده از تجهيزات خاصي به وضوح شنيد. پيامهاي گروه B يا كلاس B پيامهايي هستند كه از طريق بلندگوي سيستم صوتي شنيده ميشوند ولي واضح، كامل و قابل درك نيستند و برخي كلمات آنها قابل تشخيص نيست.
پيام گروه C يا كلاس C، پيامهايي هستند كه از طريق هدفون شنيده ميشوند و درك و فهم آنها مشكل است. تعداد زيادي از اين پيام ها در حالت عادي قابل تشخيص نيستند و فركانس آنها عموما در آستانه شنوايي انسان قرار ندارد.استپ، هر پيامي را با توجه به ويژگيهايش در يكي از سه كلاس A يا B يا C قرار ميدهد.
در ماه مي سال < 2000تام> و <ليزا باتلر> در امور تحقيقاتي به سارا استپ ملحق شدند. اين دو نفر حدود 14 سال در اين زمينه تحقيق و بررسي نمودهاند. تام، مهندس الكترونيك است و ليزا سابقه طولاني در متافيزيك دارد و هر دو نفر در رشته روانشناسي مدرك ليسانس دارند.
در حال حاضر اين انجمن در تحقيقات خود از دستگاههاي الكترونيكي بسيار مجهزي استفاده ميكند. برخي از دستگاهها تنها به همين منظور طراحي و ساخته شدهاند.
خبري از انجمن آمريكايي EVPانجمن آمريكاي EVP
از روز سوم تا ششم ماه ژوئن 2004 كنفرانسي در زمينه EVP برگزار ميكند. اين كنفرانس سه روزه با هدف آشنا كردن عموم مردم با پديده صداي الكترونيكي و ICT و ارائه آخرين گزارشات و دستاوردهاي تحقيقاتي در اين زمينه برگزار ميشود كه شامل سخنراني، ارائه مقاله، كارگاههاي آموزشي و آشنايي با محققان و موسسات مرتبط با EVP ميشود. در سايت انجمن، برنامه دقيق كنفرانس و نشستهاي مربوط به آن به همراه فرمهاي ثبتنام و ساير اطلاعات موجود است.
آزمايشات و يافتههاي جديد
اخيرا محققي اسكاتلندي به نام <الكساندر مك رايي> دست به تحقيقاتي در اين زمينه زد و به نكات تازهاي دست يافت:
_ جنس صداهايي كه به گوش ميرسيد كاملا معلوم بود. حتي سن صاحبان صدا هم قابل تشخيص بود. اغلب آنها، نام شخص آزمايش كننده را ميدانستند و به سوالات جواب ميدادند.
از آن جايي كه نوار ضبط شده يا تصاوير گرفته شده بايد بارها و بارها پخش شود، بهتر است مدت زمان ضبط بين سه تا پنج دقيقه باشد.
_ اگر در زمان ضبط صدا، صدايي مثل هواكش و يا هر نويز (صداي اضافي) ديگري در محيط پخش شود عموما نتايج بهتري در بر خواهد داشت.
_ در زمان ضبط بهتر است شخص آزمايش كننده براي برقراري ارتباط بهتر، مكررا سوالي را بپرسد، در اين صورت تا پنجاه درصد به پيشرفت كار خود كمك كرده است.
محققان ديگري هم در زمينه پديده صداي الكترونيكي به تحقيق پرداختهاند و به يافتههاي جديدي دست يافتهاند:
_ اكثر پيامهاي دريافت شده مربوط به روزهاي باراني، برفي و يا در طول شب بودهاند تا در روزهاي آفتابي و صاف.
_ پيامهاي دريافت شده به نوعي با شخصي كه در حال ضبط صوت يا تصوير است در ارتباط است.
_ گاهي مشاهده شده دو نفر در دو مكان مختلف يك پيام مشابه دريافت كردهاند. البته اين حالت به ندرت اتفاق ميافتد و زياد معمول و متداول نيست.
_ اغلب پيامها به شكل معكوس ضبط شدهاند؛ يعني زماني كه نوار ضبط شده در سيستم صوتي به عقب زده ميشود كلمات و لغات قابل فهم و درك ميشوند، گويا ارواح كلمات را بر عكس ادا ميكنند. در اين صورت با استفاده از نرمافزارهاي كامپيوتري ميتوان صداي ضبط شده را در جهت معكوس پخش كرد و شنيد. برخي معتقدند كساني كه از مشكلات روحي رنج ميبرند يا دچار مشكلات ذهني و عاطفي هستند اصلا نبايد دست به تجربه كردن اين پديده بزنند.
پديدههاي صدا و تصوير الكترونيكي
<پديده صوتي> شكل جديدي از ارتباط ارواح است. در اين ارتباط از دستگاههاي الكترونيكي استفاده ميشود. <پديده صوتي> ميتواند به صورت صوتي يا به صورت تصويري باشد. صداهاي غيرمتعارف و يا تصاوير غيرمتعارف از طريق تجهيزات صوتي و تصويري ضبط ميشوند كه با اصول و قواعد شناخته شده فيزيك قابل توجيه و تفسير نيستند. در بسياري از تجارب گزارش شده، شخصي كه به كار ضبط صدا يا تصوير مشغول بوده، خيلي ساده و راحت با ارواح ارتباطي دو طرفه و متقابل را تجربه و گاهي حتي خيلي راحت با آنها صحبت كرده است.
با پيشرفت تكنولوژي و اختراع وسايلي مثل تلويزيون، راديو، تلفن و… ارتباط با ارواح هم شكلهاي تازهتري به خود گرفته و اصطلاحات جديدي هم ميان محققان براي اينگونه پديدهها و ارتباطات فوقالعاده به وجود آمده است. به ارواح موجود در تصاوير يا فيلمهاي ضبط شده كه در حالت عادي ديده نميشوند اصطلاحا ICT ميگويند…
راه به ناشناختهها
در سراسر دنيا در مورد پديده صداي الكترونيكي نظريات و تئوريهاي مختلفي وجود دارد و همه محققان در جستجوي دستيافتن و رسيدن به علت وجودي اين پديده هستند. گروهي معتقدند پس از مرگ، انسان به جهان ديگر و يا سطوح ديگري از هستي ميرود و اين پيامها از طرف همان كساني است كه زماني در ميان ما و در اين جهان زندگي ميكردهاند. البته گاهي مشاهده شده پيامها از طرف كساني ارسال شده كه هماكنون هم در ميان ما زندگي ميكنند.
سالها پيش يعني در سال 1966، پژوهشگري اعتقاد داشت اين صداها ميتواند بر اثر <تكانههاي الكترونيكي> ارسال شده از ذهن ناخودآگاه تجربهكنندگان به وجود آيد. در آن سالها، امكان چنين چيزي را ضعيف ميدانستند زيرا تصور ميكردند ذهن نميتواند چنين علايمي ارسال نمايد. البته امروزه قدرت تاثيرگذاري ذهن بر ماده بر همگان روشن شده است و بين بسياري از فرآيندهاي ذهني و فعاليتهاي بدني ارتباطهايي وجود دارد. مثلا بسياري از مردم هنگامي كه بدون صدا پيش خود مطالعه ميكنند لبهايشان ميجنبد و چنان حركتي در حنجره ايجاد ميشود كه بسياري از پزشكان به بيماراني كه حنجرهشان را عمل كردهاند، توصيه ميكنند اصلا مطالعه نكنند تا آسيبي به حنجرهشان نرسد.
تحقيقات نشان داده اگر دستگاه ضبط صوت درون يك حصار حفاظتي قرار گيرد يا داخل يك اتاق خالي از انسان گذاشته شود، ولو اين كه نوار در حال حركت باشد هيچ صدايي روي آن ضبط نخواهد شد. اين محققان معتقدند بايد در مجاورت دستگاه ضبط حتما انسان حضور داشته باشد. گروهي ديگر اعتقاد دارند شخص ديگري از فاصله دور به صورت تلهپاتي و با استفاده از نيروي ذهن خود اين كار را انجام ميدهد. به طور كلي تحقيقات در مورد اين پديده و ساير پديدهها در حال انجام است و كماكان ادامه دارد. در كتاب پديدههاي انرژيزايي و رديابي نشانههاي روحزايي در اينباره آمده است: < گرچه ما با موضوعاتي سروكار داريم كه تا به حال به خوبي تفسير نشدهاند ولي در آينده اميد حل معماهايي درباره آنها وجود دارد… امروزه موضوعات تازهاي با عناوين ناشناخته در مسايل اعجابانگيز فيزيك و بيولوژي مطرح شده است كه از آنچه ساحران قديمي به آن ميانديشيدند بسيار عجيبتر و اعجاب برانگيزترند.>
پينوشت: پديدههاي انرژيزايي و رديابي نشانههاي روحزايي
منابع: ماهنامه .Fate مارس2004
منبع: http://www.ganjineh-danesh.com/evp-t9544.html
پ . ن : فايلهاي صوتي اين پروژه در اينترنت موجود است.