مکالمه جورج اندرسون با فراسو (دنیای پس از مرگ)


متنی که در زیر خواهید خواند مصاحبه ای با جورج اندرسون (George Anderson) توسط یک شوی تلویزیونی و رادیویی به میزبانی جوئل مارتین (Joel Martin) می باشد که از کتاب « ما نمی میریم»(We Don’t Die) نوشتۀ جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی (Patricia Romanowski) گردآوری شده است. شاید بتوان گفت که جورج اندرسون، بزرگترین و معروف ترین فراروان شناس  در امریکا ست که دارای توانایی های فرا طبیعی حیرت انگیزی در زمینۀ ارتباط با ارواح مردگان می باشد. توانایی های او بسیار شگرف و خارق العاده هستند، وی زمانی به استخدام دپارتمان جنایی NYPD جهت کمک به حل و بررسی قتل های نا مکشوف در آمده بود. توانایی های او در  شوهای تلویزیونی و رادیویی بسیاری شرح داده شده اند. در مطالبی که در زیر خواهید خواند، وی به برخی سؤالات در مورد زندگی پس از مرگ پاسخ خواهد داد.

اسامی برخی از کتاب های جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی در رابطه با جرج اندرسون: ما فراموش نشده ایم (We are not Forgotten)، عشق پس از مرگ (Love Beyond Life) و فرزندان همیشگی ما (Our Children Forever). همچنین آخرین کتاب جرج اندرسون » قدم زدن در باغ مردگان» (Walking in the Garden of Souls) نام دارد.

متن زیر قسمتی از پرسش و پاسخ میان جوئل مارتین و جرج اندرسون می باشد:


جایی که ما بعد از مرگ به اون می ریم کجاست؟ آیا سمت دیگر (فراسو) به تو می گه ما به کجا می ریم؟

خب، طبق چیزی که اونها میگن، این رفتن به  سطوح متفاوت آگاهیه. ما داریم تلاش می کینیم مسیرمون رو به سمت بالا پیش ببریم. این مثل این می مونه که بری بالاتر و به مرتبۀ دوازدهم بری، برای این کار تو اول باید از طبقۀ یازدهم گذشته باشی. وقتی ما می خوایم از این مرحله عبور کنیم، به درون یک تونل می ریم، ما می تونیم به داخل گسترۀ کوچک ابعاد تاریک تر بریم که به نوعی نمایندۀ جهنم یا برزخ هستند، به این دلیل که اینها دو بعد منفی هستند، یا دو بعد تاریک تر. اما اگر ما انسان های خوبی بوده باشیم، عموماٌ به نظر می رسه که خیلی سریع از کنار اونها می گذریم و به ابعاد سوم یا چهارم آگاهی داخل می شیم، جایی که مردم متوسطی مثل ماها به اون میرن- هر کسی نمی تونه یک مادر ترزا باشه، کسی که احتمالاٌ به سطوح بالاتری می ره. وقتی ما وارد این ابعاد می شیم اقوام و دوستانمون رو می بینیم که برای خوشامدگویی در انتهای تونل به اسقبال ما میان، که بسیار شبیه به فیلم رستاخیز هست، جایی که اونها منتظرند و ما رو به سمت نور هدایت می کنند. و این مثل یک جوان شدن دوبارۀ روحه، مثل یک تجدید دیدار و به هم پیوستگی، مثل یک مهمانیه، «هی، این خیلی خوبه که من دارم دوباره تو رو می بینم.» ما همدیگرو بر اساس شخصیت های منحصر به فردمون تشخیص می دیم. همونطور که ما هر کدوم اثر انگشت یگانه و منحصر به فرد خودمون رو داریم، هر کدوممون هم یک هویت منحصر به فرد داریم. هیچ جسم مادی در اونجا وجود نداره، اما یک بدن اثیری وجود داره که می تونه شکل فیزیکی به خودش بگیره، اما برای اینکه حقیقت رو به شما بگم، فکر میکنم این تنها در طی یک بازخوانی یا قرائت روح انجام می گیره، در نتیجه من میتونم اون چیزی رو که فرد یا روح مورد نظرم درک  می کنه ببینم و توصیف کنم.

بیاید از منظر جغرافیاشناسی صحبت کنیم، اونجا کجاست؟ آیا همون بهشت کلیشه ای در بالای ابرهاست؟

اینطور به نظر می رسه که اون بعد دیگر یا بعد بعدی در واقع  همین جاست، به طور موازی با همین بعد در جریانه. گذر کردن به بعد دیگه به نظر می رسه که بیشتر شبیه به یک تجربۀ روحانی باشه تا سفر به بهشتی به سبک هالیوود. من فکر میکنم احساس بالا رفتن یا اینکه بهشت جایی در بالاست به این دلیله که ما احساس کشیده شدن به سمت بالا، به مرحلۀ بعدی زندگی رو تجربه میکنیم. وقتی که ما در بعد دیگر یه یک وجود یگانه بدل می شیم، احساس می کنیم که همه چیز رو می فهمیم، از نظر روحی و عاطفی احساس بالاتر رفتن می کنیم. این احتمالاٌ همون جاییه که احساس بالا رفتن ازش نشأت می گیره.

آیا ارواح می تونند مستقیماٌ بیان و بهت بگن که اون طرف دیگه به چه شکله، یا این که تو باید خودت اطلاعات رو در کنار هم بچینی؟

این بستگی به مرتبۀ هوشیاری و آگاهی اونها داره. ممکنه کسی یک تجربۀ متفاوت یا شخصی از اونجا داشته باشه، در نتیجه اونها می تونند تعابیر مختلفی داشته باشند. این مثل همین چیزیه در اینجا بین ما وجود داره. برای مثال، من امروز به آسمان نگاه می کنم و رنگ اون رو آبی آسمانی توصیف می کنم. در حالی که اگر سایۀ رنگی مختصری در اون وجود داشته باشه یا خورشید کمی در جای خودش حرکت کنه یا اگر شما پنج ثانیۀ بعد به اون نگاه کنید، می تونید بگید که اون بیشتر ارغوانیه یا آبی کمرنگه. همچین چیز مشابهی می تونه در طرف دیگر(فراسو) هم رخ بده.

من تا به حال هرگز هیچ شکایتی در مورد فراسو نشنیدم، مگر اینکه کسی به سطوح تاریک تر اونجا رفته باشه، به خاطر مرتکب شدن جرم های سنگین مثل آزار مردم یا خودکشی. به طور کلی فکر می کنم اکثر ارواحی که ازشون مطالبی رو شنیدم بسیار خوشحال، بسیار خرسند و در صلح و آرامش به نظر می رسیدند. همچنین اونها از خودشون بسیار آگاه بودند، حتی اگر در این دنیا آدم های بسیار منفی و ناراحتی بودند. به نظر می رسه که اونها از دانش بسیار  زیادی آگاه هستند و همه چیز رو خیلی بیشتر از ما که اینجا هستیم می فهمند.

به نظر می رسه که یادگیری و رشد کردن تمام چیزیه که در اونجا وجود داره. و اونها قادر هستند که اگر بخوان یکدیگر رو بفهمند و درک کنند. در فراسو به من گفته شده که تو باید یک تصمیم عمده و مهم رو اتخاذ کنی. تو باید با خود واقعی ت رو در رو بشی و فکری به حال خودت بکنی، در غیر اینصورت تو فقط در حال پرسه زدن بیهوده هستی و از نظر روحی و درونی هیچ پیشرفتی نخواهی کرد. به نظر می رسه که این یک نکتۀ بسیار مهم باشه، که خود واقعیت رو تشخیص بدی، خصوصیات مثبت و منفی خودت رو درک کنی، و در نهایت تلاش کنی تا کاری در جهت بهبود شرایط انجام بدی. همچنین به من گفته شده که اونها وظایف و مشاغلی دارند که در اونجا بهشون می پردازند. برای مثال David Licata به ما گفته که با کودکان و حیواناتی کار می کنه که از این دنیا رفتند. درست مثل شغلی که ما در اینجا بر عهده گرفتیم، در مرحلۀ بعدی زندگی هم یک شغل روحانی رو بر عهده می گیریم، جایی که ما رشد روحیمون رو در ازای کمک کردن به درگذشتگان دریافت می کنیم، توسط کمک کردن به مردمی که اینجا هستند تا راه روحانیشون رو پیدا کنند، و یا کمک کردن به مسیر روحانی اونها در فراسو، و گسترۀ وسیع اعمالی که به این موارد مربوط می شه.

آیا این مهمه که تو در چه مرحله ای باشی تا قادر باشی ارتباط برقرار کنی؟

اگر تو در سطوح تاریک تر قرار داشته باشی ممکنه هیچ کششی وجود نداشته باشه که به سمت من بیای. من چیزی رو که می تونه منفی باشه به سمت خودم جذب نخواهم کرد، در نتیجه اگر تو در سطوح تاریک تر یا پایین تر باشی، تا زمانی که یک هدف به خصوص روحانی در کار نباشه، من شما رو تشخیص نخواهم داد. به عنوان شدید ترین نمونه، یک هیتلر، خودش رو در چنان حالتی از تاریکی قرار می ده که به معنای واقعی کلمه قادر به برقراری ارتباط نخواهد بود.

آیا برای مثال فردی که مرتکب خودکشی شده، در آن سطح از تاریکی باقی خواهد ماند؟

نه برای همیشه. اونها می تونند بنا بر خواستۀ شخصی خودشون پیشرفت کنند. به همین دلیل بسیار مهمه که مردم، فارق از اینکه چه دین یا عقیدۀ مذهبی داشته باشند، حتی اگر بی اعتقاد باشند، همواره به خاطر داشته باشند که برای درگذشتگان دعا کنند. به این دلیل که عبادت ما اونها رو از این عشق شرمزده میکنه و برای پیشرفت تشویق و ترغیب میشند. مشکلی که عمل خودکشی در بعد بعدی با اون مواجه می شه اینه که، زمانی که تو به مرحلۀ بعدی می رسی، اوضاع و شرایط به روشنی ای که یک مورد معمولی می تونه باشه نیست. مشکل اونها اینه که نمی تونند خودشون رو ببخشند. وقتی که چنین افرادی در معرض بازخوانی من قرار می گیرند این احساس در من به وجود میاد که اونها زندگی خودشون رو به پایان رسوندند.

تو احساس می کنی که در محضر یک روح سرگردان قرار گرفتی. این یک احساس سرد و ناخوشاینده. و این خیلی مهمه که اونها به ماهیت کاری که انجام دادند واقف بشند. مثل این می مونه که تازه بیدار و هوشیار شده باشی و بگی، » من یک الکلی هستم.» جلو بیای و بگی، «من زندگی خودم رو ازبین بردم و ساقط کردم.» یکی از دوستانم که به تازگی خودکشی کرده بود نمی دونست که چطور به سمت نور بره. من راهنماییش می کردم و می گفتم به سمت نور حرکت کن، اما اون از قضاوت می ترسید. اون نمی تونست خودش رو ببخشه. همچنین مشکل دیگه ای که اون باهاش درگیر بود این بود که روحش بعد از عمل خودکشی در اطراف محل واقعه پرسه می زد. اون نمی تونست با خاطرۀ صحنه ای که پدرش بعد از خودکشی اون رو پیدا کرده بود کنار بیاد، و این موضوع اون رو از نظر احساسی در یک مرحلۀ طاقت فرسا و بحرانی در بعد دیگه یا فراسو درگیر کرده بود. چیزی که اون و خیلی از ماها نمی فهمیم اینه که در اونجا » قضاوت» وجود داره، اما نه توسط خدایی که روی تخت فرمانروایی نشسته باشه. قضاوت به طور بنیادی در درون تو وجود داره. و همۀ ما می دونیم که بزرگترین دشمنی که می تونیم باهاش رو در رو بشیم خودمون هستیم.

قبل از اینکه ما به داخل نور قدم بگذاریم، درک این مطلب می تونه تا زمان های بسیار زیادی به دارازا بکشه. این زمان به فرد بستگی داره. تو خودت کنترل خودت رو به دست داری. اون دسته از افرادی که به داخل سطوح تاریک تر رفتند گفتند که اونها باید با خودشون رو در رو بشن و این رو بفهمند که اگر تغییری در خودشون ایجاد نکنند یا به عبارت دیگه در مورد خودشون بیشتر یاد نگیرند، قرار نیست به جایی برند.

چرا اونها در فراسو این قابلیت رو دارند که با خود واقعیشون رو در رو بشند در حالی که در اینجا قادر نبودند؟ چه چیزی در این بین تغییر می کنه؟

یکی از چیزهایی که موجودات پیشرفته تر از لحاظ معنوی در بعد دیگر میگن اینه که ما می تونیم به راحتی دیگران رو فریب بدیم، ولی ما هرگز نمی تونیم خودمون یا خدا رو فریب بدیم.

فرض کنیم که من در اون دنیا به یک مرحلۀ معینی وارد شدم و یکی از خویشاوندام به مرحلۀ دیگری رفته، ما چطور می تونیم با هم ارتباط برقرار کنیم؟

خب، دوباره، قسمتی از این به نظر می رسه به نحوۀ پیشرفت و رشد بستگی داشته باشه. برای مثال، اگر مادر شما در سطح پنجم و پدر شما در سطح چهارم باشند، مادر شما می تونه به پایین و مرحله ای که پدرتون در اون قرار گرفته بیاد، اما پدر شما نمی تونه به بالا و سطح مادرتون وارد بشه تا زمانی که لیاقت اون سطح رو به دست اورده باشه. در نتیجه افراد بسیاری در حال رفت و آمد بین سطوح چهارم و پنجم هستند تا زمانی که کسی رو که به اون عشق می ورزند بهشون ملحق بشه و با هم برابر بشن تا در این صورت بتونن با همدیگه به فعالیت روحانیشون بپردازند.

آیا زمانی که ما در فراسو هستیم دوباره روابطی رو که در اینجا داشتیم برقرار می کنیم؟

مثل این می مونه که شما تمایل داشته باشید که به فردی که در این دنیا به او نزدیک بودید دوباره نزدیک بشید به این دلیل که شما روی یک ارتعاش یا طول موج یکسان هستید. برای مثال، اکثر ماها دوستی داریم که احساس می کنیم به ما بیشتر از بقیه نزدیکه، یا فردی از اقوام. در نتیجه اونها سعی می کنند دوباره این روابط رو برقرار کنند، همچنین به نظر می رسه که اونها یاد می گیرند یکدیگر رو به طور کامل و مساوی دوست داشته باشند، اگرچه ممکنه مواقعی وجود داشته باشه که به یک فرد مشخص بیشتر جذب بشند.

بعضی از افراد انتخاب می کنند که برای همیشه در فراسو باقی بمونند و بعضی برمی گردند. آیا اونها همیشه به همون خانوادۀ قبلی خودشون برمی گردند، همون والدین مشابه، همون افرادی که قبلاٌ به اونها عشق می ورزیدند؟

به نظر می رسه که همۀ ما با همون افرادی که با اونها احساس نزدیکی می کردیم باقی می مونیم-  پرندگان مشابه با هم پرواز می کنند. امکان داره ما در زندگی بعدی  والدین متفاوتی داشته باشیم، برادر یا خواهر ما می تونند والدین بعدی ما باشند. اما به نظر می رسه که ما با افراد مشابهی که احساس وابستگی خاصی به اونها می کردیم یا ارتعاشات خوبی با همدیگه داشتیم باقی می مونیم. شاید این بتونه توضیح بده که چرا ما با خواهرمون احساس نزدیکی بیشتری می کنیم تا برادرمون، یا اینکه چرا احساس می کینم با بعضی از افراد از ازل با هم بودیم. اما امکان داره که ما در طول مسیرمون با مردم متفاوتی هم برخورد کنیم، افرادی که می تونند باعث پیشرفت یا درخشش ما بشند و یا نقش مهمی رو در اون مقطع از زندگی ما ایفا کنند.

بعضی از افراد برمی گردند و بعضی نه؟ چه چیزی این رو تعیین می کنه؟

خب، عوامل زیادی دخیل هستند. اونها می گن بهتره که تلاش نکنیم تا بلافاصله برگردیم، اونها می گن که بهتره مدتی رو در اونجا باقی بمونیم، استراحت کنیم، دانش و تجربۀ بیشتری کسب کنیم تا برای زندگی بعدی آماده تر باشیم، و تو بهتر قادر خواهی بود تا اهداف و خواسته های خودت رو براورده کنی. همینطور اونها می گن که این به عهدۀ خود توست. افراد بسیار زیادی به فراسو میرند و بلافاصله برمیگردند. برای مثال تو در یک جنگ کشته شدی و در زندگی احساس فریب خوردگی می کنی. تو می خوای که از این وضعیت خصومت و اضطراب بیرون بیای. بهتره که این احساسات منفی رو دور بریزی و با یک ذهنیت مثبت تر برگردی.

از طرف دیگه، برخی از افراد گفتند که قصد دارند منتظر بمونند تا زمان مناسبشون در اونجا فرابرسه. اونها تصمیم گرفتند که برنگردند، با وجود اینکه زمان بسیار درازی طول می کشه که رشد روحی در اون طرف رخ بده. در اونجا تو بازیچۀ وسوسه ها یا هیچ فریبی نیستی، در حالی که ما در اینجا در حال کلنجار رفتن با تداخل و ناسازگاری امواج مثبت و منفی هستیم، که همونطور که بسیاری از ما گواهی می دیم میتونه بسیار سخت باشه. اما ارواح زیادی که من با اونها صحبت کردم گفتند که » راه دیگه ای وجود نداره» ، اونها نمی خوان که دوباره برای امتحان به یک بدن جسمانی برگردند، اونها قصد دارند که در اونجا بمونند و تا هر زمانی که به درازا بکشه به کارشون ادامه بدن.

{ از کتاب « ما نمی میریم: مکالمۀ جرج اندرسون با فراسو»، توسط جوئل مارتین و پاتریشیا رومانوفسکی}

منبع: http://www.near-death.com/experiences/paranormal01.html

http://extraterrestrial.blogfa.com

پ . ن : با تشکر فراوان از کامورای  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

Posted on ژانویه 29, 2012, in تناسخ, سرنوشت روح. Bookmark the permalink. 46 دیدگاه.

  1. همانطور که در ابتدای این مقاله آمده است ایشان بیشتر همان «شو من» هستند ،.. این روزها همه ما میدانیم که نمیمیریم ولی این اتمهای بدن ما است که حیاط خود ادامه میدهند ، بدن ما و تمام موجودات هماهنگی یک مجموعه از عناصر وذرات بیولوژیکی است که رد اثر میلیونها سال تکامل بیولوژیکی روی زمین بوجود آمده و دقیقاً بخاطر نابودی این مجموعه است که هر جانداری از خودش تولید مثل میکند تا نصل خود را زنده نگه دارد… روح و زندگی خوش بعد از مرگ هم دل خوش کنک دینها برای خالی کردن جیب انسانها دقیقاً بخاطر «زندگی» آنها است نه مردگی!!!!!

    • سهراب گرامی البته اندرسون شومن نیست، توسط یک شومن مورد مصاحبه قرار گرفته!

      • فکر کنم دقیق مطالعه نکردید دوست عزیز دقت کنید:
        شاید بتوان گفت که جورج اندرسون، بزرگترین و معروف ترین فراروان شناس  در امریکا ست که دارای توانایی های فرا طبیعی حیرت انگیزی در زمینۀ ارتباط با ارواح مردگان می باشد. توانایی های او بسیار شگرف و خارق العاده هستند، وی زمانی به استخدام دپارتمان جنایی NYPD جهت کمک به حل و بررسی قتل های نا مکشوف در آمده بود. توانایی های او در  شوهای تلویزیونی و رادیویی بسیاری شرح داده شده اند. در مطالبی که در زیر خواهید خواند، وی به برخی سؤالات در مورد زندگی پس از مرگ پاسخ خواهد داد.

      • بله، در بسیاری از شوهای تلویزیونی شرح داده شده، نه توسط جورج اندرسون

      • بله، من اشتباه متوجه شدم..پوزش میخوام ، ولی کسی که این مسائل رو کسترش میده زیاد هم دور از صحنه گردونی نیست… منظورم «روح»و «داستان پس از مرگ»هستش.. اگر در کتاب گمشده انکی بخوانید برادر انکی در مریخ میمیرد!! و هیچ صحبتی از اونور نمیشه!!یا این نژادهای «گری» که توی رازول مردن و با اینکه یک نژاد خیلی پیشرفته ای هستند از این روح بازی ندارن .. !!!

      • خواهش میکنم سهراب جان، من کتاب گمشده انکی هنوز کامل مطالعه نکردم و خلاصه و نکات مهمش رو میدونم، اما اگر اونها از دنیای بعد از مرگشون نگفتن به دلیل سیاست خاص یا نوعی جهل میتونه باشه، مثل ما، و در این زمینه تجربیات خیلی روشنی میشه پیدا کرد،افراد زیادی از خوانندگان این وبلاگ حداقل یکی از کالبدهای اثیریشون رو دیدند، و همینطور تجربیات کسانی که NDEرو تجربه کردند موجود هست.

  2. پس با این حساب روز قیامت بهشت و جهنم همگی میشه کشک
    بالاخره حرفهای اینها رو باور کنیم یا حرفهای پیغمبرها رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • حقیقت, الزاما آنچه که دیگران می گویند نیست. اینکه بخواهیم جهان پس از مرگ را تنها از دید مذهب بررسی کنیم به همین بن بستی خواهیم رسید که الان می بینید.خداوند وجود دادر و جهان ارواح وجود دارد و بهشت و جهنم وجود دارد ولی نه آنگونه که مذاهب بخصوص مذاهب سامی می گویند. مذهب تنها تفسیری ناقص از حقایق ماورائی است.در این ارتباط یوگا یکی از پیشرفته ترین نظریات را دارد

    • دوست عزیز ما باید یاد بگیریم که برای تشخیص حقیقت به حرف دیگران نباید دل ببندیم بلکه با تلاش و تحقیق و شواهد قراردادن عقل و اندیشه خودمان بفهمیم.. آن زمان است که دیگر هیچ حرفی باعث تردید و دو دلی مان نمیشود….

    • سلام دوستان می بخشید من چند روز اینترنت نداشتم تازه نظرات رو در این بخش و مطلب دیوید ایک میخونم، همینطور واقعا نمیدونم چرا جورج رو «جرج» نوشتم!!! واقعا نمیدونم، به خاطر این اشتباه فاجعه من رو ببخشید،رامتین جان اگه بتونین تصحیحش کنین خیلی ممنون میشم.
      بابک گرامی جورج اندرسون در این زمینه تنها نیست، تمام افراد اینچنینی همین جریان رو تعریف میکنند، و فکر میکنم شما اگر به درون خودتون رجوع کنید مثل این میمونه که تمام اینها رو میدونستید و منطقیترین توضیح هستند، اون افسانه هایی هم که در مورد قیامت خوندین فراموش کنین اونها فقط توضیح تکه پاره و درهم از یک واقعه فیزیکی هستند، مسیولش هم همونیه که وسط فضا به کسایی که میخواستن اطلاعاتش رو سرقت کنن سنگ پرت میکنه…

  3. با سپاس از کامورا
    گفته هاش با گفته های کتاب جهان هولوگرافیک در مورد جهان پس از مرگ تطبیق داشت. جالب بود.

  4. lسهراب جان من سالهاست که در این زمینه مطالعه می کنم . حرف های جرج اندرسون اکثرا حقیقت دارد. مشکل ما در این است که فکر می کنیم متافیزیک یعنی مذهب و چ.ن مذهب سر ما کلاه گذاشته پس متافیزیک دروغ است! . این خطای نتیجه گیری است.

  5. آقا سهراب سلام
    اجازه بدید با شما مخالفت کنم من هم زمانی دیدگاهی مادی گرا درباره هستی داشتم اما برای اینکه شک در باره عالم ارواح را و راستی یا دروغ بودن آنرا پشت سر بگذارم تصمیم گرفتم سرکی به آنطرف بکشم در اینکه از اعتقادات پاک انسانها جهت بهره کشی از آنها استفاده شده شکی نیست و در اینکه متاسفانه این مسئله توسط مبلغان و مروجان دینی رخ میدهد نیز همینطور اما شما برای باور هدف دار بودن دنیا نیازی است تابع دین و مذهب خاصی باشید کافی است ببینید و بیازمایید
    پیشنهاد میکنم حضور کوتاه مدتی در دنیای خاص ارواح البته و صد البته با هدایت و درایت یک واسطه سالم داشته باشید شاید در ابتدا سخت و کمی ترسناک بنظر بیاد ولی در بیشتر اوقات شیرینی ناشی از دانستن ناشناخته ها بر سختی قدمهای ابتدایی فائق میشه
    تجربه ثابت کرده دیر باورترها ثابت قدمترین ها هستند
    در ضمن زندگی پس از مرگ همیشه خوش نیست
    یا حق

    • مشکل ما فقط سر بکار بردن اصطلاحات و کلمات است این مسئله بدیهی است که در کائنات و همینطور قدرت مغز انسان ناشناخته های بسیاری وجود دارد و فقط کلماتی مانند ماوراء الطبیعه و روح و … که مذهبیان از آن استفاده میکنند را باید با اصطلاحات علمی بطور مثال همان متافیزیک شما عوض کنیم که باز هم دین فروشان خودشان را آپگرید!! نکنند .. اگر روزی ماشین علمی انسان را بصورت ذرات انتقال دهد باز هم باید اسمش را جلسات احظار روح گذاشت؟؟!!

      • سهراب جان. با احضار روح مشکل نداشته باش. مذاهب سنتی بزرگترین ضربات را به ماوراو الطبیه وارد کرده اند و خدا و جهان پس از مرگ را به نفع خود مصادره کرده اند! در صورتیکه خدا مال شخصی کسی نیست! و اصولا برداشت ما از این قضیه اشتباه است. اگر کمی در کارهای احضار روح تحقیق کنی و در جلسات آنها شرکت کنی کم کم حقیقت برای شما روشن خواهد شد. حقیقتا جهان بدون متافیزیک عمق خود را از دست می دهد خیلی عبوس خواهد شد خود را از آن محروم نکن

      • دقیقاً همینه …. طنز…خنده…😜😂کتاب افسانه آفرینش صادق هدایت رو پیشنهاد میکنم📖

  6. با سلام
    برای من که خیلی وقته بهشت و جهنمی وجود نداره

  7. ممنون از ترجمه ی کامورای.
    نظرات ایشان به دیدگاه من اصلا نزدیک نیست. هیچ وقت نمی تونم باور کنم، کسی با دنیای ارواح و مردگان ارتباط برقرار کنه.

  8. این چهار کتاب را حتما بخونید ، با خواندن آنها تقریبا به همه سوالاتتون درباره دنیای روح و زندگی پس از مرگ پاسخ داده میشه :
    1- خاطرات روح(زندگی های بسیار، استادان بسیار) – نوشته دکتر برایان ال.وایس – ترجمه فرهاد کاظمی .
    2- تنها عشق حقیقت دارد – نوشته دکتر برایان ال.وایس – ترجمه زهره زاهدی .
    3- سفر روح – نوشته دکتر مایکل نیوتن – ترجمه محمود دانایی .
    4- سرنوشت روح – نوشته دکتر مایکل نیوتن – ترجمه محمود دانایی .

  9. با تشكر از كاموراي عزيز بابت ترجمه.
    يك شخص ديگه هم همين حرفارو ميزد. V ;))

  10. میخواهم در باره موضوعاتی که ذهن من و نسل من را در برگرفته نکاتی را عرض کنم ابتدابرداشت من از علوم جدید این است که انچه ما در رابطه با کتافیزیک و ماورا الطبیعه میپنداشتیم اینک به واسطه کشفیات جدید در زمینه دنیای کوانتومی تداخل پیدا کرده و دیگر تفکیک پذیر نیست و دنیاهای موازی دابعاد دیگر جهان تفسیر رفتن اگاهی به جهان دیگر میباشند و در واقع با گسستن شعور از چهان سه بعدی ما و ورود به جهان چهار بعدی درک صحیح تری از جهان دیگر به ما میدهدکه انهم مادی است اما به نوع دیگرمسئله بعد پاسخی است به خود هدف این تناسخ چیست که اساسا تبدیل شعور فطری ماده به اگاهی درونی ذره ای است واین هویت بخشی همانا تکثیر اگاهی و تبدیل اگاهی کل به اگاهیهای خرد است هر تفسیری برای ان میکنید مهم نیست اما حقیقت همین است …اما چرا ما از این پله های متداخل باید گذرکنیم .. پاسخ در نحوه ارتباط اشیا و دانستن ساختن جهانها برای تبدیل است خیلی ساده … رفتن از جدول تناوبی عناصر تکاملی به عناصر اگاهتر سنگینتربراساس شعور بدست امده این هفت شهر عشق دروازههای دارد که کلید ان فهم حیات و موتور ان عشق است.دوزخ ان برگشت است و بهشت ان مرتبه بالاتر و سختر انکه دوزخ ان سریعتر و دردسترس و بهشت ان بسیار مشکلتر از ان که قبلا میپنداشتیم.عرفای ما مانند بسیاری از از مکاشفان درونی دیگر اقوام قرنها پیش از ما به این حقایق رسیده بودند وانها را به زبانی که حاکمان را نشوراند گفته بودند.. اما اخرین مطلبی که اینجا باید گفته شود یک راه میانبر است یک بخشایش یک تصادف زیبا یک رحمت .. هر چه میخوانیدش اما به واسطه کمک به ما موجودات سطوح پایینتر به خاطر اینکه ممکن است باعث نابودی سطح خود نشویم دنیای ما امکان ارتقا را یافته و سیستم برای بقا دو دنیا در این زمان نردبانی راهی رودی بستری قرار داده اگر تصورات مندرست باشد ما به نقطه تعادلی خود رسیده ایم ….تمام

  11. از همه دوستانی که در بنا کردن این مطلب کمک کردن متشکرم ولی بهتره بیشتر درباره این مطالب فکر کنیم

  12. با تشکر از مترجم
    من نیز با سهراب عزیز تا حدودی هم نظرم
    صحیح است جسم وجان ما دروافع همان تشکیل دهنده نوترونها وپروتون ها والکترون ها وغیره هستند که در جهان هستی وجود دارند که ما خود جزیی از آنیم وبا عرض معذرت ازدیگردوستان باید بگویم دنیای ارواح همان دنیایی هست که با قدرت ذهن خود خلقش می کنیم وقتی ما خود را در فرکانس یک سری افکار وعقاید خاص قرار می دهیم خواسته یا ناخواسته به خلق آن اقدام می کنیم
    ذهن انسان خیلی راحت دریافت فرکانس می کند چه مثبت چه منفی واین به ما بستگی دارد که به چه نوع فرکانسی چه واگنشی نشان دهیم
    انسان به آسانی می تواند فرکانس های ذهن خود یا همان افکار خود را با ذهن دیگران به اشتراک بگذارد من نیز از این دنیایی که می گویید خیلی تجربه دارم وبازم می گویم که خلق افکار خودمان واشتراک ذهن ما بادیگران است که شاید سالیان دور یا نزدیک در ضمیر ناخوداگاه ما ودیگران که با ما اشتراک ذهن دارند جای خوش کرده بوده وحال در یک فرصت مناسب رو آمده وخلق شده است

    • ممنون
      ولی با تکامل که حاصل گذشت هزاران نسل از هر نژاد است میتوان به سطوح بالا یا فرکانس بالاتر رفت یا شاید با ماشینی که حاصل تکامل علم و دانش یک نژاد باشد نه با مردن یک نفر از یک نژاد .. همانطور که ما الآن از دست آورد های پیشرفت انسانهای گذشته استفاده میکنیم …

  13. خیلی عالی وبینظیر بود سپاس

  14. ممنون دوستان گرامی، در ضمن من متوجه شدم کتاب «ما نمیمیریم» سال 77 در ایران ترجمه و چاپ شده، البته اطلاعی نرادم الان هم در بازار کتاب باشه یا نه

  15. به نظرم مهمترین نقطه ای که اندرسون روشن کرد»قضاوت» درونی ما بر اعمالمون بود، اینکه در نهایت به هر دلیلی هر عملی انجام بدیم خودمون میتونیم منفی بودنش رو تشخیص بدیم و اینکه هر چیزی که سهل انگارانه الان از کنارش میگذریم و نمیفهمیم بعد از مرگ چنان زنده و شفاف میشه که به شدت احساس شرم و گناه میکنیم، چیزی شبیه زنده شدن اعمال و بازبینی تمام اعمالمون از ابتدا تا انتهای عمر، و اگر این بلا در طول عمر کسی در همین دنیا براش پیش بیاد یا کسانی که تجربه NDE داشتند، مطمینا عوض خواهد شد و از اعمالی که بر حسب خوی منفی انجام داده به شدت پشیمان و درصدد جبران برمیاد.دیگه حتی به ذهنش هم خطور نمیکنه فکر منفی داشته باشه چه برسه به اعمال اینگونه

  16. اکثراٌ روی این نکته تمرکز کردید که پیشرفت چگونه هست و مثالهلیی براش زدید در جهان کوانتومی و …. و احساس میکنم بعضا به یک احساس خلا یا پوچی رسیدید، اما تاکید اصلی این مصاحبه بر فهم و درک کردن واقعی «زشتی» هست نه در سطح که فقط باعث یک واکنش منفی و زشت(مثل ماهیت کنش) بشه، بلکه با اون عمقی که تازه متوجه اهمیت خوبیها و انرژی مثبت بشیم، به نحوی که دیگه تصمیمی جز انجام اون نگیریم، که مثالش رو هم زده در مورد افرادی که در اون دنیا این اعمالشون رو درک کردند و نمیتونستند خودشون رو ببخشند و این واقعا برای همه اتفاق می افته، دیگر ترسی از خوب بودن ندارند و این رو مربوط به نادان و منفی بودن فرد میذارن، و در جهت اعمال مثبت برمیان تا بتونن صعود کنند.

  17. مرد حسابی خدای تو برای تو و برای ما محترم است فقط سعی نکن با این دانش نیم بندی که داری خودت را مومن و بقیه را در تاریکی قلمداد کنی! گناه بیزاری اکثر مردم از دین برگشته بر گردن متعصبینی هم چون تو است که با دگم اندیشی خود راه را بر حقیقت می بندند! نه خود عرضه پاسخ به سوالات منطقی مردم را دارید و نه می گذارید دیگرانی که می توانند این کار را انجام دهند. فراموش نکن که در فردای قیامت اولین کسی که بخاطر کفر مردم بازخواست می شود تو هستی ! پس خودت را برای خدا لوس نکن!

  18. ما هر چی از فیزیک نمیدونیم بهش میگیم متافیزیک !

  19. ما هرچی از فیزیک نمیدونیم بهش میگیم متا فیزیک !

  20. بهشت یعنی اتصال به منبع نور و حقیقت و جهنم یعنی تاریکی و دوری ازنور(خدا) . در همون لحظه بعد از مرگ میتوان ان را دید. نباید برای قیامت انتظار کشید. در دنیای ارواح زمان معنی ندارد. چون بعد از مرگ خود شخص ارزیابی (قضاوت) از خودش میکنه و به اصطلاح یک نمره یا امتیازی میگیره و طبق اون به مسیر روحی خودش ادامه میدهد . بهشت مادی جایی که زنان خوشگل و لخت و باکره و غذاهای خوب داره وجود ندارد. بهشت و جهنم جنبه های روحی دارد نه مادی و جسمی و جنسی.

    • دیدگاه: با نظرت کاملاً موافقم. من حدود 3 سالی هست که خیلی به NDE ها علاقه مند شدم و تقریباً تمامی گزارش هائی را که روی اینترنت هستند را خوانده ام و این خیلی روی برداشت من از بهشت و جهنم و دین تاثیر گذاشت و اینها هم مواردش هستند:
      1. فهمیدم که خدا یک موجود خشمگین و انتقام گیر نیست که منتظر نشسته باشد تا خطائی از ما سر بزند تا ما را عذاب نماید. خدا همان نور و عشق مطلق است و از سوی اون هرگز عذابی وجود ندارد. عذاب از سوی خود ماست و آن هم نه برای تنبیه و تلافی بلکه برای رشد ماست.
      2. بهشت و جهنم روحی بوده و جنبۀ جسمانی و شهوانی ندارند، حداقل در درجه های بالاتر.
      3. بیشتر کسانی که NDE داشته اند می گویند که به معنویت و خداشناسی اشتیاق پیدا کرده اند ولی با این حال شوق آنها به مذهب و ادیان سازمانی بسیار کمتر شده است.
      4. با اینکه شاید ادیان با تحریفات و شاخ و برگ هائی که به آنها اضافه شده دیگر نمی توانند نیاز بشر امروز را به خصوص برای سطوح بالاتر به خوبی برآورده سازند، هنوز هم در وجود این ادیان فواید زیادی است، چرا که بسیاری فقط از این روش می توانند برای رشد معنویت خود گام بردارند.
      5. ما خود به میل خود به این دنیا آمده ایم و خود درسها و تجربۀ خود را انتخاب می کنیم، حتی پدر و مادر، شرایط زندگی، وضع بدنی و جسم، …. همه برای اینکه بتوانیم درسهائی را که نیاز داریم یاد بگیریم.
      6. ما تنها یک بار بدنیا نمی آئیم، بعضی از ما به تعدد به زندگی دنیا آمده یا در آینده خواهیم آمد، تا درسهائی را که نیمه تمام گذاشتیم تمام کنیم یا درسهای جدید و بالاتری بگیریم.
      7. در نهایت همۀ ما به سوی خدا باز خواهیم گشت و جزئی از نور خواهیم شد. این همان بازگشت به سرچشمه ای است که از آن صادر شده ایم و همان است که در قرآن می فرماید «انا للَله و انا الیه راجعون». در حقیقت ما همیشه جزئی از خدا و جرقه ای از نور او هستیم، ولی سطح ادراک ما جلوی اینکه این حقیقت را ببینیم را می گیرد. هدف از رشد معنوی نیز چیزی نیست جز بالا بردن سطح ادراک روح ما (که معمولاً ارتباط خیلی زیادی با دانش مغزی ما ندارد).
      8. مهمترین چیزی که در مورد آن مورد محاسبه قرار خواهیم گرفت و بیش از هر چیز دیگر در رشد یا افول روح ما تاثیر خواهد گذاشت عشق و محبت درون قلب ماست، عشق با انسانها، به طبیعت، و به تمامی آفرینش، و اینکه زندگی و تصمیم های ما چه تاثیری روی روح دیگران داشته است.

      • امیر جان
        اینطور که از صحبتات پیداست به قرآن اعتقاد داری. چه طور میشه هم به درست بودن یه کتاب اعتقاد داشت هم این حرفشو که میگه این دین کامل ترین دین و تنها راه نجاته و بعد از این دینی و پیامبری نخواهد آمد نادیده گرفت؟
        فکر میکنم لازمه اضافه کنم که هیچ موضع خاصی ندارم

  21. بسم الله
    سلام
    بسیار بسیار مطالب جالبند
    دوستانی که می گن دین جلوی آگاهی رو گرفته بدونند که حضرت علی(علیه السلام):»او داخل اشیاست نه به یکی بودن و خارج اشیاست نه به جدا بودن»
    یاملاصدرا میگه «بسیط الحقیقه کل الاشیا و لیس بواحده منها»

  22. سلام و درود دوستان عزیز
    پیشنهاد میدم کتاب سفر روح و قسمت دوم آن را سرنوشت روح
    اثر دکترمایکل نیوتن مترجم دکتر محمود دانایی را بخوانید یک سرچ در گوگل انجام بدهید
    آقای نیوتن یک روانپزشک هستن که بیمارانشون را به وسیله هیپنوتیزم به زندگی های گذشته شان میبرد وکتاب شرح اتفاقهایی هست که برای بیمارانشان اتفاق افتاده است

  23. بهتره مثل خیلی دیگه ازدوستانی که نظرداده بودند تنها نقطه نظرات وبرداشت وادراک های شخصی خودتون را عنوان کنید چون از این قبیل حدیث ها وجملات قصارونظریات گوناگون که برخی دیگراز دوستان دراینجا میارند کم نیست واینها را هر کسی که دنباله روی این مسیرفکری باشه کمابیش شنیده!

  24. درمیان نظراتی که دیدم جمله جالبی بود بله دین میتواند درمراحلی باعث پیشرفت انسان باشد البته برای سطح فکرهای ابتدائی که هنوزبه جایگاهی نرسیدند که بتوانند بدرستی جایگاه حقیقی خودشان را تشخیص بدهند ولی اگر همین افراد اهسته وپیوسته به پیشروی درمسیر تکامل معنوی وشناخت خودوکائنات ادامه بدهند بتدریج به جائی میرسند که بیشتر افکار وعقاید گذشته را اغلب مغایربا پیشرفت معنوی اشان می یابند.

برای دیدگاه پاسخی بگذارید لغو پاسخ