کتاب گمشده انکی (ششم )
نینورتا فریادزد : اجازه بدهیدبسوزد و به فراموشی سپرده شود این مکان .
نرگال هیجان زده شد وایستاد و فریاد بر آورد که : اجازه بدهید همین کاررا با شهر evildoers انجام دهیم و انقلابی به پا کنیم .
من این شهرها را از بین خواهم برد وزین پس مرا نابودگر بخوانید .
و این رابا قدرت بگویم که فقط گناهکاران باید مجازات شوند ونه اینکه ساخته های خودراویران کنیم وبیگناهان را مجازات نماییم .
Ninharsag گفت : من به این موضوع کمک می کنم وموافقم امااین موضوعی است تنها بین خدایان و نباید مردم عادی آسیبی ببینند .
آنو از جایگاه آسمانی خود به بحثها دقیقاً گوش می داد .
آنو کسی که از جایگاه آسمانی اش سرنوشتها را تعیین می کند سخن گفت :
اجازه بدهید برای یکبارهم که شده از سلاح اتمی استفاده کنیم و rocketships ( سفینه های مرگبار ) را نابود کنیم ودر این راه باید از مردم چشم پوشی کنیم .
انلیل اینگونه تصمیم گرفت که نینورتا آغاز گر جنگ باشد و و نرگال در نقش نابودگر ظاهر شود .
به آنها رمزی از خدایان را نشان خواهم داد و مکان مخفی این سلاحهای تروریستی را آشکار خواهم نمود .
دو پسر یکی مال من ویکی مال انلیل به اتاق او احضار شدند در حالیکه من خیره به نرگال نگاه می کردم .
من افسوس می خوردم وچون واژه ای برای آن حالت پیدا نمی کردم می گریستم و فکر می کردم که چگونه می شود تقدیر دوباره تکرار شود و برادررا علیه برادر تحریک کند ؟
رازی وجود داشت اززمان قدیم درباره سلاحهای اتمی که این راز ضمانتی بود در دستان انلیل .
چیز وحشتناکی وجود داشت که با یک درخشش خود رانشان می داد و هرکسی را که لمسش می کرد به یک تله خاک تبدیل می نمود .
نمایی از اریدو اولین پایگاه انکی روی زمین
برادر علیه برادر درزمین می جنگیدند دیگر قدرت تاثیرگذاری وجود نداشت .
اکنون سوگند نامه همچون کوزه شکسته ای که تکه های آن غیر قابل استفاده باشد در آمده بود .
دو پسر در حالیکه از گفتگو با انلیل انرژی گرفته بودند و خیلی خوشحال بودند بسوی سلاحها روانه شدند .
خدایان هر کدام به شهرهای خود بازگشتند در حالیکه هیچکدام از مصیبتی که در راه بود دلواپسی نداشتند .
اکنون از نظرزمانی قبل از دوران سلاحهاست .
پایان ترجمه صفحه 14
قبل اززمانهای باستانی سرآغاز قرار می گیرد .
بعداز زمانهای باستانی زمانهای قدیمی قرار دارند !!!
وقتی که زمین ساخته شد . درزمانهای قدیمی خدایان به زمین آمدند .
در زمانهای باستانی هیچکدام از خدایان هنوز آئینی برای خودشان نداشتند .
در زمانهای باستانی خدایان روی سیاره خودشان زندگی می کردند که نامش نیبیرو بود .
نیبیرو در اطراف خورشید مدار بزرگی را می سازد وخود سیاره بزرگی است با نور مایل به قرمز .
زمانی بود که نیبیرو توسط سرما در حال بلعیده شدن بود و تنها قسمتی از آن در مدار خورشیدی گرم می شد .
نیبیرو دارای جو ضخیمی بود که آن را پوشانده بود اما فورانهای آتشفشانی ماهیتش را تهدید می کرد .
تقویت جو باعث می شد که حیات در آنجا حفظ شود وبدون آن همه چیز متلاشی می شد .
اریدو پس از انفجار های اتمی
در دوره سرما حرارت داخلی نیبیرو را گرم نگه می دارد و مانند یک لایه محافظ ثبات سیاره را تضمین می نماید .
از پرتوهای خورشید سوزان سپرهای حفاظتی نیبیرو داغ می شد .
در این میان با آمدن باران وپر آب شدن رودخانه ها ونهرها موجب آزاد شدن جریانات آبی می شد .
جو سیاره ازگیاهان پرپشت آبزی تغذیه می کند و محافظت می شود . تمامی زندگی در روی زمین ودر میان آبها به جوانه آن بستگی دارد .
ازنظرزمانی بعد از قرنها گونه های خودمان توانایی باروری پیداکردند وتوسط یک دانه جاویدان به ثمر نشستند .
بطوریکه تعداد ما زیاد شد و قلمرو اجداد ما در نیبیرو توسعه پیدا کرد .
تازمانی که زمین توسط چهار پایان پرشد وراهنمایان وارد شدند .
تعدادی از افراد روی کوهها زندگیشان را آغاز کردند و تعدادی دیگر در دره ها خانه ساختند
رقابتها شروع شد و برخوردها شکل گرفت واین حوادث باعث روی آوری آنها به سلاح شد .
طایفه ها بسوی قبیله شدن پیش رفتند و سپس تمامی این طایفه ها در دو ملت بزرگ تجلی یافتند .
ملت شمالی ارتش خودرا علیه ارتش ملت جنوبی بسیج کرد .
دستها به کار افتاد و موشکها بر روی اهداف قفل شدند . سلاحهای درخشنده و وحشت زا افزایش یافتند .
جنگی طولانی و خشن سیاره را در بر گرفت وبرادر از جسد برادرانش تپه ساخت .
و این مرگ وخرابی و وحشت بود که شمال و جنوب را در بر گرفت .
زندگیها کوتاه بودند واین ویرانی وخرابی بود که برزمین حاکم شده بود .
پایان ترجمه صفحه 15
در آن هنگام یک آتش بس موقت اعلام شد ومیانجیگران برای صلح کوشیدند .
فرستاده ها به یکدیگر می گفتند : اجازه بدهید تا ملتهابا یکدیگر متحد شوند .
اجازه بدهید یک نفر در نیبیرو فرمانروا باشد و بر همه حکومت کند .
یک رهبر یا از شمال یا از جنوب کاندیدا شود برای انتخاب شدن بعنوان فرمانروا .
اگر پادشاه شمالی باشد باید ملکه جنوبی باشد که همسر او می شود و همینطور برعکس تا تعادل در قدرت برقرار باشد .
آنهاباید زن و مردی باشند آنچنان که دارای یک بدن هستند .
فرزندارشدنیز بعنوان جانشین انتخاب خواهد شد .
اجازه بدهید که با تاسیس یک سلسله این سلسله بتواند وحدت رابه نیبیرو برگرداند .
بدین ترتیب طرح صلح درمیان خرابه ها شکل گرفت و با ازدواج شمال و جنوب متحد شدند .
تخت پادشاهی با گوشت و خون ترکیب شد و یک پادشاهی ناگسستنی بوجود آمد .
اولین پادشاهی پس از صلح بوجود آمد .
مبارزو فرمانده ای زورمند از شمال .
اوبا اجماع آراء زیاد انتخاب شد و دستوراتش برای وحدت پذیرفته شد .
شهری برای اقامتش ساختند و نامش را اتحاد گذاشتند .
برای سلطنتش به او عنوانی را عطا کردند که معنایش الهی بود .
او قانونها و آئین نامه ها را با سخت گیری دوباره در این سرزمین اجرا کرد .
برای هر سرزمینی فرمانداری را منصوب نمود که هر کدام را برای احیاء وبازسازی مناطق انتخاب کرده بود .
در سالنامه سلطنتی اینگونه آمد ثبت شد که : این سرزمینها در نیبیرو با صلح برگردانده شدند و با یکدیگر متحد گردیدند . او ساخت شهر جدیدی را شروع و کانالها را تعمیر کرد وبرای مردم غذا فراهم نمود و درسرزمین او همه چیز به فراوانی وجود داشت .
همسر جنوبیش یک باکره بود که برای هردو منظور عشق و جنگ طرف توجه اش واقع می شد .
آنو عنوان سلطنتیش بود و همسر آنوی رهبر ماهرانه اسم کوچکی برای خود انتخاب کرده بود .
اوبرای آنو سه پسر زائید اما نتوانست برایش دختری بیاورد .
پسر ارشد او An.Ki نامیده شد .
که معنی آن مقاوم و سختکوش می شد .
او تنها روی تخت سلطنتی می نشست .
چون انتخاب همسر برای او دوبار به تعویق انداخته شد .
زنهای صیغه ای اش یکی یکی وارد قصر می شدند اما هیچکدام نتوانستند برای او پسری به دنیا آورند .
پایان ترجمه صفحه 16
سلسله ای که اینگونه شروع شده بود با مرگ انکی پاشیده می شد چون فرزندی وجود نداشت تا بنیان سلطنت را حفظ کند .
در نتیجه پسر میانی و نه ارشد طی اعلامیه ای قانونی وارث اعلام شد .
از میان جوانان باقی مانده یکی از سه برادر از روی عشق مادر ایب نامیده می شد .
او کسی بود که در این میان اسمش مطرح شد .
در سالنامه سلطنتی آنو نامش ایب است در سلسله پادشاهی آسمان. که دراینجا تحت عنوان پسر آنو مطرح می شود .
اما پدرش آنو هنوز بر تخت سلطنت نشسته بود و داشت سومین سال سلطنت خود را می گذراند .
دختر برادر جوانترش همسر او بود که نینیب نامیده می شد .
یک پسر توسط نینیب برای آنیب زاییده شد .
واو جانشین ووارث تخت پادشاهی بود در سال چهارم سلطنت .
او امید داشت که در طومار سلطنتی An.Shar.Gal نامیده شود .
شاهزاده بزرگ وارث سلطنت آنو .
همسرش که خواهر ناتنی او بود K1.ShaY.Galنامیده می شد .
دانش و درک جاه طلبی اش مهم بودند .
وراهی که به بهشتهای او منتهی می شد نیز باید مطالعه شود .
درمورد مدار بزرگ نیبیرو تحقیق کرد که طولش یک Shar تثبیت شده بود .
بطوریکه یک سال نیبیرو بوسیله آن اندازه گیری می شد و سالنامه سلطنتی با آن شماره می خورد و ثبت می شد .
Shar به ده قسمت تقسیم می شد که دوجشن بزرگ در آن برگزار می شد .
وقتی یک چهارم به خورشید نزدیک می شدند از این گرما اولین جشن خودرا برگزار می کردند .
مدار نیبیرو بدور خورشید
وقتی که نیبیرو دور ازاین جریان قرار داشت و بعد از اینکه موج خنکی آغاز می شد فتوا داده می شد برای آغاز جشن .
البته برای اتحاد ، جشنهای قدیمی قبیله ها وملتها نیز محترم شمرده می شد و سرجای خود باقی بودند .
قوانین بین زن و مرد ودخترو پسر با فرمان او نوشته شد .
درابتدا او اعلامیه داد که هر خانواده ساکن در یک قطعه زمین باید مالیات بپردازند .
از زنها نسبت به مردها در جنگها بی شمار استفاده می شد .
واز فرمانهای اوست که یک مرد بیشتر از یک زن قوه تشخیص دارد .
طبق قانون ، زنی که انتخاب می شد همسر نامیده می شد و چون این انتخاب رسمیت می یافت بانوی اولش می گفتند .
طبق قانون پسرارشد جانشین پدر می شد .
Posted on سپتامبر 30, 2009, in کتاب گمشده انکی and tagged کتاب گمشده انکی. Bookmark the permalink. بیان دیدگاه.
بیان دیدگاه
Comments 0